تاریخ قبل از اسلام بویژه در مورد هخامنشیان و قوم پارس در دوران پهلوی مبتنی بردیدگاه های شرق شناسان غربی به خصوص جعلیات اساتید دانشگاه «شیکاگو» است، آنها با جعل تاریخ و دروغ نویسی، قوم باستانی پارس را بعد از قرنهای متمادی غیبت از نو احضار و از غیبت کبری خارج ساختند. اکنون قومی نوظهور و رو به ازدیاد خود را از قوم پارس وفارس زبان میدانند

در سال۱۳۱۰ش/ ۱۹۳۱ مؤسسهٔ شرق‌شناسی دانشگاه شیکاگو مسئولیت حفاری و مرمت در تخت‌جمشید را برعهده گرفت. در سال ۱۳۱۰ش/ ۱۹۳۱ پروفسور جیمز. اچ. برِستد ، مدیر این مؤسسه که خود مصرشناس پرآوازه‌ای بود، پروفسور ارنست هرتسفلد (۱۸۷۹- ۱۹۴۸) را به‌عنوان مدیر هیئت اعزامی به تخت‌جمشید منصوب کرد. حمایت مالی این طرح را خانمی امریکایی که نمی‌خواست نامش فاش شود برعهده داشت و محمدتقی مصطفوی نمایندهٔ دولت ایران در این طرح بود.

سازمان نظام مهندسی ساختمان جهت مطالعه ی میدانی محوطه ی تخت جمشید، در تاریخ 9/9/84 عازم شیراز و روز پنج شنبه 10/9/84 از محوطه ی تخت جمشید دیدار کردند .طبق بررسیها سازمان نطام مهندسی تخت جمشید بنایی نیمه کاره که هیچ قسمتی از آن کامل نشده بود.این بنا 20 ال 30درصد کار امرانی انجام شده بود. محوطه باستانی و نیمه کاره تخت جمشید بصورت یک مرکز برای معرفی اقتدار سلسله موسوم به هخامنشیان به وجودآمده است ، هفت بخش گوناگون است که نزدیک 2500 سال قبل، کار ساختمانی آن با هم آغاز شد و هیچ یک ازاین بخشها، تکمیل نشد .

طبق تحقیقات انجام یافته قسمتهای عظیم همین بنای نیمه کاره که اکنون به ما رسیده نیز وجود آثار ماشین بر سنگ‌های این بنا و اضافه کردن پایه ستون ها ی نوساز و تازه تراش و رویش کتیبه هایی جعلی که استناد و مدارک وجود شاهان هخامنشی میباشد. عکس های که نشان دهنده نیمه کاره بودن آن ، ودر قسمتهایی دیگر بدون وجود هیچ گونه اثری از کاخ‌ها، به یک باره رویش قلمه ستون و پایه ستون‌هایی است .

در حفاری‌های دانشگاه شیکاگو، یک بنای عظیم خشت و گلی نمایان شده که نشان می‌دهد این محوطه یک بنای عیلامی است که پیش از آغاز به کار ساخت بخش‌های سنگی، قرن‌ها فعال بوده و در زیگورات آن فعالیت‌های مذهبی انجام می‌شده است. وجود اثر ماشین بر سنگ‌های بنای موسوم به کاخ S در مجموعه پاسارگاد نشان می‌دهد این پایه ستون‌ها چنان‌که ادعا می‌شود قدمتی 2500 ساله نداشته و تازه تراش هستند و سکه‌های یافته شده در ان نشان می‌دهد که این سکه ها به کل یونانی هستند.( فضل الله موحد ،تاریخ سازی انحرافی ...)

پورپیرار در مورد پاسارگاد و تخت جمشید تحقیقاتی انجام داد که بعدها توسط گروه رسانه ای او مبنای ساخت دو مستند ارزشمند «مجعولات مجلل» و «تختگاه هیچکس» شد که هنوزهیچ کس نتوانسته است پاسخی مستند و کامل به این دو مستند بدهد و پاسارگاد را از اتهام نوساخته بودن و تخت جمشید را از اتهام ناتمام بودن مبرا کند.اوتوانست بسیاری ازمحققین رابه تحقیق بیشتردراین زمینه وادار کند.

تاریخ نویسان دوران پهلوی كه با افكار ناسیونالیستی­ افراطی و با حمایت رضاخان شروع به تدوین تاریخ جدید ایران كردند, تاریخ ایران را تنها در موجودیت قوم پارس خلاصه كرده و وجود ملل و اقوام غیرفارس در ایران را به انحاء مختلف انكار می­كردند!( ‌ ح راشدی ،تركان و بررسی تاریخ..)

آنها افراط گرایی در ناسیونالیسم را به باور دینی مردم هم سرایت داده به تحقیر دین اسلام و حمایت از زرتشتیگری پرداختند كه دینی به مراتب عقب مانده­تر از دین اسلام بود(ر، بیگدلو ، باستانگرایی در تاریخ معاصر ایران )

این افراد دین زرتشت به عنوان دین باستانی می ستایند ،اما دین مقدس اسلام را دینی «غیر ایرانی» خوانده، اهانتهای فراوان را به دین اسلام و بزرگان این دین الهی روا میدارند. و برای اینکه خود را «ایرانی» اعلام کنند از اسلام ابراز انزجار میکنند. دشمنی بین هویت ایرانیان و هویت اسلامی با جعل وساخت یک امر موهوم و بدون پایه به عنوان "هویت آریایی" ایجاد شد

همفر (جاسوس بریتانیا در ممالک اسلامی) در خاطرات وتحلیلهای خود بارها چنین گفت که یکی از مهمترین برنامه های بریتانیا (انگلیس )برای در هم شکستن ملهتای خاورمیانه باید این باشد که مذاهب باستانی ایران ومصرتقویت شود تا از این طریق اسلام تضعیف گردد چه اینکه تضعیف اسلام به معنی تثبیت قدرت انگلیس در منطقه است همچنین تحرک احساسات ملی گرایانه نیز باید در دستورکار قرار گیرد تا امت اسلامی دچار تفرقه گشته وبه زانو در آید. (م، مویدی،خاطرات همفر )

2 _ 3 ) زبان دری و فارسی

با کشورگشایی‌های ناصرالدین سبک‌تگین و سلطان محمود غزنوی، زبان فارسی وارد هندوستان شد و به وسیله ترکان در آسیای صغیر از زمانی نفوذ پیدا کرد که سلجوقیان هم از غرب چین تا آسیای صغیر و بیزانس را در حاكمیت خود داشتند و مراكز حكومتی و پایتخت خود را هم شهر ری, اصفهان و همدان قرار داده بودند.زبان رسمی آن سامان گردید و محاوره و کتابت به زبان فارسی درآمد. حتی در مکاتبات و روابط تجاری خارجی با ممالکی که در شمال غربی چین واقع بودند به خط و زبان فارسی بود (فارسی دری, زبان ، حسن راشدی)اما با شروع قرن جدید همزمان با از میان رفتن امپراتوریهای ترک_اسلامی ، زبانهای بوی جایگزین این زبان شد

زبان فارسی، صرفاً یک زبان ادبی مداحی است؛ « این مداح سرایی در وصف شاهان بود « اکثر شعرايي که به فارسي شعر گفته­اند اين زبان را در محيط مدرسه آموخته­اند حتي سخن پردازي چون سعدي که در محيط خانوادگي به زبان محلي صحبت مي­کرد, فارسي را در محضر استاد فرا گرفته است»( ا ،افشار، زبان فارسي در آذربايجان)

در دوره صفوی کتاب‌ها و رساله‌های متعددی به زبان فارسی ساده نوشته شد. با این اقدام، درک اصول دین و مسائل شرعی، از انحصار عربی دانان خارج شد (ج نوروزی، تمدن ابران در دورهٔ صفویه) .

«زبان دری یا فارسی امروز تا قرن جهارم هجری زبان منحصر به خراسان وماوراء النهر یا افغانستان امروزی بوده است این زبان در آن وقت در ایران معمول نبوده حتی یک شعر هم در همین زمان در زبان فارسی حال دیده نمیشود که بعدها زبان دری به غرب یا ایران امروز انتشارکرده است»(ج ،سلیمی ،فراموش نکنید زبان دری)

تـا کنـون کوچـک‌تـرين اثـری از زبـان و ادب دری در غـرب خـراسـان به دسـت نيآمـده است کـه قـدامت آن قبـل از سـده هـفت ميـلادی باشـد، حـتی تـا قـرن دهــم مـيلادی کــسی درتـبريــز زبان دری نمی دانسـت. از ايـن رو منشـا زبان دری را “ پهـلوی سـاسـانی” دانستـن، اشـتبــاه اســت.مـراد از زبان پارسـی، دری اسـت و از زبان دری، پارسی و يا پارسی دری اسـت که زبان مـردم خراسـان و فرارود بوده اسـت و نـه اينکه بـر پايـه تسـمـيه ظاهری از نام “ فارس” گرفتـه شــده باشــد.( ن، الدین ،خراسان کهن و فرارود ..)

باوجود این تا قرن هشتم هجری هنوز در نواحی عراق ، عجم پارس و آذر بایجان زبان دری به عنوان زبان کوچه و بازار یعنی زبان مردم، متداول نبود و شاعران بزرگی که در آن نواحی ظهور کردند، زبان دری را که از سر زمین ما (افغانستان ) به آنجا ها رفته بود ، نزد معلم یاد میگرفتند و به همین سبب است که از آثار عین القضات همدانی تادیوان سعدی و کتاب فردوسی المرشدیه قطعات و اشعاری هم به زبانهای اصلی نواحی مذکور که از زبان دری کاملا متفاوت است می یابم. (م بقایی،افغانستان زاد گاه زبان دری)

ابن نديم در کتاب «الفهرست» خود با اتکا به عبداله بن مقفع, دري را زبان درباريان و زبان اهل خراسان و مشرق و اهل بلخ. . . . دانسته است(مجلة ايران مهر).دكتر تقی وحیدیان كامیار نیز دربارة خاستگاه فارسی دری می­گوید: «مسئله خاستگاه فارسی دری یعنی فارسی نو, معمایی است ناگشوده. . . , به نظر من, فارسی دری برخلاف نظر ایرانشناسان ادامة پهلوی ساسانی نمی­تواند باشد؛ تنها دلیل ایران شناسان در مورد ادامة پهلوی ساسانی شباهتهای فارسی دری به پهلوی ساسانی است, این استدلال نمی­تواند درست باشد. . .

وجود واج­های «ژ», (z)و «غ» (y) در فارسی دری حاكی از این است كه این زبان نمی­تواند دنباله پهلوی ساسانی باشد.( ح راشدی، فارسی دری, زبان مهاجر..) . دین باستانی این خطه بودایی بوده و آثار حضور این بودائیسم در این خطه مشهود است .

دري زبانان (فارسي زبانان) امروز ايران و افغانستان و تاجيكستان آثار نوشته شده به فارسي دري 1100 ساله رودكي و 1000 ساله فردوسي و 800 ساله سعدي و 700 ساله حافظ را به راحتي مي خوانند و متوجه ميشوند و مشكلي در فهم و درك اين آثار ندارند اما از آثار پهلوي ساساني باقي مانده از همين دوران چيزي سر در نمي آورند، حتي از اين تك بيت حافظ كه به زبان پهلوي شيرازي زمان خود سروده شده است و ساليان دراز هم تحت تاثير فارسي دري بوده مفهومي حاصلشان نمي شود:

به پي ماجان غرامت بسپريمن                   عزت يك وي روشتي از امادي

سعدي شيرازي هم به دو زبان جداگانه فارسي دري (زبان مرسوم دربار), و پهلوي (زبان بومي و اصلي مردم فارس) سروده هایی دارد. مردم شيراز در قرن هفتم و هشتم هجري به زبان محلي شيرازي سخن مي­گفته­اند. اما سعدي و حافظ آثار گرانبهاي خود را به آن لهجه ننوشته­اند. نمونة لهجه شيرازي سعدي بيتي است در گلستان و مصراع­هايي در يکي از قصايد مُلَمّع او. در ديوان حافظ نيز غزل ملمّعي هست که چند مصراع به لهجة شيرازي است, اين سخنوران بي­شبهه در خانه و بازار به همان لهجه گفتگو مي­کرده­اند. اما زبان شاعري و نويسندگي ايشان فارسي دري بوده است.»( پ، خانلري ،زبان شناسي و زبان فارسي)

ايــن نـظر جــديـد عـلمی کـه زبان دری افغانسـتان از پهـلوی نزاييـده، اکنـون يک سـند قـوی و واضحی را پيدا کرده، که آن عبارت از کشف سـنگ نبشـته مکـشـوفه بغـلان را به زبان دری و رسـم الخـط يونانـی می ‌بيـنيم، اعتـراف می‌ کنـيم، که زبان دری کـنونی از پهـلوی منـشعـب نشـده، بلکه در مدت يکهـزار و هـشـتصد سـال تا دو هـزار سـال پيـش از اين در تخـارسـتان تاريخی زبان تکـلم و تحـرير و ادب دربار بوده ... کشـف اين سـنگ ‌نبشـته گرانبهـا، تحـولی را در عـلم زبان‌شـناسی و تاريخ ادبيات افغانسـتان بوجود می‌ آورد و عـقايد کهنه را متزلزل می‌ گرداند.” و “ ... زبان دری بشکلی که در اين نوشـته ثـبت شـده در حـدود قرن اول و دوم ميـلادی يعنی دو هزار سـال قبـل وجـود داشـت. (ع حبيبی، تاريخ افغانسـتان بعـد از اسـلام)

شاهد دیگر اثبات این که به دنبالۀ زبان پهلوی اشکانی، زبان دری در باختر به موازات فارسی میانه وجود داشته آثاری است که به زبان دری در باختر و حوالی آن به جا مانده است. این آثار کم و قابل اغماض نیست بلکه در آغاز دورۀ اسلامی و در قرون 1 – 4 هجری تعداد کثیری از شعراء و ادبا در باختر و جوانب آن با آثار به جا مانده از خودها ثابت ساخته اند

عنایت الله سادات مینویسد:« دری زبانی نیست، که بعد از نابود شدنِ زبان پهلویِ ساسانی بمیان آمده باشد، بلکه دری و پهلوی دو زبان است، که مُوازیِ هم یکی در افغانستان و دیگری در ایران بمیان آمده و نشو و نمو کرده است. (ا، کهزاد ، افغانستان و ایران (

اگر زبان پهلوي, مادر زبان فارسي دري به حساب مي­آمد ديگر نيازي نبود از زبان پهلوي, همطراز و برابر با زبان فارسي و موازي با آن نامي برده شود و نام اين دو زبان در کنار هم بيايد! از سوی دیگر, اگر فارسی دری ادامة پهلوی ساسانی باشد یعنی پهلوی ساسانی منتهی به فارسی دری شده است. چگونه است آثاری كه در اواخر دورة ساسانی و تا قرن ۴ و ۵ دورة اسلامی نوشته شده همه به زبان پهلوی است و با زبان دری متفاوت است. . . حتی به گفته بعضی, زبان پهلوی تا قرن هفتم هم هنوز كاملاً از بین نرفته بوده است. پس زبان دری ادامة پهلوی ساسانی نیست. ( ت، وحیدیان ، زبان دری ادامه پهلوی ساسانی نیست)

3 _3 ) گسترس ومونتاژ فارس

حقیقتی كه قوم‌سازان و قوم‌‌ پرستان و حتی بسیاری از شخصیت‌های سیاسی كشور از آن ناآگاه‌اند این است كه در ایران چیزی به نام «قوم فارس»، یا هر قوم دیگری وجود ندارد. در چارچوب كشور ایران تنها و تنها «ملت ایران» و «ملیت ایرانی» موجود است و تفاوت‌های زبانی و گویشی موجود میان شهروندان مناطق مختلف كشور، فقط نشان دهنده‌ی وجود تنوع فرهنگی در كشور است و نه چیز دیگری. واحدی به نام «قوم فارس/ پارس» نزدیك به دو هزار سال پیش در جامعه‌ی یك‌پارچه‌ی ایران به تحلیل رفت و از این رو گفت‌وگو از «قوم فارس/ پارس» در ایران معاصر، بی‌معنا و فاقد موضوعیت است؛ و دقیقاً از این رو است كه قوم‌سازان و تجزیه‌طلبان تاكنون نتوانسته‌اند مشخص كنند و توضیح دهند كه منظورشان از «قوم فارس» یا «فارس‌ها» دقیقاً چیست... از زمان پيدايش اوّلين تمدن بشري توسط سومرهاي التصاقي زبان و بومي- ايران, تا رسيدن اولين كوچ از اقوام آريايي تحليلي زبان از استپ­هاي جنوب سيبري به اين منطقه در سال ۹۰۰ قبل از ميلاد, و در ادامه كوچ اقوام سكا, ايشغوز, اشكاني, خزر, هون, پچنك, قبچاق, اوغوز و ديگر اقوام ترك در سالهاي قبل و بعد از ميلاد مسيح به اين سرزمين و تشكيل كشور كثيرالمله­اي كه آنرا ايران مي­ناميم (ح راشدی ، برگی از تاریخی )

از ترکیب قومی ملّت ایران ، جمعیت فارس‌ها تعداد و درصدهای متناقض ارائه میگردد. با توجه به این که امروز زبان فارسی تنها زبان رسمی ایران بوده و در حال تبدیل شدن به اکثر جمعیت ایران است و گروه های روبه فزونی در کل ایران خود را فارس و قوم فارس، فارسی‌زبان یا پارسی‌زبانان، که زبان فارسی را زبان مادری‌شان میدانند. طبق امارهای رسمی ! اکثر جمعیت ایران فارس هستند به تعداد بیشتر مردم فارسی صحبت می‌کنند و میتوان گفت همه ایرانی ها فارسی را می‌فهمند ، ایرنی بودن با فارس بودن عجین شده است.

زبان فارسی كه امروز در ایران, متداول و حتی به عنوان زبان رسمی در سرتا سر كشور كاربرد دارد, به شهادتِ تاریخ هیچگونه شباهت و یا رابطه­ای با فارسی (باصطلاح) باستانی ندارد. زبان پارسی باستان نه به معنی فارسی, بلكه به معنی زبان ساكنان منطقه (پارسوا) باستانی است که ربطی به زبان فارسی متداول امروزی ندارد. زبان فارسی كنونی, اصولاً زبان فارسی زبانان امروزی ایران نبوده, بلكه زبانی بوده بنام«دری» (یا فارسی دری) كه در ایالت تخارستان افغانستان و اطراف شهر «بغلان» و بخشی از سرزمین امروزی تاجیكستان, در سرزمینی كه امپراتوری «كوشانیان» را تشكیل می­داد متداول بوده است.( روزنامه نوید آذربایجان)

جعلیلیات شرق شناسان غربی تحقیقات زبان شناسی را با مشکل مواجه کرده است. دکترحسین یمین، اصطلاح «فارسی باستان» و «فارسی میانه» را ساخته‌گی و از اصطلاحات تازه، می‌داند (یمین، م، 1386، 74). به این نظر است که وجود و نام زبان‌ها باید بنا به اسناد و شواهد تاریخی تثبیت شود، نه به اصطلاح‌سازی‌یی که اساس تاریخی نداشته باشد. فارسی، فارسی دری، پارسی دری، تنها نامی است که به زبان پس از اسلام مردم افغانستان، تاجکستان و ایران اطلاق می‌شود و قبل از این ما زبانی در بین اقوام آریانی به نام «فارسی» نداشته‌ایم. پس چه‌گونه می‌توان از زبانی، به نام فارسی با ترکیب باستان و میانه سخن گفت؟نتیجه سخن را در باره زبان پارسی دری این گونه ارایه می‌کند: «اطلاق فارسی میانه به زبان پهلوی ساسانی، اصطلاح جدید و تا جایی نادرست، همین اصطلاح فارسی میانه است که باعث بروز دشواری‌هایی در ریشه‌یابی زبان پارسی دری گردیده است این اصطلاح توسط زالمانمست شرق معاصر در سال‌های اخیر اشتباهن وضع شده است. بلکه پس از سقوط هخامنشی ها که زبان رسمی و دولتی آن زبان آرامی بوده در حدود یک قرن با استقرار یونانیان زبان یونانی و مدت شش قرن با حکمروایی پارت‌های بلخی زبان پرثوی (پهلوی اشکانی) در فارس و باختر زبان رسمی و اداری بوده است؛ یعنی میان زبان هخامنشی‌ها و پهلوی ساسانی مدت بیشتر از هفت قرن بدون موجودیت توالی زمانی، منطقی و طبیعی فاصله وجود داشته است.( م یمین، روزنامه ماندگار)

زبانشناسان غـربی باین واقعیت چندان علاقه ندارند که زبان دری از منطقۀ افغانستان به ایران رفـته .. اما بعد از آنکه مبادی زبانشناسی در پوهـنتون کابل رونق گرفـت، زبانشناسان افغان توانستند به دانشمندان غـربی بفهمانند که پشتو و دری دو خواهـر زبانِ متولد از اوستا میباشند، نه از فـرس باستان و پهلوی. بعد ازینکه عـلمای غـربی در افغانستان به تحقـیقات پرداختند و واقعیت ها را درک نمودند، .. اما در مورد انشعاب زبانهای دری و پشتو از مادر اوستا هـنوز هم تن درنمیدهـند و بغلط تدریس و تبلیغ میکنند که اوستا از فـرس باستان منشعب شده است. (خ هاشمیان،سخن شناسی)

دري و يا فارسي دري زباني است متفاوت از پهلوي و متعلق به تاجيكها و افغانها كه به وسيله سلاطين ترك وارد ايران و ساير مناطق تحت حاكميت آنان از جمله شده است؛ لیكن زبان تركي و بعضي از زبانهاي ديگر در مقابل آن مقاومت نشان داده و برحيات خود ادامه داده­اند ولي زبان پهلوي پارسيان نتوانسته درمقابل آن ايستادگي كند و در داخل آن مستحيل شده واز بين رفته است كه آثار آن هنوز هم در بعضي شهرها و روستاهاي دورافتاده مناطق فارس نشين باقي مانده است. اشعاری كه سعدی, داعی شیرازی به لهجة شیرازی سروده­اند توجه كنیم:

«پر هفطاثله جونی می­كند       عشغ معری ثخی بونی چش روشت»

در معنی این شعر سعدی میان محققان دو نظر وجود دارد. پیر هفتاد ساله جوانی می­كند- چنانكه عشق قرآن آموز كور را به چشم بینا می­بینی.

بیتی هم از داعی شیرازی كه همزمان سعدی است چنین است:

«اشرزی وم ثخه بنوان نیاز   كم شكر از مصر رساند اشیراز»

یعنی, ای شیرازی به من سخن بنما- كه بوسیله من رسانده شود شكر از مصر به شیراز. این اشعار نشان می­دهد كه لهجة شیرازی با وجود اینكه چند قرن تحت تأثیر زبان فارسی دری, زبان رودكی, فردوسی و . . . بوده حتی در قرن هفتم و هشتم هنوز به قدری با فارسی دری متفاوت است كه نه تنها برای دیگران بلكه برای خود شیرازیان هم نامفهوم است. صورتی که اشعار فارسی در قرن سوم وچهارم قابل فهم است.

اینك متنی به زبان پهلوی مربوط به قرن چهارم هجری اورده میشود , یعنی همان زمانی كه حنظله بادغیسی اولین شعر فارسی دری را صد سال پیش از آن سروده بود و رودكی در دربار سامانیان به فارسی دری شعر می­سرایید و ابوعلی محمدبن محمد بلعمی تاریخ طبری را به فارسی دری ترجمه می­كرد. تلفظ متن اصلی, به فارسی:

هلاشروان ای گیان ابزود- ایت كه اموشت   هلا ویراز فَتَر اوود تو كه اموشت     هلا سنه موروگ بارَگ- ایت كه اموشت

كَ- ت همه اِدون كامست كو- م (؟)     اباگ هیونان كارزار كونه نون اوژَد, ابگند هه اندریم (؟)

(حسن راشدی، فارسی دری, زبان مهاجر..)

با اکتشافات (جعلیات )دانشگاه شیکاگو و همراهی روشنفکران ایرانی ! در دوان پهلوی زبان فارسی به عنوان زبان باستانی زبان بومی ایران معرفی شد ودر دوران نظام اسلامی به عنوان زبان رسمی نهاد مذهب ،این زبان نهادینه شد . با توجه به این تمام اقوام ایرانی به چوب نژاد آریایی رانده میشوند گرایش به ایرانی گری در بین قوم بلوچ و کردها یا اهل سنت خیلی کمتر از کردهای شیعه و ترک ها بود.تفاوت مذهبی باعث شده نیروهای گریز از مرکز بسیار قوی باشند وافکار ایرانیستی کمتر توانسته رسوخ کند ، این مناطق بیشترین اصطحکاک را با دولت مرکزی داشته اند واکثر مواقع با شدید ترین اقدامات سرکوب شده است. سنی مذهب بودن این اقوام به حفظ زبان وهویت بومی کمک شایانی کرده است و سد محکمی در برابر گسترش زبان فارسی بوده است.

اگر چه ایدلوژی ایرانیستی تفکری نژادی و زبانی است ( قوم پارس وزبان فارسی ) ودارای بن مایه های ضد اسلامی است ولی مهمترین عامل در گشترش یا عدم نفود این ایدلوژی عامل مذهبی است به بیانی روشن تر هم در تقویت افکار ایرانیستی و هم گسترش زبان فارسی در کشور ایران مذهب بزرگترین نقش را ایفا کرده است. مذهب در ایران مهمترین فاکتور در یکسان سازی فرهنگی و به عنوان کاتالیزر در هضم زبانهای غیر فارسی شیعه عمل کرده و در خدمت به گسترش زبان بوده است به عنوان مثال کردها که به چوب مادهای اریایی رانده میشوند کردهای کرمانشاه که مذهب شیعی دارند دلبستگی شدیدتری به زبان فارسی وایرانیگری دارند نمونه روشن تر آن ترکان هستند که نشان میدهد، مذهب مهترین فاکتور در گسترس عقاید ایرانیستی میباشد.

نمونه واضح این قضیه طی چند دهه در استان تهران که امروزه یه عنوان ناحیه ای فارس نشین تلقی میشود اتفاق افتاده این ناحیه که اکثریت جمعیت بومی و مهاجر آن ترک تبار می باشند. طی یک قرن یکسان سازی و آسیمیلاسیون صورت گرفته برمبنای "فارس" باعث شد ، وقتی از افراد ساکن در مورد قومیت وزبانشان پرسیده میشد با جواب " پدر و مادرم ترک هستند ولی خودم فارس هستم " مواجه شوید

بهترین کار برای تحقیق وپژوهش زبان های بومی ایران و معرفی ان به جامعه ایرانی مطالعه تطبیقی با چند زبان دیگر ایرانی است بدین معنی که لغات و دستور زبان مورد نظر خودر را ضمن اینکه معادل فارسی آن نوشته میشود با زبان چند قوم دیگر ایرانی مورد مقایسه و مطابقت قرار گیرد تا وجوهات مشترک و تفاوت های بین آنها مشخص ومعین و معلوم شود.( ع سلامي ،براي اينكه زبان ملي تضعيف نشود ..)

دكتر عبدالنبي سلامي زاده. پژوهشگر ارشد مردم شناسي، خوشنويس، گرافيست، مدرس هنر و شاعر ايراني.: همة گويش هايي كه با فارسي امروز متفاوتند و لهجه اي از فارسي امروز نيست و داراي دستور و آواي خاص هستند را مي توان زبان محسوب كرد. براي اين كه زبان فارسي كه يك زبان ملي است تضعيف نشود به اينها زبان گفته نمي شود در حاليكه همة خصوصيات يك زبان را دارد. لازم است توضيح دهم كه تفاوت زبان با لهجه در اين است كه شخصي كه با لهجة شيرازي صحبت مي كند تهراني ها، اصفهاني ها و… آن را متوجه مي شوند. ولي در مرود مثلا زبان لارستاني از لحاظ دستوري و واژگاني و آوايي با فارسي كاملا متفاوت است.( ع سلامي ،براي اينكه زبان ملي تضعيف نشود ..)

تا زمان پهلوی زبان مردم مناطق جنوب وشرق کشور ، فارسی نبوده ولی زبان آنان بتدریج در زبان فارسی هضم شده است که امروزه بعنوان لهجه های متنوع فارسی معرفی میشوند!. بررسیهای تاریخی ومردم شناسانه درمورد این زبانهای در حال انقراض اهمیت خاصی دارد، این زبانهای بومی اسناد زنده ای از زبانهای باستانی منطقه و کلید تاریخ راستین ایران میباشند.این زبانها درحال انقراض داری تفاوتهای فاحشی با فارسی دارند اما به عنوان لهجه ویا گویش معرفی شده اند

به عنوان مثال زبان لاری را میتوان از کهن ترین گونه های زبان فارسی دانست در زبان لاری اصیل ترین رگه های واژگان پارسی در آن دیده می شود. این زبان از طرفی در کتاب اطلس جامع زبان های درخطر به قلم موسلی (2010) نیز به بیست و یک مورد زبان درخطر ایرانی اشاره شده است که در این میان به زبان لاری اشاره شده است و به طور قطعی ثبت بین المللی شده است.این زبان به خاطر تفاوت‌های زیادش با زبان پارسی معیار به عنوان یک زبانِ مستقل از شاخهٔ زبان‌های ایرانی‌تبار جنوب غربی قلمداد می‌شود. (Mackenzie& Emmerick)

تفاوت در واژگان و صرف فعل در گویش لاری ، تفاوتهای بارز و آشکاری با فارسی کنونی دارد. هنگامی که به بررسی وند های دستوری افعال گذشته بپردازیم متوجه می شویم که سیستم وندی برای افعال لازم و متعدی خاص و قطعا متفاوت است. علاوه بر آن لارستانی از نظر زمان دستوری دارای یک سیستم محصر به فرد است که آن را با زبانهایی مانند فارسی و انگلیسی متفاوت می کند(دهقان و اورنگ ،بررسی تحلیلی زمان های دستوری در زبان لارستانی)

مثال دوم زبان سمنانی که یکی از شاخه های زبان های ایرانی به شمار می آید. کریستن سن که در حدود سال ۱۹۱۴ درباره این زبان پژوهش نموده، می‌گوید: «در بررسی زبان شناسی ایرانی، تحقیق در گویشهای مختلف از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

کریستن سن در دنباله مطلب می نویسد: «گویش سمنانی یکی از گویشهایی است که کمتر جلب توجه دانشمندان اروپایی را کرده است. این گویش چنان با سایر گویشهای ایرانی تفاوت دارد که ایرانیان می‌گویند می‌توانیم بدون تحصیل و اطلاع قبلی تمام گویشهای ایرانی مانند مازندرانی و گیلکی و غیره را بفهمیم، اما وقتی اهل سمنان به زبان خود سخن می‌گویند،‌ مطلقاً از آن چیزی در نمی یابیم

سمنانی زبانی انعطاف‌ناپذیر است. واژه‌های بیگانه را به سختی می‌پذیرد و حتی به نظر می‌رسد که تا حدود یکی دو سده گذشته در مقابل ورود واژه‌های فارسی نیز مقاومت به خرج داده باشد. همچنین خاصیت ترکیب‌پذیری و ساخت واژه‌های جدید در این زبان در مقایسه با فارسی بسیار ضعیف است.( ا پناهی، فرهنگ سمنانی ..)

این زبان به در مقایسه با فارسی رسمی دارای تفاوتهای آوایی و واژگانی وحتی در مواردی داری مشخصات زبانی خاص خود است .

تفاوت در تعداد و تلفظ واج وتبدیلات واجها و صرف اسم و مضاف و مضاف الیه و همچنین در صرف قیود وافعال نیز متفاوت از فارسی میباشد (طائبی و مکارمی ،بررسی جنبه های گویش دهق و مقایسه آن با فارسی رسمی)

سمنانی صیغهٔ مذکر و مؤنث و امثال آن وجود ‌دارد که در فارسی رسمی از آن خبری نیست اما جنسیت و تطبیق صفت و موصوف در آن وجود دارد. که حتی در زبا‌ن فارسی میانه هم این خاصیت از وجود ندارد.(سایت ویکی واند)

مثال آ خر استان کرمان به دلیل اینکه بیشترین مساحت کشور را در اختیار اقوام مختلف از جمله لر، بلوچ، فارس و ترک را در خود جای داده است از تنوع لهجه فراوانی نیز برخوردار بوده است در مجموع دو هزار و 500 نمونه گویش در سطح استان گردآوری شده است گردآوری گویش‌های شهرستان‌های استان کرمان است شهرستان‌های جنوبی استان مانند جیرفت و کهنوج به علت وسعت و پراکندگی، دارای گوناگونی و تنوع گویش بیشتری هستند.(ف،فرهی مقدم ، تدوین اطلس گویشی ایران)

باستانی پاریزی می‌نویسد: ضبط لهجه یعنی فرم ادای کلمات فارسی کرمان، نه تنها با اعراب معمولی ممکن نیست بلکه با الفبای فونتیک هم به زحمت می‌توان آن را تحریر کرد.و زبانهایی که با عنوان لهجه معرفی شدند اما هم به لحاظ لغات ، تلفظ، و افعال با فارسی تفاوت دارند (م صرافی ، فرهنگ گویش کرمانی )

ظهور دوباره اقوامی مانند فارس (و یا آذری) ، با اختلاط دو موضوع یک قوم باستانی بر اساس جعل و دیگری بر اساس دروغ تاریخی زبان دری با اهدافی خاص از غیبت کبری خارج کرده اند . این اقوام باستانی !! عمر کمتر از یکضد سال دارند بازسازی یک هویت باستانی بر پایه ی جعلیات شرق شناسان یهودی دانشگاه شیگاگو سرهم بندی ومونتاژ دو عنوان قوم پارس و زبان دری که میتوان آن را بزرگترین شیادی آکادمیک نامید .

علارغم همه افسانه سازی هایی که در مورد پارس شده است متوان ادعا کرد زبان اکثرایرانیها فارسی زبان مادری نمی باشد و زبان هیچ قوم ونژادی در ایران نیست، علت اصلی امتنای ایرانیستها از اجرای حق تحصیل وآموزش به زبان مادری در ایران ترس از احیای زبانهای و هویتهای بومی و اصیل در مناطقی که امروز فارس محسوب میشوند و میان آسمیه های فارس شده وسرتاسر ایران میباشد.

هدف نهای از جعل تاریخی عنوان قوم پارس و هویت سازی بر مبنای آریایی و دروغ نویسی برای بومی جلوه دادن زبان دری که اضمهلال زبان وفرهنگ هی بومی در سرتاسر ایران در ایران همراه بوده چیست ؟

http://ataqurqud.blogspot.com

بهرام نورمحمدی (Bebiş)

منابع

فارسی دری, زبان مهاجر یا بومی در ایران؟ حسن راشدی

زبان فارسي در آذربايجان, گردآوري ايرج افشار, ص ۳۸۶- بديع­الزمان فروزانفر «سخن و سخنوران»

جمشید نوروزی، تمدن ابران در دورهٔ صفویه. انتشارات مدرسه

تاریخ سازی انحرافی از موضوعی انحرافی به نام تخت جمشید، فضل الله موحد ، ایگاه تحلیلی تبینی "برهان"

‌تركان و بررسی تاریخ،زبان وهویت آنها در ایران ، حسن راشدی، انتشارات اندیشه نو

باستانگرایی در تاریخ معاصر ایران، رضا بیگدلو, انتشارات مركز

زبان شناسي و زبان فارسي ، دکتر پرويز ناتل خانلري,

خاطرات همفر ،ترجمه محسن مویدی انتشارات اساطیر

محمود صرافی ، فرهنگ گویش کرمانی ،انتشارات صدا وسیما(سروش)

ماندانا طائبی ،ژاله مکارمی، بررسی جنبه های گویش دهق و مقایسه آن با فارسی رسمی

احمد پناهی، فرهنگ سمنانی شرح حال و نمونه آثار محلی شاعران در گویش سمنانی. چاپ اوّل. تهران

مهیناز پور دهقان – محمد اورنگ ،بررسی تحلیلی زمان های دستوری در زبان لارستانی

13) دکتر سید خلیل الله هاشمیان، استاد سابق زبانشناسیِ دانشگاه کابل ،سخن شناسی

روزنامه «نوید آذربایجان » سال ششم شماره 337-339 (ویژه نامه)

دکتر حسن راشدی ، برگی از تاریخی

روزنامه همشهری, مصاحبه با دكتر تقی وحیدیان كامیار،زبان دری ادامه پهلوی ساسانی نیست

احمد عـلی کهزاد ، افغانستان و ایران کنفـرانس آقای کهزاد در موزه ایران باستان، چاپخانۀ مظاهـری،

عـبدالحی حبيبی، تاريخ افغانسـتان بعـد از اسـلام، چاپ دوم، کابل، ۱۳۵۷ خ، ص ،۷۳۹

19) دستور معاصر زبان پارسی دری ، دکتر محمد حسین یمین استاد زبانشناسی دانشکده زبان و ادبیات ، دانشگاه کابل

دکتر محمد حسین " یمین" استاد دانشگاه کابل ، روزنامه ماندگار

مجلة ايران مهر, شماره ۶, دي ماه ۱۳۸۲ ص ۳۳.

عبدالنبي سلامي، زبان پژوه فارس، براي اينكه زبان ملي تضعيف نشود به «زبان لارستاني» مي گويند «گويش!

افغانستان زاد گاه زبان دری : مردم عزیز کشور دوست همسایه ما ( ایران ) به زبان ( دری) با لهجه ( فارسی) تکلم مینمایند ، محمد ادریس بقایی ( قطره )

فراموش نکنید زبان دری لهجه نیست زبان افرینشگر فارسی است دکتر جلیله سلیمی

خراسان کهن و فرارود (ماوراءالنهر) مهد پيدايش و پـرورش زبان دری است نجم الدین کاویانی

فرناز فرهی مقدم ،کارشناس زبان شناسی، تدوین اطلس گویشی ایران ،مصاحبه

سایت ویکی وند

سایت ویکی پدیا

D. N. Mackenzie, R. E. Emmerick, Dieter Weber , Corolla iranica