نکته

همین اول مقاله، از طولانی شدن آن معذرت می خواهم؛ ولی نکته های مهم و حیاتی مربوط به سرنوشت میلیونها انسان ملت تورک در آزربایجان جنوبی و کل ائلها و یوردهای تورک ایران در آن هست که باید به دقت و حوصله، به صورت مفصل و مشروح نوشته و خوانده شود. برای جلوگیری از طولانی شدن این مقاله می توانستم آن را به قسمتهایی تقسیم کنم؛ اما بیم آن می رفت که خوانندۀ علاقه مند، پیوستگی مطالب و ارتباط عمودی مطالب را از دست بدهد. طولانی بودن یک مقالۀ ملی مثل این، دلیل مهم نبودن سطر به سطر و جمله به جمله و کلمه به کلمۀ آن نیست. پس از خواننده ای که درد ملت تورک آزربایجان و کل ایران و درد وطنمان آزربایجان و کل یوردهای تورک ایران و نیز درد خطر مسلم فاشیسم راسیست ضدتورک فارس برای ملت تورک را دارد، انتظار دارم مقاله را، که حاصل چند هفته مطالعه و تحلیل من است، کپی پیست کرده؛ در فرصت مناسب، به دقت بخواند و اگر موافق است، در کل فضای مجازی، کل سایتها و وبلاگهای حرکت ملی و نیز در تلگرام و فیس بوک و غیره تا می تواند، نشر دهد. با احترام. اوجالان ساوالان.

چکیده

در این مقاله در شرایط کنونی فعالان حرکت ملی ملت تورک در آزربایجان جنوبی و کل ایران با بررسی تحلیلی اثبات کرده ام که در شرایط کنونی، استعمار صلیبی ضدتورک و ضد عرب و ضدانسان غرب به سردمداری آمریکا قصد دارد با تاکتیک و استراتژی «گرسنه نگه داشتن ملت تورک برای به زانو درآوردنش»، این ملت بزرگ را در مقابل فاشیسم راسیست فارس به زانودربیاورد و راضی به بازگشت سلطنت و حاکمیت رضا پالانی سازد. تاکتیک و استراتژی استعمار صلیبی غرب و فاشیسم راسیست فارس حاکم بر ایران در ماههای اخیر این است که با بازیهای سیاسی و خارج شدن آمریکا از برجام و اعمال تحریمهای شدید باز هم ملت تورک آزربایجان جنوبی و کل ایران و تمامی ملل غیرفارس ایران را گرسنگی دهد و از همین حربۀ گرسنگی دادن ملت تورک در کنار عوام فریبی و شایعه پراکنی به نفع رضا پهلوی، باز هم ملت تورک را بفریبد و به زانو دربیاورد و نظام سلطنت پهلوی را در ایران بعد از جمهوری اسلامی ایران احیا کند. از این رو ما فعالان حرکت ملی ملت تورک در آزربایجان جنوبی و کل ایران، باید بی وقفه و بدون معطلی، با اتخاذ استراتژی موثر آگاه کردن کل انسانهای ملت تورک با بیدارگری، روشنگری، افشاگری ملی به صورت جدی با فعالیتهای میدانی مستقیم و با حرف زدن با انسانهای ملت تورک، با تولیدکردن و پخش سی دی های بیدارکننده، دیوارنویسی، پول نویسی، باز کردن گروهها و کانالهای تلگرامی و سایتها و وبلاگهای اینترنتی و خلاصه با استفادۀ مناسب از همۀ روشهای موثر مبارزه با فاشیسم راسیست ضدتورک فارس، البته با روش و رویکرد بیدارگری، افشاگری و روشنگری ملی به بیدارسازی گستردۀ میلیونها انسان از خوابیدگان ملت تورک در همۀ شهرها و روستاهای تورک نشین و نیمه تورک نشین ایران، مخصوصاً در استانهای تهران، البرز (کرج)، قزوین، قوم و مرکزی، گیلان (رشت، انزلی، آستارا)، مازندارن، اصفهان، فارس، خوراسان، کردستان (سنندج، قوروه، بیجار) و غیره علاوه بر تبریز و اردبیل و اورمو و زنگان و همدان و قزوین بپردازیم. در این مقاله به تفصیل و با تحلیل به همین مورد بسیار بسیار مهم و حیاتی خواهیم پرداخت.

کلمات کلیدی: ملت تورک آزربایجان/ ملت ترک آزربایجان، حرکت ملی آزربایجان/ حرکت ملی آزربایجان، تورکهای ایران/ ترکهای ایران/ تورکهای تهران / ترکهای تهران، تورکهای کرج/ ترکهای کرج، پتانسیل ملت تورک.

مقدمه

از دی ماه 1396 که موضوع اعتصابات، اعتراضات و تظاهرات سراسری علیه حاکمیت جمهوری اسلامی ایران شروع تا اکنون که مرداد 1397 به صورت جدی ادامه یافته است، به صورت مداوم و بلا انقطاع فضای حقیقی (جامعه آزربایجان و بین مردم) و نیز فضای مجازی (سایتهای اینترنتی، تلگرام، فیس بوک و غیره) را به دقت رصد و بررسی کرده ام. سؤال اصلی بر سر موضوع شرکت یا عدم شرکت ملت بزرگ تورک آزربایجان در این اعتراضات و اعتصابات است. فعالان برجستۀ حرکت بزرگ ملی ملت تورک آزربایجان جنوبی و کل ایران، شرکت یا عدم شرکت ملت تورک را در این تظاهرات سراسری و این که در شرایط حساس کنونی ملت تورک آزربایجان جنوبی و کل ایران، اساساً «چه باید بکنند» و «چه نباید بکنند»، به صورت دقیق و بر اساس منافع ملی ملت تورک در آزربایجان جنوبی و کل ایران بررسی تحلیلی کرده اند و هر کدام نظر صائب خود را ابراز داشته اند. من هم به عنوان مبارزی از مبارزان راه آزادی ملت تورک آزربایجان از چنگ فاشیسم راسیست فارس نظر خود را به شرح زیر تقدیم می دارم. امیدوارم مورد حسن توجه و عنایت ملت بزرگ تورک قرار بگیرد.

ما ملت تورک در آزربایجان جنوبی و کل ایران در شرایط استعمار کامل قرار داریم

قبل از این که نتیجۀ تحلیل خود را بیان کنم باید توجه داشته باشیم که ملت تورک ما در آزربایجان جنوبی و کل یوردهای تورک اشغال شده توسط فاشیسم ضدتورک فارس و در کل ایران در چه وضعیتی قرار دارد؛ چون بدون توجه و مطاله و تحلیل وضعیت ملت تورک، از نظر روان شناسی، جامعه شناسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و امثال این متغیرها، فاکتها و فاکتورها، هرگونه نشان دادن راه نجات و رهایی و آزادی از استعمار فاشیسم راسیست فارس، برای این ملت چه بسا نتیجۀ عکس داده و باعث شکستی دوباره برای حرکت مقدس، حق طلبانه، آزادیخواهانه، استقلال طلبانه و انسانی ملی ملت تورک در آزربایجان جنوبی و کل ایران شود. شکستی که ممکن است به بهای نسل کشی دهشتناک ملت تورک توسط فاشیسم راسیست ضدانسان متحد فارس- کورد- ارمنی و نابودی تمام آنچه به عنوان شعور ملی تورکی و حرکت ملی ملت تورک آزربایجان و کل ایران از آن نام می بریم، بشود و طومار آزادی و استقلال و خوشبختی انسان تورک را در آزربایجان جنوبی و کل ایران به کلی در هم بپیچد.

مروری مختصر بر تاریخ اشغال و استعمار آزربایجان در سدۀ اخیر

با روی کارآمدن پهلویسم در 97 سال پیش تا کنون، ملت تورک در آزربایجان جنوبی و کل ایران، یعنی بزرگترین ملت موجود در جغرافیای ایران که هم اکنون بالغ بر 43 میلیون نفر است، از «تورک» بودن خود، یعنی از موجودیت و هویت حقیقی و اصیل و خدادادی و انسانی خود بالکل محروم و بی نصیب شده و می شود؛ اصل وجود و موجودیت این ملت بزرگ صد سال است که در ایران فاشیستی به طور کامل نفی و انکار و به کلی مسخ و مخدوش می شود و تمامی حقوق بشری اقتصادی، زبانی، فرهنگی، تاریخی، اجتماعی، سیاسی خود از قبیل برخورداری برابر از ثروتهای ملی خودش، آموزش و پرورش و حق نوشتن و خواندن به زبان مادری تورکی، و حق چاپ و نشر ورزنامه ها و مجلات و کتابها به زبان مادری تورکی خودش، برای رشد و ارتقا زبانی، هنری، ادبی، فرهنگی و انسانی خود و نیز حق نوشتن و خواندن تاریخ حقیقی خودش برای رشد هویت اصیل و تاریخساز و غرورآفرین و خدادادی خودش به همراه حق استفاده از معادن و ثروتهای زمینی و زیرزمینی سرزمین مادری خودش برای رشد و ارتقا اقتصادی انسانهای ملت خودش و تأمین ضروری ترین و ابتدایی ترین نیازهای انسانی و زیستی اش و دهها حق بشری مسلم دیگر توسط فاشیسم راسیست ضدتورک غاصب متجاوز اشغالگر غارتگر فارس حاکم، به کلی محروم شده است و در عوض فاشیسم راسیست پانفارس ضدتورک حاکم در سدۀ اخیرف چه پهلوی و چه جمهوری اسلامی ایران، به صورت انگل وار کلیۀ مواهب و داشته های ملت تورک را، همۀ ثروتهای طبیعی و معادن و ذخایر غنی ملت تورک از قبیل طلا، مس، مواد معدنی ارزشمند دیگر و مخصوصاً گنجینۀ انسانی ملت تورک، نیروی کار و مغزهای متفکر ارزندۀ صادق و داینامیک و هوشمند این ملت بزرگ را به نفع خود تاراج و در جهت منافع قومی و آمال فاشیستی ضدبشری خودش و منافع ملی قوم سیاسی مجعول فارس صرف کرده است و هنوز هم صرف می کند. بیکاری، فقر و دربدری و غربت و توهین و تحقیر و تمسخر سیستماتیک و دولتی و سرانجام خودکشی و خانواده کشی ارمغان فاشیسم راسیست ضدتورک حاکم در سدۀ اخیر به کل ملت تورک در آزربایجان جنوبی و کل ایران است. امروز هم با اعمال تحریمهای امریکا و بازی فاشیستی سیاسی این ابرقدرت صلیبی با جمهوری اسلامی ایران وضعیت انسانهای تورک ساکن در آزربایجان جنوبی و کل ایران به شدت اسفناک و دردآور شده است به قول حسن کریمزاده، فعال مبارز حرکت ملی ملت تورک آزربایجان «ملت تورک آزربایجان از لحاظ اقتصادی در وضعیت بسیار بد و حتی شکننده قرار دارند، به طوریکه مردم دیگر نای اعتراض هم ندارند. با این که آتش گرفته اند؛ اما به امید نان دست های آتشین خود را به دهانشان می برند.« اللرینده کؤز وار، آمما آجلیقدان کؤزو آغیزلارینا باسیرلار».

سیاست ضدانسانی «گرسنگی» تحمیل شده بر ملت تورک توسط فاشیسم راسیست فارس حاکم در سدۀ اخیر و توابع دهشتناک آن برای ملت تورک

ملت تورک در آزربایجان جنوبی و کل ایران صد سال است که در استعمار کامل اقتصادی، زبانی، فرهنگی، اجتماعی، دینی، مذهبی، سیاسی و فکری فاشیسم راسیست ضدتورک فارس ایران قرار دارد. فاشیسم راسیست ضدتورک مکار و ضدبشر فارس با کمک استعمارگران صلیبی مخصوصا انگلستان از تمامی نیرنگها و روشهای ناجوانمردانۀ روانشناختی، جامعه شناختی و زبان شناختی برای محو زبان، هویت، تاریخ و شعور ملی انسانهای ملت تورک بهره برده است که ضدانسانی ترین و کثیف ترین آنها برنامۀ صلیبی «گرسنگی دادن تحمیلی و اجباری» به این ملت بزرگ بوده و هست.

از زمان شروع حاکمیت رضا پالانی تا کنون، فاشیسم ضدتورک فارس حاکم، چه پهلوی و چه جمهوری اسلامی به دستور استعمار صلیبی غرب، مخصوصاً انگلستان صلیبی ذاتاً ضدتورک و با اطاعت نوکران فراماسون پانفارس حاکم بر ایران، انسانهای ملت بزرگ تورک را با ضدانسانی ترین روشهای ممکن «گرسنه» نگه داشته است. فاشیسم راسیست ضدتورک، ضد عرب و ضد بشر فارس حاکم بر ایران چه پهلویسم و چه جمهوری اسلامی ایران (خمینیسم) در سدۀ اخیر بر اساس سیاستهای دیکتۀ شدۀ ضدبشری استعمار صلیبی غرب، مخصوصاً انگلستان، توطئه هایی نظیر «تورک را گرسنه نگه دار و وادار به مهاجرت کن و در غربت آسیمیله و مانقورد پانفارس ضدتورک کن» و نیز سیاست «تفرقه بینداز و حکومت کن» (آییر بویور) ملت تورک آزربایجان جنوبی و کل ایران را از یک سو با ایجاد قحطیهای مصنوعی مکرر (دوران سیاه رضا پالانی و محمدرضا پالانی) و عدم سیاستگذاری منصفانه و بشردوستانه و تخصیص بودجه برای ایجاد کارخانجات مادر (دوران سیاه پهلوی و جمهوری اسلامی) در شهرهای آزربایجان جنوبی و کل شهرهای تورک نشین ایران، «گرسنه» و آوارۀ غربت و شهرهای فارس نشین کرده و با آموزش و پرورش استعماری صلیبی ضدتورک، آسیمیله و مانقورد کرده و می کنند و از سوی دیگر با اعمال سیاستهای فاشیستی ضدتورک و ضد آزربایجان، با تقسیم مملکت آزربایجان و کل یوردهای ایران به استانهایی جعلی با اسامی و هویت غیرتورکی و حتی ضدتورکی سعی به ایجاد تفرقه در بین انسانهای ملت تورک اقدام کرده است.

آزربایجان جنوبی و کل ائلها و یوردهای تورک در کل ایران (قاشقای ائلی، تورکمن ائلی، افشار ائلی و غیره) در بهترین و پربارانترین و پرمحصولترین و سرسبزترین و بهشت آساترین مناطق ایران واقع هستند که دقیقاً از زمان روی کار آمدن رضا پالانی و حاکمیت پهلویسیم تا کنون، با توطئۀ کثیف ضدبشری پهلویسم و خمینسم در تاراج همۀ داشته ها و ثروتهای طبیعی و خدادادی ملت تورک در جهت آبادکردن شهرهای فارس نشین واقع در کویرهای ایران، با سیاستهای نژادپرستانه مبتنی بر تبعیض بین فارس با تورک، تمامی کارخانجات مادر و مولد در شهرهایی مثل تهران، اصفهان، شیراز، کرمان، یزد، مشهد، بندرعباس، بوشهر (عسلویه، پارس جنوبی و ...) و غیره، فاشیسم راسیست ضدتورک فارس کوشیده است که آزربایجان و کل یوردهای تورک ایران را خالی از انسانهای تورک، خشک و لم یزرع، کویر و سرانجام نابود کند و منابع ارزشمند «آب» و کل ثروتهای مادی، مواد معدنی و مخصوصاً نیروهای انسانی ارزشمند ملت تورک را به نفع قوم جعلی سیاسی فارس، که اسمش را «ملت ایران» گذاشتند، غارت کرده و در شهرهای کویری یزد، اصفهان، کرمان، بندرعباس، بوشهر و غیره مصادره و مصرف کند.  

«گرسنگی اجباری و تحمیلی» ضدانسانی ترین و در عین حال مؤثرترین سیاست فاشیسم راسیست فارس برای آسیمیله، پانفارس و مانقورد کردن میلیونها انسان تورک در آزربایجان جنوبی و کل ایران

چون ملت تورک آزربایجان و کل ایران، همیشۀ تاریخ، پرجمعیت ترین ملت از ملل ایران بوده و هست؛ فاشیسم فاشیسم راسیست فارس حاکم، یعنی دشمن ذاتی ملت تورک از زمان پهلویسم تا کنون، با وقوف کامل به این واقعیت مسلم، جهت کوچاندن و آسیمیله و مانقورد و پانفارس و ضدتورک کردن میلیونها انسان تورک از آزربایجان جنوبی و کل یوردهای تورک ایران با ناجوانمردانه ترین و ضدانسانی ترین سیاستهای استعماری و استثماری، ملت تورک آزربایجان و کل ایران را به معنی اخص کلمه «گرسنه» کرده، گرسنه نگه داشته و می کند. انسان گرسنه فقط و فقط و فقط به سیرکردن شکم خودش و زن و بچه اش می اندیشد و هرگز و هرگز و هرگز دقت و تمرکز لازم را برای درست فکر کردن و گرفتن تصمیمهای عقلانی و حیاتی صحیح بر اساس منافع ملی و مصالح انسانی درازمدت خودش را ندارد. گرسنگی آفت عقل و اندیشۀ صحیح است. انسان گرسنه جز به اطفای آتش گرسنگی و رفع التهابات و رفع اساسی ترین نیازهای فیزیولوژیک حیاتی خودش نمی تواند به چیز دیگری فکر کند و این طبیعی است. گرسنه نگه داشتن عمدی، سیستماتیک و برنامه ریزی شدۀ شکم ملت تورک توسط استعمار صلیبی و حاکمیت دست نشاندۀ ضدتورک پانفارس آن در ایران در سدۀ اخیر، از نظر روان شناسی سبب گرسنگی و فقر مغز و فکر و اندیشۀ ملت تورک شده و می شود و از نظر روانشناسی اجتماعی سبب اثرپذیرشدن، آسیب پذیرشدن انسانهای این ملت از نظر بی ریشه شدن در غربت و کلانشهرهای بزرگ و در نتیجه رها کردن هویت اصیل و خدادادی اش و پذیرفتن هویت باسمه ای و جعلی استعماری «فارس ایرانی» و احساساتی شدنش و در نتیجه آلت دست شدن و خودستیزشدن و مانقوردشدنش می شود. مانقورد خودستیز دقیقاً مثل خوره و سلولهای سرطانی تمامی پتانسیل و داشته های ملی ملت تورک را هدف قرار داده و آلوده می کند و به تحلیل می برد و ملت تورک را به تمامی نابود می کند؛ یعنی عملاً تبدیل به جزئی از اجزای پروژۀ تورک ستیزی صلیبی پارسی- ایرانی می شود.

هرچند این تحمیل گرسنگی در ایران فاشیست زدۀ پانفارس، به ملل غیرفارس عمومی است و مختص ملت تورک نیست؛ اما باید توجه داشته باشیم که این گرسنگی دادن به ملت تورک به منظور کوچانیدن میلیونها انسان از همه جا و همه چیز بی خبر این ملت از شهرها و روستاهای سرزمین مادری اش و در نتیجه «بی ریشه» و «بی اصل» و «بی هویت» کردنش در غربت و آسیمیله و مانقوردکردن راحت تر و سریع تر انبوه میلیونی انسانهای ملت تورک از طرف حاکمیت ضدتورک پانفارس در سدۀ اخیر در کل ایران انجام گرفته و می گیرد. استعمارگران ضدبشر صلیبی ضدتورک روسیه، چین و در مخصوصاً در رأس آنها انگلستان با اعمال سیاستهایی به غایت ضدانسانی، انسان تورک را در روسیه و چین و ایران و کل آسیای میانه و آسیای غربی و خاورمیانه گرسنه کرده اند و گرسنه نگه می دارند تا به کلی مهار و کنترل کنند؛ کوچ بدهند؛ آسیمیله و مانقورد و ضدتورک و در نتیجۀ نابود کنند و این ناجوانمردانه ترین و پلیدترین و ضدانسانی ترین سیاستها و روشهای استعمار صلیبی است که در حق ملت تورک در کل جهان صورت می گیرد.

به فرمودۀ استعمار صلیبی انگلستان، ایجاد قحطیهای مصنوعی، بیکاری، فقر و در گرسنگی مزمن نگه داشتن ملت تورک در سرزمین بهشت آسا و پر برکت آزربایجان و کل یوردهای تورک ایران، فاشیسم راسیست فارس حاکم بر ایران در سدۀ اخیر میلیونها انسان تورک را وادار به ترک دیار و مهاجرت کرده است؛ به کجا؟ به تهران، کرج، اصفهان، شیراز، مشهد، یزد، بندرعباس، بوشهر و ... . تهران از زمان رضا پالانی قطب اصلی صنعت و کسب و کار و تجارت شده است و هنوز هم هست؛ اصفهان از زمان رضا پالانی تا به حال «منچستر ایران» و قطب مسلم صنعت و توریسم است و فاشیسم راسیست فارس اندیشۀ «اصفهان نصف جهان» را به قیمت خالی از سکنه کردن و «روستای بزرگ» کردن «تبریز» در دوران پهلوی و جمهوری اسلامی ایران جامۀ عمل پوشانده است و شیراز نیز همین طور قطب گردشگری و کانون تمدن جعلی ایرانی- آریایی و مشهد نیز همین طور و یزد و کرمان را پر و لبریز از کارخانجات و شرکتهای تولیدی مولد و مادر کرده اند؛ عسلویه را تأسیس و پر از هزاران هزار کارخانه و شرکت مادر کرده اند؛ کارخانجات و شرکتهای غول آسایی که وجهه بین المللی دارد و هزاران مهندس و کارگر اروپایی و چینی و روسی در آن کار می کنند؛ و پارس جنوبی، آه پارس جنوبی! در همۀ این کارخانه ها و شرکتهای مولد مادر فقط «انسانهای فارس- مانقورد» حق کار و کسب درامد داشته و دارند. دیگر چه بگوییم؟! این به بهای چه بوده است: به بهای عدم تأسیس هیچ گونه کارخانه و شرکت مادر و مولد در آزربایجان جنوبی و کل ائلها و یوردهای تورک نشین ایران، به بهای خیانت به ملت تورک در آزربایجان جنوبی و کل ایران.

بر اساس این سیاست شیطانی فاشیسم راسیست فارس در گرسنگی دادن اجباری و تحمیلی به ملت تورک در آزربایجان جنوبی و کل یوردهای تورک ایران به قصد ایجاد کلانشهرهایی با جمعیت جعلی با هویت جعلی سیاسی تورک ستیز، عرب ستیز و دیگری ستیز فارسی- ایرانی بوده است که از میلیونها انسان ملت گرسنه، بیکار و دربه در تورک آزربایجان جنوبی، بیش از 60 درصد از این ملت بزرگ، از روستاها و شهرهای تبریز، اردبیل، اورمو، زنگان، همدان، قزوین و غیره به کلانشهرهای تهران، کرج، اصفهان، مشهد، شیراز، بوشهر، بندرعباس، بوشهر، یزد، کرمان و غیره و مخصوصا به شهر و استان «تهران» و استان جعلی البرز و شهر «کرج» برای همیشه کوچیده اند و خیلیهایشان در قوم جعلی فارس آسیمیله و حل و هضم و جذب شده اند و جزئی از ملت جعلی ایران (بخوانید قوم جعلی سیاسی و مصنوعی و استعمارساختۀ فارس) قلمداد می شوند؛ اما امکان رنسانس و احیای دوبارۀ این ملت بزرگ، حتی آسیمیله شده ها، در هر زمانی هست و ما مبارزان راه آزادی ملت تورک آزربایجان جنوبی و کل ایران فقط با بیدارسازی بی وقفه و بی امان کل انسانهای ملت تورک در کل مناطق تورک نشین ایران قادر هستیم این روح مقدس تورک را دوباره در کالبد مرده و افسردۀ میلیونها انسان تورک آسیمیله شده که از اصل خود دور و جدا مانده اند، بدمیم و ملت تورک را دوباره زنده و متحد بکنیم و به میدان مبارزه و گرفتن آزادی و استقلال از فاشیسم راسیست فارس بکشانیم.

این سیاست «گرسنه نگه دار و وادار به کوچ و آسیمیله و مانقورد ضدتورک کن» فقط مختص بزرگترین ملت ایران، ملت تورک آزربایجان نبوده و نیست، بلکه صد سال است که شهرهایی مانند تهران، اصفهان، مشهد، شیراز، یزد و غیره را پر از کارخانه، شرکت و ثروت کرده اند و تورکها را از کل ائلها و یوردهای تورک در کل ایران و نه تنها از آزربایجان جنوبی، با سیاست گرسنگی تحمیلی به این شهرها وادار به مهاجرت کرده و با تبلیغات کل رسانه های خود به این شهرها «هویت جعلی فارسی» داده و کوشیده اند که این انبوه انسانهای تورک را آسیمیله و مانقورد ضدتورک کنند؛ برای نمونه تورکهای افشار خوراسان را از بجنورد، شیروان، فاروج، قوچان، درگز، کلات، اسفراین، سبزوار، نیشابور، سرولایت، جوین، جغتای، نقاب و روستاهای تابعه، یعنی افشار یورد/ خوراسان ائلی به «مشهد» کوچانده و ضدتورک کرده اند و جالب این که تا صد سال پیش و در زمان محمدتقی خان پسیان، والی قهرمان تورک خوراسان، مشهد اساساً تورک نشین بوده است و از زمان روی کارآمدن رضا پالانی فارسها را از کل خوراسان و یزد و کرمان و غیره به خوراسان و مخصوصا مشهد کوچانیده و با قدغن کردن زبان تورکی و اموزش و پرورش به زبان تورکی و انتشارات و چاپ و نشر کتابها و مجلات و روزنامه های تورکی و تحقیر و تمسخر و توهین به انسان تورک، هویت شهر مشهد را از هویت تورکی به فارسی تغییر داده اند. در مورد تورکهای قاشقای، ترکان قزلباش شاهسون، و طوایف و ایلات بیات، افشار، بیگدلی، استاجلو، خلج، اینانلو، بهارلو، نفر ، ایلات تورک آغاجری و قره جری کهکیلویه و بوجاقچی (بیچاقچی) هم دقیقاً همین سیاست ضدبشری اعمال شده و میلیونها انسان ملت تورک از تیره ها و طایفه های مذکور، بیش از نیمی از ملت تورک یادشده در مرکز و جنوب ایران، به «شیراز»، «اصفهان»، «کرمان» کوچ داده اند و جالب این که به این شهرها و استانها نیز دقیقاً مثل مشهد، به تمامی هویت جعلی فارس داده اند، تا راحت تر بتوانند میلیونها تورک آزربایجان جنوبی و کل ایران را آسیمیله و مانقورد کنند. در مورد تورکمن ائلی چون ملت تورک تورکمن به خاک و سرزمین آبا و اجدادی خود سخت دلبسته بودند نتوانستند برنامۀ صلیبی کوچ از سرزمین مادری را بر این ملت تحمیل کنند پس فارسهای زابل و سیستان را به این سرزمین بهشت آسا کوچ دادند و در تغییر جمعیت به نفع عنصر فارس کوشیدند. با توجه به واقعیت تلخ پدیدۀ مهاجرت بیش از نیمی از ملت تورک آزربایجان جنوبی و کل ایران به استانهای تهران، خراسان مرکزی (مشهد)، کرج، قوم، مرکزی، اصفهان، فارس (شیراز)، کرمان و غیره مسئلۀ ملت تورک و حرکت ملی ملت تورک در آزربایجان جنوبی و حدود و ثغور آن مسئله ای حیاتی و مهم است و باید و باید و باید روی آن فکر کنیم و درست تصمیم بگیریم و عمل کنیم.

با توجه به آنچه گفته شد، آزربایجان جنوبی می تواند با همت ملت تورک از جنوب و با واسطۀ استان مرکزی به مناطق تورک نشین اصفهان جعلی اصفهان به قاشقای یوردو در مرکز و جنوب ایران (مناطق تورک نشین استانهای فارس، چهارمحال و بختیاری، بوشهر وصل شود تا به خلیج کنگر («کنگر کؤرفزی»: خلیج فارس جعلی) و در شرق از طریق مناطق تورک نشین استان تهران و سمنان و گیلان و مازندارن و به تورکمن ائلی و افشار ائلی (خوراسان ائلی) وصل شود. اینها را شاید برخی از ملتچیهای تورک آزربایجان خیال بدانند؛ ولی همانها در پاسخ به این سؤال بسیار مهم، حیاتی و حیثیتی که «حرکت ملی آزادیبخش ملت تورک آزربایجان و کل ایران، با میلیونها انسان تورک که در سدۀ اخیر با سیاستهای ظالمانۀ فاشیسم راسیست فارس به تهران و کرج و قزوین و قوم و مرکزی و اصفهان و فارس و بوشهر و مشهد و غیره کوچیده اند چه باید بکند؟» سکوت اختیار می کنند و به فکر فرو می روند. شاید امثال مرا ایده آلیست، رمانتیست و خیالپرداز هم بدانند؛ ولی من با آوردن فاکتهایی در همین مقاله اثبات خواهم کرد که باید برای رسیدن به آزادی از چنگال استعمار و اشغال فاشیسم راسیست فارس «باید از تمام پتانسیل خود و از تمامی انسانهای ملت تورک آزربایجان جنوبی و کل یوردهاو ائلهای تورک ایران به نحو احسن و اکمل استفاده کنیم»، وگرنه اگر بخواهیم فقط به روستاهای تهی از سکنه و شهرهای نیمه خالی شدۀ تبریز و اردبیل و اورمو و زنگان و همدان، قزوین (استانهای آزربایجان شرقی و غربی و اردبیل و زنگان و همدان، قزوین) اکتفا کنیم و از تهران و کرج و قوم و مرکزی (اراک، ساوه، فراهان و غیره) و گیلان و مازندران و غیره چشم بپوشیم پیروزی ما و آزادی ملتمان در حد آمال و آرزوهای دست نیافتنی خواهدبود. همان طور که قبلا در مقالۀ « بهوش ملت تورک آزربایجان، جمهوری اسلامی ایران آزربایجان را خالی از ارتش و مهمات کرده است؛ خطر فاشیسم تروریست اشغالگر کورد نزدیک است» نوشته و هشدار داده ام، جمهوری اسلامی ایران (حاکمیت فاشیستهای راسیست ضدتورک پانفارس فارس- شیعه) همۀ پادگانهای آزربایجان جنوبی را با انحلال لشکرها و تیپهای ارتش ایران در آزربایجان جنوبی از یک سو و خارج کردن تسلیحات، مهمات، تجهیزات نظامی و هوایی از جمله تمامی هواپیماهای جنگنده، و خالی کردن انبارهای مهمات ارتش ایران در معرض تروریستهای فاشیست ضدبشر متجاوز و اشغالگر کورد قرار داده است و مهم این که فقط پادگان سویوق بولاق (مهاباد جعلی) را نگه داشته است که در صورت سقوط رژیم دقیقاً مثل اوایل انقلاب اسلامی، تروریستهای متشکل بین المللی کورد، که هم اکنون نیز به کمک قدرتهای صلیبی ضدتورک تا به دندان تسلیح شده و آماده اند، با تاراج سلاحها و مهمات پادگان سویوق بولاق نیز تجهیز شده و پروژۀ تورک کشی صلیبی را این بار در مقیاس بسیار گسترده تر از سال 1358 هـ.ش به انجام برسانند. بیداری ملی ملت تورک در تهران و کرج و قزوین و اراک و قیام آنها سبب می شود که فاشیسم راسیست فارس به فکر حفظ این شهرها بیفتند و از کمک به فاشیسم راسیست کورد در آزربایجان غربی، زنگان و همدان، قزوین غافل شوند. پیداست که ما ملت تورک آزربایجان از تمامی جهات جغرافیایی مورد حمله فاشیسم راسیست فارس- کورد هستیم و اگر استراتژیست قوی باشیم می توانیم از همۀ نیروهای تورک کل ایران به نفع حرکت ملی بهره ببریم و در همۀ جبهه ها سرباز وطن تورک داشته باشیم.

استفاده از کل پتانسیل ملت تورک در آزربایجان جنوبی و کل ایران سبب می شود که فاشیسم راسیست فارس ما را در «سنگر تبریز» و تصویر رقص کوردی اینستاگرام حسن روحانی فراماسون ضدتورک ذاتی و پروژۀ مسخره و مزخرف «تاوریژ» و سخنرانی مزخرف تر مانقورت خودفروختۀ ساتقین احقر ارذل، جواد طباطبایی و غیره نتواند زمین گیر کند؛ چنان که هم اکنون با فاکتهای این مقاله ثابت خواهیم کرد که متأسفانه با غفلت و عدم آگاهی رهبران و سردمداران حرکت ملی ملت تورک، این کار را کرده است. چشمها را خوب باز کنیم و کل ملت تورک را در کل ایران فارس زده ببینیم و کل انسانها، نیروها و سربازان خود را خوب و عاقلانه بچینیم. به نظر من رهبری می تواند موفق شود که دورۀ نظامی دیده باشد و به علم استراتژی آشنا باشد. این استفاده از کل پتانسیل عظیم، میلیونی و ارزشمند ملت تورک در کل آزربایجان جنوبی و کل ایران، سبب بالا رفتن قدرت چانه زنی ما دربارۀ تمامی ائلها و یوردهای تورک، علاوه بر آزربایجان جنوبی شود. صرف استفاده از این پتانسیل عظیم، میلیونی و ارزشمند سبب می شود که تمرکز فاشیسم راسیست فارس از تبریز و اردبیل و اورمو و زنگان و همدان، قزوین به هم بخورد و به دیگر شهرها و نقاط دیگر کشیده شود و فشار آزادیخواهی و حق طلبی کل ملت تورک در کل ایران همه جانبه شود و دشمن نتواند همۀ نیروی اهریمنی خود را به همراه فاشیسم راسیست تروریست کوردی برای سرکوب ملت تورک در تبریز و اردبیل و اورمو و زنگان و همدان، قزوین و اشغال این شهرها متمرکز کرده و به کارگیرد؛ در نتیجه رشتۀ کار به کلی از دستش دربرود. البته ما نباید از بیش از 20 میلیون انسان مهاجر تورک آزربایجانی به راحتی گذر کنیم. 20 میلیون جمعیت کمی نیست که به فاشیسم راسیست فارس ببخشیم.              

اکنون جمعیت ملت تورک در آزربایجان جنوبی و کل ایران در کجاها هستند؟

اکنون و بعد از گذشت حدود 97 سال از سلطۀ شیطانی فاشیسم راسیست فارس بر آزربایجان جنوبی و کل ایران، بیش از نیمی از ملت تورک آزربایجان در استان تهران (شهر تهران و شهرستانهای اطراف آن: اسلامشهر، پاکدشت، دماوند، رباط کریم، ری، شمیرانات (تجریش)، شهریار، فیروزکوه، قدس، ملارد، ورامین) زندگی می کنند. البته همین جا بگوییم که استان تهران و البرز جعلی از دیرباز خاک ملت تورک بوده و هست و تورکان بومی و اصیل فراوانی در شهرهای یادشده در بالا علاوه بر مهاجران آزربایجانی وجود دارند.

نکته این جاست که بیش از 8 میلیون تورک که در خود شهر تهران و مخصوصا در مناطق جنوب تهران که اساساً حاشیه نشین و بیکار یا کارگر ساده و بدبخت و دربه در هستند، طبق تاریخ و قیام شکوهمند و ملت ظلم ستیز تورک آزربایجان در 15 فروردین 1374 هـ.ش./ 4 آوریل 1995م. در اکبرآباد، اسلام‌شهر، رباط ‌‌کریم، سلطان‌آباد، صالح‌آباد پتانسیل عظیم، میلیونی، ارزشمند، غنی و خوب برای ملتچی تورک شدن و قیام علیه فاشیسم راسیست فارس دارند و البته بسیاری از این انسانها ملتچی تورک هستند و نیاز به دلگرمی و راهنمایی رهبران و سردمداران و فعالان حرکت ملی ملت تورک آزربایجان، برای «آگاهی ملی»، «به خودآمدن»، «ایجاد و رشد شعور ملی تورکی» و «بازگشت هویتی به خویشتن» دارند و ما فعالان حرکت ملی باید و باید و باید روی این پتانسیل عظیم و ارزشمند 8 میلیونی در تهران تمرکز کامل کنیم. به نظر من، سیاست اغلب رهبران و سردمداران حرکت ملی ملت تورک آزربایجان که صرفاً بر تبریز و اردبیل و اورمو و زنگان و همدان، قزوین متمرکز شده اند، اشتباه مطلق و محض است. من طرفدار نظریۀ «تورک ائلی» و عدم مرکزیت و اولویت دادن به آزادی و استقلال ملت تورک در آزربایجان جنوبی نیستیم، ولی چه اشکالی دارد از همۀ پتانسیل ملت تورک در کل ایران بهترین استفاده ها ببریم و ابتدا کل آزربایجان جنوبی و سپس کل ملت تورک را در کل یوردهای تورک ایران آزاد کنیم؟

هیچ کس که ادعای حرکت ملی ملت تورک در آزربایجان جنوبی می کند، نمی تواند واقعیت وجود بیش از 12 میلیون انسان تورکی که به سبب سیاست ظالمانه و ضدبشری فاشیسم راسیست پانفارس حاکم در سدۀ اخیر از روستاها و شهرهای آزربایجان، تبریز و اردبیل و اورمو و زنگان و همدان، قزوین به تهران و کرج و شهرستانهای استان تهران و استان جعلی البرز کنونی کوچیده اند، نادیده بگیرد. به راستی چرا از این پتانسیل عظیم، آن هم درست در قلب ایران و کانون اصلی فاشیسم راسیست فارس صرف نظر کنیم؟ چرا نام خود را ملتچی تورک بگذاریم و بیش از 12 میلیون انسان تورک را در تهران و کرج با دستهای خود به فاشیسم راسیست ضدتورک فارس تقدیم کنیم؟! این کار صرف نظر کردن از پتانسیل ارزشمند وجود 12 میلیون تورک در تهران و کرج درست به آن می ماند که ما و فاشیسم راسیست فارس در دو سوی صفحۀ شطرنج نشسته ایم و با او بازی می کنیم؛ ولی در همان ابتدای بازی، با حماقت و ساده دلی تمام، ارزشمندترین مهرۀ خودمان، یعنی وزیر (ملکه) را به حریف کارکشتۀ نیرنگ باز بی رحم و ناجوانمرد فاشیست راسیست ضدتورک خودمان آوانس می دهیم! این گذشت و اغماض و ارفاق و مساعدۀ احمقانه و ابلهانه و بی دلیل، آن هم به خطرناکترین دشمن ذاتی خونخوار هستی و هویت و جان و مال و ناموس ملت تورک چه معنایی دارد در حالی که که مجبوریم برای پیروزی در این بازی حتی از ساده ترین مهره های و «سربازان» خودمان هم بهترین و موثرترین استفاده ها را بریم؟ میرجعفر پیشه وری بزرگ، اشتباهی بزرگ کرد و زنگان و سویوق بولاق (مهاباد جعلی) را به فاشیسم راسیست ضدتورک فارس و کورد آوانس داد، چه شد؟ آیا فاشیسم راسیست فارس در زنگان در سال سیاه 1325 هـ.ش. نسل کشی دهشتناکی انجام ندادند که هنوز هم که هنوز است، انسانهای ملت تورک در زنگان کابوس آن را دارند و از مادرش آزربایجان دل چرکین هستند؟ ما فعالان حرکت ملی ملت تورک و مبارزان راه آزادی ملت تورک در آزربایجان جنوبی و کل ایران نه تنها هیچ آوانسی به فاشیسم راسیست فارس- کورد نخواهیم داد، بلکه کلیه آوانسهایی که با اشتباه رهبران گذشته، بنا به هر دلیل داده شده پس خواهیم گرفت و از هیچ اجتماع انسانی ملت تورک و حتی یک وجب از خاک تاریخی سرزمین مادری ملت تورک آزربایجان و خاک تاریخی کل یوردهای تورک ایران چشم پوشی نخواهیم کرد. این امر ممکن نیست مگر با استفاده از کلیۀ پتانسیل ملت تورک در کل ایران. پیداست که در هر شهر و استانی، اگر اکثریت جمعیت، تورک باشند و آن شهر و استان از نظر جغرافیایی چسبیده به خاک آزربایجان جنوبی باشد، آن خاک مال آزربایجان جنوبی است. بر اساس این، استانهای تهران و البرز و مرکزی و قوم (قم جعلی) نیز جزء خاک آزربایجان جنوبی بوده و هستند.  

واقعیت این است که اکنون پس از صد سال از شروع سیاستهای نژادپرستانۀ ضدتورک و ضدآزربایجان فاشیسم راسیست فارس به سردمداری پهلویسم و خمینیسم، بیش از 60 درصد ملت تورک آزربایجان در خارج از محدودۀ سرزمینی آن هستند: استان جعلی البرز (کرج و شهرستانهای اطراف آن) اساساً تورک نشین است و در استانهای قوم (قم جعلی)، قزوین (شهرستانهای قزوین، آبیک، البرز (الوند)، بویین زهرا، تاکستان) و استان جعلی مرکزی (شهرستانهای اراک، آشتیان، تفرش، خمین، خنداب، دلیجان، زرندیه (مامونیه)، ساوه، شازند، کمیجان، محلات) که به تصریح دیوان لغات الترک شیخ محمود کاشغری، «خاک تاریخی تورکان و جزو توران باستانی» هستند، میلیونها تورک اصیل آزربایجان به همراه تورکان اصیل خلج، تورکان قزلباش شاهسون و تورکان طوایف بیات، افشار، بیگدلی، استاجلو، اینانلو، قاشقای و غیره در این شهرهای یادشده و مخصوصا در روستاهایشان زندگی می کنند و پیداست که این استانها نیز خاک تاریخی پیوسته به آزربایجان جنوبی بوده و هستند.

با توجه به وجود میلیونها تورک در استانهای اصفهان و شیراز و کرمان و مشهد و غیره باید از هم اکنون فکری برای استفادۀ بهینه از این پتانسیل عظیم، میلیونی و ارزشمند انسانی ملت بزرگ تورک کرد وگرنه فردا بسیار دیر خواهدبود. چرا که دشمن ما، فاشیسم راسیست فارس حاکم بر ایران چه جمهوری اسلامی ایران و چه اوپوزیسیون به ظاهر مخالف آن، هرگز و هرگز و هرگز بیکار ننشسته اند و روز و شب برنامه و نقشه و توطئه و جریان سازی و بازی است که توسط اربابان صلیبی حامی خود دریافت و توسط حاکمیت و کل رسانه های سیاسی فارسی زبان داخل و خارج از ایران، یعنی تلویزیونها، رادیوها و سایتهای اینترنتی صلیبی- ماسونی ماهواره ای نژادپرست فارس پرست کورد پرست ارمنی پرست مثل صدای آمریکا Voa Tv Persian، بی بی سی فارسی BBC Persian، «دیدگاه» Didgah Tv، تلویزیون اندیشه Andishe Tv، کانال جدید Kananl Jadid، پارس تی وی Pars Tv، ایران اینترنشنال Iran International ، ایران فردا IRAN-E-FARDA، رادیو فردا Radio Farda، من و تو Manoto Tv، ایران آریایی، تلویزیون رها، سیمای آزادی (تلویزیون مجاهدین خلق ایران)، کانال 1 ، رادیو زمانه، دویچه وله، یورونیوز، میهن تی وی به اجرا درمی آورند؛ یعنی ایران را به کل ملتهای ایران و جهان، به کلی «فارس» و از نظر ملی و قومی یکدست معرفی می کنند و با اجرای پروژه های صلیبی ضدتورک مشغول کنندۀ افکار عمومی ملت تورک و فعالان حرکت ملی ملت تورک آزربایجان و کل ایران که ما فعالان حرک ملی ملت تورک آزربایجان و کل ایران به عنوان «جریان سازیها و بازیهای سیاسی فاشیسم راسیست صلیبی ضدتورک فارس» از آن نام می بریم، ما را به کلی از مسائل اصلی، مهم و حیاتی مان مثل وجود پتانسیل ارزشمند چند ده میلیونی ملت تورک آزربایجان و کل ایران در خارج از استانهای اردبیل، آزربایجان شرقی و غربی و زنگان، همدان، قزوین و غرب استان گیلان و خطر تروریسم کورد و امثالهم به کلی غافل کند. ما با این نوشته ها عملاً در حال رهبری این حرکت هستیم؛ اما باید همۀ داشته ها و پتانسیلهای خود را در رهبری حرکت ملی به منظور رسیدن به پیروزی بر فاشیسم راسیست فارس در نظر بگیریم و انسانهای ملت تورک را خوب رهبری کنیم؛ آن هم به صحیح ترین و کم هزینه ترین و بهترین استراتژیها. پیداست که پخش کردن شبانۀ سی دی های بیدار کننده، دیوارنویسی، پول نویسی اتوبوس خط واحدنویسی، پخش اعلامیه های بیدارکننده، باز کردن گروههای تلگرامی خانوادگی و قومی و و غیره هزینه های مالی است که ما باید و باید و باید در تهران، کرج، قزوین، اراک، ساوه، قوم و غیره بپردازیم تا مجبور نشویم فردا از «جان» خودمان هزینه کنیم.

چه بسا اگر ما خودمان صاحب بیش از 12 میلیون انسان تورک خودمان در تهران و کرج نشویم، فاشیسم راسیست فارس توسط کل رسانه های خود، رسانه های داخل ایران و خارج از آن مثل تلویزیونها، رادیوها و سایتهای اینترنتی صلیبی- ماسونی ماهواره ای نژادپرست فارس پرست کورد پرست ارمنی پرست مثل صدای آمریکا Voa Tv Persian، بی بی سی فارسی BBC Persian، «دیدگاه» Didgah Tv، تلویزیون اندیشه Andishe Tv، کانال جدید Kananl Jadid، پارس تی وی Pars Tv، ایران اینترنشنال Iran International ، ایران فردا IRAN-E-FARDA، رادیو فردا Radio Farda، من و تو Manoto Tv، ایران آریایی، تلویزیون رها، سیمای آزادی (تلویزیون مجاهدین خلق ایران)، کانال 1 ، رادیو زمانه، دویچه وله، یورونیوز، میهن تی وی و غیره از غفلت انسانهای ملت تورک سوء استفاده کرده و با پروپاگاندا و عوام فریبی، صاحب این پتانسیل ارزشمند شده و میلیونها تورک آسیمیله شده و مانقورد را مسلح کرده و به سوی ملت بی دفاع و بی سلاح ما در تبریز و اردبیل و اورمو و زنگان و همدان، قزوین بفرستد.آری! ما در یک «نبرد نابرابر و ناجوانمردانه» با کل جهان صلیبی ضدتورک هستیم نه فقط با فاشیسم راسیست فارس- کورد-ارمنی». آری! ما در جنگی بسیار ناجوانمردانه و ضدانسانی و نابرابر هستیم و تنها سلاح ما، فقط و فقط و فقط رشد آگاهی و شعور سیاسی و ملی تورکی ملت تورک خودمان است و بس. آری! اگاهی ملت تورک سبب آزادی آزربایجان جنوبی، قاشقای یورد، خوراسان یورد، تورکمن یورد و تمامی یوردهای تحت اشغال فاشیسم راسیست فارس- کورد می شود و «جهل» ملی ملت تورک، او را باز در اشغال و استعمار و استثمار و غارت فاشیسم راسیست فارس- کورد نگه می دارد.

ایجاد و حفظ خفقان صد سالۀ داخلی و خارجی صلیبی برای حفظ سلطه و هژمونی فاشیسم راسیست فارس بر کل ملتهای غیرفارس ایران، مخصوصا ملت تورک آزربایجان و کل ایران

دشمن صلیبی بین المللی ما ملت آزادیخواه و استقلال طلب تورک، صدها رسانه و مدیای شبانه روزی در اختیار دارد و ما فقط یک تلویزیون در ماهواره (گوناز تی وی) و دو تلویزیون اینترنتی دائماً فیلتر شده (آراز نیوز و اغوز تی وی) و چند سایت فیلتر شده (آذوح، گاماج، گاموح، یئنی گاموح، گادتب، میللی یول و غیره) و چند کانال و گروه تلگرامی به شدت تحت کنترل و جاسوسی و تخریب حاکمیت داریم. خفقانی که حاکمیت صلیبی به شدت و ذاتاً ضدتورک جمهوری اسلامی ایران بر کل شهرها و روستاهای آزربایجان جنوبی و کل ایران حاکم کرده است و فضا را طوری امنیتی- پلیسی- نظامی- اطلاعاتی کرده است، که در جریان یورش به قلعۀ بابک دیدیم و حتی صدای اعتراض سازمان عفو بین اللمل را هم درآورد و بعد از آن دیدیم که چند جوان تورک ملتچی، آیدین ذاکری و دوستانش در حین صعود به قلۀ ساوالان چگونه با هجوم وحشیانۀ مأموران امنیتی ایران دستگیر و شکنجه و زندانی شدند، این خفقان سیاسی- فرهنگی- اجتماعی را کدام ملت در کجا، تجربه کرده است؟

فاشیسم راسیست فارس به راستی به دستور اربابان صلیبی خودش، استعمار صلیبی ضدتورک و ضدعرب و ضدانسان، سیاست «خفه کردن حرکت ملی آزادیبخش و استقلال طلب ملت تورک را در نطفه» در پیش گرفته است. به جرأت می توان گفت که هیچ ملتی، به جز ملت تورک، خفقان و سرکوب پلیسی- سیاسی- امنیتی را که ما در آزربایجان جنوبی و کل ایران می کشیم، به استثنای ملت تورک اویغور در تورک یوردو شرقی، اشغال شده توسط فاشیسم راسیست ضدتورک ذاتی چین، تجربه نکرده و نمی کند. آری! نبرد ما خیلی خیلی خیلی نابرابر و ناجوانمردانه است و حاکمیت جمهوری اسلامی ایران با ایجاد دستگاههای جهنمی جاسوسی و رصد، کلیه حرف زدنها و نوشتنها و ایمیلها و کوچکترین اقدامات و حرکات ما فعالان حرکت ملی را در آزربایجان جنوبی و کل ایران با دقت و شدت تمام رصد و سرکوب می کند. این بوده و هست مأموریت صلیبی جمهوری اسلامی ایران: پاسداری از منافع فاشیستی- راسیستی قوم مجعول فارس یا در واقع «پارسداری شدید و شبانه روزی» در پوشش مذهب جعلی سیاسی تشیع مجوسی شعوبی صلیبی ضدتورک، ضدعرب، ضداسلام و ضدانسان.

البته به خوبی می دانیم که این خفقان و سرکوب خونین پلیسی- امنیتی مختص و منحصر به 40 سال حاکمیت جمهوری اسلامی ایران نیست و حاکمیت پهلوی 57 سال تمام با شدت و حدتی بیشتر و ناجوانمردانه تر از جمهوری اسلامی ایران همان خفقان پلیسی- امنیتی را به منظور پارسداری صلیبی ضدتورک حاکم کرده بودند. سؤال مهم و حیاتی من در این جا این است: وقتی ما فعالان حرکت ملی ملت تورک آزربایجان جنوبی و کل ایران و ما مبارزان راه آزادی و استقلال ملت تورک از چنگ فاشیسم راسیست فارس صد سال است که به هیچ وجه «آزادی» نداریم و در «خفقان مطلق» به سر می بریم؛ کلیه روزنامه ها، مجلات و کتابها و انتشاراتیهای ما ممنوع و بسته شده و جشن کتابسوزی در زیر پای مبارزان اعدام شدۀ ما که بالای چوبۀ دار می رقصیدند برپا شده است، آیا حجم کنونی بیداری شعور ملی تورکی و آزربایجانی در میان انسانهای ملت تورک در آزربایجان و کل ایران، برای قیام ملی ملت تورک برای آزادی از سلطۀ فاشیسم راسیست ضدتورک فارس و استقلال آزربایجان جنوبی و کل یوردها و ائلهای تورک کافی است؟ آیا اگر رفراندمی آزاد برگزار شود قدرتهای صلیبی سلطنت بین رضا پالانی و استقلال آزربایجان، ملت تورک را مجبور به انتخاب کند، آیا ملت گرسنه و دربدر از همه جا و همه چیز بی خبر تورک آزربایجان، که صد سال است زیر سلطۀ تبلیغاتی نژادپرستانۀ فاشیسم راسیست فارس قرار دارند، و صد سال است که هر گونه فعالیتهای بیدارکنندۀ ما مبارزان راه آزادی ملت تورک را در نطفه خفه کرده اند، آیا با دمدمه و وسوسۀ شیاطین نژادپرست ضدتورک فارس، مثل همیشه به آنها وعده «نان، مسکن، آزادی، آبادی و ...» می دهند، مثل همیشه فریفته نخواهندشد و رضا پالانی و سلطنت پهلوی را انتخاب نخواهندکرد؟ رفراندم زمانی جواب می دهد که وقتی قدرتهای صلیبی جهان و حاکمیتهای نوکر آنها، پهلوی و جمهوری اسلامی ایران، صد سال به فاشیسم راسیست فارس آزادی و امکانات داده که با شدت و حدت تمام و با استفاده از تمام پتانسیل نژادپرستانۀ ضدبشری اش ایران را صرفاً فارس معرفی کرده و با تبلیغات سیاسی ضدعلمی نژادپرستانۀ ضدتورک، ضد عرب و ضدانسان، در پوشش علم برای قوم جعلی فارس هویت و تاریخ و فرهنگ جعلی تراشیده و کل مدیای داخل و خارج از ایران صد سال تمام در اختیار نخبگان تا مغز استخوان فاشیست و راسیست ضدتورک و ضدعرب و ضد دیگری فارس قرار داشته، حداقل ده سال به ما فعالان حرکت ملی ملت تورک آزربایجان و کل ایران آزادی بدهد تا ما هم آزادانه و بدون خفقان با ملت تورک خود حرف بزنیم و حرفهایمان را بدون خطر دستگیری و شکنجه و زندانی شدن و سر به نیست شدن با آزادی کامل بزنیم. ولی آیا با توجه به حقیقت وجود دستگاه حاکمیتی و خفقان و سرکوب سیاسی تحمیل شده بر ما، نشستن و فعالیت نکردنمان مخصوصا در تهران و کرج و قزوین و قوم و اراک و ساوه و رشت و غیره به نفع ماست؟ چرا نباید سی دی های بیدار کننده را با سرمایه های اندک خود تولید و شبانه و پنهانی در خانه های میلیونها تورک ساکن در این کلانشهرها پخش نکنیم؟ آری! فاشیستهای راسیست پانفارس و اربابان صلیبی آنها به خوبی از جمعیت انبوه دهها میلیونی ملت تورک در تهران و کرج و قزوین و قوم و اراک و ساوه و رشت و غیره خبر دارند، برای همین گاه از «رضا پهلوی و سلطنت او» دم می زنند و گاه از «جمهوری ایرانی» و «جمهوری دوم». وحشت انها این است که مبادا در بحبوحۀ سقوط رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی ایران سر رشتۀ کار از دست فاشیسم راسیست ضدتورک و ضد عرب و ضد انسان فارس به در برد و ملت تورک و عرب و تمامی ملل غیرفارس برای آزادی سرزمینشان از اشغال و استعمار و چپاول صد سالۀ فاشیسم زاسیست فارس قیام کنند و پیروز شوند. اما آیا وجود خفقان داخلی و خارجی بی محابا و گسترده و مسلم علیه ملت تورک می تواند بهانه ای برای نشستن و هیچ کاری نکردن باشد؟ به صراحت می گویم من صد در صد موافق تظاهرات ملت تورک در شهرهای آزربایجان جنوبی هستم، ولی نه اکنون و نه زمانی که پروسۀ بیداری شعور ملی میلیونها تورک در تهران و کرج و قوم و اراک و ساوه و رشت و سنندج و مشهد و اصفهان و شیراز و غیره کال و ناپخته است. نه اکنون که تکلیف خودمان را میلیونها تورک آزربایجان جنوبی و کل ایران مشخص نکرده ایم.

وانگهی چه دلیل هست که از این بیش از 20 میلیون انسان خودمان در تهران و کرج و قوم و اراک و ساوه و اصفهان و رشت و مشهد و ... به همین راحتی چشم بپوشیم و پیگیر سرنوشت آنها نشویم؟ مگر نه در این که در این سدۀ سیاه، فاشیسم راسیست فارس حاکم با خالی کردن شهرها و روستاهای آزربایجان جنوبی این میلیونها تورک را به صورت اجباری و با سیاست ضدانسانی و نژادپرستانۀ گرسنه نگه داشتن تحمیلی و عدم تخصیص کمترین بودجه و عدم احداث کارخانجان و شرکتهای مولد مادر، به تهران و کرج و کلانشهرهای دیگر کوچانده است؟ مگر نه این است که از هر «خاندان تورک» و هر «نام خانوادگی ملت تورک» در تبریز و اردبیل و اورمو و زنگان و همدان، قزوین بیش از نیمی از آنها، که خیلیهایشان «بزرگ و ریش سفید خاندان» هم هستند، در تهران و کرج و قوم و اراک و اصفهان و مشهد و امثالهم هستند؟ با بیش از 20 میلیون انسان، با برادران و خواهران و برادرزاده ها و خواهرزاده ها و عموها و داییها و عمه ها و خاله ها و عموزاده ها و دایی زاده ها و عمه زاده ها و خاله زاده های خودمان در تهران و کرج و دیگر شهرهای فارس نشین تلقی شدۀ ایران چه خواهیم کرد؟ اینها سؤالات اساسی و بسیار مهم و حیاتی ماست و باید و باید و باید از هم اکنون برایش جواب درست پیدا کنیم. به راستی با این همه انسان تورک آزربایجانی و غیرآزربایجانی چه خواهیم کرد؟

بررسی تحلیلی موضوع مهم و حیاتی وحشت حاکمیت فاشیست پانفارس جمهوری اسلامی و کل فاشیستهای راسیست پانفارس از بیداری تورکهای تهران

من بارها و بارها و بارها در مقالات و کتابهای خودم مخصوصا در مقالۀ «هجوم پان ایرانیستها به غرفۀ آذر تورک در نمایشگاه کتاب تهران و لزوم تغییرات اساسی در استراتژی مبارزه حرکت ملی ملت تورک آزربایجان با فاشیسم راسیست فارس» که در سایت جنبش دانشجویی آزربایجان آذوح، توسط مبارز قهرمان و فعال ارزشمند حرکت ملی ملت تورک آزربایجان و کل ایران، امیر مردانی منتشر شد، با ارائۀ دلایل، فاکتها و شواهد کافی اثبات کردم که فاشیسم راسیست ضدتورک و ضدآزربایجان فارس حاکم بر ایران، اساساً از بیداری ملی ملت تورک در متروپولیس و کلانشهر تهران در هراس و خوف عجیب و دائمی به سر می برد و در صورتی که ما فعالان حرکت ملی ملت تورک آزربایجان جنوبی و کل ایران بتوانیم با اتخاذ روشهایی مثل پخش سی دی های بیدارکننده و غیره سبب بیداری ملی و رشد شعور ملی این 8 میلیون تورک تهران شویم پیروزی حرکت ملی ما و شکست و خواری فاشیسم راسیست فارس قطعی خواهدبود. همزمان با من «شامیل چچنی»، فعال حرکت ملی ملت تورک آزربایجان و کل ایران در مقالۀ ارزشمند «در تبریز خطا نکنیم»، همین مفکورۀ مرا به صورت تحلیلی بررسی کرده و نکات ارزشمند و حیاتی برای حرکت ملی ملت تورک آزربایجان جنوبی و کل ایران گوشزد کرده است، از جمله این نکات ارزشمند که « فاشیسم فارس و تئوریسن‌های اتاق فکر تلاش دارند که میدان مجادله را به قلب آزربایجان جنوبی و دژ مستحکم آن یعنی شهر «تبریز» بکشانند... تحرکات اتاق فکر فاشیسم فارس آنقدر که از طرف برخی رسانه‌های حرکت ملی برجسته شد از طرف خود فاشیست‌ها تبلیغ نگردید، زیرا آنها می‌خواهند «بازی» را به «زمین ما بکشند» و متاسفانه ما نیز دچار «خطای بزرگی» شده و به آسیاب آنها آب می‌ریزیم و امیدواریم خطایی را که در غرب آزربایجان (در عدم حمایت جدی از «کمیته مردمی کمیته مردمی دفاع از غرب آزربایجان» با وسوسه و دمدمۀ مانقوردهای تزریق شدۀ ایرانچی و کمونیست به بدنۀ حرکت ملی) کردیم در «تبریز» تکرار نکنیم. بازی ما باید در تهران، رشت، گیلان، سنندج، بوکان ادامه پیدا کند و بر آن مصر باشیم». از خوانندگان محترم تقاضا دارم این مقالۀ بسیار مهم و استراتژیک این فعال ارزشمند حرکت ملی ملت تورک را نیز علاوه بر مقالۀ من، به دقت بخوانند:

http://www.araznews.org/fa/?p=43812

به جرأت می توان گفت که همۀ تئوریسینها و متفکران دلسوز حرکت ملی مثل من و جناب شامیل چچنی و آیحان گونئیلی (با مقالۀ ارزشمند «دست های پنهان در جریان سازی های اخیر»)، فکر می کنند. پیداست که حاکمیت ضدتورک جمهوری اسلامی ایران با سرکوب شدید و خونین و ناجوانمردانۀ فعالان حرکت ملی ملت تورک آزربایجان و کل ایران که در صعود به قلعۀ بابک و یا صعود به قلۀ ساوالان و یا در قالب هواداران تیم فوتبال تراختورسازی در تهران شعار ملی تورکی و آزربایجانی سرمی دهند، از یک سو وحشت و تورک فوبیای آشکار خود را از امکان تسخیر کانون قدرت و لانۀ اصلی خودش (تهران) به دست 8 میلیون انسان تورک نشان می دهد؛ از سوی دیگر از بیداری ملی 8 میلیون انسان تورک در شهر تهران و بیش از 2 میلیون تورک در شهرستانهای تهران و بیش از 2 میلیون تورک در کرج می ترسد. در ضمن با سرکوب خونین و ضدانسانی هواداران تورک تراختور می خواهد این پیام را به ملت تورک آزربایجان و کل ایران، فاشیسم راسیست فارس و اربابان صلیبی ضدتورک خود بدهد که بی رحمانه همۀ استقلال طلبان تورک را در تهران و کل ایران قتل عام خواهدکرد؛ اما در صورت بیداری ملی بیش از 12 میلیون انسان تورک در استان تهران و کرج همراه با تبریز و اردبیل و اورمو و زنگان و همدان و قزوین و غیره و ریختن آنها به خیابان و سر دادن شعارهای حق طلبانه و آزادیخواهانه و استقلال طلبانۀ تورکی و آزربایجانی، مگر ممکن است این همه انسان را کشت؟

نکاتی چند دربارۀ روش شناسی و رویکرد بیدارگرانه، افشاگرانه و رشنگرانۀ ضداستعماری پراگماتیک من

چند نفر از به اصطلاح فعالان باسواد و آکادمیک و روشنفکر حرکت ملی ملت تورک، مقالات روشنگر و افشاگر و بیدارگر استراتژیک مرا در سایت آذوح و در اینترنت «مقالات عامیانه» و فاقد مبانی نظری و علمی و فلسفی و فاقد زبان آکادمیک با ترمینولژی آکادمیک می خوانند که به نظر ایشان، به راستی دور از شأن علمی آکادمیک من است. از من به عنوان یک فعال باسواد و روشنفکر حرکت ملی ملت تورک که سواد آکادمیک دارم، به اصرار می خواهند که از این نوشته های «عامیانه» ، دست بردارم و بروم یک نسخۀ خطی ادبیات تورکی را تصحیح کنم و به اسم اصلی خودم منتشر کنم! آنها به من می گویند که کاری کن کتابهای علمی تو در کتابخانه های ما باشد! در اصل می خواهند با کتابهای من پژ بدهند که «بعله! می بینی چه غولهایی در تاریخ و ادبیات و زبان شناسی آزربایجان داریم»! برخی از آنها به اصرار از من می خواهند که «چرا نشسته ای و چیزی نمی نویسی؟! تو سواد و آگاهی کافی و قلم و ذهن آکادمیک آن را داری که مثل «دکتر حیدر شادی»، استاد بسیار باسواد و متخصص دانشگاه ارفورت آلمان، مقاله ای در نقد فلسفی نظریات سیدجواد طباطبایی بنویسی یا حداقل یک نسخۀ خطی تورکی را تصحیح کنی و به اسم خودت منتشر کنی»! من به همۀ آنها این جواب را می دهم: من به سواد و نبوغ و علم و آگاهی و تیزبینی و تعهدم و عشقم به ملت تورک و سرزمین مادری ام آگاهی و شناخت کامل دارم. من به روشنگر بیدارگر افشاگر تورک بودنم هم کاملاً واقفم و دقیقاً می دانم چه می کنم. من به خوبی می دانم که از هر یک میلیون نفر تنها یک نفر مثل من می تواند توانایی تحلیل منطقی اوضاع و شرایط را به صورت عمیق و همه جانبه و کلان نگر داشته باشد. من به خوبی می دانم که امثال سیدجواد طباطبایی مانقورد احقر ارذل با آن خزعبلات فاشیستی راسیستی ایرانشهری اش حتی ارزش یک ساعت وقت گرانبهای عزیزتر از جان امثال مرا ندارند؛ من دقیقاً می دانم که کدام مطلب برای چه زمانی لازم است؛ برای تصحیح نسخ خطی تورکی و افزودن بر گنجینۀ لایزال ادبیات تورکی آنچه زیاد است، وقت است؛ برای من بازی با اصطلاحات علمی و سیاسی و فلسفی و پز دادن آکادمیک با کلماتی که فقط طیف اندکی از میلیونها انسان تورک و غیرتورک می توانند با آن ارتباط برقرار کرده و آن را بفهمند کار سختی نیست، اما واقعاً چه فایده ای دارد؟ من معتقدم که «حقیقت در سادگی است» و برای همین، هرگز اندیشه های نورانی روشنگر بیدارگرم را در لابیرنت اصطلاحات فلسفی و سیاسی و علمی اسیر و خفه نمی کنم، بلکه با ساده ترین و رساترین و تأثرگذارترین جملات بیدارگری، آگاهی بخشی و روشنگری می کنم. عقل من به من می گوید که امروز در شرایط کنونی، ما ملت تورک مسائل و مشکلات خیلی مهمتر از تصحیح کتب خطی و نوشتن جوابیه به فاشیستهای راسیست فارس- مانقورت داریم و آن بیدارکردن ملتمان انسانهای حق طلب ملل غیرفارس ایران با ساده ترین و موثرترین گونۀ زبانی برای آزادیمان از اشغال و استعمار و غارت فاشیسم راسیست فارس است. ما حق طلب و آزادیخواهیم و راه انسانی مقدسی در پیش گرفته ایم و به عظمت کاری که می کنیم؛ یعنی آزادی و استقلال ملت تورک از چنگ فاشیسم راسیست ضدتورک و ضدآزربایجان فارس آگاهیم: آری! ملت تورک ما را همۀ ابرقدرتهای صلیبی جهان «دربند» و «نابود» می خواهند و ما «آزاد» و «زنده» می خواهیم؛ تمامی دنیای صلیبی ضدتورک در یک طرف میدان مبارزه است و ما در یک طرف؛ اما نباید با قواعد بازی دشمن خودمان بازی کنیم، بلکه باید «بازی دشمن» را به کلی بر هم بزنیم و «بازی جدیدی» طرحریزی و اجرا کنیم. ما به عظمت کار و هدف خود کاملا واقفیم: سرزمین مادریمان در اشغال و استعمار و غارت و استثمار فاشیسم راسیست فارس و ملتمان در حال استعمار و استثمار و نابودی است و هدف مقدس ما آزادی است. کارمقدس ما روشنگران و بیدارگران و افشاگران ملت تورک، «شهادت» است؛ «مقدس» است؛ به معنی اعم و اخص کلمه «انسانی» است: مبارزه با فاشیسم راسیست ضدبشر فارس که ملت تورک، ملت عرب و تمامی ملل غیرفارس ایران را 120 سال است به اسارت و بردگی جسمی و ذهنی گرفته است و در کار «نابودی» و «نسل کشی» ملت ماست.

ما فعالان حرکت ملی ملت تورک، سالهای سال، با بازی سازی و جریان سازی فاشیسم راسیست فارس میلیونها ساعت از وقت خود را دربارۀ رد فرضیۀ مسخره و سرتاپا دروغ «آذری» مانقورد اعظم فراماسون، احمد کسروی صرف کردیم، درحالی که می شد یک بار برای همیشه با درایت و دقت نظر و با اعلام رسمی و قطعی یکی از سردمداران حرکت ملی، هر کسی و هر حزب و جناحی را که به ملت تورک آزربایجان «آذری» گفت، پانفارس و مانقورد و دشمن ملت تورک بگوییم و گرفتار این جریان سازی و بازی مسخرۀ و موهن صلیبی ضدتورک نشویم. همین الان من اعلام می کنم که هر کس و هر حزبی و هر گروهی از «ملت ایران» (به جای ملتهای ایران)، «قوم آذری و زبان آذری» (به جای ملت تورک و زبان تورکی)، «زبان فارسی به عنوان زبان ملی ملت ایران» (و نه زبان تحمیلی رسمی شده توسط حاکمیت پانفارس پهلوی و جمهوری اسلامی به کل ملل ایران) و امثال اینها حرف بزند، بی هیچ شک و تردیدی فاشیست راسیست ضدتورک و ضدعرب و ضدانسان پانفارس و دشمن مسلم ملت تورک آزربایجان و ملت عرب الاحواز و ملتهای تحت ستم دیگر ایران است. من به عنوان یک متفکر کوچک حرکت ملی ملت تورک به استراتژی ساده بودن و همه فهم بودن نوشته ها و افکار ملی معتقدم، همان طور که یک تورک با مدرک سیکل و دیپلم حرفهای مرا می فهمند؛ اساتید دانشگاه ملتچی نیز این حرفها را با توجه به سطح درک و دریافت خودشان می فهمند و همچنین مبارزان حق طلب ملل غیرفارس تحت ظلم و ستم. همین برای من کافی است.

اکنون در شرایط و موقعیت فوق حساس کنونی در آزربایجان جنوبی و کل ایران، صحبت جان است و جان ملت تورک آزربایجان و کل ایران، جان خواهران وبرادران همخون همزبان من در خطر فاشیسم راسیست فارس- کورد است؛ برای نوشتن کتابهای ادبیات و زبان شناسی تورکی وقت زیاد است؛ فردای آزادی ملتم، مرا در گوشۀ کتابخانه ها و کنج خلوت و تفکر مقدس و در کار تصحیح نسخ خطی تورکی نیز خواهیددید. فعلا مهمترین استراتژی و رسالت و هدف من در دهۀ اخیر، بیدارگری، افشاگری، روشنگری و آگاهی دادن به ملت تورک خودم است و من به عنوان یک متفکر آگاه تورک به خوبی به رسالتم و وظیفه ام واقفم. موضوع دیگر این که بعضی از فعالان خیلی عزیز می گویند چرا «با نام حقیقی خودت مقاله نمی نویسی»؟ جواب روشن است. سالها قبل یک مقالۀ کوبنده به اسم حقیقی خودم نوشتم و چون خیلی تأثیرگذار بود، فاشیستهای راسیست حاکم سرنوشتم را به کلی تغییر دادند و در اوج استیصال و بدبختی و دربدری زندگی می کنم. البته دلیل این که با نام حقیقی خودم نمی نویسم، تنها این نیست که از جان خودم می ترسم. نه من از شهادت در این راه مقدس که پیش گرفته ام، هرگز ترسی ندارم. ترس من این است که مرا بگیرند و زندانی کنند و در کل مزاحم من شوند و نتوانم بیدارگری و افشاگری و روشنگری و هدایت مقدس ملی خودم را «بدون هیچگونه خودسانسوری و بی هیچ ملاحظه کاری سیاسی» به صورت آزاد و آسوده به انجام برسانم. آنچه برای یک متفکر بسیار ارزشمند و حیاتی است، گوشۀ خلوت و سکوت مقدس برای فکرورزی است. هرچند با استفاده از این اسم مستعار پر افتخار و با مسمای «اوجالان ساوالان» گمنام می مانم و شأن و وجهۀ علمی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و هنری ام آن چنان که شایسته است، به ملت تورک آزربایجان و کل ایران شناخته نمی شود، اما ارزش دارد؛ ارزش دارد که انسان به خاطر وطن و ملت عزیزتر از جانش سالهای سال گمنام بماند.

باری، لبّ و اساس سخن من در مقاله ام«هجوم پان ایرانیستها به غرفۀ آذر تورک در نمایشگاه کتاب تهران و لزوم تغییرات اساسی در استراتژی مبارزه حرکت ملی ملت تورک آزربایجان با فاشیسم راسیست فارس» این مفکوره بود که حاکمیت ضدتورک جمهوری اسلامی ایران هرگونه حرکت بیدارساز انسانهای ملت تورک آزربایجان را از قبیل وجود انتشاراتیهای آزربایجانی تورک محور مثل انتشارات ارزشمند «اندیشۀ نو» و برپایی نمایشگاههای کتاب آزربایجان و تورک محور، مثل نمایشگاه کتاب تهران و قوم و کرج و غیره، شعاردادنهای تماشاگران فوتبال تیم تراختورسازی آزربایجان و تیم والیبال شهرداری اورمو و امثالهم در تهران وحشیانه، بی رحمانه و به شدت سرکوب می کند؛ چرا که تهران لانۀ اصلی فاشیسم راسیست فارس و سنگر اصلی اوست و اگر فاشیسم راسیست فارس حاکم، این کلانشهر را به میلیونها تورک ساکن در آن ببازد، دیگر شکستش در مقابل ملت تورک آزربایجان و کل ایران حتمی است.

به راستی، از خود پرسیده ایم که چرا حاکمیت تماشاگران بی آزار تیم تراختورسازی تبریز را که فقط شعار ملی پرافتخار و انسان دوستانۀ تورکی و آزربایجانی رابه صورت کاملا مدنی و فرهنگی سر می دهند، چنین وحشیانه و با تمام توان و با استفاده از کل نیروهای پلیس ضدشورش و بسیج و سپاه پارسداران، یعنی کل ماشین نظامی سرکوبگر خود، در ورزشگاه آزادی و مخصوصا در بازیهایی که این تیم با تیم فاشیستهای فارس، استقلال و پرسپولیس تهران دارد، سرکوب می کند؟ پیداست که حاکمیت نسبت به از دست دادن تهران و کرج به تورکان وحشت عظیمی دارد. حاکمیت جمهوری اسلامی ایران و کل فاشیسم راسیست فارس وحشت دارد که 12 میلیون انسان تورک در تهران و کرج بیدار شوند و شعور ملی تورکی پیدا کنند و تهران را، چنان که هست، بزرگترین شهر تورک نشین آزربایجان جنوبی بدانند. شوخی که نیست. صد سال است حاکمیت راسیست فاشیست ضدتورک و ضد آزربایجان فارس میلیونها میلیون انسانهای ملت تورک را در آزربایجان جنوبی گرسنه و بیکار و مستأصل کرده و وادار به مهاجرت به تهران و کرج و غیره کرده است. اینها خواهران و برادران و خویشاندان همخون و همزبان تورک ما هستند که به صورت میلیونها انسان بیچاره و تحت ظلم استعمار از ما جدا شده و در غربت سکنی گزیده اند. این انسانها در این صد سال سیاه استعمار فاشیسم راسیست ضدتورک فارس بر ایران، هرچه به دست آورده اند با کارگری و عرق پیشانی و زحمت و پینۀ دستها و با مغز متفکر خودشان به چنک آورده اند، حال چه دلیلی دارد ما از این میلیونها انسان زنده و آگاه خود مفت و مجانی دست بکشیم و مثل قیام مشروطه (انقلاب صلیبی- فراماسونی ضدتورک و ضدانسان مشروطه) و قیام خیابانی و قیام پیشه وری و قیام شریعتمداری در سنگر تبریز، زمین گیر فاشیسم راسیست فارس شویم؟

آری! ما باید چنان همه جانبه و هوشمندانه ملت تورک خود را در همۀ شهرها بیدار کنیم و چنان بکوشیم که کاری کنیم که عکس دورۀ ستارخان و انقلاب صلیبی- ماسونی ضدتورک و ضدآزربایجان مشروطه اتفاق بیفتد؛ یعنی عوض این که تبریز به تهران نیرو بفرستد و تهران را تسخیر کند و تقدیم فاشیسم راسیست فارس کند، این بار تهران بخروشد و به تبریز نیرو بفرستد و تبریز را از چنگ راسیسم فاشیست فارس آزاد و مستقل کند. نه این که چندین هزار جوان غیور ملتچی تورک تبریزی بیایند و روزشگاه آزادی تهران، شهری که 8 میلیون انسان تورک وجود دارد، توسط فاشیسم راسیست فارس به جرم ناکردۀ شعارهای ملی تورکی- آزربایجانی کتک بخورند و لت و پار شوند و به تبریز برگردند و ما گمان کنیم حرکت ملی ملت تورک آزربایجان و کل ایران عجب موفقیتی کسب می کند!

ما دیگر حق نداریم و هیچ حق نداریم اشتباهات ستارخان و خیابانی و پیشه وری و شریعتمداری را تکرار کنیم: ستارخان اشتباه کرد که با مشروطه خواهان فراماسون انگلیسی هم رزم شد و علیه شاه تورک قاجار قیام کرد و حکومت را به دست فراماسونهای ضدتورک ذاتی داد و سپس اشتباه کرد که بار دیگر با نیرنگ فاشیستهای راسیست فراماسون فارس- ارمنی به تهران رفت و با به دست پلید و خیانتکار و جنایتکار یپرم خان ارمنی قربانی شد؛ خیابانی را نیروهای فاشیست راسیست ضدتورک فارس از تهران آمدند و سرکوب کردند؛ همان بلا بر سر پیشه وری و شریعتمداری هم آمد؛ ولی آیا اکنون در سال 1397 هـ.ش./ 2018 م./ 1439 هـ.ق. تبریز ما ملت تورک، با وجود بیش از 12 میلیون انسان تورک آزربایجانی در تهران و کرج، باز هم همان قدر بی کس و مظلوم است؟ پتانیسلهای اهریمنی فاشیسم راسیست فارس از قبیل ایران پرستی آریاپرست کورش پرست رضا پالانی پرست از یک سو و تشیع مجوسی شعوبی فارسی از سوی دیگر در طی این صد سال سیاه، با به قدرت رسیدن هر دو الگوی استعماری فاشیستی ضدتورک، ضدعرب و ضدانسان به تحلیل رفته است و ملت تورک آزربایجان جنوبی و کل ایران، با سیاستهای ضدتورک و ضدبشر دو حاکمیت ضدتورک پهلوی و جمهوری اسلامی ایران، تهران را، یعنی لانۀ اصلی فاشیسم راسیست فارس را با نفوس 8 میلیونی خود تسخیر کرده اند. به راستی چرا نباید از این پتانسیل ارزشمند بهترین استفاده را بکنیم؟ ما باید و باید و باید روی تهران کار کنیم وگرنه پیروزی بی پیروزی، آزادی بی آزادی، استقلال بی استقلال. متفکران و تئوریسینها و استراتژیستها و دلسوزان ملت تورک آزربایجان و کل ایران جواب دهند. سؤالی دارم: آیا این 20 میلیون انسان تورک آزربایجانی در تهران و کرج و قوم و اراک و ساوه و اصفهان برای خرید خانه ها و مغازه هایشان پول نداده اند و آیا اگر ما فقط به فکر آزادی تبریز و اردبیل و اورمو و زنگان و قزوین باشیم، در صورت پیروزی ما و آزادی این چند استان تکلیف این بیش از نیمی از جمعیت ملت تورک آزربایجان در خارج از این پنج استان چه می شود؟ آیا از آنها چشم می پوشیم که در صورت بیداری شعور ملی تورکی در آنها، توسط فاشیسم راسیست فارس نسل کشی شوند و کل سرمایه ها، خانه ها، مغازه ها و کل داراییشان توسط فاشیسم راسیست فارس که هواداران پرسپولیس و استقلال نمونه کوچکی از آن هستند، نسل کشی و غارت شوند؟

به راستی در حیرتم که چرا رهبران، سردمداران و مدعیان راهنمایی و هدایت حرکت ملی ملت تورک آزربایجان از این پتانسیل ارزشمند عظیم انسانی ملت تورک غافلند یا خود را به غفلت و ندیدن می زنند و هی «تبریز، تبریز، تبریز» می زنند. جان من! تبریز عزیزتر از جان ما را، فاشیستهای راسیست پانفارس نوکر که سهل است، حتی اربابان ابرقدرت آنها هم نمی توانند از ما ملت تورک آزربایجان و کل ایران بگیرند. تا کی و تا کجا به ساز و نوای مزخرف فاشیسم راسیست فارس خواهیم رقصید و انسانهای 43 میلیون تورک را هم با خود خواهیم رقصاند؟ پیوستن به تماشاکران تراختورسازی آزربایجان یک وسیله است، هدف بیدارسازی است؛ چرا حرکت را منحصر به هواداران تراختورسازی تبریز کنیم؟

چرا ما از این نقطۀ قوت خودمان، زیادی نفوس و جمعیت ملت تورک و نقطۀ ضعف حاکمیت فاشیسم راسیست فارس، قلت و کمی جمعیت قوم جعلی فاری بهترین استفاده ها را نکنیم؟ چه مانعی وجود دارد و کدام بلای نادیدنی به جان و مغز و فکر و عق ما افتاده است که سردمداران ما از پتانسیل عظیم 12 میلیون انسان تورک در دو کلانشهر عمدتاً تورک نشین تهران و کرج که هر آن می توان آن را بالفعل و در جهت منافع ملی ملت تورک فعال کردف به همین راحتی صرف نظر می کنند و به تبریز و اردبیل و زنگان و اورمو و همدان، قزوین و غرب گیلان می چسبند؟

نگاهی به اتفاقات ورزشگاه آزادی تهران و دیدار تیم فوتبال تراختورسازی آزربایجان با استقلال تهران

برای نمونه به اتفاقات مربوط به بازی تیم تراختورسازی با استقلال تهران در مورخه جمعه ۱۹ مرداد 1397/ 10 آگوست 2018، را مرور می کنیم: هزاران هوادار فاشیست راسیست ضدتورک فارس تیم فوتبال استقلال همه با هم شعارهای نژادپرستانۀ ضدبشری ضدتورک «مرگ بر ترک»، «ائششک ائششک ائششک»! («خر! خر! خر!» خطاب به کل ملت تورک در آزربایجان جنوبی و کل ایران و آزربایجان شمالی و تورکیه و کل جهان تورک) «ترک خر»، «تبریز پاره پاره ک... م تو ک... خواهرت»، «ترکه صداش درنمی آد/ صدای عر عر نمی آد» و غیره را قبل و در حین بازی و پس از آن سردادند. پیشتر در شهریورماه سال 1396، هزاران هواداران فارس زبان تیم پرسپولیس در دیدار با تیم تراکتورسازی در ورزشگاه آزادی تهران، شعار فاشیستی راسیستی ضدانسانی «مرگ بر ترک» سر داده بودند. در آبانماه 1396، نیز در جریان دیدار دو تیم والیبال «کاله آمل» و «شهرداری اورمیه» در سالن ورزشی «پیامبر اعظم آمل»، هواداران فاشیست راسیست مازنی ضدتورک تیم کاله نیز شعار فاشیستی ضدبشری «مرگ بر ترک» سر داده بودند. در مقابل هواداران تیم تراختورسازی مثل همیشه شعارهای مدنی ملی ملت تورک نظیر «یاشاسین آزربایجان» «آزربایجان وار اولسون/ ایسته مه ین کور اولسون»، «تورک دیلینده مدرسه / اولمالیدیر هر کسه»، «چاغیرارسان گله رم من/ سن یاشا آزربایجان/ عیبی یوخدور اؤله رم من/ سن یاشا آزربایجان» و غیره پرداختند؛ اما بعد از بازی هواداران فاشیست راسیست پانفارس استقلال بتنها و صندلیهای ورزشگاه آزادی تهران را کنده و اقدام به پرتاب سنگ و بتن به سمت هواداران تورک تیم تراختور کردند و جالب این که یگان ویژۀ حاکمیت جمهوری اسلامی ایران نیز هیچ اعتنایی به شعارها و بتن و سنگ اندازیهای هواداران فاشیست ضدتورک تیم استقلال نکرده و همه با هم به سوی 30 هزار هوادار تورک تیم تراختورسازی هجوم برده و در عملی ضدانسانی با باتوم و پاشیدن گاز اشک آور به جان جوانان غیور ملت تورک آزربایجان افتاده و آنها را به شدت کتک زده و مضروب کردند. در نتیجه بیش از 100 نفر از هواداران جوان تورک تیم تراختورسازی تبریز با ضرب و کتک و شکنجۀ وحشیانۀ مأموران امنیتی جمهوری اسلامی ایران مضروب می شوند؛ سر و صورت و چشمها و دست و پاهای این جوانان با ضربۀ باتومهای یگان ویژه باد کرده و متورم و سر و صورتشان زخمی و دچار شکستگی و دررفتگی و ضرب دیدگی می شود. غائله به این جا هم ختم نمی شود و بعد از اتمام بازی نیز هواداران فاشیست راسیست فارس استقلال تهران به اینها هم افاقه نکرده و در کنار اتوبان ایستاده و با حمله به شیشه و بدنۀ ماشینهایی که پرچم تراختورسازی داشتند، با کوبیدن سنگ و فحشهای ناموسی رکیک بدرقه شان کردند. البته این اولین بار نیست که هواداران جوان ملتچی تیم فوتبال تراختورسازی تبریز ان هم در کلانشهر تهران و در داخل و بیرون ورزشکاه آزادی و ترمینال غرب و میدان آزادی تهران که حقیقتاً «پر از تورک» است، این چنین غریبانه و مظلومانه مورد ضرب و شتم وحشیانه و بی دلیل یگان ویژۀ جمهوری اسلامی ایران و هواداران فاشیست راسیست فارس تهران قرار گرفته و می شوند؛ اما به قول آلپ ارسلان قاراداغلی، فعال حرکت ملی ملت تورک آزربایجان و کل ایران، «بازی دیروز تراکتور آزربایجان و استقلال فارسستان یکی ازامنیتی ترین و سیاسی ترین بازیهای تاریخ لیگ برتر بود که حتی قوانین فیفا هم نقض شد وبرای اولین بار ماشین نظامی به داخل استادیوم آورده شد. این بازی بسیارمهم ازاین لحاظ بارسیاسی بسیار بالای داشت که در بحبوحۀ شرایط حاد داخلی وتظاهرات مناطق فارس نشین انجام میشد وآزربایجان هم سکوت اختیارکرده بود . دراین بازی سلطنت طلبها فراخوان داده بودند تا هواداران استقلال، شعار «یاشاسین آزربایجان» بدهند و با هواداران تراکتور متحد شوند وطبیعتا آزربایجان هم مثل همیشه صدای حق خودش رامی خواست فریاد کند، که این بارجوابش را هرچه شدیدتردادند، آن هم با باطوم از طرف جلادان حکومت وسنگ وچوپ وآهن ازطرف فاشیستهای طرفدار استقلال فارسستان؛ اما ازفراخوان سلطنت طلبها استقبالی نشدکه هیچ، برعکس به جای «یاشاسین آزربایجان»، شعار «تورک خر» و «اشک اشک اشک» و شدیدتر ازهمه شعار «مرگ بر تورک» سر دادند.این بازی واین شعارها وبرخوردها حقیقتی انکارناپذیر را برای همه آشکار کرد؛ آن هم اینکه این همخانگی اجباری راهی جز جدایی ندارد». البته چنین رفتارهای خشونت باری با هواداران پرشور جوان ملتچی ملت تورک آزربایجان و کل ایران به مسابقات فوتبال و ورزشگاه آزادی و بازی تیم تراختورسازی با استقلال و پرسپولیس تهران محدود و منحصر نمی ماند. در فروردین 1394 هواداران تیم والیبال شهرداری اورمو نیز در سالن والیبال ورزشگاه آزادی تهران در دو نوبت مورد شدیدترین و ضدانسانی ترین کتکها و ضرب و شتمها قرار گرفتند و به وضع اسفباری توسط یگان ویژۀ جمهوری اسلامی ایران خونین و مالین شدند؛ حتی یگان ویژه به خبرنگارهای تورک اورمو نیز رحم نکردند و آنها را که در حال عکس انداختن و تهیۀ خبر بودند به شدت کتک زدند و دوربینهای عکاسی آنها را شکستند.

غرض ما از ذکر کتک خوردن وحشیانه و ددمنشانۀ جوانان ملتچی ملت تورک و هواداران تیم فوتبال تراختورسازی تبریز ذکر وقایع نیست، دهها و صدها مورد از این کتک خوردنها و فحش شنیدنهای انسانهای ملتچی تورک در ورزشگاههای حاکمیت فاشیستی- راسیستی پانفارس جمهوری اسلامی ایران به دست یگان ویژه و نیروهای انتظامی و نظامی این حاکمیت در چهل سال اخیر اتفاق افتاده است غرض ما پرسشهای اساسی است که در این جا می خواهیم بپرسیم:

الف- چرا حاکمیت ضدتورک در ورزشگاههای تهران این همه حساس است و طرفداران تیمهای آزربایجانی تراختورسازی و شهرداری اورمو را به جرم سردادن شعارهای ملی تورکی و آزربایجانی این همه با این شدت و حدت سرکوب می کند؟ آیا این حساسیت و سرکوب وحشیانه و ظالمانه به دلیل آن نیست که از بیداری شعور ملی 8 میلیون تورک تهران و 2 میلیون تورک کرج و میلیونها تورک قزوین، کل استان مرکزی و غیره می ترسد؟ چرا ما نباید این ترس حاکمیت ضدتورک را با فعالیتهای گسترده در جهت بیدارسازی گسترده و میلیونی ملت تورک ساکن در تهران و کرج به واقعیت بدل نسازیم؟ چه عاملی سبب می شود ما فعالان حرکت ملی به جای رفتن به ورزشگاه فوتبال و کتک خوردن یک بار هم شده همه با هم به میان ملت تورک ساکن در اکبرآباد، اسلام‌شهر، رباط ‌‌کریم، سلطان‌آباد، صالح‌آباد نرویم و با پخش سی دی های بیدارکننده، دیوارنویسی، پول نویسی، اتوبوس خط واحد نویسی، باز کردن کانالهای تلگرامی و سایتها و وبلاگهای اینترنتی به نام «تهران تورکلری»، «کرج تورکلری»، «قزوین تورکلری»، «اراک تورکلری»، «ساوه تورکلری» و غیره ملت تورک خود را بیدار و برای آزادی آزربایجان جنوبی و کل استانهای مربوط به آن از قبیل تهران، کرج، قزوین، مرکزی و غیره از نظر فکری و روحی آماده نسازیم. کدام مکانیزیم و کدام مانع و رادع جدی سبب می شود ما این فعالیت مدنی انسانی ملی را انجام ندهیم؟

ب- ما فعالان حرکت ملی ملت تورک آزربایجان و کل ایران بارها و بارها به زبان می گوییم که تهران بزرگترین شهر تورک نشین جهان پس از استانبول تورکیه است. این تورک بودن و تورک نشین بودن شهر تهران به چه کار و چه درد حرکت ملی ملت تورک آزربایجان جنوبی و کل ایران خورده و می خورد؟! چرا این تورک بودن میلیونها تهران نشین سبب نمی شوند که هزاران هزار تورک تهران به صورت دسته جمعی به ورزشگاه و به حمایت از برادارن خونی و جانی خود که از شهر تبریز می آیند، بروند و وقتی فاشیستهای راسیست یگان ویژه و هوادار استقلال و پرسپولیس این چنین نامردانه اقدام به ضرب و شتم این هواداران تورک می پردازند، در داخل و حداقل در بیرون ورزشگاه آزادی با جان و دل از جوانان غیور ملتچی تبریزی هوادار تراختورسازی دفاع کنند و به فاشیستهای راسیست پانفارس- مانقورد ثابت کنند که انسانهای ملت تورک در شهر خودشان تهران بی کس نیستند که شما به آنها و به اتوبوسها و سواریهای آنها چنین ناجوانمردانه هجوم ببرید و به ضرب و شتم آنها و شکستن شیشه های ماشینهای آنها می پردازید؟ شگفتا که وقتی به تهران می روم از هر ده نفر بی شک 8 نفر تورک هستند و 1 نفر از 2 نفر باقی مانده نیمه تورک! و من دقیقاً مثل اردبیل و تبریز و اورمو و زنگان و همدان، قزوین، آستارا، هشتپر، بندر انزلی و ... در تهران هم تورکی حرف می زنم و به ندرت و استثنائاً مشکلی برایم پیش می آید؛ ولی بیاییم یک بار با خودمان صادق باشیم و از خود بپرسیم که این تورک بودن اکثریت جمعیت تهران واقعاً به چه دردی می خورد وقتی که بیداری ملی و شعور ملی تورکی و آزربایجانی در آن رشدی نداشته باشد. جالب این جاست که در ترمینال غرب میدان آزادی همۀ اهالی تقریباً تورک آزربایجانی هستند. سؤالی دارم: این تورکان انبوه آزربایجانی و غیرآزربایجانی ساکن در تهران وقتی می بینند هواداران قرمزپوش و آبی پوش فاشیست راسیست پانفارس تیمهای پانفارسها، پرسپولیس و استقلال تهران، به ضرب و شتم و کتک زدن و زخمی کردن و شکستن سرها و ماشینهای تورکهای تبریزی می پردازند، چرا هیچ عکس العملی نشان نمی دهند؟! آیا اگر کورها چنین تیمی داستند، در مقابل این هجوم به برادران کورد خودشان ساکت می ماندند؟! آیا غیرت تورکی 8 میلیون تورک در هوای خشک و کوهستانی تهران نم برداشته است یا ما فعالان حرکت ملی ملت تورک آزربایجان در تهران قافیه را به فاشیسم راسیست فارس باخته ایم؟ اینها سؤالات بی اهمیتی نیستند. پیروزی یا شکست حرکت ملی ملت تورک آزربایجان و کل ایران و سرنوشت تمامی انسانهای ملت تورک در ایران به پاسخ صحیح به این سؤالات و اقدام مناسب ما بسته است.

فاز جدید حرکت ملی ملت تورک آزربایجان و کل ایران بعد از انقلاب از تهران آغاز شده است نه از تبریز

پیداست که حاکمیت جمهوری اسلامی ایران با ایجاد خفقان همه جانبۀ سیاسی- امنیتی- پلیسی- نظامی- اطلاعاتی در تهران و قلع و قمع هواداران پرشور ملتچی ملت تورک آزربایجان تیمهای تراختورسازی آزربایجان و شهرداری اورمو می خواهد حرکت ملی ملت تورک آزربایجان را «اغتشاش مشتی جوان پان تورک تجزیه طلب تبریزی هواداران تیم تراکتورسازی در ورزشگاه آزادی» قلمداد کند و به اذهان اسنانهای ملت تورک آزربایجان در تهران و کرج و سایر شهرهای بزرگ ایران فروکند که حرکتی در تهران نیست؛ اما با بررسی دقیق تاریخ حرکت ملی ملت تورک واقعیت به گونه ای دیگر نمایان می شود. هر کسی که به صورت بی طرفانه تاریخچۀ حرکت ملی ملت تورک آزربایجان و کل ایران را مطالعه و تحقیق کرده باشد، به خوبی متوجه می شود که حرکت ملی بعد از نسل کشی سال سیاه 1325 هـ.ش./ 1946م. تا پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 هـ.ش./ 2009م. رژیم جنایتکار ضدتورک، ضد آزربایجان و ضد بشر پهلوی، و بر اثر خفقان شدید و فضای پلیسی- نظامی- امنیتی که محمدرضا پهلوی بر آزربایجان و کل یوردهای تورک نشین ایران حاکم کرده بود، به طوری که نسخه های کتاب «دستور زبان آزربایجان» دکتر سلام الله جاوید خیلی شدیدتر از کتابهای کمونیستهای ضد رژیم پهلوی و حزب توده در تهران توسط ساواک، ردگیری و با سرعت و شدت و حدت تمام از کتابفروشیها جمع آوری می شد، برای همین حرکت ملی ملت تورک آزربایجان نتوانست نفس بکشد و به اصطلاح به کما رفت؛ ولی بعد از انقلاب با انتشار مجلۀ وارلیق مرحوم دکتر جواد هیأت و «حلقۀ وارلیق» او در تهران جدی ترین حرکت فرهنگی- سیاسی نخبگان ملت تورک آزربایجان متولد شد. در این مجله بزرگان، متفکران و تئوریسینهای بیدارگر، افشاگر و روشنگر حرکت ملی ملت تورک آزربایجان چون دکتر حمید نطقی، دکتر محمدعلی فرزانه، عزیز محسنی، حسن مجیدزاده (ساوالان)، گنجعلی صباحی، صمد سرداری نیا، غلامحسین بیگدلی، کریم منظوری خامنه ای، تیمور پیرهاشمی، ابراهیم رفرف، کریم مشروطه چی، میرهدایت حصاری، علی تبریزی و بعدها علیرضا صرافی، محمدرضا هیئت و امثالهم قلم می زدند که البته هنوز هم از این حلقه هستند کسانی که امروز هم قلم می زنند. در اولین شمارۀ این نشریۀ بیدارگر ملت تورک در اردیبهشت 1358 هـ.ش./ 1979 م. محل نشر موقت این ماهنامه، تهران، خیابان انقلاب، خیابان فروردین، خیابان ناهید، شماره 204 قید شده است و در آن ایضاح داده شده است که به دلیل فوت شاعر ملی خلق آزربایجان، بولود قاراچورلو (سهند)، تعداد زیادی از صفحات این شماره از نشریه (شماره 1) به اشعار این شاعر گرانقدر اختصاص داده شده است. وارلیق در همان شمارۀ نخست ، خود را ناشر افکار «انجمن آزربایجان» معرفی کرد و از اعلامیه ها و بیانیه هایی که در سال 57 ، قبل از انقلاب منتشر ساخته بود قسمتهایی را چاپ نمود اما در شماره های سالهای دوم و سوم عدم وابستگی وارلیق را به هر گونه حزب ، گروه و انجمنی اعلام داشت. البته قبل از آن روزنامۀ «اولدوز» به زبان تورکی یک هفته پس از فرار محمدرضا شاه در تبریز در 4 صفحه منتشر شده بود و هرچند یک هفته پس از ایجاد حزب جمهورى اسلامى بوسیله هواداران آیت اله خمینى، «حرکت سیاسی» حزب خلق مسلمان که با آیت الله شریعتمدارى پیوند داشت، در تبریز اعلام موجودیت کرد؛ اما می دانیم که نشریۀ الدوز تبریز هرگز وزن و قدرت فرهنگی و سیاسی نشریۀ وارلیق را نداشت. قبل از وارلیق و همزمان با آن مجلۀ هفتگی یولداش با مدیریت دکتر حسین محمدزاده صدیق نیز در تهران منتشر گردید. نخستین شمارۀ آن مورخۀ 12/12/1357 را بر پیشانی دارد که به عنوان ارگان «آزربایجان آزادیخواهلار فرقه ¬سی» (فرقۀ آزادیخواهان آزربایجان) معرفی شده است. بیشتر نویسندگان و شاعران آزربایجانی مقیم تهران با او همکاری داشتند. لازم به یادآوری است که در بحبوحۀ انقلاب و بویژه در اوایل سال 58 ، این مجله از طرف عده ای فاشیست ضدتورک و ضدآزربایجان فارس مورد تهدید و ارعاب قرار گرفت و چندین بار مجله های آن به یغما رفت و یک بار نیز در آتش تعصب آنان سوخت. این مجله با انتشار 22 شماره ، متوقف گردید. روز 31 فروردین سال 1358 اجلاسی در دفتر فرقه و هیئت تحریریه تشکیل شده و نام فرقه از «آزادیخواهان آزربایجان» به «جمعیت شاعران و نویسندگان آزربایجان» تبدیل می گردد. در این اجلاس اکثر نویسندگان و شاعران مقیم تهران شرکت داشتند (مقالۀ روشنفکران و مطبوعات، دکتر محمدرضا باغبان کریمی). از این سطور مهم به راحتی می شود فهمید که اولین حرکت بزرگ فرهنگی نخبگان آگاه ملت تورک آزربایجان یعنی چاپ و نشر ماهنامۀ وارلیق در تهران صورت گرفته است و در زمانی که تبریز نتوانسته بود مشکل بزرگ تکلیف خود را با آزربایجانیهای چپ گرا و ضد تورک حل کند و همینها جنبش حق طلبانه و آزادیخواهانۀ خلق مسلمان را به شکستی سخت مواجه ساختند، تهران با انبوه نخبگان روشنفکر، نویسنده و شاعر ملتچی تورک آزربایجان قدرتمندانه حرکت می کرد.

جالب این که بعد از سرکوب خونین حزب خلق مسلمان تبریز، اولین اعتراضات مردمی و اولین تظاهرات اعتراض بزرگ ملت تورک آزربایجان را در تهران شاهد هستیم نه در تبریز: «در تاریخ 13 آوریل 1993م./ 24 فروردین ماه سال 1372 هـ.ش.، بیش از 15 هزار تن از انسانهای حق طلب تورک آزربایجان در تهران، علیه جنایتهای دلخراش داشناکهای ضدبشر و خونخوار ارمنی در مناطق اشغالی قره باغ در جمهوری آزربایجان دست به یک قیام پرشکوه خیابانی زدند. جالب این که این حرکت بزرگ، علاوه بر این که از تهران شروع شده بود و نه از تبریز، وجهه و منشأ دانشجویی هم داشت و از حرکتهای بزرگی است که دانشجویان تورک دانشگاه تهران مسبب آن بودند و از افتخارات جنبش دانشجویی حرکت ملی ملت تورک آزربایجان بود. به رغم سانسور جدی اخبار توسط رژیم جمهوری اسلامی ایران در تهران، با انتشار اخبار جست و گریخته جنایتهای وحشیانه ارامنه در شهرهای اشغالی قره باغ و آگاهی تدریجی افکار عمومی آزربایجان از وقوع یک نسل کشی ضد بشری در خوجالی، هزاران تن از تورکان آزربایجان با تجمع در «مسجد دانشگاه تهران» و سر دادن شعارهای ضد فاشیستی و عدالت خواهانه، قتل عام و نسل کشی سبعانه ملت تورک آزربایجان و سکوت شرم آور مجامع بین المللی مدعی بی طرفی و حقوق بشر را محکوم کردند. تجمع کنندگان با خروج از مسجد دانشگاه تهران، تظاهرات خشمگینانه ای را در خیابانهای دانشگاه تهران آغاز کردند. تظاهرات کنندگان به رغم تهدیدات شدید نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی ایران، بعد از شکستن قفل و پاره کردن زنجیر درب اصلی دانشگاه تهران، همچون سیل توفنده ای، در خیابان انقلاب و به سمت سفارت ارمنستان، بسوی چهارراه ولیعصر و در واقع ضلع شرقی پارک دانشجو، جاری شدند. این تظاهرات در نوع خود نخستین تظاهرات اعتراض آمیز ملت تورک آزربایجان بعد از اتمام جنگ مسلمان کش و ضد بشری ایران و عراق محسوب میشد که همزمان با فعالیت نظام امنیتی- اطلاعاتی به شدت اختناق آمیز امثال محمدمهدی ری شهری، علی فلاحیان و سعید اسلامی به وقوع می پیوست. در چنین شرایطی روشنفکران ملت تورک، به رغم استقرار فضای فوق سنگین ، بصورتی جسورانه، صریحترین شعارهای وقت حرکت ملی آزربایجان را در مقر حاکمیت فاشیزم فارس و در پایتخت فناتیکهای فاشیست راسیست فارس معتقد به ولایت فقیه فریاد کشیدند:

- یاشاسین آزربایجان

- آزربایجان بیر اولسون، مرکزی تبریز اولسون

- آزربایجان اویاغدی،اوز دیلینه دایاغدی

- آزربایجان اویاغدی، قره باغا دایاغدی

- قاراباغدا قان آخیر، تهران مظلومو دانیر

- فاشیستلره اولوم

- یا قاراباغ یا اولوم

- محو اولسون داشناک

- قاراباغدا قان آخیر، تبریز قیراغدان باخیر

در طول مسیر چندین بار، مبارزان غیور آزربایجان با حمله نیروهای اطلاعاتی و امنیتی جهت متوقف کردن سیل خروشان مردم روبرو شدند. شجاعت و درایت تظاهرات کنندگان سبب شد تا مبارزان حرکت ملی ملت تورک آزربایجان بدون توقف تا روبروی سفارت ارمنستان حرکت کنند. در این هنگام بارانی از سنگ از طرف فعالان حرکت ملی ملت تورک آزربایجان بر ساختمان دو طبقه داشناکها باریدن گرفت. از هر سو سنگهای نفرت بر سر سفارت جنایت پرور ارمنستان فرود می آمد. تلاشهای خشونت آمیز نیروهای مسلح جمهوری اسلامی برای خفه کردن واکنش انقلابی تظاهرات کنندگان با شکست کامل روبرو شده بود. با مداخله فعالین حرکت ملی، تظاهرات آرام گرفت و بیانیه شدید الحنی در محکومیت جنایتهای بی شرمانه، جانگداز و ددمنشانه داشناکهای ارمنی در شهرهای کلبجر، جبراییل، فیزولی، لاچین، آغدام، خان کندی، شوشا و بخصوص خوجالی قرائت شد. در این بیانیه لئون پطروسیان رییس جمهور وقت ارمنستان، روبرت کوچاریان فرمانده نیروهای داشناک در قره باغ (رییس جمهور کنونی ارمنستان) و نیز غوکاسیان (قوکاسیان) یکی دیگر از داشناکهای خونخوار ارمنی متهم به ارتکاب جنایت علیه بشریت شدند و در این میان کوچاریان بعنوان قصاب اطفال معصوم قره باغ معرفی گردید. در قطعنامه این تظاهرات، همچنین از نقش تاریخی و ننگین ارامنه ایران همزمان با دو جنگ امپراطوری روسیه تزاری با ممالک محروسه قاجار، در سقوط شهرهای قفقاز، سخن گفته شد و با اشاره به کشتار میلیونها تن از تورکان و مسلیمن در سه حورزه قفقاز (باکو، گنجه، ایروان، تفلیس، قره باغ...)، آزربایجان جنوبی (اورمو، سلماس، خوی، قوشچو، ماکو،...) و آنادولو (وان، قارص، موش، ایغدیر، ارضرورم،... )، از زمان سقوط قفقاز تا به امروز، از سازمانهای بین المللی درخواست گردید تا کشتارهای بدون انقطاع ملت تورک توسط ارامنه را محکوم کنند و نسل کشی های مذکور را به رسمیت بشناسند. جالب این که بعداز قیام پر حماسه ملت تورک آزربایجان در تاریخ 24 فروردین ماه 1372 تهران بزرگ بود که نوبت به تبریز بزرگ رسید. در تاریخ 24 آوریل سال 1994، 4 اردیبهشت 1372 دهها هزار تن از انسانهای ملت غیور تورک آزربایجان در تبریز با آگاهی از تجمع ضد تورک داشناکها در منطقه بارناواک این شهر، به سمت این محله حرکت کردند و به تنبیه داشناکهای ارمنی پرداختند. اگر نبود صبر، اغماض، شرافت و شایستگی تاریخی ملت تورک آزربایجان در رفتار با ارامنه، بی تردید اکنون محله و در واقع داشناکخانه ای به نام بارناواک در تبریز وجود نداشت»! این حرکت ملی ملت تورک ساکن در تهران را مقایسه کنید با حال و روز امروز حرکت ملی ملت تورک که موضوع بالعکس شده است و داشناکهای ارمنی و طرفداران فاشیسم راسیست تروریست ضدتورک و ضدآزربایجان و ضد تورکیه ارمنی- فارس- کورد در در روز 24 آوریل/ 4 اردیبشهت هر سال با حمایت کامل امنیتی- انتظامی- نظامی- اطلاعاتی حاکمیت شیعه- فارس جمهوری اسلامی ایران و اسکورت دو طرفه و تنگاتنگ کادر نیروی انتظامی در تهران اقدام به برپایی تظاهرات نژادپرستانۀ ضد تورک و ضد اسلام (ضد تورکیه و ضد آزربایجان) می کنند و با دادن شعارهای نژادپرستانۀ صلیبی مثل «مرگ بر تورکیه»، «مرگ بر آزربایجان» (؟) و نمایشهای کریه و نژادپرستانۀ خیابانی می کوشند، در عین خونخواری و جنایت پیشگی و ظالم بودن خود را ملتی مظلوم و بی گناه بنمایانند! به راستی از سال 1372 تا کنون ملت تورک آزربایجان بی غیرت و ضعیف شده اند یا ارامنه قوی تر و غیورتر شده اند که در این سالها با وجود 8 میلیون انسان تورک در تهران شاهد حضور غیرتمندانه دو نفر از فعالین ملی حرکت در سالهای اخیر در مقابل تجمع ۲۴ آوریل ارمنی‌ها در تهران بوده ایم و بس؟! آیا این پسرفت و ضعیف شدنهای حرکت ملی ملت تورک آزربایجان به دلیل اشتباهات عمیق استراتژیک رهبران و سردمداران حرکت ملی در محدود و منحصر کردن حرکت در تبریز نیست؟ کمی تفکر کنیم.

غرض از مرور تاریخ در این قسمت از مقاله این است که ثابت کنیم حرکت ملی ملت تورک آزربایجان و کل ایران را نباید در تبریز محدود و منحصر دانست و از تهران چشم پوشید؛ چرا که این همان چیزی است که حاکمیت ضدتورک و ضدآزربایجان جمهوری اسلامی ایران و اوپوزیسیون فاشیست راسیست فارس آن می خواهد. ما متفکران و تئوریسینها و استراتژیستهای ملت تورک آزربایجان باید و باید و باید به دقت و با تمام نیرو و با استفاده از تمام پتانسیل مردمی ملت تورک آزربایجان و کل ایران حرکت را به پیروزی برسانیم وگرنه پیروزی بر فاشیسم راسیست ضدتورک صلیبی فارس- ارمنی- کورد- روس را شاید در «خواب» ببینیم.

حقیقت این است که این انسانهای ملت تورک آزربایجان، یعنی انسانهای تورک غیور و ملتچی محروم و از جان گذشتۀ ظلم ستیز و ضدنژادپرستی فارس حاکم بر ایران ساکن در جنوب تهران و شهرستانهای اطراف آن، اکبرآباد، اسلام‌شهر، رباط ‌‌کریم، سلطان‌آباد، صالح‌آباد بودند که اولین قیام شکوهمند و تظاهرات تاریخی و بزرگ و خونین را علیه حاکمیت نژادپرست و ضدتورک جمهوری اسلامی ایران در تهران انجام دادند. این انسانهای ظلم ستیز و حق طلب ملت تورک آزربایجان هنگام یورش و حرکت شجاعانه و متهورانۀ معترضان غیور ملت تورک برای ورود به تهران، در منطقۀ چهاردانگۀ تهران در 15 فروردین 1374 هـ.ش./ 4 آوریل 1995م. توسط سپاه پاسداران (بخوانید پارسداران) جنایتکار و نیروهای ویژۀ رژیم، این مردم غیور بی سلاح و بی دفاع تورک آزربایجان، به جرم شرکت در یک تظاهرات بی سلاح مسالمت آمیز زیر آتش سنگین هلی‌کوپترهای توپدار و شلیک مستقیم تیرهای جنگی نیروهای ویژۀ جمهوری اسلامی ایران قرار گرفتند، در نتیجه صدها نفر از انسانهای بی دفاع و غیور ملت تورک آزربایجان ساکن در جنوب شهر تهران، در سکوت رسانه های مدعی حقوق بشر صلیبی غربی و بایکوت خبری مغرضانۀ کل دنیا شهید و مجروح شدند، به طوری که در جوبهای خیابانهای اکبرآباد، اسلام‌شهر، رباط ‌‌کریم، سلطان‌آباد، صالح‌آباد و چهاردانگه به جای آب، خون جاری شد و در میان شهدا کودکان خردسال ۸ تا ۱۲ سالۀ تورک دیده می‌شدند. نکتۀ جالب تر این که این که در تاریخ 19 فروردین ماه همان سال 1374هـ.ش. درست 4 روز پس از سرکوب خونین ملت تورک آزربایجان در تهران و اسلامشهر در 15 فروردین همان سال درتهران، صدا و سیما حاکمیت ضدتورک جمهوری اسلامی ایران که مستقماً زیر نظر رهبر فراماسون ضدتورک و ضدآزربایجان حاکمیت، علی خامنه ای اداره می شود، به ریاست وقت علی لاریجانی فراماسون صلیبی انگلیسی ذاتاً ضدتورک، ضد عرب، ضد اسلام و ضد انسان، در اقدامی ضدبشری و نژادپرستانه و ضد تورک و ضد آزربایجان اقدام به عکس العلمی نژادپرستانه برای مخدوش کردن وجهه انسانهای انبوه ملت تورک آزربایجان و کل ایران در تهران زد و به توزیع «پرسشنامه طرح فاصله اجتماعی مرکز تحقیقات و سنجش افکار عمومی صدا و سیما» در مناطق بیست گانه تهران اقدام کرد که در آنها به صورت نژادپرستانه ای به انسانهای ملت تورک آزربایجان توهین شده بود. پیدا بود که حاکمیت ضدتورک می خواست با ترور شخصیت و سیاه نمایی علیه ملت ظلم ستیز و نستوه تورک آزربایجان روی جنایت بزرگی که در 15 فروردین همان سال کرده بود، سرپوش بگذارد. آری! قیام ملت تورک آزربایجان در تهران حاکمیت ضدتورک را غافلگیر و مجبور به عکس العمل کرده بود. این کار سبب قیام دانشجویان تورک دانشگاههای تهران در 12 اردیبهشت همان سال و به دنبال آن قیام دانشجویان تورک تبریز در 19 اردیبهشت همان سال شد. لطفا خط سیر قیامهای مردمی و دانشجویی را دوباره مرور کنیم: «از تهران به تبریز»، نه بالعکس مثل امروز. از حرکتهای فرهنگی بسیار قدرتمند نخبگان و «خواص» فرهنگی ملت تورک آزربایجان، «حلقۀ وارلیق» از اردیبهشت سال 1358 بگیرید تا نفوذ و رسوخ حرکت ملی در بین دانشجویان تورک آزربایجان و تظاهرات ضد داشناک در 13 آوریل 1993م./ 24 فروردین ماه سال 1372 هـ.ش در تهران و سپس در تبریز در تاریخ 24 آوریل سال 1994، 4 اردیبهشت 1372 تا رسوخ حرکت ملی به داخل «عوام» در سال 1374 و قیام بزرگ 15 فروردین 1374 ملت تورک در تهران و اسلامشهر که سبب پخش پرسشنامۀ فاشیستی فاصلۀ اجتماعی در 19 فروردین همان سال شد و همان اقدام راسیستی- فاشیستی حاکمیت ضدتورک جمهوری اسلامی ایران، منجر به قیام دانشجویان تورک تهران در 12 اردیبهشت 1374 شد و قیام دانشجویان تورک تهران قیام دانشجویان تورک تبریز در 19 اردیبهشت 1374 را در پی داشت: ملاحظه می شود که «سیر و مسیر حرکتها و قیامهای ملی ملت تورک آزربایجان و کل ایران، همه از تهران به تبریز است نه بالعکس». البته همین جا باید ذکر کنم که من هرگز منکر وجود و تلاشهای بزرگان تاریخساز و بی نظیر راه آزادی ملت تورک آزربایجان و کل ایران چون شهید راه آزادی ملت تورک، پروفسور محمدتقی زهتابی و بزرگانی چون حسن دمیرچی (آزربایجان) و نیز تلاشهای بی دریغ و ارزشمند دکتر محمودعلی چهرگانی، شهید غلامرضا امانی و دیگر بزرگان حرکت ملی ملت تورک در تبریز نبوده و نیستم؛ اما بررسی تحلیلی خط سیر بروز و ظهور فاز جدید حرکت ملی ملت تورک آزربایجان و کل ایران، بعد از انقلاب اسلامی و مخصوصا بعد از جنگ ایران و عراق به روشنی نشان می دهد که تهران در طول تاریخ حرکت ملی ملت تورک نه تنها از تبریز عقب نبوده است، بلکه در خیلی موارد و مواقع پیشگام تبریز هم بوده است. در سایتهای آزربایجانی و در تحلیلهایی که برای روز ۱۹ اردیبهشت 1374 به عنوان روز دانشجو و سرآغاز دمیده شدن جان تازه به حرکت ملی ملت تورک آزربایجان می شود، متأسفانه با همۀ دقتی که تحلیل گران تورک ما دارند، قیام عجیب و باشکوه ملت تورک آزربایجان در 15 فروردین همان سال را نادیده می گیرند؛ یعنی سیر تاریخی حوادث و قیامهایی که در کلانشهر تورک نشین تهران سبب قیام دانشجویان تورک تبریز شد، نادیده می انگارند و خواسته و ناخواسته به حرکت ملی بزرگ ملت تورک آزربایجان و کل ایران، «وجهه ای صرفاً تبریزی» می دهند و سبب می شوند که گروههای ضدتورک وضد آزربایجان چون مجاهدین خلق قیام حق طلبانۀ ملی ملت تورک در 15 فروردین 1374 را به نفع خود مصادره کنند و این «تبریز پرستی» یا بهتر بگویم «تبریز زدگی» و محدود و منحصر کردن کل حرکت ملی ملت تورک آزربایجان و کل ایران در تبریز دقیقاً همان چیزی است که حاکمیت ضدتورک و ضدآزربایجان جمهوری اسلامی ایران و اوپوزیسیون فاشیست تر و راسیست تر از آن می خواهند. آیا متفکران و تئوریسینهای حرکت ملی ملت تورک مخصوصا رهبران و سردمداران حرکت این سطور را می خوانند و روی ان فکر می کنند؟ جالب تر این که رهبران و سردمداران و متفکران و تئوریسینهای حرکت ملی به استثنای من، تا کنون به این موضوع به این مهمی، یعنی پیشگامی و سردمداری تهران برای حرکت ملی ملت تورک آزربایجان و کل ایران اشاره ای نمی کنند و موضوع را به صورت دقیق و تحلیلی بررسی و نتیجه گیری منطقی نمی کنند. چرا؟ اگر رهبری درست بلد نیستند اقرار کنند و کنار بروند تا ما متفکران جنبش اصیل دانشجویی ملت تورک آزربایجان سررشتۀ کارها و رهبری حرکت را به دست بگیریم. از این به بعد و با این اوصاف تبریززدگی و منحصر و محدود کردن حرکت ملی ملت تورک در تبریز باید دقیقاً نقد و بررسی شود وگرنه نمی توانیم حرکت ملی را به پیروزی برسانیم.

نگاهی به برنامۀ اخیر تلویزیون گوناز با حضور جناب دکتر محمودعلی چهرگانی

تلویزیون گوناز تنها تلویزیون موجود حرکت ملی ملت تورک آزربایجان در ماهواره است. صرف نظر از همۀ معایب و کاستیهای آن، صرف موجودیت آن و بودن آن در ماهواره در مقایسه با وجود بیش از 100 کانال تلویزیونی فاشیسم راسیست متجاوز اشغالکر توسعه طلب فارس- کورد، مزیتی بزرگ و به راستی نعمتی بزرگ برای ملت تورک آزربایجان و کل ایران است؛ مخصوصا برای بیدارکردن انسانهای ملت تورک که تازه از خوابی که فاشیسم راسیست فارس 150 سال است بر ملت ما تحمیل کرده است، از نظر شعور ملی تورکی و آزربایجانی بیدار شده اند و یا می خواهند بیدار شوند، این تلویزیون یک امکان ارزشمند است و ما فعالان حرکت ملی ملت تورک آزربایجان و کل ایران البته قدردان زحمات جناب احمد اوبالی، جناب جواد اسماعیل بیلی، جناب انصافعلی هدایت، جناب صادق عیسی بیلی و تمام مبارزان راه آزادی ملت تورک آزربایجان، فعال در این تلویزیون هستیم. البته این نکته را به عنوان یک دوست دلسوز باید بگویم که نقطۀ ضعف اصلی و بزرگ جناب احمد اوبالی و جناب جواد اسماعیل بیلی تخریبات بی دلیل و عجیب و غریبی است که البته هیچ مبنای روان شناختی و جامعه شناختی و هیچ الزام سیاسی درستی ندارند و متأسفانه هر از گاهی نسبت به فعالان ارزشمند حرکت ملی که در خارج از کشور هستند، انجام داده اند؛ تخریب تشکیلاتهایی مثل دیره نیش و آذوح؛ مخصوصا نمی توانم علت تخریبات علیه جناب امیر مردانی، مبارز صادق راه آزادی ملت تورک آزربایجان و سایت ارزشمند و بیدارگر و افشاگر و روشنگر حرکت ملی ملت تورک آزربایجان و کل ایران، آذوح را بفهمم؛ برای مثال جناب احمد اوبالی در میان سخنانش، بعد از «ماجرای معرفی پرچم گاموح به عنوان پرچم حرکت ملی ملت تورک آزربایجان جنوبی» و نیز فراخوان ارزندۀ جناب عباس لسانی و جریان دستگیریها و کتک کاریها و شکنجه ها و زندانی کردن بیش از 120 تن از فعالان قهرمان و ارزندۀ حرکت ملی ملت تورک آزربایجان در ماجرای «یورش ملی ملت تورک آزربایجان به قلعۀ بابک»، گوشه و کنایه می زد که «خواهیم دید گوتنبرگ در این مورد چه خواهدگفت؟! یا خواهیم دید چه چیزهایی در این مورد خواهدنوشت»! غرضش این بود که حتماً آذوح و امیر مردانی با این فراخوان جناب عباس لسانی و یورش ملت تورک آزربایجان به قلعۀ بابک مخالفت می کند! امیر مردانی و آذوح هم طبق همیشه با صداقت و تعهد مثال زدنی، نه تنها با جناب عباس لسانی مخالفت نکرد، بلکه اخبار دقیق لحظه به لحظۀ همۀ فعالان ملی دستگیرشده، شکنجه شده، کتک خورده و زندانی شده را خیلی دقیق تر و کاملتر از اغلب سایتهای حرکت ملی ملت تورک آزربایجان، حتی کاملتر از خود سایت گوناز منعکس کرد. آذوح مثل همیشه مقالۀ بیدارکنندۀ مرا در حمایت از فعالان شکنجه شدۀ قهرمان اردبیل در زندان اردبیل را هم منتشر کرد. نمی دانم فعالان صادق حرکت ملی که در «گوتنبرگ» هستند، که شاخصترین آنها، جناب امیر مردانی گرامی، مسئول سایت ارزشمند آذوح است، چه هیزم تری به احمد اوبالی فروخته اند و جز خدمت به حرکت ملی ملت تورک آزربایجان و کل ایران، کدامین جرم نابخشودنی را علیه منافع ملی ملت تورک آزربایجان و کل ایران انجام داده اند که مستحق گوشه و کنایه و تخریبات جناب احمد اوبالی شده اند؟! به راستی که اگر سعید متین پور فعال ارزشمند حرکت ملی ملت تورک آزربایجان در داخل ایران سمبل و نماد جنبش قدرتمند دانشجویی ملت تورک آزربایجان است، امیر مردانی در خارج از ایران سمبل و نماد جنبش قدرتمند دانشجویی ملت تورک آزربایجان است. این که «گوتنبرگ»، برای حرکت ملی ملت تورک آزربایجان و کل ایران، چرا بدتر از «شیکاگو» شده است، را جناب احمد اوبالی باید ایضاح دهند! من که مانده ام چه بگویم! فکر و عقلم به این جور چیزها قد نمی دهد! البته متأسفانه جناب احمد اوبالی همۀ تشکیلاتهای حرکت ملی ملت تورک آزربایجان، به جز گاماج و گاموح را، یعنی تشکلاتهای دیرنیش، گادتب، آذوح، میللی یول، یئنی گاموح و ... را «چته چی» (گروهک گرا) خوانده و می خواند! و باز متأسفانه تخریبات منحصر و محدود به گوناز تی وی نیست و تعدادی دیگر به شدت درگیر آن شده اند.

تخریب فعالان صادق حرکت ملی و تشکلاتهای حرکت ملی ملت تورک آزربایجان و کل ایران، کار نابخشودنی است و تخریبچی، هر که باشد و هر مقامی داشته باشد، چه در آزربایجان جنوبی و ایران باشد و چه در خارج باشد، باید روزی در محضر ملت تورک آزربایجان و شخص تخریب شونده، جواب بدهد. باز هم خاضعانه و ملتمسانه از عموم فعالان حرکت ملی ملت تورک آزربایجان و کل ایران خواهشمندیم از تخریبات بی دلیل، بی مبنا و غیرموجه همدیگر در این شرایط و موقعیت حساس کنونی که بنا به نظر صائب جناب قادر کیانی «این اختلافات (درون فعالان حرکت ملی ملت تورک آزربایجان و کل ایران و مبارزان راه آزادی آزربایجان جنوبی و تمامی ائلها و یوردهای تورک ایران) مبنای فکری و سیاسی ندارد. رقابت‌های شخصی و گروهی می‌باشند که نه تنها هیچ‌گونه نفع و فایده‌ای برای جنبش ملی ترکان ایران ندارد بلکه سر تا پا ضرر می‌ باشد. با فحاشی و تهمت، دست به ترور شخصیت رقیب و در نهایت به زعم خویش حذف رقیب می‌پردازند»، عاجزانه خواهشمندیم از این اختلافات و تخریبات اساساً بی مورد و دشمن شادکن به شدت بپرهیزند و کار قضاوت دربارۀ خودشان و تشکیلاتشان را به ملت تورک آزربایجان و کل ایران بسپارند. همان گونه که احمد اوبالی و جواد اسماعیل بیلی و دکتر محمودعلی چهرگانی و عباس لسانی و دکتر ماشاالله رزمی و ژاله تبریزی و حسن راشدی و اکبر آزاد و ائلچین حاتمی و مهدی نعیمی و سیامک میرزایی و ابراهیم نوری برای ما عزیز و محترم هستند، درست همان قدر امیر مردانی، اژدر تقى زاده، ائلدار قارادغلی، صالح ايلديريم، محمدرضا لوایی، ارسلان كامرانى، فاخته زمانى، عليرضا اردبيلى، یونس شاملی، داوود توران، بابک چلبیانی، بابک شاهد، دکتر لطيف حسنى، سجاد رادمهر، بهبود قليزاده، يوروش مهرعلى بيلى، محمود فضلی، عبدالعزیز عظیمی قدیم، ابراهیم رشیدی (ساوالان)، حبیب ساسانیان (یاکاموز)، حسن کریمزاده، قدرت الله یوسفی، و خلاصه همۀ فعالان حرکت آزادیبخش ملی ملت تورک در آزربایجان جنوبی و کل ایران برای ما عزیز و گرامی هستند. من حتی مخالف این هستم که حتی «مهران بهاری» و گروه «تورک ائلی» او را تخریب شخصیتی و به «وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران» منتسب کنیم. ما باید حرفهای همۀ ملتچیهای تورک را در سراسر ایران، هر کسی باشد و منسوب به هر قومیتی از ملت بزرگ تورک باشد، بشنویم و نقد کنیم و از بهترین نظر و عقیده و مفکوره پیروی کنیم و نظرهای بد را با انقتاد صحیح و منطقی و البته محترمانه رد کنیم؛ نه این که به محض دیدن یک نظر که با نظر ما مخالف است، یا کوچکترین زاویه با موضع و نظر ما دارد، به قول حسن کریمزاده « برای رد رقیبان خود از ادبیات کوچه بازاری و لمپنی استفاده کنیم» و به ترور شخصیت و منتسب کردن فرد یا تشکیلات حرکت ملی، به وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران یا تهمتهای بی اساس و ناجوانمرادانۀ دیگر بپردازیم. آزادی و دموکراسی حقیقی که ما ملت تورک 120 سال است در ایران فاشیسم زده دنبال آن هستیم این است؛ نه تخریب بیهوده و بی مبنای همدیگر. اینها مبانی مقدس حرکت ملی ملت تورک و خط قرمز ما هستند. به هیچکس اجازۀ عبور از این خط قرمز نخواهیم داد. اساس حرکت ملی مبارزه با استبداد همراه با مبارزه با استعمار است. به هیچ مستبدی هر که باشد اجازۀ عرض اندام و نفس کشیدن نخواهیم داد. باری، من عاجزانه و دردمندانه التماس می کنم: لطفا و لطفا و لطفا از تخریب همدیگر به شدت اجتناب کنیم؛ چون جوانان هوشمند و آگاه و باسواد حرکت ملی روز و شب ما را و رفتار و افعال و گفتار و افکار و نوشته های ما را رصد می کنند و هر حرکتی و هر حرفی و هر نوشته ای از ما به دقت ثبت و در حافظۀ ملی میلیونها انسان حق طلب، آزادیخواه و استقلال طلب تورک ضبط می شود. یادمان باشد با تخریب یک فعال ملی تورک ما هرگز و هرگز و هرگز بزرگ نمی شویم، بلکه بدون هیچ شک و شبهه ای خودمان را کوچک کرده به کلیت حرکت مقدس آزادیبخش و استقلال طلب ملت تورک آزربایجان جنوبی و کل ایران لطمه می زنیم. از بزرگان حرکت ملی که اسمشان را در بالا نیاوردم صمیمانه معذرت می خواهمف چون منظور من ارائۀ نمونه هایی بود، نه همۀ بزرگان حرکت ملی. بگذریم.

در تلویزیون گوناز از جناب دکتر محمود علی چهرگانی (دوکتور ماحمودعلی چؤهره قانلی) شب دوشنبه 22 مرداد ماه1397/ 13 اگوست 2018م. با مجری گری جواد اسماعیل بیلی دعوت شده بود. بعد از سخنهای ارزنده و نظرهای ارزشمند دکتر محمودعلی چهرگانی، در بخش تلفنها، یک تماشاگر آگاه تورک ساکن در تهران دو سؤال بسیار باارزش و حیاتی از دکتر چهرگانی پرسید، که متأسفانه مثل همیشه با تضییق وقت برنامه از طرف جواد اسماعیل بیلی، دکتر محمودعلی چهرگانی نتوانست جواب این دو سؤال بسیار بسیار بسیار مهم و حیاتی را بدهد. راستی چرا تلویزیون محترم گوناز برای برنامه های رقص و «گونش و حماییل» (چرا اسم «حماییل عربی» برای دختربچۀ تورک؟ مگر اسم تورکی برای دختربچه هایمان قحط است؟) «باخماغا نه وار!» و برنامه هایی که هیچ ارتباطی با حرکت ملی ملت تورک آزربایجان جنوبی ندارند و عیناً از شبکه های آزربایجان شمالی گرفته و پخش می شوند؛ وقت دارد؛ ولی نمی تواند 3 یا 4 ساعت وقت درست و حسابی، بدون حضور مجری و ضیق وقت در اختیار امثال دکتر چهرگانی قرار دهد که ملت تورک از ایشان این سؤالات مهم را بپرسند و جواب بگیرند؟ البته این نکته را هم بگویم که از حجم تلفن زنندگان از تهران و کرج و ورامین به تلویزیون گوناز می توان با شادی و سرور دریافت که جریان بیداری شعور ملی تورکی و آزربایجانی خوشبختانه به تهران و کرج هم رسیده است و جای هزار امید برای رهایی ملت مظلوم و استعمارزدۀ تورک در آزربایجان جنوبی و کل ایران می رود؛ اما این انسانهای تورک نیاز به رهبری، هدایت و دلگرمی دارند. این کار وظیفۀ امثال احمد اوبالی، جواد اسماعیل بیلی، محمودعلی چهرگانی و همۀ ماست.

2 سؤال مهم بیننده آگاه تورک ساکن در تهران این بود (نقل به مضمون)

سؤال اول: آیا قبل از قیام سراسری برای استقلال آزربایجان جنوبی از نظر قدرتهای بزرگ جهانی (قدرتهایی نظیر آمریکا، روسیه، انگلیس، فرانسه، آلمان، چین) دربارۀ استقلال آزربایجان جنوبی مطمئن هستیم که قیام کنیم و آیا همان گونه که در سال 1358 و در قیام شریعتمداری در تبریز، که آمریکا این قیام را به شوروی وابسته دانست و شوروی به آمریکا و در نتیجه هم چپیها و اسلامگرایان و هم راستیها به ملت تورک آزربایجان در تبریز هجوم برده و قیام را سرکوب کردند، آیا اکنون این قدرتها و عوامل آنها می گذارند ما به همین راحتی به پیروزی برسیم یا نه؟

سؤال دوم: همان طور که می دانید بیش از 60 درصد ملت تورک آزربایجان در خارج از استانها و شهرهای اردبیل، تبریز (آزربایجان شرقی)، اورمو (آزربایجان غربی)، زنگان و همدان، قزوین و به صورت مهاجر و حاشیه نشین در شهرهای بزرگ تهران، کرج، قوم و غیره ساکن هستند. حتی گفته می شود که بیش از 40 درصد اصفهان تورک آزربایجانی و غیر آزربایجانی هستند؛ در صورت استقلال آزربایجان تکلیف این 60 درصد از کل جمعیت ملت تورک آزربایجان چه می شود؟

جواب خلاصۀ دو سؤال بینندۀ آگاه تورک آزربایجانی تهران نشین گوناز تی وی

دربارۀ سؤال اول باید گفت که متأسفانه قدرتهای صلیبی ضدتورک دنیا باز در همان «عهد عتیق» و پیمان قدیم 200 ساله با نخبگان نوکر «تاجیک» خودشان هستند؛ نخبگانی که 200 سال است بنا به مقاصد فاشیستی- راسیستی صلیبی ضدتورک، ضدعرب و ضدانسان توسط استعمار صلیبی انگلیس به اسم جعلی «فارس» نامیده شده و برای «تاجیکهای ایران» که هیچ برتری خاصی نسبت به دیگر ملتهای دیگر ایران نداشته و ندارند، تاریخ و هویت جعلی باشکوه، اما سر تا پا و پا تا سر دروغ جعل شد و همین نخبگان تاجیک دسته دسته جذب لژهای فراماسونری صلیبی ضدتورک، ضد عرب، ضد اسلام و ضدانسان شدند و با اربابان صلیبی خود هم قسم شدند تا با هزاران نقشه و توطئه و جعل تاریخ و هویت تراشی جعلی و جریان سازی و انقلاب سازی (انقلاب مشروطه، انقلاب اسلامی ایران، جنگ ایران و عراق و ...)، برای فریفتن میلیونها انسان غیرتاجیک نیز در ممالک محروسۀ ایران، پروژۀ صلیبی خلق «ملت ایران» (قوم جعلی سیاسی فارس) و «فارس سازی» تحمیلی ملل غیرتاجیک ایران را به بهانۀ کشور جعلی ایران (به جای ممالک محروسۀ قاجار) و حفظ تمامیت ارضی ایران و امنیت ملی و امثال این بهانه های ضدبشری به انجام برسانند. بنابراین پروژۀ صلیبی ضدتورک، ضد عرب و ضد غیرتاجیک «فارس» سازی ملت تاجیک و ملل دیگر غیرتاجیک ایران پروژه ای سیاسی، نژادپرستانه، ضدبشری و مغرضانه بود که از 200 سال پیش و از زمان چاپ کتاب تاریخ ایران سر جان ملکم، استاد اعظم فراماسون و عضو ارشد کمپانی هند شرقی که برای ملت تاجیک ایران هویت و تاریخ جعلی «فارس» را تراشید و انسانهای این ملت را به ویروس نژادپرستی پارسی- هخامنشی- ایرانی آلود و «پارس» کرد، برای نابودی ملتهای تورک و عرب به اجر درآمد. بر اساس این واقعیت، کلمۀ جعلی «پارس/ فارس»، به جای کلمۀ غیرجعلی و حقیقی «تاجیک»، به خودی خود دارای بار سیاسی نژادپرستانۀ تمامیت خواهی نژادی و حتی مذهبی استعماری- صلیبی و به روشنی بر ضد منافع و مصالح بشری و ملی ملل غیرتاجیک ایران و منطقه است؛ بنابراین نویسندگان تورک ما و نویسندگان آگاه ملل غیرفارس نباید روی کلمۀ «پانفارس» به جای «فارس» حساسیت داشته باشند و نباید گمان کنند که ملتی به نام فارس در ایران داریم؛ نه ما هرگز ملتی به نام فارس نداریم بلکه ملت تاجیک داریم؛ و «فارس» اسم قوم سیاسی جعلی برای «ملت جعلی ایران» است. تا زمانی که تاجیکهای ایران اسم جعلی استعمارساخته و نژادپرستانۀ «فارس» روی خود گذاشته اند؛ بیعنی تا زمانی که «انسان»، یعنی «تاجیک» نشده اند و خود را با ما انسانهای تورک و انسانهای عرب و انسانهای بلوچ و انسانهای لور و تمامی انسانهای غیر تاجیک ایران برابر ندانند؛ برای ما انسانهای غیرتاجیک ایران، باید به عنوان «قوم جعلی سیاسی استعمارساخته و استعمارپرداختۀ نژادپرست ضدتورک و ضدعرب فارس» شناخته شوند. نخبگان نژادپرست شیطان و اهریمن این قوم جعلی فارس مسبب و مسئول مستقیم درد بحران هویت میلیونها انسان تورک و عرب و غیرفارس هستند؛ دردی که میلیونها انسان غیرفارس 200 سال است از آن رنج می برند. این ها را هم جهت روشن کردن مغزها و افکار ملت تورک خودم، ملت عرب و ملتهای غیرفارس ایران نوشتم و هم برای هشدار به ملت تاجیک افغانستان و تاجیکستان نوشتم تا به دام شیاطین نژادپرست ضدتورک، ضد عرب، ضد اسلام و ضدانسان «فارس» ایران که توسط استعمار صلیبی غرب، انگلستان، آمریکا، فرانسه، آلمان، چین و غیره به آلت دست برای مطامع پلید ضدبشری و نژادپرستانۀ استعماری ضدتورک، ضد عرب، ضداسلام و ضدانسان بدل شده اند نیفتند و اصالت قومی و انسانی و ملی خدادادی خود را حفظ کنند؛ هر کسی از ملت محترم تاجیک که این ملت را «فارس» نامید یا جاهل است یا خائن خودفروخته و خریداری شده توسط استعمار صلیبی و فاشیسم راسیست فارس ایران. پیداست که همان گونه که استعمار صلیبی ضدتورک و ضدعرب اسم حقیقی ملت تاجیک ایران را با بازیهای سیاسی و جعل تاریخ باشکوه و سر تا پا و پا تا سر دروغ برای این ملت به اسم جعلی و بدون ریشۀ «فارس» تحریف و تبدیل کرد و نخبگان و انسانهای عادی ملت فارس را دچار خودشیفتگی به فرهنگ، تمدن و تاریخ باشکوه اما سخت جعلی پارسی- هخامنشی کرد، ویروس نژادپرستی ضدتورک، ضد عرب، ضد لور و ضدغیرفارس را در اکثر این انسانهای متوهم تاجیک ایران، تزریق کرده و وجود آنها را به کلی آلوده است و خداوند ما مبارزان راه آزادی ملت تورک را پرورده است که فارسهای متوهم آلت دست استعمار صلیبی ضدتورک، ضدعرب، ضداسلام و ضدانسان را درمان کنیم که باعث شیوع ویروس بسیار خطرناک نژادپرستی پارسی- ایرانی نشوند. آری! فارسها باید و باید و باید آدم و انسان شوند؛ یعنی «تاجیک» شوند؛ وگرنه اگر «فارس» (بخوانید «پارس») باقی بمانند و سعی کنند انسانهای ملت تورک و ملل غیرفارس دیگر را هم پارس خودبرتربین خودشیفتۀ نژادپرست متنفر از تورک و عرب و لور و در کل غیرفارس کنند، سر و کارشان با ما و تمامی ملل غیرفارس ایران خواهدبود. روزی را می بینیم که حتی انسانهای تاجیک افغانستان و تاجیکستان هم عارشان بیاید با این نوکران متوهم روانی استعمار صلیبی ضدتورک، ضدعرب، ضد اسلام و ضدانسان غرب، یعنی فارسها در یک کشور جمع شوند و متحد شوند. نژادپرستان فارس آیندۀ وحشتناک و سیاهی دارند، مگر این که از ته وجود پشیمان شوند و دست از نوکری برای استعمار صلیبی ضدتورک و ضد عرب و ضدانسان و دست از اشغال و غارت سرزمینهایی که مال خودشان نیست بردارند و در سرزمین خودشان، اگر سرزمینی دارند، «آدم» شوند. پیروزی مال ملتی است که حق با اوست و ملت تورک ما محق و در نتیجه پیروز است کافی است دیگر یک بار برای همیشه، گول مکاریها و چرب زبانیهای فاشیستهای راسیست ضدتورک فارس را نخورند، همین.  

آری! استعمار صلیبی غرب، قدرتهای انگلستان و روسیه و آمریکا و چین و فرانسه و آلمان، در تورک ستیزی و عرب ستیزی و فارس پرستی و ارمنی پرستی و کوردپرستی کاملاً متفق و متحد هستند؛ آنها 200 سال است که کتاب در کتابهای تاریخ ایران و تاریخ ادبیات ایران، ایرانی بودن را فارس بودن تعریف می کنند و همۀ بزرگان و نخبگان بی نظیر تورک و عرب و غیرفارس را فارس معرفی می کنند و تورک را برای ملتهای موجود در ایران، برابر با وحشی، مهاجر، بی تمدن و امثالهم تعریف کرده و می کنند که افکار عمومی ملل ایران و تمام دنیا را بفریبند؛ هم اکنون رسانه های صلیبی صدای آمریکا Voa Tv Persian، بی بی سی فارسی BBC Persian، ایران اینترنشنال Iran International ، رادیو فردا Radio Farda، رادیو زمانه، دویچه وله، یورونیوز و غیره با شدت و حدت به تبلیغ فرهنگ و تمدن فارسی، در پوشش مغرضانۀ «ایرانی» می پردازند تا ایران را سر تا سر «فارس» و خالی از تورک و عرب معرفی کنند؛ ما افشاگران و روشنگران و بیدارگران ملت تورک و ملل غیرفارس دیگر از این رسانه های صلیبی متشکریم! چرا که ما را در افشاگری و روشنگری و بیدارگری بهتر علیه فاشیسم راسیست صلیبی ضدتورک و ضد عرب و ضدانسان فارس یاری می کنند! خواهش می کنیم همان طور به نژادپرستی صلیبی فاشیستی فارس پرست، کورد پرست و ارمنی پرستی بی دریغ و رسوا و عیانتان ادامه دهید! و هرگز مثل یک انسان دموکرات اومانیست باوجدان و باشرف حقیقت وجود 60 میلیون انسان غیرفارس را در ایران فاشیسم زده نپذیرید!

   آری! دشمن صلیبی ما بسیار قدرتمند است و رسانه و پول و تسلیحات بی پایان دارد؛ اما باید بدانیم که قدرت اصلی ما فعالان حرکت ملی ملت تورک آزربایجان و ما مبارزان راه مقدس آزادی آزربایجان از اشغال و استعمار و غارت و استثمار فاشیسم راسیست فارس در ایران، در بیداری شعور ملی میلیونها انسان تورک خودمان و در کثرت و زیادی انسانهای آگاه با شعور ملی ملت تورک نسبت به قوم جعلی فارس و کورد و ملل غیرجعلی غیرفارس دیگر است. به شرط این که بتوانیم با فعالیتهای میدانی سراسری و شبانه روزی از این پتانسیل عظیم و ارزشمند زیادی انسانهای تورک بهترین استفاده را ببریم و انسانهای ملت تورک خودمان را هر چه می توانیم آگاه کنیم و شعور ملی تورکی و آزربایجانی را در آنها بیدار و فعال کنیم. درست است که دشمن ما، یا لااقل آنچه ما اکنون به آن دشمن می گوییم (استعمار صلیبی ضدتورک و ضد عرب) از نظر مالی و تسلیحاتی و نظامی و رسانه و تبلیغات و پروپاگاندا به مراتب از ما قوی تر است و دشمنان پانفارس- پانکورد- پان ارمنی ما را با تمامی امکانات حمایت مالی، سیاسی، تبلیغاتی، تسلیحاتی گسرتده می کند؛ اما اگر بیش از 43 میلیون انسان ملت تورک بیدار و دارای شعور ملی شوند، هیچ قدرتی نمی تواند آنها را وادار به زانوزدن در مقابل فاشیسم راسیست ضدتورک فارس- کورد-ارمنی کند. با این وصف جواب سوال اول به جواب سؤال دوم و به «اگرهای طلایی» منوط و وابسته است: اگر ما فعالان حرکت ملی ملت تورک آزربایجان و کل ایران بتوانیم شعور ملی تورکی را در ملت تورک خودمان در همۀ شهرها و روستاهای تورک نشین و نه فقط در تبریز و اردبیل و اورمو و زنگان و همدان و قزوین، بلکه در تهران و کرج و اراک و ساده و قوم و مشهد و اصفهان و شیراز و گیلان و مازندران و سمنان و خوراسان و گلستان و خلاصه همه جا بیدار و بالفعل کنیم پیروزی ما و آزادی ملت و سرزمین مادری ما و استقلال سیاسی و خوشبختی ما حتمی است «وگرنه» در صورت چشم پوشیمان از بیش از 60 درصد از ملت تورک آزربایجان و کل ایران، یا با خوش شانسی با تلفات و هزینه های زیاد و هولناک با از دست دادن نیمی از آزربایجان جنوبی حقیقی به پیروزی می رسیم و یا شکست ما حتمی است. پیداست که همه چیز و کل سرنوشت و تقدیر ملی ما نه در دست آمریکا و قدرتهای صلیبی دیگر، بلکه دقیقاًو دقیقاً و دقیقاً در دست خودمان است. اگر هوشمندانه از تمامی پتانسیل خودمان بهره ببریم و با اتخاذ استراتژی موثر بیدارگری و روشنگری و افشاگری، به بیدار کردن شعور ملی خفتۀ میلیونها انسان تورک در سراسر ایران و نه تنها در پنج شش استان بپردازیم، اگر فقط انسانهای انبوه ملت تورک در کل ایران تا این حد بیدار شوند که چیزی به نام ملت ایران وجود ندارد و ملتهای ایران وجود دارند و ما ملت تورک ملتی جداگانه از قوم جعلی فارس هستیم و به عنوان انسان حقوقی داریم و یکی از این حقوق مسلم بشری حق تعیین سرنوشت و حق استقلال سیاسی و زندگی کردن در کشور خود، زیر پرچم خود و به زبان مادری طبیعی و خدادادی خود است، با کمترین هزینه ها پیروزیم. شک نداشته باشیم.  

تحلیل 2 سؤال هوشمندانه از دکتر چهرگانی

از 2 سؤال مهم بالا پیداست که انسانهای تورک انبوه تهران، علی رغم اعمال سیاستهای نژادپرستانه و ضدبشری فاشیسم راسیست ضد تورک حاکم فارس در 100 سال اخیر بالاخره یا از نظر ملی بیدار شده اند، یا در حال بیداری هستند و راه حل و راه رهایی و آزادی خود از چنگ فاشیسم راسیست ضدتورک و ضدبشر فارس می جویند. از 2 سؤال اساسی، حیاتی و مهم این تورک تهرانی می شود فهمید که انسانهای تورک تهران از نظر شعور ملی و سیاسی تورکی و آزربایجانی در درجات بالایی به سر می برند؛ همان گونه که تورکهای ساکن در کلانشهرهای مشهد، اصفهان، کرج، رشت و غیره هم اکنون پروسۀ بیداری ملی تورکی را طی می کنند. یکی از نتایج غربت برای میلیونها انسان تورک در ایران این است که انسان تورک، علی العموم در غربت از نزدیک تبعیض نژادی و زبانی و فرهنگی و سیاسی و اجتماعی فاشیسم راسیست فارس را به خودش نسبت به قوم جعلی فارس را با گوشتش، پوستش، استخوانش، مغز استخوانش و کلیۀ سلولهای بدنش و ذره های روحش احساس می کند؛ از این رو پتانسیل بیداری ملی و رشد شعور ملی، البته در صورت هدایت صحیح فعالان حرکت ملی ملت تورک، در او زیاد و فراوان است. تورکهای تهران دارای شعور سیاسی و ملی بالایی، حتی بالاتر از تورکهای ساکن در تبریز و اردبیل و اورمو و زنگان و همدان، قزوین هستند؛ تنها نیاز به دلگرمی، هدایت صحیح و ایجاد حس اتکا به نفس و اتکای ملی به خود، به عنوان نیروی عظیم و سرشار و میلیونی ملت تورک هستند.

بسیاری از تورکهای تهران و کرج دارای سواد سیاسی و شعور ملی تورکی بالایی هستند و اکنون با تمام وجود فهمیده اند که تلویزیون ملی ما 43 میلیون انسان تورک و ما ملت بزرگ تورک آزربایجان و کل ایران در ماهواره هرگز تلویزیونها، رادیوها و سایتهای اینترنتی صلیبی- ماسونی ماهواره ای رسوا و نژادپرست فارس پرست کورد پرست ارمنی پرست مثل صدای آمریکا Voa Tv Persian، بی بی سی فارسی BBC Persian، «دیدگاه» Didgah Tv، تلویزیون اندیشه Andishe Tv، کانال جدید Kananl Jadid، پارس تی وی Pars Tv، ایران اینترنشنال Iran International ، ایران فردا IRAN-E-FARDA، رادیو فردا Radio Farda، من و تو Manoto Tv، ایران آریایی، تلویزیون رها، سیمای آزادی (تلویزیون مجاهدین خلق ایران)، کانال 1 ، رادیو زمانه، دویچه وله، یورونیوز، میهن تی وی و غیره نیستند، بلکه گوناز تی وی در ماهواره و آراز تی وی و اوغوز تی وی و غیره در اینترنت هستند. این انسانهای تورک دیگر گول تبلیغات و پورپاگاندای صلیبی فاشیسم راسیست صلیبی فارس- کورد-ارمنی را نخورده و نمی خورند و به خوبی می دانند که رهبران و قهرمانان ملت تورک هرگز رضا پالانی مرده، محمدرضا پالانی مرده و رضا پالانی زنده و مریم رجوی و محمد مصدق و شاپور بختیار نیستند، بلکه جعفر پیشه وری، محمدتقی زهتابی، جواد هیأت، دکتر محمودعلی چهرگانی، عباس لسانی و قهرمانانی مثل این بزرگان باشرف هستند. آنها به خوبی فهمیده اند که برخلاف تبلیغات مغرضانۀ ضدتورک و ضدآزربایجان فاشیسم راسیست ضدتورک فارس- کورد- ارمنی عبدالرحمن قاسملو هرگز قهرمان دموکراسی خواهی برای کل ایران نیست؛ بلکه تنها یک فاشیست راسیست تروریست جانی فرصت طلب ناجوانمرد بین المللی کورد است که دستهای جنایتکارش تا آرنج به خون هزاران انسان بیگناه و بی سلاح تورک در سولدوز و کل آزربایجان غربی آغشته است. آنها دیگر به خوبی فهمیده و با صمیم دل و از عمق جان درک کرده اند که «الگوی مقاومت ملت تورک در آزربایجان جنوبی و کل ایران» هرگز و هرگز و هرگز «عباس امیرانتظام» ملی گرای فاشیست راسیست پانفارس ایرانپرست عضو جبهۀ ملی نیست، بلکه «صفرخان قهرمانی» ملی گرای آزادیخواه نستوه تورک آزربایجان است. قهرمان بزرگ ملت تورک آزربایجان که 32 سال تمام از سال 1326 تا بهمن 1357 در زندان فاشیسم راسیست ضدتورک ذاتی پهلوی بود. فاشیسم راسیست ضدتورک پانفارس پهلوی که کشندۀ بیش از 75 هزار انسان تورک در بین سالهای سیاه 1325 تا 1330 شمسی در آزربایجان جنوبی با قتل عام و سوزاندن و تبعید و ایجاد قحطیهای مصنوعی مغرضانه و ضدانسانی بود؛ صفرخان قهرمانی، قهرمان بزرگ ملت تورک آزربایجان که هرگز و هرگز و هرگز توبه نامه ننوشت و به فاشیسم راسیست فارس پهلوی التماس نکرد و مرد مردانه 32 سال حبس و صرف تمام جوانی و میانسالی خود در میدان مبارزه و در زندان فاشیسم راسیست ضدتورک ذاتی پهلوی، لقب پرافتخار «طولانی ترین زندانی سیاسی تورک آزربایجانی علیه فاشیسم راسیست فارس حاکم بر ایران» را در تاریخ پرافتخار ملت تاریخساز تورک آزربایجان و کل ایران به خودش اختصاص داد. آری، تعداد زیادی از انسانهای ملت تورک در تهران بیدار شده اند و به این حد از شعور ملی تورکی رسیده اند که ما ملت تورک، جدا از ملت جعلی ایران (فارس) هستیم و فاشیسم راسیست فارس، دشمن ذاتی موجودیت و هستی و زبان و جان و مال و ناموس ملت تورک ماست. اما با مال تأسف میلیونها انسان ملت تورک ساکن در تهران و کرج و امثالهم هنوز که هنوز است بیدار نشده اند و شعور ملی انسانی تورک در آنها احیا نشده است؛ این دلیل دارد: دلیل خفقان شدیدی است که حاکمیت صلیبی ضدتورک پهلوی و جمهوری اسلامی ایران، صد سال است که بر آزربایجان جنوبی و کل یوردهای تورک ایران حاکم کرده است و فعالان حرکت ملی ملت تورک نتوانسته اند در این سدۀ سیاه آزادانه با ملت تورک ارتباط برقرار کرده و آنها را بیدار کنند و دلیل دیگر گرسنگی تحمیلی و بیکاری و فقر است که نمی گذارد این میلوینها انسان درست فکر کند و خود را جزئی از ملت بزرگ تورک بداند.

در عوض علاوه بر تلویزیونها، رادیوها و سایتهای اینترنتی صلیبی- ماسونی ماهواره ای نژادپرست فارس پرست کورد پرست ارمنی پرست مثل صدای آمریکا Voa Tv Persian، بی بی سی فارسی BBC Persian، «دیدگاه» Didgah Tv، تلویزیون اندیشه Andishe Tv، کانال جدید Kananl Jadid، پارس تی وی Pars Tv، ایران اینترنشنال Iran International ، ایران فردا IRAN-E-FARDA، رادیو فردا Radio Farda، من و تو Manoto Tv، ایران آریایی، تلویزیون رها، سیمای آزادی (تلویزیون مجاهدین خلق ایران)، کانال 1 ، رادیو زمانه، دویچه وله، یورونیوز، میهن تی وی و... و علاوه بر هزاران کانالها و گروههای تلگرامی، و پستهای فیس بوکی، اینستاگرامی و غیره فاشیستهای راسیست ضدتورک و ضدعرب و ضدانسان پانفارس، فاشیستهای مکار راسیست ضدتورک فارس، در تهران و کل شهرهای تورک نشین ایران، آزادانه و با پشتیبانی حاکمیت ضدتورک به شدت مشغول تورک ستیزی هستند و به عنوان «بچه محل» و «همشهری» و «فامیل» و «آشنا» روی مغز و ذهن تمام انسانهای بی سواد و نیمه با ساواد (آلا ساواد) ملت تورک ما، شب و روز کار می کنند و از آنها مانقوردهای ضدتورک و ضدآزربایجان می سازند. بیش از نیمی از هواداران ضدتورک و ضدآزربایجان تیمهای فوتبال پرسپولیس و استقلال، نوجوانان و جوانان مانقورد شدۀ تورک خودمان است. این حقایق را باید گفت. این طیف از ملت تورک اغلب تحصیلات دانشگاهی ندارند و تحصیلاتشان به زور به دیپلم می رسد و از زور بی سوادی و عدم مطالعه و عدم آگاهی در دام فاشیستهای راسیست مکار فارس افتاده اند. اینها را باید بیدار کرد و به آغوش گرم و پر مهر مادرشان بازگرداند و از «مادرکشی» برحذر کرد.  

باری، مسئلۀ اصلی تورکهای تهران و کرج و اصفهان و شیراز و مشهد تا انقلاب صلیبی ضدتورک، ضدعرب و ضدانسان ضداسلامی سال 1357 شمسی ایران، گرسنگی و آوارگی و دربه دری تحمیلی و دوری از سرزمین مادریشان بود؛ اما بعد از آن استعمار صلیبی ضدتورک و ضدعرب غرب، از حربۀ پتانسیل نحس و شوم مذهب سیاسی مجعول تشیع مجوسی شعوبی فارسی نیز که قبلاً توسط تئوریسینهای شیطان پانفارس ضدتورک و ضدعرب و ضدانسان ، مثل علی شریعتی، تئوریسین کارکشته و دست پروردۀ خودش، آن را بر اساس منافع ملی فاشیستی- راسیستی قوم مجعول فارس تئوریزه کرده و پرورده و در مغز انسانهای بی خبر ملل غیرفارس ایران، مخصوصاً ملت تورک آزربایجان جنوبی و کل ایران فروکرده بود، بهره برد و ملا-سیدهای مفعول فراماسون عقده ای کینه ای ضدانسان جمهوری اسلامی ایران را به قدرت رساند و در این 40 سال سیاه این مأموران استعمار صلیبی، شدت گرسنگی دادن و چپاول معادن و ثروتهای خدادادی و منابع ملت تورک آزربایجان و غارت گنجینۀ انسانی این ملت در پوشش نحس ملا-سیدهای فراماسون جمهوری اسلامی ایران به حد اعلی رسید. دریاچۀ نمک اورمو با هدف نسل کشی ملت تورک آزربایجان خشک و بیش از 20 میلیون تورک آزربایجانی در معرض نسل کشی گسترده فاشیسم راسیست فارس به سردمداری ملا-سیدهای فراماسون مفعول صلیبی ضدتورک ذاتی امثال علی خامنه ای، علی اکبر رفسنجانی، محمد خاتمی و حسن روحانی قرار گرفت؛ کاری که حاکمیت ضدتورک پهلوی هرگز جرأت نکرد آن را به انجام برساند، مفاعیل نجس ملا-سید فراماسون حاکمیت ضدتورک وضدآزربایجان جمهوری اسلامی ایران به انجام رساندند. آری! استعمار صلیسبی ضدتورک و ضدعرب و ضداسلام و ضدانسان غرب با استفاده از کل پتانسیل خود، ملت تورک آزربایجان و کل ایران را به روز سیاه کنونی انداخته است که در آن میلیونها انسان ملت بزرگ تورک یا باید بجنگند و با افتخار در راه بقا و وطن تورک کشته شوند؛ یا با نمک دریاچۀ اورمو، یا با سلاحهای تروریسم ضدتورک بین المللی کورد، یا با هجوم وحشیانه و مسلحانه پانفارسها و پان ایرانیستهای ضدتورک دیگر به قصد نسل کشی انسانهای بی دفاع ملت تورک به جرم آگاهی و شعور ملی تورکی و هزاران توطئۀ کثیف ضدانسانی صلیبی دیگر، بیهوده و با ذلت تمام بمیرند.

نگاهی به سیاستهای اخیر استعمار صلیبی غرب به سردمداری آمریکا در جهت در قدرت سیاسی نگه داشتن عنصر پانفارس ضدتورک در ایران    

امروز ما و تمام دنیا به خوبی می دانند که ملتهای ایران از جمهوری اسلامی ایران، یعنی حاکمیت ملا- سیدهای صلیبی مذهب جعلی تشیع مجوسی شعوبی فارسی بیزار و متنفرند؛ چرا که فساد و جنایت و خباثت و خیانت و رذالت و دزدی و چپاول این عوامل استعمار صلیبی را با تمام وجود حس کرده و دریافته اند. پس پتانسیل عظیم ضد مذهب و ضد دین در ایران وجود دارد. از طرفی آمریکا به عنوان سردمدار جهان صلیبی غرب با خارج شدن از برجام و اعمال تحریمها سعی دارد که ملتهای ایران را بیش از پیش در فقر و گرسنگی قرار دهد که قیام سراسری کنند و طومار حاکمیت ضدبشری ملا- سیدهای جمهوری اسلامی ایران را در هم بپیچند. پس هم پتانسیل تنفر از ملا- سیدها در ایران هست و هم پتانسیل استفاده از قدرت میلیونها انسان گرسنۀ ملتهای ایران. از طرفی هم آمریکا و دیگر قدرتهای صلیبی غرب، مثل روسیه، چین، انگلستان، فرانسه، آلمان و غیره، چنان که از رسانه های آنها پیداست، از بیداری ملی ملل غیرفارس ایران، علی الخصوص ملت تورک آزربایجان و ملت عرب الاحواز به شدت وحشتزده هستند و چون بر اساس سیاست راهبردی صلیبی خود از دویست سال پیش تا کنون، هرگز نمی خواهند معادلات سیاسی شیطانی ضدبشری که خودشان ترسیم کرده اند و ایران را به همراه افغانستان و تاجیکستان «فارس» ضدتورک و ضدعرب و به عنوان مانعی برای اتحاد بین کل جهان تورک و کل جهان عرب، به جهان معرفی کرده اند، به هم بخورد. استعمار صلیبی غرب هرگز نمی خواهد که ملت تورک آزربایجان و کل ایران و ملت عرب الاحواز به آزادی از اشغال و استعمار فاشیسم راسیست ضدتورک فارس رها شوند؛ برنامه ها و نقشه ها و طرحهای سیاسی استعماری خود را با همکاری کامل حاکمیت ضدتورک و ضد عرب صلیبی جمهوری اسلامی ایران طوری می چینند و اجرا می کنند که از آزادی و استقلال دو ملت تورک و عرب از سلطۀ نژادپرستانه و ضدبشری فاشیسم راسیست فارس جلوگیری کنند. از سناریوهای صلیبی که در حال حاضر در حال اجراست؛ خارج شدن آمریکا از برجام و فلج کردن حاکمیت جمهوری اسلامی ایران با ایجاد بحران اقتصادی و تحمیل گرسنگی وحشتناک به ملتهای غیرفارس ایران، مخصوصا ملت تورک آزربایجان است. پیداست که آمریکا در نظر دارد، به عنوان قدرتمندترین ابرقدرت صلیبی، از پتانسیل تنفر همۀ انسانهای ملل ایران از ملا- سیدها و مذهب تشیع از یک سو و از گرسنگی دادن اجباری و تحمیلی به این ملل از سوی دیگر استفاده کند تا به بازگشت سلطنت و حفظ تمامیت ارضی ایران به کام اقوام سیاسی مجعول فارس- کورد راضی شوند؛ یعنی می خواهد تمامی ملتهای غیرفارس موجود در ایران را آن قدر گرسنگی دهد که به حالت مرگ بیفتند و ناچار به آمدن رضا پهلوی به ایران و بازگشت سلطنت ضدتورک و ضدعرب و ضد انسان پهلوی راضی شوند و نظام ظالمانۀ فاشیسم راسیست فارس کوچکترین لطمه ایف حتی با استقرار نظام فدرالیسم یا عدم تمرکز نبیند و سلطه و هژمونی فاشیسم راسیست فارس بر ملت تورک آزربایجان و کل ایران دست ناخورده باقی بماند و همچنان تداوم داشته بشد. آری! از این طرح شیطانی آمریکا و متحدان صلیبی ضدتورک و ضد عربش پیداست که قدرتهای صلیبی جهان حتی راضی به فدرالیته کردن ایران، مثل افغانستان و عراق نیستند و نسخۀ «استبداد مطلقه» را که صد سال است بر ایران حاکم است، برای آینده سیاسی این کشور پیچیده اند. زمانی از پتانسیل تنفر ملتهای ایران از نظام شاهنشاهی و محمدرضا پالانی به همراه پتانسیل قوی دینی و مذهبی سوء استفاده کردند و خمینی و ملا-سیدهای فراماسون را آوردند و اکنون بالعکس از پتانسیل تنفر عمومی از ملا- سیدهای فراماسون دزد چپاولگر خائن خبیث جانی رذل ضدانسان جمهوری اسلامی ایران از یک سو و گرسنگی دادن برنامه ریزی شده و هدفمند انسانهای بیکار و مستأصل ملل غیرفارس ایران سوء استفاده می کنند تا دوباره سلطنت فراماسون صلیبی پهلوی را بازگردانند و دوباره حاکم سازند! می بینید چه بازی عجیب و برنامه ریزی شده و دقیقی می چینند. حال به هدف بازیهای سیاسی تلویزیونهای صدای آمریکا و بی بی سی فارسی پی بردید؟ چاره چیست جز بر هم زدن این بازی و رساندن ملتهای غیرفارس ایران به استقلال سیاسی؟! با شمایم متفکران و فعالان باوجدان ملل غیرفارس. آیا این بازیها برای شما آشنا نیستند؟  

البته جمهوری اسلامی ایران نیز چنان که شاهدیم با ایجاد جو خفقان سیاسی و تشدید فضای امنیتی- اطلاعاتی- پلیسی در آزربایجان جنوبی و دستگیریها، کتک زدنها، شکنجه کردنها، زندانی کردنهای وحشیانه فعالان حرکت ملی ملت تورک آزربایجان و در نطفه خفه کردن هر گونه تحرک و اجتماع مدنی تورکان آزربایجان، از یک سو و منحل کردن لشکرها و تیپهای موجود در کل شهرهای آزربایجان جنوبی خارج کردن تسلیحات، مهمات، تجهیزات نظامی و هوایی از جمله تمامی هواپیماهای جنگنده، و خالی کردن انبارهای مهمات ارتش ایران در آزربایجان جنوبی از سوی دیگر، می خواهد از یک سو ملت تورک آزربایجان جنوبی را به صورت بی دفاع و بی سلاح در معرض نسل کشی گسترده و بی امان فاشیستهای تروریست تا به دندان مسلح بین المللی فارس- روس- کورد- ارمنی قرار دهد. فراموش نکنیم که در حالی که جمهوری اسلامی ایران شهرهای تبریز، اردبیل، اورمو، زنگان آزربایجان جنوبی را از ارتش و مهمات خالی کرده است، ارتش صلیبی ضدتورک روسیه، همدان را که خاک آزربایجان است، در اشغال هواپیماهای جنگی خود دارد. در مطلبی در کانال تلگرامی آراز نیوز تحت عنوان «آیا تبریز باز جولانگاه ماژورها و قزاقهای روس خواهد شد»؟ همین موضوع را به شرح زیر می خوانیم:

«مدتی هست از انتشار كلیپ مربوط به انتقال ادوات و زره پوش و تانكهای مستقر در آزربایجان به طرف مركز میگذرد و از آن روز مدام چرایی این نقل و انتقالات خلاصم نمی كند. آیا قرارداد پشت پرده ای میان دول غربی و ایران امضا شده كه چنین شتابان به این فكر افتاده اند تا آزربایجان را از مهمات و سلاحهای سنگین ونیمه سنگین خالی كنند؟ آیا قرار است حاكمیت عیران مثل صدام فرو بپاشد و فاشیسم (فارس) به فكر فردای آزربایجان به خاطر استقلال خواهی اش است؟ آیا خاك آزربایجان را همراه سهم خزر به روسیه فروخته اند و باز قراراست بعد از فروپاشی عیران، روسیه وطنم را اشغال نظامی كند؟ همدان كه خاك آزربایجان است چرا باید مأمن و جولانگاه هواپیماهای جنگی روسیه باشد؟ چرا به این پایگاه نظامی روس در همدان اجازه داده می شود تا به مقر فرماندهی ارتش آزاد سوریه حمله شود؟ چرا بعداز این مدت این پایگاه تحویل ایران داده نمیشود وهنوز جنگنده های روس داخلش مستقر میباشند؟ آیا انتقال تجهیزات نظامی از آزربایجان از ترس مستقل شدن این مرز وبوم هست تا سیستم فاشیستی بعد از خودش تمامی توان نظامی را كه میتواند بدست جوانان تورك این خطه بیافتد ودر درگیری مستقیم با روسیه بكار رود را میخواهند از ما بگیرند؟ واقعا چرا؟». به راستی چرا؟ ما فعالان حرکت ملی باید به کوچکترین وقایع و حقایق در این روزها فوق العاده حساس باشیم و هیچ فاکتی را از نظر نیندازیم.

استعمار صلیبی غرب با همکاری کامل رژیم دست نشانده اش، جمهوری اسلامی ایران، ملت تورک آزربایجان و کل ایران را آن قدر گرسنگی می دهد تا به سلطنت رضا پهلوی راضی شود

ضرب المثل «از مرگ می ترسانند تا به تب راضی شود» دقیقاً با نقشه ها و توطئه های استعمار صلیبی غرب به سردمداری آمریکا دربارۀ ملت تورک آزربایجان و کل ایران صدق می کند. هم اکنون میلیونها تن از انسانهای دربدر و گرسنۀ ملت تورک به همراه انسانهای گرسنه و دربدر ملتهای غیرفارس دیگر ایران در حاشیۀ کلانشهرهای تهران، کرج، اصفهان، شیراز، مشهد و غیره در حال کشیدن ضدانسانی ترین فشارها از جمله گرسنگی و بیکاری و بی پولی هستند. میلیونها انسان تورک آزربایجانی نیز در روستاها و شهرهای تبریز، اردبیل، اورمو، زنگان و همدان، قزوین دقیقاً در همین وضعیت اسف بار گرسنگی و بدبختی و استیصال قرار دارند. در کل هزاران انسان غیرفارس، مخصوصا انسانهای تورک، عرب، لور در ایران اهریمن زده از زور گرسنگی و دربدری و فقر و استیصال در غربت خودکشی و خودسوزی می کنند. تحریمهای آمریکا برای وابستگان حاکمیت ضدبشر جمهوری اسلامی که میلیاردها دلار از ثروتهای طبیعی و خدادادی ملل غیرفارس ایران را به جیب زده و به کشورهای غربی، مخصوصا آمریکا و انگلیس و کاندا و غیره منتقل کرده اند، هیچ اثری ندارد، به انسانهای قوم نورچشمی فارس هم که صد سال است که از باقی ماندۀ چپاول پهلویسیم و خمینیسم بهره مند شده اند و شهرهایشان، تهران و اصفهان و یزد و کرمان و شیراز و مشهد پر از کارخانه مادر و شرکتهای مولد و فعال شده و جیبهایشان پر، حساب بانکی شان رفته رفته خالی و خانه هایشان پر از سکۀ طلا و دلار شده است، نیز این برجام بازی آمریکا و بازگشت تحریمها و امثال این بازیهای سیاسی دیگر اثر چندانی نمی کند؛ می ماند میلیونها انسان حاشیه نشین بیکار و کارگر تورک، عرب، لور، بلوچ، تورکمن و غیره که تراژدی واقعی بر سر آنها می آید.

البته در علت بروز تظاهرات ضد حاکمیتی در شهرهای بزرگ تهران و کرج و اصفهان و شیراز و غیره باید این نکتۀ را هم یاودآور شد که بحران تحریمهای آمریکا آرام آرام به این شهرها هم اثر می کند و هزاران کارخانه و شرکت آرام آرام ورشکست شده و میلیونها کارگر بیکار و معترض به خیل گرسنگان ملل غیرفارس اضافه می شوند و از آن جا که ساکنان این کلانشهرها به اشتغال و درآمد و داشتن حقوق ماهیانه قابل توجه عادت کرده اند، برای اولین بار در سدۀ اخیر، ساکنان این شهرها هم آنچه را ملل تورک و عرب و لور و بلوچ می کشند، یعنی «گرسنگی و فقر و بیکاری و بدبختی» را تجربه می کنند و چون انسانهای این قوم نورچشمی و عزیزشدۀ فارس، عادتی به این گرسنگی و بیکاری و فقر تحمیلی ندارند و اغلب با سیاستهای فاشیستی-راسیستی دو حاکمیت پهلوی و جمهوری اسلامی ایران دارای شغل و کار در هزاران کارخانه و شرکت و درآمد و حقوق بالا و امنیت روحی و روانی بوده اند، با ورشکستگی تدریجی هزاران کارخانه و شرکت در شهرهای بزرگ، سونامی بیکاری و فقر دامن اینها را می گیرد. بیهوده نیست که در این کلانشهرها اعتراضات و اعتصابات و تظاهرات ضد حاکمیتی زیاد شده است و جالب ان که حاکمیتی که در خرداد سال 1385 هـ.ش/ 2006م. انسانهای ملت معترض تورک ساکن در تبریز و اورمو و خیاو و سولدوز (نقده جعلی) را با تیرهای جنگی هدف قرار می داد و می کشت، در این شهرها برای متفرق کردن معترضان از تیرهای پلاستیکی و ساچمه ای بهره می برد؛ یعنی حتی در سرکوب تظاهرات هم تبعیض نژادی فارسی- ایرانی بین سرکوب انسانهای تورک نسبت به انسانهای فارس و بین شهرهای تورک نشین با شهرهای نیمه تورک نشین آزربایجان و کل ایران دیده می شود. باری، سونامی گرانی و عدم ثبات قیمتها و بالا رفتن لجام گسیختۀ قیمتها و تورم و بی ارزش شدن پول ایران، وقتی دامن ملت نورچشمی فارس را هم می گیرد و انسانهای این قوم خودشیفته خود را با ملتهای گرسنۀ غیرفارس هم سرنوشت می بینند، طبیعی است که به خیابانها بریزند و تظاهرات راه بیندازند. ما انسانهای ملت تورک در این مملکت ضدتورک صد سال است طعم گرسنگی و بیکاری و فقر و بدبختی و دربه دری را چشیده ایم و می چشیم حال با ترفند دونالد ترامپ و آمریکا، نوبت قوم نورچشمی فارس است که با ما هم درد شوند.

باری، استعمار صلیبی غرب با بازیگری آمریکا و روسیه، ملت تورک آزربایجان و کل ایران را می خواهد به اصطلاح در وضعیت «آچماز» (آچمز جعلی!) قرار دهد. بدین شرح که آن قدر به این ملت گرسنگی بدهد که «یا مرگ را انتخاب کنند یا رضا پهلوی را». به راستی که هیچ ملتی، تأکید می کنم هیچ ملتی به اندازۀ ملت روشنفکر و آزادیخواه و تمدن دوست و عدالت طلب و ظلم ستیز و فسادستیز تورک آزربایجان و کل یوردهای تورک ایران از حاکمیت ملا- سیدهای هزارچهرۀ ریاکار منافق پلید فاسد غارتگر تشیع شعوبی مجوسی صلیبی ضدتورک، ضد عرب و ضد انسان فارس (جمهوری اسلامی ایران) متنفر نیست؛ اما استعمار صلیبی غرب و نوکران پانفارسیست آن، با صورت بندیهای نژادپرستانه و چشم پوشی فاشیستی از میلیونها انسان تورک و عرب مخالف رژیم ملا- سیدهای پانفارس، اوپوزیسیون جمهوری اسلامی ایران را در رسانه های متعدد خودشان، محدود و منحصر به «سلطنت طلبان رضا پالانی پرست»، «مجاهدین خلق» و «جمهوری ایرانی خواهان» می کنند، اتفاقاً هر سه این گروهها به شدت مخالف اعطای ابتدایی ترین حق از حقوق بشری برای ملتهای غیرفارس (به جز قوم عزیزدردانۀ استعمار صلیبی، قوم کورد) هستند و دقیقاً به خاطر همین موضع فاشیستی و نژادپرستانه شان توسط رسانه های پر تعداد استعمار صلیبی و پانفارسها، به عنوان آلترناتیوهای جمهوری اسلامی ایران با شدت و حدت هر چه تمام تر تبلیغ و معرفی می شوند. خط قرمز تمام این سه طیف به ظاهر مخالف جمهوری اسلامی ایران، دربارۀ عدم تعریف انسان ایرانی غیرفارس و اعطای حقوق بشر به ملتهای غیرفارس مخصوصاً دو ملت تورک و عرب، دقیقاً و درست همان خط قرمز جمهوری اسلامی ایران است: اعتقاد به این که در ایران فقط یک ملت وجود دارد، نه ملتهای ایران و آن «ملت ایران» (قوم جعلی سیاسی و استعمارساختۀ فارس) است، اعتقاد به زبان فارسی به عنوان «تنها زبان ملی» (و نه زبان مشترک و رسمی شده و تحمیلی)، اعتقاد به تمامیت ارضی ایران به بهای در اشغال و استعمار و ظلم و استثمار و غارت نگه داشتن سرزمین مادری ملت تورک آزربایجان و تمامی یوردهای ایران و سرزمین مادری ملت عرب الاحواز و سرزمین مادری ملت بلوچ و سرزمینهای مادری ملتهای دیگر غیرفارس. هر سه طیف پانفارس ذکرشده در بالا به شدت از سقوط ناگهانی و پیش بینی نشدۀ رژیم جمهوری اسلامی ایران می هراسند؛ چرا که می ترسند پتانسیل آزادیخواهی و استقلال طلبی ملل غیرفارس ایران، مخصوصاً ملت تورک آزربایجان آن قدر قوی باشد که فوراً اعلام استقلال نماید؛ برای همین با کمک فارشیسم تروریست کورد و فاشیسم تالش- گیلک خوابهای خونینی برای ملت تورک آزربایجان در غرب و شرق آزربایجان می بینند. طرحهای فاشیستی مکارانه مثل «جمهوری ایرانی» و مخصوصاً «جمهوری دوم» تمهید مقدمات فاشیسم راسیست ذاتاً ضدتورک و ضدعرب صلیبی پانفارس با هدف خفه کردن کوچکترین نداهای آزادیخواهی و استقلال طلبی ملل تورک و عرب در ایران است؛ تا این ملل مظلوم را که 120 سال فاشیسم راسیست فارس به اسارت و استعمار و استثمار و بردگی گرفته است، همچنان تا ابد در اسارت و استعمار و استثمار و بردگی فاشیستی راسیستی نگه دارد و تمام ثروتهای مادی و معنوی این دو ملت بزرگ را به غارت ببرد. تمام انسانهای حق دوست و حق طلب کل جهان می دانند که هیچ ملتی به اندازۀ ملتهای تورک و عرب اسیر در ایران، اوپوزیسیون و مخالف جمهوری اسلامی ایران نیست.  

استعمار صلیبی و فاشیسم راسیست صلیبی پانفارس نوکر آن، با سیاست و استراتژی و توطئۀ ضدبشری بایکوت خبری فعالیتها و دستگیریها و شکنجه شدنها و کشته شدنهای مبارزان راه آزادی ملل غیرفارس، مخصوصا ملتهای تورک و عرب در ایران با توطئۀ سکوت و با نادیده گرفتن وجود ملتهای غیرفارس ایران و حرکتهای آزادیخواهانه و استقلال طلبانۀ آنها، سعی در مصادرۀ حرکتهای ملی و هضم و جذب ملل تورک و عرب را در بین سه طیف از طیفهای فاشیسم راسیست ضدتورک فارس یعنی «سلطنت طلبان» و «مجاهدین خلق» و «جمهوری ایرانی خواهان» (بخوانید جمهوری فارسی خواهان) خود دارد. جالب این که استعمار صلیبی شرکت نکردن ملت تورک آزربایجان و کل ایران در تظاهرات پانفارسهای رضا پالانی پرست را به موافق بودن ملت تورک با حاکمیت ضدبشری و ضدتورک و ضد عرب جمهوری اسلامی ایران تعبیر و تفسیر می کند!!! بهانۀ بزرگ استعمار صلیبی غرب و فاشیسم راسیست ضدتورک و ضد عرب فارس او، تنها و تنها و تنها مبارزه با حاکمیت ضدبشری جمهوری اسلامی ایران است؛ در حالی که جمهوری اسلامی ایران طبق دهها تحلیلی که من و اکثر فعالان حرکت ملی ملت تورک کرده اند، روی دیگر همین فاشیسم راسیست فارس است که خود را اوپوزیسیون جمهوری اسلامی ایران معرفی می کند و هر دو طیف، مطلق گرا، تمامیت خواه، فاشیست، راسیست، نوکر استعمار صلیبی ضد تورک و ضد عرب و ضد انسان هستند که به محض رسیدن به قدرت بازی سیاسی «خودی» و «غیرخودی» راه می اندازند و طبق سیاست نژادپرستانه شان به محض دست یافتنشان به قدرت سیاسی، بی شک میلیونها انسان تورک و عرب را غیرخودی و بیگانه و دیو و اهریمن و اژدها و سزاوار نابودی خواهندکرد و فقط و فقط و فقط فاشیستهای راسیست صلیبی ضدتورک و ضد عرب و ضد انسان فارس- مانقورد- کورد «انسان ایرانی» محسوب خواهندشد.

ما فعالان حرکت ملی ملت تورک آزربایجان و کل ایران هرگز «دیگری ستیز» نیستیم

این که من در نوشته هایم این همه از استعمار صلیبی ضدتورک و ضد عرب حرف می زنم به معنی این نیست که مثل خمینی، خامنه ای، رفسنجانی، روحانی، مصاح یزدی، مهدوی کنی و همۀ ملا-سیدهای شیاد فراماسون جمهوری اسلامی ایران، ضد آمریکا و ضد انگلیس و ضد روسیه و ضد فرانسه و ضد آلمان و ضد چین و ضدبشر هستم. ما در آزربایجان جنوبی و کل یوردهای تورک ایران هرگز آمریکاستیزی، انگلیس ستیزی، روسیه ستیزی، فرانسه ستیزی، آلمان ستیزی و چین ستیزی نخواهیم کرد؛ نه پرچم کشوری را آتش خواهیم زد و نه شعارهای ابلهانۀ فاشیستی «مرگ بر آمریکا»، «مرگ بر انگلیس»، «مرگ بر اسرائیل» و «مرک بر این» و «مرگ بر آن» سرخواهیم داد. البته به خوبی می دانیم که این پرچم سوزی و «مرگ بر... مرگ بر... مرگ بر...» گفتنهای ملا- سیدهای فراماسون صلیبی ضدتورک و ضد عرب و ضد اسلام و ضد انسان به فرمودۀ استعمار صلیبی انگلیس و در حقیقت برای فریب افکار عمومی کل مردم ایران و جهان، مخصوصا جهان اسلام است وگرنه قوم جعلی انگلیس ساختۀ فارس و زبان فارسی کجا و مرگ خواستن برای انگلستان کجا؟! من و امثال من در تحلیلهایم وضع موجود و موضع کنونی این قدرتها را دربارۀ ملت تورک و ملت عرب و غیره انتقاد می کنیم. بدیهی است که ما با تمام وجود به این سیاست وینستون چرچیل اعتقاد تام و کامل داریم که «ما دوست ابدی و دشمن ابدی نداریم، بلکه منافع ملی ابدی داریم». پیداست که هر کدام از این قدرتها از هم اکنون با اتخاذ سیاست درست و انسان دوستانه و عاقلانه و دوراندیشانه از حرکت ملی ملت تورک آزربایجان و کل ایران حمایت کند، برای ما دوست خواهدبود و ما دوستان و دشمنان خود را هرگز از یاد نخواهیم برد. متأسفانه از رسانه های دولتی این قدرتها چنین برمی آید که فاشیسم راسیست ضدتورک و ضد عرب تروریست ضدبشر فارس- کورد- ارمنی را بر ما مبارزان دموکرات سکولار لاییک اومانیست تورک ترجیح داده و می دهند. در حالی که اگر درست بیندیشند ما ملت 43 میلیونی تورک در آیندۀ آزادی و استقلال خودمان از هر جهت دوستان و همپیمانان ارزشمندتری نسبت به فاشیستهای تروریست فارس و کورد و ارمنی برای آنها خواهیم بود.  

نگاهی به قواعد بازی استعمار صلیبی ضدتورک برای به قدرت رساندن رضا پهلوی و جلوگیری از آزادی ملت تورک آزربایجان و کل ایران

قواعد بازی استعمار صلیبی غرب نسبت به انقلاب صلیبی سال 1357 ه.ش/ 1979 م. فرق چندانی نکرده است: در بازی و سناریوی از پیش طراحی شده، همان گونه که در قبل از انقلاب صلیبی سال 1357 ه.ش/ 1979 م. از محمدرضا پهلوی و رژیم پهلوی، با سیاه نماییها اژدها و اهریمن و دیو ساختند و با همکاری کامل نوکران صلیبی خودشان صادق قطب زاده و ابوالحسن بنی صدر و امثالهم خمینی اهریمن هندی فراماسون و ملا –سیدهای فاشیست راسیست ضدتورک، ضد عرب، ضداسلام و ضدانسان تشیع شعوبی مجوسی صلیبی فارسی را به حاکمیت ایران رساندند و سیادت و سروری و سلطه و هژمونی فاشیسم راسیست فارس را این بار با شدت بیشتر و ضدانسانی تر بر ملل غیرفارس ایران تداوم بخشند و راحت تر بتوانند نفت و گاز و طلا و مس و عتیقه جات و هست و نیست ملتهای غیرفارس ایران را به تاراج ببرند،، استعمار صلیبی غرب، به سردمداری آمریکا بار دیگر قصد دارد با «همان بازی» باز هم انسانهای گرسنه و در به در ملل غیرفارس و مخصوصاً ملت تورک آزربایجان و کل ایران را بفریبد و باز رضا پهلوی را به قدرت بیاورد یا این که فاشیستهای راسیست ذاتاً ضدتورک و ضد عرب و ضدانسان فارس را پشت عکس محمد مصدق و شاپور بختیار و پز دموکراسی سکولار لائیک اومانیست و «جمهوری ایرانی» پنهان شده اند و شعارهای آگاهی و آزادی و آگاهی اما به 43 میلیون انسان تورک و 5 میلیون انسان عرب وجود و موجودیتی انسانی در ایران اهریمن زده قائل نیستند، به قدرت بیاورد و باز همان سیاستهای فاشیستی راسیستی ضدتورک و ضد عرب را این بار شدیدتر و ضدانسانی تر ادامه دهند. غافل از این که یک انسان را ممکن است فریب داد که یک خطا را دوبار و یا حتی چند بار انجام دهد و نتیجه نگیرد و باز هم همان خطا را انجام دهد؛ اما یک ملت را نمی توان برای همیشه با یک بازی ثابت فریفت و وادار کرد که یک خطا را همیشه انجام دهند. بیهوده نیست که اکنون جوانان آگاه ملتچی ملت تورک آزربایجان و کل ایران در کانالهای تلگرام تورکی مثل «اؤزگولوک یولو» (راه آزادی و استقلال) چنین مطالبی می نویسند:

« خدمت آمد نیوز و بقیه سلطنت طلبها- باید بگم اگه شما طرفدار دموکراسی بودی طرف پهلوی نبودی چون بزرگترین دشمن تورکها و زبان و فرهنگ تورکی پهلوی بود و هست. دوما دموکراسی که بخواد چند کرسی اضافه تو مجلس به ما بده و زبون تورکی رو به مانند لهجه های فارسی برخورد کنه و فوقش یه کتاب دستور زبان آذری بده به ما اونقدر ارزش نداره که واسش خون بدیم. اگه قراره این حکومت بره و ما کلی هزینه بدیم باز این دفعه آزربایجان مستقل خودمون رو میخواهیم و یا به کمک تورکهای ایران حکومت تورکی مانند نادرشاه به پا میکنیم و زبون تورکی رو رسمی میکنیم نه تنها در مدارس بلکه در همه جا ما وارثان غزنوی و سلجوقی و خوارزمشاهی و ایلخانی و صفوی و افشاری و قاجار و ... هستیم . و به خاطر به قدرت رسیدن دوباره پهلوی خون مفت نداریم به پاش بریزیم، که باز کوروش بشه اسطوره مون فارسی بشه زبونمون

ما انسانهای ملت تورک آزربایجان و کل ایران دیگر هرگز «خون مفت» برای به قدرت رساندن فاشیسم راسیست فارس نداریم!

آری! به راستی که در تاریخ دویست سال اخیر و باز شدن لژهای فراماسونری صلیبی در ایران و ظهور فاشیسم راسیست فارس، ما ملت تورک آزربایجان و کل ایران بارها گول تئوریسینها و توطئه گران مکار صلیبی غرب را خورده و بارها خون دادیم تا فاشیسم راسیست ضدتورک فارس رشد کند و به حاکمیت برسد؛ اما دیگر تمام شد. ما ملت تورک دیگر «خون مفت» نداریم که به پای به حاکمیت رساندن فاشیستهای راسیست فارس از هر طیف و هر عقیده و مرامی، چه سلطنت طلب رضا پالانی پرست، چه مجاهد خلق فاشیست مریم رجوی پرست و چه جمهوری ایرانی خواهان و جمهوری دوم خواهان مصدق پرست و بختیارپرست و چه کمونیستهای به ظاهر کارگردوست فاشیست راسیست پانفارس ضدتورک، ضد عرب و ضدانسان بریزیم. ملت تورک آزربایجان و کل ایران چه قدر باید خون بدهند تا فاشیستهای راسیست فارس بیایند و در حق انسانهای این ملت جنایت و خیانت و خباثت و رذالت کنند؟ در انقلاب صلیبی ضدتورک و ضد عرب مشروطه ستارخانها و باقرخانهای ما را فریفتند و بر ضد حاکمیت شاهان تورک قاجار مسلح کرده و خیانت کردند تا ملت تورک آزربایجان در جنگ با حاکمیت قاجار که خودزنی و خودکشی سیاسی بیش نبود خون بدهد، تا نتیجه اش قتل ناجوانمردانه ستارخان و باقرخان در تهران و همدان، قزوین و به حاکمیت رساندن هیولایی کریه و انسان خوار و ضدتورک ذاتی چون رضا پالانی باشد؛ در حرکت اعتراضی مشروطه خواهی شیخ محمد خیابانی او را فریفتند و ضد تورک و ضد تورکیه و دوست ارمنیهای داشناک کردند و باز خون دادیم؛ در حرکت پیشه وری باز خون دادیم اما چون از اول استراتژی آن جناب آزادیخواهی و استقلال طلبی نبود و فدرالیسم بود؛ این بار نه تنها خون دادیم، بلکه توسط فاشیسم راسیست فارس به خداوندگاری خونخوار جانی روانی به اسم محمدرضا پالانی، نسل کشی شدیم و هسیتری تورک کشی صلیبی پارسی به راه افتاد؛ در انقلاب صلیبی ضدتورک و ضد عرب و ضد انسانی و ضد اسلامی ایران باز با وسوسه و دمدمۀ ملا- سیدهای فراماسونر و با مکر و نیرنگهای عوام فریبانۀ آنها باز خون دادیم تا هیولایی بدتر و کریه تر و ضدتورک تر به نام خمینی بر سر کار بیاید و باز با وعده های خمینی خونخوار ضدبشر ذاتی مبنی بر مجانی کردن آب و برق و نفت و غیره باز فریفته شدیم و دیری نگذشت که باز به فتوای شریعتمداری و خمینی باز خون دادیم: این باردر جنگی بیهده و صلیبی مسلمان کش وتورک کش و عرب کش، نسل کشی 400 هزار نفری شدیم، به این امید که فاشیسم راسیست فارس دیگر حق شناس و قدردان و «انسان» باشد و «حق» ما بدهد، غافل از این که فاشیسم راسیست مکار هزارچهرۀ فارس با تمام گوشت و پوست و استخوان و با تمام سلولهای وجودش صلیبی ضدتورک و ضد عرب و ضدانسان و ضد غیرفارس است و به جز خودشیفتگی و خودخواهی بیمارگونه و به جز منافع قومی خودش هیچ گونه حق شناسی و قدردانی در وجودش نیست.آری ما تا حالا میلیونها خون دادیم تا درخت فاشیسم راسیست فارس خوب آبیاری شود و میوه های زهرگین حاکمیت پهلوی و جمهوری اسلامی ایران گرسنگی و قحطی مصنوعی و مهاجرت دادن اجباری، و آوارگی و دربدری و تحقیر و تمسخر و توهین ضدبشری و آسیمیلاسیون و حل کردن در ملت جعلی ایران (قوم سیاسی مجعول فارس) و بیکاری و فقر و خودکشی و خودسوزی و خانواده سوزی و خانواده کشی را به کام انسانهای مظلوم ملت خودمان بریزیم. خون دادیم و انتظار داشتیم این خون دادن به نفع انسانهای گرسنۀ دربه در غربتی بدبخت مستأصل ما باشد ولی دویست سال است که نتیجه نداده است. پس اگر دوباره گول فاشیسم راسیست ضدتورک فارس را بخوریم و دوباره خون بدهیم احمق ترین انسانهای روی کرۀ زمین ما خواهیم بود و هیچ جوابی به خدا و ملت تورک خودمان و مخصوصا نسلهای آینده ملت تورک خودمان نخواهیم داشت.

جالب این که این «خون دادنهای مفت و مجانی ما برای به قدرت رسیدن فاشیسم راسیست ضدتورک و ضدآزربایجان فارس» سبب شد که مانقوردهای خودمان ملت ما را بارها بفریبند: بعد از انقلاب صلیبی ضدتورک مشروطه در هنگام چاپلوسی و خایه مالی کردن برای رضا پالانی، که آن موقع توسط استعمار صلیبی انگلیس از مهتری اسب و اصطبل داری سفارت هلند و انگلیس به «میر پنج» و «سردار سپه» تبدیل شده بود، مانقوردهای باسواد سوسیال دموکرات (؟) تبریز در هنگام سفر او چنین گفتند که «ما برای انقلاب مشروطه خون دادیم و الان باید با خیرمقدم گفتن به این فرزند انقلاب مشروطه ثمره اش را بگیریم»! با چی؟ با چاپلوسی کردن به عقده ای ترین، کینه ای ترین، روانی ترین حیوان دوپای سادیست ضد تورک ذاتی جهان رضا پالانی، روانی عقده ای ضدتورک و دارای عقدۀ حقارت نسبت به تورکان با اصل و نسب قاجار و تورکان آزربایجان و کل تورکان ایران و دیدیم که رضا پالانی چه طور سهم و بهرۀ خونهای جوانان تورک همرزم ستارخان و باقرخان را داد. بهتر است چند مورد از خیانتها و جنایتها و خباثتها و رذالتهای رضا پالانی این نوکر استعمار صلیبی ضدتورک انگلیس را که خود من در تحقیقات علمی ام و در مقالات متعددم آنها را به صورت علمی عنوان بندی کرده ام، مرور کنیم:

الف- خارج کردن هزاران هزار تن گندم و محصولات کشاورزی از تبریز و کل آزربایجان جنوبی به تهران، اصفهان، شیراز، مشهد، مازندران با استفاده از زور و سرنیزۀ امنیه ها و ایجاد قحطی مصنوعی در شهرهای آزربایجان جنوبی و تمام شهرهای تورک نشین ایران به منظور نسل کشی تورکان یا کوچاندن آنها به تهران، اصفهان، مازندران، مشهد و غیره و آسیمیله کردن و مانقورد پانفارس ضدتورک کردن آنها.

ب- ایجاد و گسترش نژادپرستی ضدتورک و تورک ستیزی سیستماتیک و دولتی با جکسازیهای نژادپرستانۀ ضدتورک و رواج دادن توهین و تحقیر و تمسخر سیستماتیک و دولتی علیه ملت تورک به منظور متنفر کردن میلیونها انسان تورک از هویت و زبان اصیل و خدادادیشان و آسیمیله و مانقورد کردن آنها.

ج- گماشتن استاندارها و مسئولان نژادپرست عقده ای به شدت متنفر از تورک بر استان آزربایجان برای توهین و تحقیر و تمسخر نژادپرستانۀ انسانهای تورک به منظور متنفر کردن انسانهای تورک از هویت و زبان مادری خدادادیشان.

د- ممنوع کردن تمامی انتشار کل کتابها و روزنامه ها و مجلات تورکی به منظور نسل کشی فرهنگی، زبانی و هویتی ملت بزرگ تورک در آزربایجان جنوبی و کل ایران.

ه- قدقن کردن زبان ترکی و منسوخ کردن این زبان قدرتمند در آزربایجان جنوبی و کل ایران و فارس‌سازی اجباری ترکها توسط مدارس فارسی‌زبان.

و- نفی و انکار کامل وجود و هویت ملت تورک در آزربایجان جنوبی و کل ایران با اجرای پروژه و برنامۀ صلیبی نژادپرستانۀ ضدبشری «آذری».

ز- تجزیۀ آزربایجان به استانهای مختلف و برداشتن نام مقدس آزربایجان از شهرها و روستاها و مناطق مختلف.

ح- عدم اختصاص استان به میلیونها انسان تورک ایل بزرگ تورک قاشقای و ایلات تورک دیگر در قاشقای یوردو یا قاشقای ائلی.

ط- عدم اختصاص استان به میلیونها انسان ملت تورک تورکمن در گورگان، گنبد، تورکمن صحرا و غرب خراسان شمالی (تورکمن ائلی یا تورکمن یوردو).

ی- عدم اختصاص استان به میلیونها انسان ملت تورک در خوراسان، سمنان، گلستان و مازندران (خوراسان ائلی/ خوراسان یوردو یا افشار ائلی/ افشار یوردو).

ک- ایجاد حوزۀ علمیۀ قوم در سال 1301 هـ.ش. و پروردن ملا- سیدهای تشیع شعوبی مجوسی ضدتورک و ضد عرب و ضد انسان در این شهر تورک نشین آزربایجان.

ل- تخریب بناهای تاریخی تورکان قاجار و صفوی در تبریز و تهران و سراسر ایران توسط رضا پالانی و محمدرضا پالانی به منظور تورک زدایی و تورکی زدایی از کل ایران

م- تغییر نامهای جغرافیایی تورکی در آزربایجان جنوبی و کل ایران به فارسی.

ن- سرکوب و کشتار انسانهای معترض حق طلب و آزادیخواه ملت تورک در آزربایجان جنوبی، افشار ائلی، تورکمن ائلی، قاشقای ائلی و تمام مناطق تورک نشین ایران.

و صدها خیانت و جنایت و خباثت و رذالت دیگر در حق ملت تورک آزربایجان جنوبی و کل ایران.

پروسۀ «خون دادن» به پای «فاشیسم راسیست فارس» در قیام خیابانی و مخصوصا قیام پیشه وری نیز تکرار شد و باز فاشیسم راسیست عقده ای و کینه ای و سادیست و روانی فارس چنان نسل کشی مان کرد که رقم شهدا به بیش از75 هزار نفر رسید. 75 هزار انسان تورک اعم از نوزاد و کودک و زن و پیر و نوجوان و جوان به چه جرمی سلاخی شدند؛ به چه جرمی با ایجاد قحطی مصنوعی و تبعید به بدرآباد لرستان و کویرهای فارس از گرسنگی و بیماری جان دادند؛ به چه جرمی حتی به نوزادان و جنینها و زنان باردار و دخترکان و پسرکان و نوجوانان تورک آزربایجانی رحم نشد؟ آیا فاشیستهای راسیست فارس این قدر ما متفکران ملت تورک را ابله و ببو و تهی مغز و فاقد حافظۀ تاریخی فرض کرده اند که این نسل کشیهای محمدرضا پالانی را از یاد ببریم و پسر صلیبی عقده ای ضدتورکش بیاید و روز نسل کشی ملت تورک آزربایجان و روز کودک کشی و نوزادکشی تورک را «روز آزادی آزربایجان» بخواند؟! فراموش کرده ایم که فاشیستهای راسیست ضدتورک حاکمیت پهلوی، برای تحویل دادن پیکر پاک غیورترین، بهترین و پاکترین فرزندان این ملت تاریخساز سربلند، به پدران و مادران داغدارشان، از آنها شیرینی و دسته گل طلب می کردند؟! اینها را کدامین انسان باوجدان و باشرف فراموش می کند؟

و جالب این که در انقلاب اسلامی ایران هم مانقوردهای ما ملت تورک آزربایجان گفتند ما ملت آزربایجان با تقدیم بیش از 50 هزار شهید به انقلاب اسلامی ایران به حق خودمان می رسیم و «فارسها» حق ما را می دهند و بعد از روی کار آمدن خمینی مفعول، فاشیست راسیست روانی سادیست عقده ای روانی ضدتورک فراماسون «سیک» هندی، آموزش داده شده و مفعول شده در لژهای مخوف فراماسونری انگلیس چه شد؟ بعد از 400 هزار کشته ای که در جنگ مسلمان کش صلیبی ضدتورک، ضد عرب و ضد انسان ایران و عراق دادیم چه؟ آیا مانقوردها باز نگفتند که «ما خون دادیم؛ جان دادیم؛ جوان دادیم و حقمان را می دهند»؟ آیا فاشیستهای راسیست ملا- سید تشیع مجوسی شعوبی صلیبی مفعول عقده ای سادیست ضدتورک مثل خامنه ای و رفسنجانی و خاتمی و روحانی از خون جوانان ما شرم و حیا کردند و «حقمان» را دادند؟ آری! به راستی که ریشه های سیاه متعفن ضدبشر درخت فاشیسم راسیست ضدتورک، ضدعرب و ضدانسان فارس ایران به خون انسانهای تورک و عرب و دیگر انسانهای غیرفارس ایران تشنه است و با خون آنها جان می گیرد؛ ولی دیگر کافی است؛ دیگر بس است خون دادن ما به پای این درخت اهریمنی ضدتورک. ما باید عوض آبیاری این درخت خونخوار شوم و پلید، با « تبرهای مقدس بیداری بر ریشه¬های شوم نژادپرستی ضد تورک ایرانی» بزنیم و این درخت شوم اهریمنی صلیبی را از ریشه، از ریشه و نه تنه و شاخه ها برگها (فاشیستهای راسیست ضدتورک فارس با گرایشها و اعتقادات چپی و راستی گوناگون)، از بن و از ریشه دربیاوریم و بسوزانیم و نابود کنیم؛ یعنی تمام انسانهای ملت تورک خود را از لحاظ شعور ملی تورکی و آزربایجانی بیدار و ضد فاشیسم راسیست ضدتورک فارس- کورد- ارمنی کنیم و همه را به میدان قیام و مبارزه بیاوریم؛ سرزمین مادری خودمان آزربایجان و کل یوردهای تورک را آزاد و مستقل کنیم و حاکمیت خودمان را به صورت دوژور و نه تنها دوفاکتو بر سرزمینهای مادری خودمان اعمال کنیم و به تمام جهان بشناسانیم. آری! تمام نوشته های بیدارگر و افشاگر و روشنگر من، اوجالان ساوالان همین ضربه های تبرهای مقدس بیدارگری و افشاگری و روشنگری تورکی و آزربایجانی بر ریشه های استعمار صلیبی غربی و فاشیسم راسیست صلیبی ضدتورک، ضد عرب و ضد انسان فارس- کورد- ارمنی است. آری دیگر خون دادن به این ریشه های سیاه متعفن تهوع آور سمی برای ملت تورک و ملت عرب و ملل غیرفارس دیگر بس است؛ به این ریشه های شوم تبر باید زد، تبر، تبر، تبر! تبر بیدارگری و افشاگری و روشنگری.

فاشیسم راسیست فارس هرگز بیکار نیست و به شدت مشغول شایعه پراکنی در میان ملت تورک آزربایجان و عوام فریبی است

در روزهای اخیر و در صحبت با چند تن از انسانهای تورک آزربایجان به نکتۀ جالبی رسیدم: فاشیستهای راسیست ضدتورک مکار سلطنت طلب و رضا پالانی پرست فارس که تئوریهای فوکو و آلتوسر را خوانده اند و به خوبی به قدرت مهیب عوام واقفند، مدام شایعه درست کرده و به زبان همۀ انسانهای گرسنه و بدبخت و بیکار و بی پول و مستأصل و بیچارۀ ملت تورک آزربایجان در کل شهرها و روستاها شایعه می اندازند که «رژیم جمهوری اسلامی ایران رفتنی است و فقط دو سال از عمرش باقی مانده است. این رژیم سقوط خواهدکرد ولی «خون زیادی» ریخته خواهدشد (لابد خونش را هم مثل همیشه ما انسانهای ملت تورک باید بدهیم نه قوم نورچشمی فارس- کورد) و بعد از سقوط این رژیم رضا پهلوی به ایران خواهدآمد و به سلطنت خواهدرسید و گرانی را از بین خواهدبرد و به عوض هر یک تومان پول زمان محمدرضا شاه (پدر جانی روانی اش) 10 میلیون تومان پول خواهدداد و ... .»! بعضی از انسانهای بدبخت گرسنۀ ملت تورک آزربایجان هم شادی می کنند که «من هم چند تا اسکناس و سکه از زمان شاه دارم. من هم میلیونر می شوم»!!! البته این شایعه سازیها و شایعه پراکنیهای عوام فریبانه مبتنی بر پوپولیسم و دماگوژی شگرد اصلی فاشیسم راسیست ضدتورک و ضد عرب فارس در هر برهه از تاریخ معاصر ایران است. مگر قبل از آمدن خمینی، استعمار صلیبی انگلیس و آمریکا و فرانسه همین شایعات دربارۀ «آیندۀ طلایی» برای همۀ مردم ایران را در زبان عوام ملت تورک نینداختند؟ یک زمانی برای دادن قدرت سیاسی به رضا پالانی، مأموران زبدۀ استعمار صلیبی پلید انگلستان، با اجرای نمایشهای هدفمند خیابانی از احمدشاه قاجار دیو و از رضا پالانی فرشته ساختند و با شایعه سازی و شایعه پراکنی در اتاق فکر استعمار صلیبی مکار انگلستان و با دماگوژی و پوپولیسم برای رساندن رضا پالانی به سلطنت، در کنار گول زدن خواص با وعدۀ «جمهوری ایران»، از احساسات مذهبی عوام کالانعام نیز بهترین استفاده را بردند. بهتر است ماجرا را با قلم همسر رضاشاه، ملکه «تاج‌الملوک آیریملو» بخوانیم: « در حدود یکسال مانده به سلطنت رضا، احمدشاه در پاریس سکنی گزیده بود. در ایام عزاداری، در تهران شایع گردید که وهابی‌های حجاز به مرقد حضرت محمد (ص) حمله و آنجا را ویران کرده‌اند... . دسته [عزاداری] قزاق‌ها هم مثل سایر دسته‌جات راه افتاده و خود را به میدان توپخانه رسانده بود. مردمِ خشمگین مشت‌های خود را رو به هوا تکان داده و مرتب فریاد می‌زدند: «یا محمدا، یا محمدا»! در این اثنا عده‌ای از مردم متوجه حضور رضا (پالانی) که در آن موقع فرمانده قزاقخانه بود می‌شوند و او را روی دست بلند می‌کنند... و تصورشان این بود که قزاق‌ها می‌توانند بروند حجاز، از متجاوزین به حریم مرقد مبارک حضرت رسول (ص) انتقام گرفته و آنها را گوشمالی بدهند... یک نفر از سفارت انگلستان از این مراسم فیلمبرداری می‌کند و این فیلم را می‌برند به پاریس و جلو احمدشاه نمایش می‌دهند... البته چون فیلم صامت بوده چیزی از محتوای کلام مردم دستگیر احمدشاه نمی‌شود. از افرادی که فیلم را برایش برده بودند می‌پرسد: «این مردم چه می‌گویند؟» جواب می‌دهند: مردم علیه احمدشاه شعار داده و می‌گویند: «ما شاه را نمی‌خواهیم!». بعد در همان فیلم می‌بیند مردم رضا(پالانی) را روی دست بلند کرده‌اند. مجدداً می‌پرسد: «راجع به این بابا، چه می‌گویند؟» پاسخ می‌دهند: «مردم می‌گویند: ما رضاخان را می‌خواهیم!».

دربارۀ به قدرت رساندن محمدرضا پالانی نیز ملت تورک شاهد بودند که همین استعمار صلیبی ضدتورک و ضد عرب و ضد اسلام و ضدانسان انگلیس از وجود صدها ملا- سید دست پروردۀ خائن خبیث جانی خود در آزربایجان جنوبی و کل ایران، مخصوصا ملا –سیدهای فراماسون ضدتورک ذاتی قوم (قم جعلی) چه بهره ها برد و فتوای «قتله» سیدها و ملاهای مفعول مانقورد خبیثی چون سید یونس اردبیلی را مبنی بر مباح بودن خون و مال و ناموس فداییان حکومت ملی آزربایجان در سال سیاه 1325 هـ.ش. گرفت و چه جنایاتی که به دست همین عوام کالانعام، اراذل و اوباش مذهبی با یاری خانها و ملاکین مانقورد خائن در حق بهترین، پاکترین و غیورترین فرزندان ملت تورک آزربایجان از یک سو در همان سال سیاه و در حق انسانهای عادی بیگناه و بی دفاع این ملت در شهرها و روستاهای آزربایجان جنوبی در طی پنج سال تا 1330 هـ.ش با نسل کشی با ایجاد قحطیهای مصنوعی انجام ندادند که در نتیجه بیش از 75 هزار انسان تورک را نسل کشی کردند تا محمدرضا پالانی به مسند حکومت بیاید و جلوی پای او یک فدایی آزربایجان را به رسم پیشکش و پاقدم مبارک ملوکانۀ این جانی خبیث رذل خائن پلید ضدتورک در اردبیل قربانی کردند.

آری! عوام فریبی و استفاده از جنگ روانی با شایعه پراکنی بین عوام الناس و دادن وعده های پوچ و دروغ به مردم گرسنۀ بدبخت مستأصل و بهره گیری از پتانسیل جهنمی اراذل و اوباش یکی از روشهای اساسی استعمار صلیبی غرب در کنار سیاست گرسنه نگه داشتن و به زانو درآوردن ملت تورک در 120 سال اخیر بوده و هست. مگر کودتای 28 مرداد 1332 را به دست اراذل و اوباش به پیروزی نرساندند؟ مگر به مغز عوام کالانعام از ملت تورک آزربایجان و کل ملل غیرفارس شیعه ایران فرو نکردند که خمینی عقده ای سادیست ضدبشر، نائب امام زمان (؟) است و عکس او در ماه دیده می شود؟ جالب این که هم اکنون نیز برای فردای ایران نقشه ها دارند و یکی از نقشه هایشان، استفاده از همین پتانسیل خرافات و شایعه سازی و شایعه پراکنی در میان عوام الناس است. این که این رژیم جمهوری اسلامی ملاها می رود و رضا پهلوی می آید و با آمدنش ایران را گلستان می کند و فقر و بیکاری را از بین می برد و ... . جالب تر این که این شایعه ها (دئدی قودولار) مختص امروز نیست و سالها پیش در دهۀ هفتاد، حتی زمانی که تلویزیونهای فارسی زبان در ماهواره وجود نداشتند، هر از گاهی که برق به صورت سراسری در شهرهای آزربایجان جنوبی می رفت، شایعه سازان و شایعه پراکنان استعمار صلیبی غرب، به زبان عوام ملت تورک می انداختند که «امشب ولیعهد (منظور رضا پالانی نوه/ مشهور به رضا ربع پهلوی) در تلویزیون حرف زده و گفته که ماه بعد می خواهد بیاید. برای همین ملاها (حاکمیت جمهوری اسلامی ایران) برق را قطع کردند»! اینها را سالها قبل خودم از زبان عوام تورک در نانواییها و غیره شنیده ام! معلوم است که استعمار صلیبی ضدتورک و ضدعرب فارس پرست کورد پرست ارمنی پرست، هرگز دست از کوشش برای مغزآلایی قشر عوام ملت تورک در آزربایجان جنوبی و کل ایران برنمی دارد و پتانسیل عظیم عوام را خوب شناخته است. و جالب این که حرکت ملی ملت تورک آزربایجان اساساً وجهه ای دانشگاهی دارد و از دانشگاههای تهران و تبریز و شهرهای دیگر آزربایجان جنوبی به سوی عوام حرکت کرده و می کند.

برای همین استفاده از قدرت مهیب عوام توسط استعمار صلیبی ضدتورک غرب است که در شهرهای آزربایجانی اردبیل، تبریز، اورمو، زنگان، همدان، قزوین، تهران، کرج و غیره از زمان پیدا شدن تلگرام به کانالهایی چون «خوبان اردبیل»، «خوبان تبریز»، «خوبان قزوین» و غیره راه اندازی شده و در آنها قشر لوطیها و جاهلها و داش مشتیها و حتی اراذل و اوباش تورک این شهرها، که فاقد شعور ملی سیاسی تورکی و آزربایجانی هستند، در حد تقدس بزرگ نشان داده می شوند! من مرام سیاسی این نوع کانالها را نمی دانستم تا این که رفته رفته آشکار شد که این نوع کانالها با راهنمایی و تشویق حاکمیت ضدتورک جمهوری اسلامی ایران و در جهت سیاه نمایی علیه فعالان بنام حرکت ملی ملت تورک آزربایجان از جمله عباس لسانی راه اندازی شده اند و به شدت ایرانچی هستند. تئوریسین و متفکر بنام حرکت ملی ملت تورک آزربایجان و کل ایران، جناب محمدرضا لوایی در مقالات بی نظیر و بسیار ارزشمندش بر این نکته، یعنی استفادۀ استعمار صلیبی ضدتورک از عوام فریبی و قشر اراذل و اوباش برای در استعمار نگه داشتن ملت تورک، مطالب ارزشمندی نوشته است که در سایت ایران گلوبال و کانال تلگرامی مخصوص ایشان موجود است. همین جا از سایت ایران گلوبال و جناب کیانوش توکلی، مبارز مازندرانی نهایت تشکر را داریم که مقالات جناب محمدرضا لوایی را نشر می کند و بیشتر از خیلی از ما مدعیان حرکت ملی ملت تورک آزربایجان و کل ایران، به فکر ایشان است.          

این نکاتی که من در این قسمت نوشته ام از هر جهت فوق العاده اهمیت دارد و چه بسا فاشیسم راسیست فارس بخصوص طیف سلطنت طلبان رضا پالانی پرست، با پوپولیسم و دماگوژی و عوام فریبی با ساختن و رواج شایعات بی اساس و سر تا پا دروغ درباره رضا پالانی، فرزند محمدرضا پالانی قاتل بهترین و پاکترین فرزندان ملت تورک آزربایجان در سال سیاه 1325 هـ.ش./ 1946م. و استفاده از پتانسیل نحس عوام فریبی و اراذل و اوباش خوابیدۀ ضدتورک و نیز پتانسیل نحس ملا- سیدهای خائن خبیث جانی مانقورد ضدتورک خودمان، موفق شوند این ملت گرسنۀ تورک ما را که از شدت گرسنگی و بیکاری تحمیلی و ضدبشری به جان آمده است، بفریبند و حرکت مقدس ملی آزادیبخش و استقلال طلب ملت تورک را برای چندمین بار با شکست مواجه کنند. آری! لوطی و لاتی که شعور ملی ندارد و گرسنگی و بیکاری و فقر و دربه دری و آوارگی و خودکشی و خودسوزی و خانواده سوزی انسانهای ملت تورک خود را به دست استعمار صلیبی ناجوانمرد و نالوطی فارس حاکم نمی بیند، نه جوانمرد و پهلوان و خوب و لوطی است و نه لایق صفت انسانیت. جوانمرد حقیقی ماییم که همۀ انسانهای ملت خودمان را بیدار و آگاه می کنیم و از ظلم و اشغال و استعمار فاشیستهای ضدبشر فارس می رهانیم.

ما از نسل تورکان جنگنده و تاریخساز و تمدنساز سلحشور هستیم این را نباید فراموش کرد

در بررسی پستهای تلگرامی در روزهای اخیر به پستهایی برمی خوریم که علت شرکت نکردن ملت تورک را در تظاهرات پانفارسها نشان می دهد. بهتر است یکی از تأمل برانگیزترین این گونه پستها را با هم بخوانیم: « خطاب به کسانی که احساساتی شده اند و به خاطر گرونی ها دستور اعتراض به آزربایجان میدن. باید بگم که اون چند صد نفری که بیرون بیان هم میریزند همه رو میکشند .اگه میخواهید بمیرید و تموم بشه این راه حل درسته؛ اما چند روز بعد جنگ داخلی بشه چی؟ کردها اسلحه دارند؛ حتی لرها هم دارند؛ شما چی؟ با سنگ میخواهید بجنگید یا کلوخ؟ ما مخالف اعتراض و تمام شدن بدبختیهامون نیستیم؛ اما خیالی فکر کردن هم درست نیست. موقعیت ما با فارسها فرق داره. یک ارتش تا دندان مسلح بغل گوشمون آماده است تا بیخ تا بیخ سر همه مون رو ببره. همونطور که توی عراق و سوریه کردها خیلی از تورکها رو قلع و قمع کردن. ملتی که قدرت جنگیدن نداره، غلط میکنه خودش رو میندازه تو بغل دشمن! به فکر قتل عام کودکانمان هم باشید. الان زمان اعتراض نیست. رژیم جمهوری اسلامی ایران در عرض چند سال خودش فرو میریزه به چند اعتراض خیابونی هم نمیان استقلال رو بدن به شماها. بهتره به فکر روزهای سخت باشیم و برای روزی که با کردها رو در رو خواهیم جنگید؛ آماده بشیم. بخشهایی از ارتش رو تو آزربایجان منحل کردن و تسلیحات رو تخلیه کردن. چرا؟ این سوالی هست که باید جوابش رو بدونیم. برای دفاع از خودمون باید آماده بشیم . با اعتراض مدنی به جایی نمیرسیم. دنیا هم به هیچ اعتراض مدنی حق نداده. همونطور که تورکمن ها توی سوریه با جنگیدن فعلا تونستن خاکشون رو حفط کنند. وضع ما از اونا خیلی بدتره. کردهای مسلح بریزند تو خونه هامون باید با چاقوی آشپزخونه جوابشون رو بدیم حرکت ملی بهتره یکم عاقلانه تر عمل بکنه نه احساساتی و از روی بیانیه فارسها . باید از کشتارهای ارامنه و کردها در قاراباغ و سوریه و عراق درس بگیریم و تا تجهیز نشدیم حرف اعتراض رو نزنیم . مگه هدفتون مرگ باشه و بس. چون با اینکار چهار نفر فعال مدنی هم کشته میشن و مردم میمونند و کردها و سرهای بریده. درسته که همه به تنگ اومدن؛ اما معادلات سیاسی رو درست تحلیل کنید. این رژیم دو روزه فرو نمیریزه دو روزه تموم نمیشه. جنگ هم شروع بشه یه 10 سال کار داریم تا استقلال . این بنا خودش داره فرو میریزه نیاز به جرقه هم نداره حتی.» (کانال تلگرامی اؤزگورلوک یولو).

تحلیل نظر فوق: این نظر هرچند بسیار بدبینانه و از موضع ترس است؛ ولی چندان هم تهی از واقعیت نیست. به محض فروپاشی رژیم ما با هجوم تروریستهای تا به دندان مسلح کورد در غرب آزربایجان و فاشیستهای ضدتورک تالش- گیلک از شرق آزربایجان مواجه خواهیم شد؛ برای همین به نظر من، ما باید فعالیتهای خودمان را برای بیداری شعور ملی ملت تورک خودمان در کل آزربایجان جنوبی و مخصوصا استانهای تهران و البرز و قزوین و زنگان و همدان و گیلان و کردستان و کرمانشاه بسیار بسیار افزایش دهیم. نتیجۀ مطالعات و تجارب سالیان به من می گوید که انسان تورکی که از نظر شعور ملی تازه به بیداری رسیده است و تازه فهمیده است که فاشیسم راسیست فارس چه ظلمی و چه جنایت و خیانت و خباثت و رذالتی در طول این 120 سال حاکمیت سیاسی اش در حق ملت صادق و وطن دوست تورک آزربایجان و کل ایران مرتکب شده و می شود، به خاطر خوی و خصلت فطری حق طلبی و ظلم ستیزی که در نهاد تک به تک انسانهای ملت تورک هست، برافروخته و به اصطلاح غیرتی می شود که قادر به قیامهای بزرگ هست. قیام بزرگ خردادماه سال 1385 هـ.ش./ 2006 م. ملت تورک در آزربایجان جنوبی دقیقاً به خاطر همین پتانسیل آزادشده و انفجاری تازه بیدارشدن شعور ملی میلیونها انسان ملت تورک بود؛ اما طبق آنچه که ملتچی فوق الذکر هم نظر داده است؛ ما نباید چنان برافروخته و غیرتی شویم که خودمان و ملت تورک خودمان را بی محابا و حساب نشده در خطر نسل کشی دیگری بیندازیم. واقعیت دیگر این است که گذشت زمان و پدیدۀ «عادی شدگی» و «عادت زدگی» نیز می تواند سبب شود که ملتی که تازه بیدار و گرم و غیرتی شده است دلسرد شود و مبارزه را رها کند و دیگر حس و حالی برای قیام نداشته باشد. بنابراین نباید گذاشت که تنور مبارزه به تمامی سرد شود؛ به نظر من ما نباید هرگز بنشینیم و سرنوشت ملت تورک خود را به دست مکاران هزارچهره و هزارفن استعمار صلیبی غرب بسپاریم؛ سکوت اصلا و ابدا جایز نیست؛بلکه در هر زمانی با استفاده از تمام پتانسیل خود باید در صحنه باشیم و انسانهای ملت تورک خود را تا می توانیم بیدار و آگاه و مغزشان را آماده برای آزادی و استقلال کنیم.      

ما ملت تورک از نسل قهرمانان بزرگ و دلیری چون تومریس آنا، آلپ ارتونقا، آتیلا، مته خان، اوغوزخان، جوانشیر، بابک، ستارخان، باقرخان، پیشه وری، محمدامین رسولزاده، ابوالفضل ائلچی بی، کوراوغلو، قوچاق نبی، آلپ ارسلان سلجوق، سلطان محمّد فاتح، ایلدیریم بایزید، سلطان سلیمان قانونی، تیمور خان، سلطان حسین بایقارا، امیر علیشیر نوایی، آتا تورک، سپیتامه، گئوماتا، فرورتیش، نادرشاه، آقامحمدخان قاجار، عباس میرزا قاجار، قائم مقام فراهانی ، حاجی میرزا آقاسی، امیر کبیر، قاچاق نبی، پیشه وری، کاظم¬ خان قوشچی، اسماعیل خان صولت الدوله قاشقای، خسرو خان قاشقای، محمد تقی پسیان، حاجی باباخان اردبیلی، میرحسن خان نمینی و... هستیم. ما از نسل آن خاقان بزرگ تورک هستیم که در میدان جنگف وقتی به لشکر انبوه و میلیونی چین نگاه کرد، به جای ترسیدن از انبوه دشمنان گفت: « این همه سرباز را کجا باید دفن کنم»! آری! در بحبوبحۀ جنگهای روس با خانهای آزربایجان شمالی، در تلگرافی که قوشون باشی سپاه روس از قفقاز زمان نادر شاه به دولت مرکزی روسیه تزاری رسیده است و اسناد آن در کتابخانه ملی روسیه هنوز هم باقی است، این چنین آمده است :«تورکها ملت عجیبی هستند با اینکه ارتش ما (روسیه) منظم و سلاح های گرم پیشرفته ای دارند؛ اما تورکها با قمه و شمشیر و تفنگهای ابتدایی، ناغافل و بدون هیچ سر و صدایی، از کمین بیرون پریده و به ارتش ما حمله می کنند و ارتش مقتدر ما را در هم می شکنند؛ اما چه فایده که نبود اتحاد میان تورکهای اؤزبک، صفوی، عثمانی و خانهای قفقاز زمینه را برای حضور نیروهای روسی در قفقاز و نیروهای انگلیسی در همسایگی جنوب ایران فراهم کرد» (آیخان خویلو- مقالۀ «تسلط بر قفقار توسط روسها، آغاز سیاه روزی ملت تورک»). آری! ما از نسل همان تورکان قهرمان هستیم که با قمه و خنجر و شمشیر به جنگ تفنگهای پیشرفته می رفتیم؛ اما نبود اتحاد ملی و نبود شعور ملی تورکی ما را در مقابل اتحاد صلیبی ضدتورک در هم شکست. ما باید روی ایجاد شعور ملی تورکی جهت اتحاد بزرگ ملی تورکی به شدت کار کنیم. در آن هنگام میلیونها انسان تورک با قمه و شمشیر و خنجر و بلکه با چنگ و دندان خود به استقبال تفنگ به دستان فاشیست راسیست تروریست ضد بشر خواهندرفت ولی آزادی و استقلال خود را پاس خواهندداشت. دربند اسارت، استعمار و اشغال نگه داشتن یک ملت 42 میلیونی آگاه غیرممکن است. شاید با توطئه ها و جانبدرایهای تبلیغاتی، سیاسی، مالی استعمار صلیبی ضدتورک از فاشیسم راسیست فارس- کورد- ارمنی، و عدم موفقیت ما مبارزان ملت تورک آزربایجان و کل ایران در بیدار کردن اکثریت خوابیدگان ملت بزرگمان، به جنگهای ایزایی چریکی و پارتیزانی مجبور شویم، اما در هر حال متوقف کردن ما ملت ظلم ستیزمان غیرممکن خواهدبود.

دختران و زنان آگاه ملت تورک بهترین پتانسیل برای آزادی و استقلال این ملت

نکتۀ دیگر این که من در مقالات و نوشته هایم کمتر بین زن و مرد و دختر و پسر تمایز و تفاوت قائل می شود؛ نیامدن اسم دختران و زنان تورک در مقالات و کتابهای من به این دلیل نیست که نسبت به این نیمی از ملت تورک بی اعتنا یا بی توجه هستم؛ نه بلکه اساساً در ذهنیت و مرام و جهان فکری و اعتقادی من، من هیچ فرقی بین زن و مرد و دختر و پسر تورک نیست. کسانی که با من بوده اند به روشنی دریافته اند که هیچ امتیازی به پسران و مردان نسبت به دختران و زنان قائل نبوده و نیستم. پیداست که برای پیروزیمان آگاهی و شعور ملی و انسانی دختران و زنانمان را باید در اولویت قرار دهیم برای همین فاش می گویم که تا زمانی که حرکت ملی از پتانسیل دختران و زنان آگاه و باوجدان و باشعور تورک بهره مند نشود؛ پیروزی بر فاشیسم راسیست فارس و آزادی وطمنان از اشغال و غارت و استعمار و استقلالمان غیرممکن خواهدبود. تجربۀ بشری نشان داده است که ذهن ساختارگرا و ارتباط مدار زنانه که در دختران و زنان وجود دارد بهترین پتانسیل برای انسجام ملی و پیروزی حرکتهای حق طلبانۀ آزادیخواهانه ملی است.

نکات مهم در سی دیهای بیدارکنندۀ ملت تورک آزربایجان و کل ایران

در این قسمت از مقاله به نکاتی که در سی دی های بیدارکننده یا کلیپهای بیدارکنندۀ ملت تور باید روی آنها تأکید شود، اشاره می کنیم. باشد که از این سی دی ها به صورت انبوه و میلیونی تولید و بین تورکهای تمامی شهرهای تورک نشین و نیمه تورک نشین آزربایجان جنوبی و کل ایران پخش کنیم و ملت تورک خود را بیدار کنیم. این نکات به صورت عنوان وار می نویسیم و تفصیل آن را بر عهدۀ فعالان حرکت ملی ملت تورک می سپاریم:

الف- خیانت پانفارسها به تورکها بعد از پیروزی انقلاب مشروطه با خون دادن تورکها، قتل ناجوانمردانۀ ستارخان و باقرخان و خیابانی و پسیان و خسروخان قاشقای و پیشه وری و شریعتمداری و امثالهم

ب- ایجاد قحطیهای مصنوعی و گرسنگی تحمیل شده به ملت تورک از زمان رضا پالانی تا امروز برای کوچاندن و آسیمیله و مانقورد کردن میلیونها انسان این ملت بزرگ

ج- خشکاندن دریاچۀ نمک اورمو توسط حاکمیت ضدتورک جمهوری اسلامی ایران و در معرض خطر جانی قرار دادن بیش از 20 میلیون انسان تورک آزربایجانی  

د- عدم اجازۀ تحصیل و تدریس به زبان مادری تورکی برای ملت تورک

ه- تبعیض نژادی سیستماتیک و دولتی بین تورک و فارس همراه با توهین و تحقیر و تمسخر سیستماتیک علیه ملت تورک

و- مسئلۀ تروریسم اشغالگر متجاوز فارس- کورد- ارمنی و جنایات و نسل کشیهای آنها، جیلولوق، سیمیتقو، قاسملو، خوجالی، قاراباغ، نسل کشی سیاه سال 1325 هـ.ش. و غیره در دو سوی آراز (ارس جعلی)

ز- غارت بی محابای معادن و ثروتهای زمینی و زیرزمینی ملت تورک آزربایجان جنوبی و کل ایران توسط فاشیسم راسیست فارس در سدۀ اخیر

و نکته های مهم، حیاتی و بیدارکنندۀ دیگر.

خداوند سرنوشت هیچ ملتی را تا خود آن ملت نخواهد، تغییر نمی دهد

در پایان عقیدۀ کسانی از ما ملت اسیر و دربند اشغال و استعمار تورک که مدام می گویند: «نمی گذارند ما پیروز شویم. ما نمی توانیم از پس فارسها و کوردها و ارمنیها که ابرقدرتهایی از آنها حمایت کامل می کنند، بربیاییم و فقط خدا می تواند ما را نجات دهد»!!! باید بگویم که خدا یا بهتر بگوییم الله در قرآن تکلیف خودش را با ما و امثال ما در آیۀ 11 سورۀ الرعد مشخص کرده است : « إِنَّ اللَّهَ لَا یغَیرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یغَیرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ» «به راستی که خدا سرنوشت هیچ قوم (و ملتی) را تغییر نمی‌ دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است، تغییر دهند»! یعنی اگر ملتی خودش و افکار خودش را تغییر نداد و به آگاهی و شعور قومی و ملی صحیح نرسید و افکارش را بهتر نکرد و شعور ملی و انسانی را در وجود خودش ایجاد نکرد و رشد نداد و برای آن مبارزه نکرد، روشنگری و بیدارگری و افشاگری نکرد و در زمان مقتضی با سلاح یا با چنگ و دندان از انسان بودنش و ملت بودنش محافظت نکرد، همیشه برده و دربند استعمار و اشغال و تجاوز خواهدبود و محکوم است تا ابد به او «حیوان» بگویند و «انسان» خطابش نکنند.

اوجالان ساوالان- سه شنبه 30 مرداد 1397- 21 آگوست 2018- 9 ذوالحجه 1439