آغاز سال جدید تحصیلی در ایران یادآور تبعیض سیاسی، انسانی و فرهنگی از سوی حاکمان بر ملتهای دیگر ایران ازجمله تورک، عرب، بلوچ، ترکمن و... است که اکثریت سرزمین ایران را تشکیل میدهند. یکی از نمونه های این تبعیض عدمحق آموزش به زبان مادری در مدارس و دانشگاههای ایران است.
بندهای سهگانه منشور زبان مادری که یکی از مشهورترین اسناد بینالمللی در زمینه ضرورت تحصیل به زبان مادریمحسوب میگردد، به این شرح است: همه دانشآموزان مدارس، باید تحصیلات رسمی را به زبان مادری خود آغاز کنند(بند۱)، همه دولتها موظف هستند که برای تولید و آموزش به زبان مادری کلیه منابع، موارد و وسایل لازم را تولید و توزیعنمایند (بند۲) برای تدریس به زبان مادری باید معلم به اندازه کافی تربیت و آماده شود؛ زیرا تدریس به زبان مادریوسیلهای برای برابری اجتماعی شمرده میشود (بند۳).
رژیم پهلوی و جمهوری اسلامی ایران در طول عمر حکومت خودشان کاملا خلاف این منشور عمل کردهاند.
تا دوره حکومت پهلوی اول، آموزش به زبانهای مادری در ایران آزاد بود و ملت واحد ایران و زبان واحد ایران وجود نداشت.
پس از آن تاریخ بود که سخن گفتن به زبان تورکی در مدارس و ادارات ممنوع شد و مخالفت با این سیاست جدید دولت،جرم محسوب میگردید.
از زمان تشکیل حکومت پهلوی، سیاستها و برنامههایی در راستای ریشه کن کردن زبانها و فرهنگهای مردمان غیرفارسدر مدارس و دانشگاهها و ادارات، به اجرا گذاشته شد.
فرزند شاه سابق ایران رضا پهلوی در رابطه با حق تحصیل به زبان مادری ملتهای غیرفارس در ایران میگوید: منهمچنان منطق تحصیل به زبان مادری را درک نمیکنم. برای مثال شما فرض کنید یک کشور چندزبانهای دارید و یک مرتبهبگویند هر کس در این کشور میتواند به دلخواه به زبان مادری خودش تحصیل کند. سیستم آموزشی هر کشوری یک زبانکلیدی دارد و تا آنجایی که من به یاد دارم در ایران این زبان فارسی بود.
وی در رابطه با تحصیل به زبان مادری در ایران در ادامه میگوید: این به این معنا نیست که زبانهای دیگر مانند کردی،آذری! و یا عربی و یا هر گویش! دیگری در کشور تدریس نشود. تدریسی که به حفظ آن زبان و یا قوم یا گویش کمکمیکند.
رژیم پهلوی در سال ۱۳۰۴ بعد از فروپاشی امپراطوری تورک قاجار قدرت سیاسی در ایران را به دست گرفت و بعد از آنبا سیاستهای استعماری مبتنی بر نژادپرستی و محوریت زبان و فرهنگ فارسی، اقداماتی برای آسیمیلاسیون وتکفرهنگی شدن و تکزبانه کردن کشور پیاده کرد. همین سیاستهای استعمار داخلی با انکار هویت ملل غیرفارس درایران بعد از انقلاب ۱۳۵۷ نیز ادامه پیدا کرد. بهطوریکه زبانهای تورکی، عربی و غیره با عنوان «گویش» و ملیتهایمختلف با عنوان تحقیرآمیز اقوام مورد خطاب قرار گرفتند.
جمهوری اسلامی ایران نیز، نه تنها حق تحصیل و خواندن و نوشتن به زبان مادری را ممنوع کرده، بلکه اجازه نمیدهدبه زبانهای غیرفارس کتاب و نشریه منتشر شود و یا رادیو و تلویزیون به زبانهای محلی فعالیت کند، که نشان دهندهیدشمنی حکومت با آگاهی، آزادی، برابری و عدالت اجتماعی است.
در حالی که طبق اصل ۱۵ قانون اساسی در کنار زبان فارسی سایر ملتها هم از این حق برخوردارند که در مدارس بتوانندزبانهای خودشان را استفاده کنند. از سوی دیگر طبق اصل ۱۹ قانون اساسی همه ساکنان ایران، یکسان و برابر ازحمایت قانون قرار دارند و رنگ، نژاد و مذهب نباید موجب برتری یکی بر دیگری باشد.
در واقع آزادی زبان مادری و حق تحصیل با زبان خود، فراتر از مسئله حقوق بشر و غیره، یک ضرورت انسانی است کهبههیچوجه نباید خدشهدار شود.
اما عمده مردم فارسزبان و افرادی با تفکرات ایرانشهری آگاهانه و یا ناآگاهانه تاکید دارند که بههیچوجه نباید به زبانیغیر از زبان فارسی تدریس انجام گیرد. آنها مدعی هستند که آموزش بهزبان مادری به بحرانهای سیاسی و تقویتگرایشات تجزیهطلبانه و جداییطلبانه در جامعه ایران دامن میزند و تمامیت ارضی کشور را به خطر میاندازد.
این در حالی است که جامعهشناسان بزرگ جهان بر این باورند؛ زبان مادری با شیر مادر در جان شده و با مرگ از تنبیرون میرود و تحمیل زبان دیگر به كودكی كه تازه شروع به حرف زدن نموده جنایت هویتی محسوب می شود.
آیدین میابی