طی چند سال گذشته دو اتّفاق مهّم در حیطه‌ی فرهنگی آزربایجان ایران رخ داد که یکی خبر دانشگاهی شدن زبانِ تُرکی بود و دیگری تشکیلِ فراکسیون تُرک زبانان، این دو اتّفاق که با سال‌ها تأخیر رخ داد از زوایای مختلف قابل بررسی است ولی آنچه در جریان این دو اتّفاق، بیشتر از هر چیز دیگری رخ داد موضع ‌گیری افراد متعدد در قبال آن بود.

اعتقاد بنده بر این بود که یکی از راه‌های رسیدن آزربایجان به حداقل حقوق خویش، قدرت گرفتن اصلاح‌ طلبان است که به نظر عاقل میرسند ولی بعد از بدست آوردن این دو اتّفاق مهّم و موضع ‌گیریهای مُتعدد ما را به این مهّم رساند که فقط در صورتی داخل تشکیلات نظام و حتی اصلاح ‌طلبانش، جا داریم که رعیت باشیم و تابع، اگر صحبت از حق و حقوق خود کنیم جائی در این تشکیلات نداریم و گوئی آقایان در کتاب‌های درسی خود اینقدر واژه‌ی ''غلامان تُرک'' را تکرار کرده‌اند که خود نیز تاریخ سلاطین بزرگ را فراموش کرده و احساس میکنند ما واقعاً برای غُلامی خلق شده‌ایم.

بعد از رسانه‌ای شدن این دو اتّفاق به تأخیر افتاده، هجمه‌ اعتراضات نه فقط از طرف مقامات رسمی و غیررسمی نژاد پرست و شوونیزم، بلکه از روزنامه‌ های اصلاح‌ طلبان و همینطور از تلویزیون‌های سلطنت ‌طلب و اصلاح‌ طلبان متواری خارج ‌نشین و ملّی مذهبی‌ها و... نیز شنیده شد.

این همه اعتراض که خود حاکی از وجود یک بیماری مزمن در وجود این خود پرستان است نیاز به یک آسیب‌شناسی دارد که بنده با یک نگاه گذرا، تومورهای موجود در مغز این افراد را اینگونه تشخیص میدهم:

1- این افراد از حقوق بشر و عواطف انسانی تهی هستند وگرنه، مگر می‌شود تمام امکانات و سرمایه‌ کشور را صرف رشد زبان و فرهنگ خود کنی ولی برای دیگر زبان‌ها و فرهنگ‌ها حتی اجازه‌ نفس کشیدن هم ندهی.

2- این افراد به مثابه جنایتکاران جَنگی هستند که سال‌ها در رادیو، تلویزیون، مطبوعات و حتی کُتبِ درسی، دست به هولوکاست (نسل کشی) فرهنگی اقوام زده و تصمیم جِدّی برای نابودی آن دارند.

3- این مسلمان نماها، حتی در ظاهر اعتقادی به دین اسلام ندارند. به گفته اسلام هر مسلمان که به هر رنگ و پوست و نژاد و قوم و زبان که باشد با هم برابر هستند. چون اخوت جهانی است پس موضوع اتنوسنترزیم از بین میرود و جایش را ایمان میگیرد یعنی مقایسه بر اساس میزان تقوی و اجتناب از گناه نه بر اساس شناخت قومی و ملی ، پس چطور اینگونه بر طبلِ نژاد پرستی و نابودی ملّت‌های دیگر میکوبند؟ به نظر شما آیا این اشخاص مسلمان هستند؟ یا اینکه اسلام فقط دكّانی است برای کسب درآمد و رسیدن به اهدافشان ؟

4- نشان میدهد که این افراد از قدرت تحلیل سیاسی عاجز هستند در غیر این صورت باید از خود سوال بپرسند چرا ملت ترک بعد از این همه ظلم و اجحاف و بعد از اینهمه تحقیر و توهین‌های برنامه‌ ریزی شده، بجای اینکه آسیمیله شوند فشارهای مضاعف برای تحصیل به زبان مادری می آورند و تشکیل فراکسیون مناطق ترک‌ نشین میدهند پس بیائید در مقابل این ملّت بزرگ، راه خود را عوض کرده و بنارا بر همزیستی مسالمت‌ آمیز و برابری بگذاریم نه بر ایجاد تنش و نابودی در غیر این صورت ملت ظلم دیده بخصوص آزربایجان حق تعیین سرنوشت (( اصل حق ملت‌ها برای تعیین سرنوشت خود)) خود را دارند.

5- این افراد در مقیاس سیاسی، یک وطن ‌پرست هم نیستند و فقط به این فکر میکنند که به هر قیمتی شده از تمامی ابزارها، حتی اگر یک امر انسانی و حقوق اولیه مثل احقاق حقوق اقوام باشد حاکمیت را تحت فشار قرار بدهند و آن را به ضعف و نابودی بکشند تا شاید خود صاحب قدرت سیاسی شوند؛ یعنی نابودی کشور در گرو کسب قدرت سیاسی.

6- در مقاله‌ ای تحت عنوان " دموکراسی و هزینه گزاف بیراهه " اشاره میشود که تفویض حقوق افراد و ملل و احقاق حقوق اقوام و رسیدن به فدرالیزم یک پروسه‌ دموکراتیک است که اروپا بعد از سال‌ها آزمون و خطا و دادن کشته‌های بسیار در جنگ‌های مختلف به این نتیجه رسید که تنها راه رشد و بالندگی کشورها و زندگی در سایه صلح، فقط از راه دموکراسی و احقاق حقوق همه حاصل می‌شود و لاغیر، اگر این افراد، صاحب فکر سیاسی و صاحب اندیشه بودند به فکر حل مشکلات عظیم بودند و نه یک صندلی سیاسی، آنوقت بجای اینهمه هیاهو، از آزموده‌های جهان و دول پیشرفته درس میگرفتند و در موقعیت حساس منطقه، این دو اتّفاق مهم را به فال نیک می‌گرفتند که متأسفانه ما شاهد عکس آن بودیم که ما را نسبت به آینده ایران، با وجود چنین ساده ‌لوحان سیاسی نگران میکند.

اگر اداره کشور با ملی گرایی ایرانی (البته فارسی) راه خوبی بود که رژیم پهلوی از همه ملی گراتر و شوونیست تر بود پس اصلاح طلبان عزیز بجای فعالیت در قالب جمهوری اسلامی و گفتن اینکه با چند اصلاح جزئی در قانون اساسی و دیگر روشهای نظام، میشود به دموکراسی و خواسته همه اقشار جامعه رسید، لطف کنند بروند دنبال همان سلطنت طلب ها و براندازی نظام (خواب خوشی که آنها برای کشور دیده اند) چونکه گفته هایشان به نظرات آنها نزدیکتر است.