در کنار عقاید و مراکز دینی و مذهبی ، همۀ داشته های مادی و معنوی آزربایجان در یک صد سال اخیر چه در دورۀ پهلوی و چه در دورۀ جمهوری اسلامی، در معرض و هجوم استعمار فارس قرار داشته است. استعماری که دست پخت مراکز شرق شناسی و مراکز استراتژیک لندن، پاریس، مسکو و واشنگتن برای ادارۀ استعمارگرایانه واشغالگرایانۀ خاورمیانه، آسیای مرکزی و قفقاز است.

دست پخت این مراکز برای ممالک محروسۀ کثیر الملۀ ایران بجای تحقق خواستهای دموکراتیک و پیشرفتۀ انقلاب مشروطه، ایجاد یک قدرت مرکزی متمرکز و دیکتاتور با رؤیای برگشت به گذشتۀ تاریخی دور و با الگوگیری از سلطنت شاهان قبل از اسلام و یا با رجعت به صدر اسلام و برقراری حکومت ولایی است.

هر دو نوع حکومت واپس گرا ، گذشته گرا و ضد ارزش های مدرنیته ، سیستم اداری شان متمرکز و ظهور و بقایشان کاملاً متکی به نهادها و سازمان های سرکوب گر امنیتی و نظامی داخلی و ارادۀ اربابات خارجی شان بوده است. پهلوی پدر را انگلیس و پسر را آمریکا به قدرت رساندند هیچ کدام انتخابی مردم نبودند و هر دو در نتیجۀ کودتا و بده و بستان با اربابان و با اثبات نوکری وچاپلوسی شان شاه شدند.

باید توجه کنیم که غربی ها هیچ وقت در جهان سوم و خاورمیانه مدافع آزادی خواهان ، عدالت طلبان و افراد باسواد و متفکر نبودند و هنوز هم نیستند و فقط دنبال منافع و داد و ستد خودشان هستند. آزادی و دموکراسی و توسعه و رفاه برای ملت خودشان، دیکتاتوری، خشونت و ترور، جنگ و اسلحه هم برای خاورمیانه و جهان سوم دستور العمل افکار اندیشکده های غربی برای مدیران غربی است چطور که دولت مدرن پیشه وری و خواسته های به حق اش قربانی طمع نفت شمال استالین و تهدید اتمی ترومن رئیس جمهور آمریکا شد.

می بینیم در دورۀ قاجاریه در ممالک محروسه ایران، کنت دو گوبینوی فرانسوی یکی از مدافعان برتری نژاد آریایی در ایران حضور می یابد و به تبلیغ و ترویج اندیشه های نژاد پرستانه و برتری طلبانه اش می پردازد و همان اندیشه های ضد تورک و عرب که از طریق اردشیر ریپورتچی و محمدعلی فروغی تبلیغ و به دست رضاشاه قلدر و پسرش و بدست دولت های سازندگی ، اصلاح طلب، بهار و اعتدال با ورژن های جدید نژاد پرستی و برتری طلبی آریایی و فارسی و با آپدیت های متنوع در نظام فکری،آموزشی وفرهنگی این مملکت نهادینه وتثبیت می شود.

بایست توجه کنیم که همزمان با کودتای انگلیسی رضاشاه، حوزه علمیۀ قم افتتاح میشود اگر در دورۀ قاجار، مجلس افتتاح می شد یا دارالفنون در زمان رضاه شاه ،حوزۀ علمیۀ قم افتتاح می شود که تاکنون همه از نتایج و بهره های مادی و معنوی آن در ایران، و به صورت صادراتی در کل خاورمیانه و جهان بهره مند شده اند.

و آقای خمینی استاد فقه این حوزه، در اعتراض به اقدامات شاه دست نشاندۀ آمریکا،15 سال تمام در نوفل لوشاتو فرانسه اقامت می گزیند و از همۀ آموخته ها و دست پخت مراکز استراتژیک بهره می برد و بلاخره محصول زحمات و تلفات چپی های چریک و مبارز با امپریالیسم را می چیند و از بطن و متن امپریالیسم با هواپیما می آید و به توی دهن آنها و مردم می زند و بلاخره انقلابی چپی بر ضد دست نشاندۀ امپریالیسم و با رؤیت و نظارت میشل فوکوی فرانسوی به نتیجه می رسد و سهم حوزۀ علمیۀ انگلیس، و رهبر تبعیدی در نوفل لوشاتو فرانسه و فارغ التحصیلان مدرسۀ پاتریس لومبوبای مسکو، شش دانگ مملکت برای خود و فرزندانشان مهر و موم می شود.

همزمان با انقلاب سفید آمریکایی شاه، افرادی چون هانری کربن فرانسوی با حضور در حوزه علمیه قم و دوستی و هم نشینی با حوزویان به تبلیغ و القای فلسفۀ ایرانی، عرفان ایرانی، شیعۀ ایرانی، عرفان شیعی، اسلام ایرانی، اسلام شیعی، اسلام ناب و غیره به امثال محمد حسین طباطبایی( پینه شالوارلی) که در نتیجۀ آن می بینیم علامه طباطبایی، کوروش را ذوالقرنین می داند! و حتی سید جواد طباطبایی غیرتبریزی (طباطبایی به اذغان خودش در مصاحبه با مهرنامه می گوید پدرانش در دورۀ صفوی از مرکز ایران برای شیعه سازی تبریز و آزربایجان آمده اند!) از محضر و از اندیشه های هانری کربن فرانسوی بهره های فراوانی برده و از ایشان ترجمه ای انجام داده و مثل محمدعلی فروغی مشاور فکری رضاشاه قلدر، آشنا به زبان فرانسه و اندیشه شان است و ایشان همچنین تئوریسن دولت گرایی مطلق فارسی در ایران است و در مرکز دایره المعارف اسلامی در تجریش تهران نشسته و با بهره گیری از اندیشه های امثال هانری کربن، تئوری اسلام ایرانی یا اسلام آریایی را از طریق اسفندیار رحیم مشائی به دولت احمدی نژاد و اندیشۀ ایرانشهری را از طریق عباس آخوندی به دولت حسن روحانی و به عبارتی اندیشۀ ایران شاهی را بجای همۀ اینها و با اعلام مرگ اسلام برای تحقق رویای بازگشت رضا پهلوی به رسانه ها و دولتمردان تبلیغ و تزریق می کند.

به طور کلی باید توجه کنیم که ناسیونالیسم ایرانی از اول ظهورش باستانگرا و ضد اسلام بوده و همیشه زرتشیت و ایران قبل از اسلام را الگوی خود و اسلام را مال عربها می دانست.

نمونۀ شعار دی ماه96 فارسها و پان ایرانیستهای پهلوی:

ما آریایی هستیم عرب نمی پرستیم

و جالب اینکه تفسیر ناسیونالیسم ایرانی از اسلام یعنی شیعه هم با دین اکثر مسلمانان یعنی اعراب و تورکان فرق دارد و کاملاً شعوبی ، فارسی و ایرانی است و مواد خامش در مراکز شرق شناسی اروپاییان و غربی ها و روس ها تولید و در قم و مشهد مونتاژ و اجرایش به عهدۀ حکومتهای تمرکزگرای تهران است. و در بررسی و تحلیل عملکرد صد سالۀ این حکومتها می بینیم که شیعۀ فارسی و دولت اسلامی اش کاملاً در خدمت استعمار غرب و شرق است و به شدت ضد عرب و ضد تورک است و یکی از عوامل مهم تفرقه وجنگ واختلاف در جهان اسلام به شمار می رود. در تورکیه و غرب آزربایجان همیشه از کوردهای سنی و از تروریست های کورد همچون پ ک ک و پژاک و یا از ارامنۀ داشناک علیه شیعیان آزربایجان و یا علیه تورکیه استفاده کرده و در همه کشورهای عربی از اقلیت های شیعه بعنوان ابزار بر علیه دولتهایشان استفاده می کند و در مورد کشتار چچنی ها و تورک های اویغور سکوت می کند. و برای چند 100 هزار نفر ارمنی در ایران کلاس و مدرسه و دانشگاه عطا می کند اما زبان بیش از 35 میلیون تورک شیعه را نابود می کند و همۀ ثروت های سرزمین اش را غارت و در فارسستان انرژی هسته ای، ذوب آهن و مس وکارخانجات و صنایع مادر و استراتژیک دایر می کند.

حرکت ملی آزربایجان و اسلامیت

استفادۀ ابزاری از دین و عقاید مذهبی و ظهور ترویستهای مذهبی و انجام انواع مختلف جنایت وخشونت بنام دین، امروزه دین و مذهب را امر بالقوه و بالفعل خطرناک برای انسانها و جوامع در آورده است. انسان آزربایجانی و فعال در حرکت ملی این اوضاع وخیم خاورمیانه و ایران مذهبی را با پوست و گوشت تجربه و لمس می کند و از هر چیز مذهبی و دینی خوفناک و هراسان می شود.

اما با نگاه عقلانی و واقع بینانه می بینیم تورکان از زمان ظهور اسلام، اسلام عقل گرا و علم گرای ابن سینا و فارابی ، و اسلام تساهل وتسامح گرای مولوی و شمس تبریزی را در بطن و متن فرهنگ و تمدن تاریخی خودشان پرورش داده اند و از زمان ظهور و بروز ملی گرایی تورک در قفقاز در قرن 19 میلادی و بعد در میان تورکان عثمانی؛ در کنار تورک گرایی و تجدد گرایی، اسلام گرایی نیز یکی از اصول سه گانه ناسیونالیسم تورکی و آزربایجانی در برابر روس ها، ارامنه و اروپاییان مسیحی بوده است و این اصول سه گانه نیز بخوبی در پرچم سه رنگ آزربایجان در سال 1918 توسط محمد امین رسولزاده بنیانگذار جمهوری آزربایجان، تبلور یافته است.

بنابراین اسلامیت و اسلام گرایی با رویکردهای عقل گرایانه، انسانگرایانه، علم گرایانه، آزادیخواهانه و عدالت طلبانه، نه تنها در قفقاز، جمهوری آزربایجان و تورکیه یک اصل برای ناسیونالیسم تورکی بوده بلکه در یک صد سال اخیر در آزربایجان جنوبی هم اسلام واسلامیت در نزد ستارخان و باقرخان، شیخ محمد خیابانی ،ثقه الاسلام و جنبش خلق مسلمان آیت سید کاظم الله شریعتمداری بیشتر بعنوان قلعۀ ضد استعمار خارجی و دژ محکم در برابر استبداد داخلی و مذهبی عمل کرده است.

از این رو در آزربایجان امروز، حضور و ظهور بلامنازع حرکت ملی آزربایجان بعنوان حرکت ناسیونالیستی ضد استعمار فارس ؛ لزوم اتخاذ رویکرد مناسب نسبت به دین اسلام بعنوان دین اکثریت ملت آزربایجان را ( به مثابۀ قلعه و دژ در برابر داشناکهای گریگوری، تروریستهای کورد داعشی، پان ایرانیستها و پان فارس های پهلوی گرای ضد اسلام و طرفدار دین زرتشتی و در برابر پان تالش های داعشی و در برابر سوء استفاده شعوبی گری فارس ها از اسلام و شیعه) دوچندان می کند و ما بایست صاحب و مالک اسلام عقل گرا و انسان گرای تاریخی- ضد استعماری و ضد استبدادی خودمان شویم.

مکتب تورک تبریز و حرکت ملی ضد استعماری و ضد استبدادی آزربایجان بایست از اسلام تاریخی-مدرن،عقل گرا،انسان گرا و علم گرای ناسیونالیسم ترکی قفقاز و تورکیه الهام بگیرد و برای انسجام ملی بیشتر و برای ملت شوندگی و دولت شوندگی باید با تاریخ اسلامی خود و با دولت های اسلامی و تورکی و با اقشار ولایه های مذهبی خود پیوند و نزدیکی گفتمانی و استراتژیک داشته باشد و افراد، تشکیلات و نهادهای مذهبی و دینی مخصوص ملت گرایی و دولت گرایی آزربایجان را طراحی، سازماندهی و تقویت کند.