فعال سیاسی ترک و مهندس ژئوتکنیک
در حالی که رسانههای حکومتی ایران با تمام قوا سرگرم برگزاری همایشهایی «در حمایت از مردم غزه» هستند، در شمالغرب ایران، یکی از بزرگترین فاجعههای زیستمحیطی تاریخ خاورمیانه – یعنی مرگ تدریجی دریاچه ارومیه – با سکوتی سنگین و حسابشده مواجه است.
اما پرسش اساسی اینجاست: چرا جمهوری اسلامی ایران از کنار مرگ این دریاچه که حیات میلیونها نفر را تهدید میکند، چنین بیتفاوت عبور میکند؟
فاجعهای قابل پیشگیری اما عامدانه تشدیدشده
بر اساس گزارشات دانشگاه تبریز و سازمان حفاظت محیط زیست (پیش از سانسورهای حکومتی)، بیش از 90٪ مساحت دریاچه ارومیه خشک شده است. کاهش بارندگی تنها بخش کوچکی از ماجراست. آنچه این فاجعه را «مهندسیشده» میسازد، مجموعهای از پروژههای انتقال آب، سدسازیهای بیرویه، توسعه کشاورزی غیراصولی، و تصمیمگیریهای امنیتی-سیاسی است که نه با مشورت متخصصین، بلکه با دستور فرماندهان سپاه و نهادهای امنیتی انجام شده است.
بنده خودم به عنوان یکی از مسئولان فنی سدهایی همچون «سد بوکان» و «سد سیلوه» در سال ۹۲ به چشم دیدم که این آبها نه تنها مانع ورود آبهای سطحی به دریاچه شدند، بلکه بخشی از طرحهای کلان محرمانهای بودند که با هدف انتقال آب به مناطق مرکزی و امنیتی کشور (از جمله به اصفهان و قم) طراحی شدند.
تبعیض سیستماتیک علیه آذربایجان
بیتوجهی عامدانه به بحران ارومیه تنها یک بیکفایتی فنی نیست؛ بلکه نمایانگر تبعیض عمیق سیاسی-فرهنگی جمهوری اسلامی علیه مردم ترکزبان آذربایجان است. آیا اگر این فاجعه در مرکز ایران رخ میداد، همان سکوت حاکم میشد؟ آیا اگر ارومیه نامی فارسی به خود داشت، رسانهها و مسئولین با این شدت آن را نادیده میگرفتند؟
امروز مردم منطقه نه تنها با بحران ریزگرد و شوری خاک مواجهاند، بلکه با مهاجرت اجباری، نابودی زمینهای کشاورزی، افزایش بیماریهای تنفسی و روانی و فروپاشی اقتصادی منطقه دست به گریبانند. اما مسئولین به جای پاسخگویی، فعالان مدنی را به جرم «تبلیغ علیه نظام» بازداشت و تهدید میکنند.
وقتی سپاه پاسداران متخصص محیط زیست میشود!
پروژههای بازسازی و احیای دریاچه، در سالهای اخیر به دست شرکتهای وابسته به قرارگاه خاتمالانبیاء سپاه افتادهاند. نتیجه؟ صدها میلیارد تومان بودجه به جیب نهادهای نظامی ریخته شد، بدون آنکه حتی یک میلیمتر به تراز آبی دریاچه افزوده شود. باز هم فساد، ریا، و نمایشهای تبلیغاتی جای تخصص، شفافیت و مسئولیت را گرفتهاند.
ایران خانه کیست؟
چرا برای غزه مراسم عزاداری رسمی برگزار میشود، اما برای ارومیه حتی یک بیانیه؟
چرا هواپیمای کمکرسان برای لبنان اعزام میشود، اما کودکان ارومیه و تبریز باید در گردوغبار نمک جان دهند؟
مگر به عقیدهی شما آذربایجان بخشی از ایران نیست؟!
اگر مسئولین جمهوری اسلامی تصور میکنند با سرکوب اعتراضات محیطزیستی میتوانند سکوت را به مردم تحمیل کنند، باید بدانند که صدای ترکهای آذربایجان – چه در داخل و چه در تبعید – اکنون رساتر از همیشه است