دریاچه ارومیه، با مساحت پیشین بیش از ۵۰۰۰ کیلومتر مربع، یکی از بزرگترین دریاچههای شور جهان و مهمترین اکوسیستم داخلی ایران محسوب میشد. این دریاچه نقش حیاتی در حفظ تنوع زیستی، اقلیم منطقه و معیشت جوامع محلی داشت (UNDP, 2016). طی دهههای اخیر، کاهش سطح آب دریاچه به حدود ۲۰ درصد مساحت اولیه، بحران زیستمحیطی گستردهای ایجاد کرده است که پیامدهای اجتماعی، اقتصادی و امنیتی قابل توجهی به همراه دارد. این مقاله با استفاده از منابع علمی و دادههای مستند، به تحلیل عوامل طبیعی و انسانی خشک شدن دریاچه، نقش سوءمدیریت جمهوری اسلامی و تعهدات دولتها در چارچوب حقوق بینالملل محیط زیست میپردازد.
تاریخچه و وضعیت پیشین دریاچه
دریاچه ارومیه از لحاظ اکولوژیکی یک اکوسیستم شاخص و از نظر هیدرولوژیکی بزرگترین دریاچه شور ایران است. زیستگاه گونههای مهاجر پرندگان از جمله فلامینگوها و پلیکانها و منابع جلبکی آن، بهویژه آرتمیاها، اهمیت جهانی داشت (Madani, 2014). بررسی دادههای هیدرولوژیکی نشان میدهد که سطح آب در دهه ۱۳۵۰ به حدود ۵۰۰۰ کیلومتر مربع و عمق متوسط آن ۶ تا ۸ متر بوده است. نقش اقتصادی و اجتماعی دریاچه در تأمین معیشت جوامع محلی نیز قابل توجه بود، بهویژه در بخش کشاورزی و ماهیگیری.
نشانههای کاهش آب از اوایل دهه ۱۳۷۰ آغاز شد و مطالعات ماهوارهای حاکی از از دست رفتن حدود ۸۰ درصد سطح دریاچه بین سالهای ۱۹۹۵ تا ۲۰۱۵ است (NASA, 2015). این کاهش سطح آب، بیش از آنکه ناشی از تغییرات اقلیمی صرف باشد، نتیجه سیاستهای نادرست مدیریتی و بهرهبرداری ناپایدار منابع آبی بوده است.
عوامل خشک شدن دریاچه ارومیه
تغییرات اقلیمی
مطالعات اقلیمی نشان میدهد که کاهش بارندگی و افزایش دمای هوا تأثیر قابل توجهی بر کاهش حجم آب دریاچه داشته است، اما این عوامل تنها بخش کوچکی از مسئله را تشکیل میدهند (Tabari & Talaee, 2014).
بهرهبرداری غیرسازگار از منابع آبی و سدسازی
سدسازی گسترده بر روی رودخانههای منتهی به دریاچه و استفاده بیرویه از منابع زیرزمینی، حجم آب ورودی به دریاچه را به شدت کاهش داده است (Madani, 2014). سیاستهای توسعه کشاورزی بدون توجه به ظرفیت منابع آب، افزایش کشت محصولات پرآببر و حفر چاههای غیرمجاز، فشار مضاعفی بر اکوسیستم دریاچه وارد کرده است.
سوءمدیریت جمهوری اسلامی ایران
سوءمدیریت ساختاری، عامل تعیینکننده بحران دریاچه ارومیه است. ستاد احیای دریاچه با بودجه کلان تأسیس شد اما فقدان شفافیت، برنامهریزی کوتاهمدت و فساد نهادی موجب شد اقدامات اجرایی عمدتاً نمادین باشند. هشدارهای کارشناسان داخلی و بینالمللی برای اصلاح سیاستها نادیده گرفته شد و اثر ملموسی حاصل نگردید (Shadkam et al., 2016).
پیامدهای زیستمحیطی، اجتماعی و اقتصادی
تخریب اکوسیستم
خشک شدن دریاچه منجر به نابودی زیستگاههای طبیعی و کاهش جمعیت گونههای آبزی و پرندگان مهاجر شده است. نمکزارهای خشکشده، به کانونهای گردوغبار حاوی مواد سمی تبدیل شدهاند که تهدیدی جدی برای سلامت انسانها و محیط زیست منطقه ایجاد کردهاند.
پیامدهای اجتماعی و مهاجرت
افزایش ذرات نمکی در هوا با بیماریهای تنفسی، پوستی و قلبی مرتبط است (WHO, 2018). همچنین، کاهش قابلیت کشت و شوری خاک، موجب مهاجرت گسترده کشاورزان از مناطق پیرامون دریاچه شده است؛ پدیدهای که تحت عنوان «مهاجرت اقلیمی» در ادبیات علمی شناخته میشود.
پیامدهای امنیتی و منطقهای
تغییرات جمعیتی، افزایش بیکاری و تخریب زیرساختها، ظرفیت ایجاد بحران اجتماعی و بیثباتی منطقهای را افزایش میدهد. چنین شرایطی میتواند به تهدید امنیتی داخلی و منطقهای تبدیل شود.
مسئولیت دولتها در برابر محیط زیست
از منظر حقوق بینالملل
بر اساس اصول حقوق بینالملل محیط زیست، دولتها موظف به حفاظت از منابع طبیعی و رعایت توسعه پایدار هستند:
1. اصل توسعه پایدار: دولتها باید نیازهای نسل حاضر را بدون به مخاطره انداختن توان نسلهای آینده تأمین کنند (Brundtland Commission, 1987). سیاستهای مدیریت آب در ایران، مغایر با این اصل است.
2. اصل پیشگیری و احتیاط: کنوانسیونهای بینالمللی از جمله کنوانسیون رامسر و کنوانسیون تغییرات اقلیمی، بر پیشگیری از تخریب محیط زیست تأکید دارند. ایران، با وجود عضویت، در عمل تعهدات خود را ناقص اجرا کرده است (UNEP, 2020).
3. مسئولیت فرامرزی: بر اساس اصل «عدم وارد آوردن خسارت به سرزمین دیگران»، دولتها موظفند اقدامات خود را طوری مدیریت کنند که به محیط زیست کشورهای همسایه آسیب نرساند. گردوغبار ناشی از خشک شدن دریاچه ارومیه میتواند به ترکیه، عراق و جمهوری آذربایجان منتقل شود و این اصل را نقض نماید.
نتیجهگیری و پیشنهادها
خشک شدن دریاچه ارومیه، نتیجه ترکیبی از عوامل طبیعی، بهرهبرداری نامتوازن منابع و سوءمدیریت ساختاری است. جمهوری اسلامی ایران، با اقدامات نمایشی و عدم اصلاح سیاستها، بحران را تشدید کرده است.
برای احیای دریاچه ضروری است:
بازنگری در سیاستهای کشاورزی و کاهش کشت محصولات پرآببر.
مدیریت شفاف و علمی منابع آبی و مقابله با فساد نهادی.
تقویت همکاری منطقهای و بینالمللی در زمینه حفاظت از اکوسیستم دریاچه.
ارتقای نقش جامعه مدنی، دانشگاهها و رسانهها در نظارت و آگاهیبخشی.
تجارب جهانی نشان میدهد که با سیاستگذاری صحیح و اراده سیاسی قوی، امکان احیای اکوسیستمهای آسیبدیده وجود دارد. دریاچه ارومیه، اگرچه امروز در وضعیت بحرانی است، همچنان قابلیت بازگشت و بازسازی را دارد.
منابع
Madani, K. (2014). Water management in Iran: what is causing the looming crisis?. Journal of Environmental Studies and Sciences, 4(4), 315–328.
NASA (2015). “Shrinking of Lake Urmia.” Earth Observatory.
Shadkam, S., et al. (2016). “The precarious future of the Lake Urmia basin, Iran.” Science of The Total Environment, 484, 293–303.
Tabari, H., & Talaee, P. H. (2014). Analysis of trends in temperature data in arid and semi-arid regions of Iran. Global and Planetary Change, 115, 1–10.
UNDP (2016). “Lake Urmia Restoration Program.” United Nations Development Programme Report.
UNEP (2020). Global Environment Outlook.
WHO (2018). “Air Pollution and Health Report.” World Health Organization.
Brundtland Commission (1987). Our Common Future. United Nations.