از همان آغاز زلزله جانگداز و خانمان برانداز آزربایجان در ساعت 16:53 دقیقه به وقت محلی در 17 کیلومتری شهرستان اهر و در ساعت 17:04 دقیقه به وقت محلی در 10 کیلومتری شهرستان ورزقان در روز شنبه 21 مرداد 1391 هـ.ش/ 11 آگوست 2012م./ 23 رمضان 1433 هـ.ق. که روزها، ماهها و سالهایی به شدت تلخ، سیاه، بحرانی، جانگداز و مصیبت بار برای تک تک انسانهای ملت تورک آزربایجان و مخصوصاً انسانهای مظلوم فقیر، بیچاره، بیکار، صادق، زحمتکش ملت تورک آزربایجان ساکن در شهرهای اهر- هریس- ورزقان (منطقه قاراداغ آزربایجان) و مخصوصا در «روستاهای این منطقۀ مهم از آزربایجان» رقم زد و هزاران انسان تورک فقیر بدبخت و بیچاره، به مصیبت بزرگ زلزله دچار یا قتل عام و یا مصیب زده و بی خانه و در به در و آوارۀ کوه و دشت و جنگل شده بودند، از آن جا که به دلیل خیانت صد سالۀ حاکمیت پانفارسیست پهلوی و جمهوری اسلامی ایران به ملت تورک آزربایجان، مردم مظلوم تورک آزربایجان در روستاهای منطقۀ قاراداغ به اجبار در خانه های کاهگلی کهنه و فرسوده به سر می بردند که در مقابل کوچکترین زلزله بدون مقاومت همه یشان فروریختند و تلفات جانی این بلای مشکوک به هارپ روسیه، بیشتر از 20 هزار نفر شد و جالب این که جمهوری شیطانی ایران حتی 500 نفر را هم نپذیرفت، از همان آغاز زلزله دهشتناک، حاکمیت ضد تورک و ضد آزربایجان و ضد بشر جمهوری اسلامی ایران با بایکوت مغرضانۀ خبری و اطلاع رسانی از تلفات این زلزلۀ موحش مشکوک نه تنها خودش هیچ کمکی به مردم مظلوم زلزله زدۀ تورک آزربایجانی (اعم از نوزاد و اطفال خردسال و پسران و دختران و نوجوانان و جوانان و پیرمردان و پیرزنان مظلوم و زخمی و بی خانه و آواره و در معرض گرما و سرما مانده) نمی کرد، بلکه مانع کمکهای انسان دوستانۀ دو کشور جمهوری آزربایجان و تورکیه به زلزله زدگان مظلوم تورک آزربایجانی هم شد. اما در یک قیام و حرکت قهرمانانه و تاریخی و فراموش نشدنی و هماهنگ و ملی، فعالان صادق و فداکار و قهرمان حرکت ملی ملت تورک آزربایجان و کل ایران، از همۀ شهرها و روستاهای کل آزربایجان جنوبی برای کمک به هموطنان مظلوم خودشان با هر وسیله ای که به دستشان آمد، شتافتند، و حاکمیت عوض تشویق و تقدیر از این عمل انسانی و بشردوستانه این فعالان بی نظیر، با کمک خودفروختکان مانقورت- پانفارس سپاه پاسداران و نیروی انتظامی و ادارۀ اطلاعات، آنها را، اعم از پسر و دختر و زن و مرد و پیرزن و پیرمرد، دسته دسته دستگیر، شکنجه، محاکمه و زندانی می کرد، دکتر امیرمحمد رحمن پور کوچه (از تبریز)، معصومه آقازاده (از سولدوز)، محمد اورمولو (از اورمو) و محمد قلی نواز (از تبریز) از همان آغاز وقوع این مصیبت بزرگ، به همراه خیل فعالان حرکت ملی آزربایجان برای کمک به زلزله زدگان مظلوم و بی پناه تورک آزربایجانی در مناطق زلزله زده «قاراداغ» حضور داشتند و در همین راه مقدس کمک رسانی انسان دوستانه به هموطنان مظلوم ملت تورک خودشان با حوادث تصادفات رانندگی مشکوک به شهادت رسیدند.

در روزهایی اخیر شاهد وقوع آتش سوزی گسترده، مشکوک، عمدی، سیستماتیک و تطبیق شده توسط حاکمیت ضد تورک و ضد آزربایجان جمهوری اسلامی ایران در جنگلهای قاراداغ هستیم که با سیاست مغرضانۀ سکوت و بایکوت خبری رسانه حاکمیت ضد تورک، ضد آزربایجان و ضد بشر جمهوری اسلامی ایران و سکوت و بایکوت خبری مغرضانه و صلیبی ضد تورک و ضد آزربایجان رسانه های به اصطلاح اوپوزیسیون جمهوری اسلامی ایران، مخصوصاً تلویزیونهای ماهواره ای نژادپرست فارسی زبان ضد تورک و ضد آزربایجان صدای آمریکا Voa Tv Persian، بی بی سی فارسی BBC Persian، دیدگاه Didgah Tv، تلویزیون اندیشه Andishe Tv، کانال جدید Kananl Jadid، پارس تی وی Pars Tv، ایران اینترنشنال Iran International ، ایران فردا IRAN-E-FARDA، رادیو فردا Radio Farda، من و تو Manoto Tv، ایران آریایی، تلویزیون رها، سیمای آزادی (تلویزیون مجاهدین خلق ایران)، تلویزیون کانال 1، رادیو زمانه، دویچه وله، یورونیوز، میهن تی وی، شبکۀ تلویزیونی بیان، کلمه و ... همراه است. پیداست که فاشیسم راسیست ضد تورک و ضد آزربایجان، جمهوری شیطانی و چه اوپوزیسیون قلابی مغرض تر از آن) همراه و همگام و همنوا و متحد با هم سیاست تبدیل کشور آزربایجان جنوبی را به «زمین سوخته» در پیش گرفته اند و در این راه شیطانی، اهداف استراتژیک و سیاسی بسیار بسیار بسیار پلید و ضد انسانی را دنبال می کنند. این قدرتهای صلیبی ضد تورک و ضد آزربایجان، همگی با هم به طور عمیق درک کرده اند که «بیداری شعور ملی در ملت تورک آزربایجان و کل ایران» جدی و غیرقابل انکار و کتمان است و این ملت بزرگ دیر یا زود به آزادی از اشغال و استعمار فاشیسم راسیست ضد تورک، ضد آزربایجان و ضد بشر فارس خواهدرسید، برای همین با ایجاد زلزله های مشکوک به هارپ روسیه، مثل زلزله اهر-هریس- ورزقان در مرداد سال 1391 و ایجاد حریق عمدی سیستماتیک و دولتی در جنگلهای قاراداغ در مرداد همین سال 1398 و عدم انجام هیچگونه اقدامی برای کمک به زلزله زدگان بدبخت و عدم هیچگونه اقدامی برای اطفای این حریق دهشتناک در سطح ملی، می خواهند این منطقۀ مهم و استراتژیک آزربایجان جنوبی را، مخصوصا روستاها و جنگلهای این منطقه را برای غارت و تاراج راحت تر و بی دردسرترمعادن مس و طلای آن از یک سو و مهم تر از آن، استقرار نیروهای سپاه پارسداران رژیم جمهوری اسلامی ایران در این منطقۀ به شدت استراتژیک و مهم و هم مرز با ارمنستان جعلی، به منظور ایجاد «کریدوری فارسی- ارمنی- کوردی» و پر کردن نیروهای نظامی و شبه نظامی سپاه پارسداران و داشناکسوتیون و پ ک ک از سوی دیگر در این منطقۀ حساس برای فردای آزادی و استقلال آزربایجان از «قاراداغ» ما، «قاراباغی دیگر» و دهشتناک تر بسازند. با خبر هستیم که وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه حاکمیت جمهوری اسلامی ایران دقیقاً مثل 7 سال پیش که فعالان حرکت ملی ملت تورک و دوستداران و دلسوزان انسان دوست تورک آزربایجانی را که به کمک زلزله زدگان مظلوم می شتافتند دستگیر می کرد، این روزها هم فعالان حرکت ملی ملت تورک و دوستداران و دلسوزان طبیعت دوست تورک آزربایجانی را که برای اطفای حریق به منطقۀ قاراداغ (آراز باران) می روند، دستگیر می کند. بارها فریاد زده ایم و باز هم فریاد می زنیم و تا جان در تن داریم فریاد خواهیم زد: حاکمیت جمهوری اسلامی ایران ( در اصل حاکمیت شیطانی صلیبی ضد تورک، ضد عرب، ضد آزربایجان، ضد غیرفارس و ضد بشر پانفارسیسم مذهبی ایران یا حاکمیت تشیع مجوسی شعوبی پارسی) دقیقا همان حاکمیت شیطانی صلیبی ضد تورک، ضد عرب، ضد آزربایجان، ضد غیرفارس و ضد بشر پانفارسیسم پهلوی (پالانی) است و جالب این که الگوی کمونیسم پانفارس نیز دقیقاً با این دو این همانی دارد و هر سه یکی هستند. بارها فریاد زده ایم و باز هم فریاد می زنیم و تا جان در تن داریم فریاد خواهیم زد: فاشیسم راسیست ضد تورک، ضد عرب، ضد آزربایجان، ضد غیرفارس و ضد بشر فارس، در پوشش ایران پرستی، گاهی ریشش را تیغ می زند و کراوات می بندد و تاج بر سر می گذارد؛ گاهی ریش و پشم می گذارد و عمامه بر سر می گذارد و قبا بر تن و عبا بر دوش می اندازد و نعلین می پوشد و گاه لباس خاکی نظامی یا اورکت امریکایی کمونیستی (؟) می پوشد و پشت شعارهای احمق فریب دفاع از کارگر و رنجبر پنهان می شود؛ ولی در هر حال و در هر جلد و لباس و پشت هر تظاهر و شعاری، فاشیسم راسیست فارس ضد تورک، ضد عرب، ضد آزربایجان، ضد غیرفارس و ضد بشر است و باید و باید و باید و باید و باید و باید و باید به خاطر قداست انسان و انسانیت این فاشیسم راسیست ضدبشر را ریشه کن کرد. در این راه مقدس، ما فعالان حق طلب حرکت ملی ملت تورک آزربایجان و کل ایران از همۀ حق طلبان باوجدان، منصف و حق طلب همۀ ملل غیرفارس و حتی انسانهای باوجدان، منصف و حق طلب خود ملت تاجیک ایران (قوم فارس جعلی) استمداد می طلبیم.

باری به سر بحث خودمان برگردیم: در آن روزهای بسیار سخت و بحرانی در سال 1391 برای انسانهای مظلوم ملت تورک آزربایجان که زلزله ای مهیب و عمدی در منطقۀ قاراداغ آزربایجان که به یمن خیانت صد سالۀ فاشیسم راسیست فارس بر ملت تورک آزربایجان و کل ایران چه در دورۀ سیاه پهلوی و چه دورۀ سیاه تر جمهوری شیطانی ایران، فاقد هر گونه امکنات جاده ای و ارتباطی است، در میان سکوت مغرضانۀ حاکمیت جمهوری شیطانی فارس و اوپوزیسیون قلابی پانفارس همین حاکمیت، فعالان قهرمان حرکت ملی ملت تورک آزربایجان از تمامی شهرها و روستاها هماهنگ با هم به کمک هموطنان مظلوم خودشان که از مادر و جنین و کودک و نوجوان و دختر و پسر و پیر و جوان و زن و مرد زیر خروارها آوار خانه های کاهگلی مانده بودند، شتافتند و بسیاری از انسانها را از زیر آوار نجات دادند و به کمک رسانی جدی از نظر غذایی، پزشکی و وسایل و تجهیزات اسکان و غیره پرداختند و جالب این که حاکمیت ضدبشر جمهوری شیطانی ایران این فعالان حرکت ملی را دسته دسته دستگیر و به جرم انسان دوستی و کمک به همنوع بازجویی و شکنجه و زندانی می کرد!!! به راستی کدامین ملت به مانند ملت تورک آزربایجان گرفتار این حجم از خیانت، خباثت، جنایت، رذالت سیستماتیک حاکمیتهای ضد تورک و ضد بشر شده است؟ و حال که با این حجم از خیانت، خباثت، جنایت، رذالت سیستماتیک حاکمیتهای ضد تورک و ضد بشر حاکمیتهای ضدبشر پهلوی و جمهوری شیطانی ایران، ما فعالان حق طلب، آزادی خواه و استقلال طلب و انسان دوست حرکت ملی ملت تورک آزربایجان و کل ایران خواستار آزادی و استقلال ملت تورک خودمان از اشغال و استعمار سیاه همه جانبه سیاسی- فرهنگی- مذهبی- اجتماعی- اقتصادی فاشیسم راسیست فارس در ایران شده ایم، فاشیستهای راسیست فارس به بهانۀ ایران پرستی (ایران پرستی را پارس پرستی بخوانید بسیار درست تر است)، ما را با پشتیبانی قدرتهای پوشالی صلیبی که از پس حاکمیت دست نشاندۀ خودشان، جمهوری شیطانی ایران برنمی آیند، به سرکوب و نسل کشی ملتمان تهدید می کنند!

باری مشابه استراتژی اساسی ما در مقالاتمان که با جدیت کوشیم به لیستی از «همۀ شهیدان صادق حرکت ملی ملت تورک آزربایجان و کل ایران» برسیم، ممکن است این سؤالات در ذهن خواننده محترم این مقاله پیدا شود و البته و صد البته این حق خواننده است که از ما بپرسد: «دکتر امیرمحمد رحمن پور کوچه، معصومه آقازاده، محمد اورمولو و محمد قلی نواز چه ارتباطی با حرکت ملی آزربایجان دارند»؟ «چرا به دکتر امیرمحمد رحمن پور کوچه، معصومه آقازاده، محمد اورمولو و محمد قلی نواز می پردازید»؟ «چرا حالا و بعد از گذشت 7 سال و این همه دیر به یاد این شهدا افتاده اید»؟ «چرا دکتر امیرمحمد رحمن پور کوچه، معصومه آقازاده، محمد اورمولو و محمد قلی نواز را «شهدای راه حرکت ملی ملت مظلوم تورک آزربایجان می خوانید»؟

جواب به این سؤالات با توجه به «کار شجاعانه و بی نظیر و انسان دوستانه ملی که دکتر امیرمحمد رحمن پور کوچه، معصومه آقازاده، محمد اورمولو و محمد قلی نواز پیش از شهادت مظلومه شان با عزم و ارادۀ جدی در حال انجام آن بودند؛ یعنی کمک رسانی بی محابا، جدی، عاشقانه، شبانه روزی و همه جانبه به انسانهای مظلوم و از همه جا بی خبر ملت تورک آزربایجان که قربانی جنایت، خیانت، خباثت و رذالت فاشیسم راسیست ضد تورک، ضد آزربایجان و ضدبشر فارس در هیات جمهوری اسلامی ایران شده بودند»، زیاد هم سخت نیست: جمهوری اسلامی ایران با همکاری روسیه و تکنولوژی هارپ خود عامل ایجاد زلزله در قاراداغ بود، برای همین دقیقا مثل آتش سوزی گستردۀ امسال که همه این جنایات خبیثانۀ ضدبشری را می خواهد در سایۀ سکوت و کتمان بایکوت خبری و رسانه ای کند، در سال 91 نیز دقیقا به همین صورت می خواست موضوع را پنهان و لاپوشانی کند، اما فرزندان رشید و قهرمان ملت تورک آزربایجان با سرازیر شدن به مناطق زلزله زده قاراداغ و کمکهای دواطلبانه رژیم ضد تورک و ضد آزربایجان و ضد بشر جمهوری اسلامی ایران را در رسیدن به اهداف ضد بشری خودش ناکام گذاشتند، پس هیچ استبعادی ندارد که دکتر امیرمحمد رحمن پور کوچه، معصومه آقازاده، محمد اورمولو و محمد قلی نواز توسط ماموران جنایتکار وزارت اطلاعات یا اطلاعات سپاه حاکمیت به شهادت رسیده باشند و موضوع هرگز تصادفهای سادۀ جاده ای نبوده باشد. با توجه به ماهیت جنایت پیشه و اطلاعاتی- امنیتی جمهوری شیطانی ایران عمدی بودن این به اصطلاح تصادفات جاده ای زیاد هم بعید نیست. در ادامه مقاله به این مورد بیشتر خواهیم پرداخت، فعلا عجالتا نحوه شهادت دکتر امیرمحمد رحمن پور کوچه را با توجه به اطلاعاتی که از سایتها به دست آورده ایم، مرور می کنیم: «بنا به گفتۀ شاهدان عینی، مقارن ساعت 2 بعد از ظهر روز یکشنبه 29 مرداد 1391 هـ.ش./ 19 آگوست 2012م./ 1 شوال 1433 هـ.ق. به دلیل سبقت غیرمجاز یک سواری پراید از آمبولانس اورژانس اجتماعی تبریز در جاده «خواجه» به سمت «اهر» (خواجه: شهری از توابع شهرستان هریس در 25 کیلومتری تبریز و در مسیر جادۀ اصلی اهر- تبریز) ، راننده آمبولانس نتوانست آن را کنترل کند و به شدت با یک سواری پژو تصادف کرد. به علت شدت تصادف، پنج تن در دم جان باخته و هشت تن دیگر نیز به بیمارستان «امام رضا تبریز» منتقل شدند. دو تن از مصدومین نیز به علت شدت جراحات وارده، در بیمارستان جان خود را از دست دادند. در این سانحه دکتر امیرمحمد رحمن پور کوچه، دارای دکترای روانپزشکی از دانشگاه «ازمیر» جمهوری تورکیه و مولف چند کتاب و فعال شناخته شده تورک آزربایجانی تبریزی جان خود را از دست داد». خوب در این جا سوالاتی پیش می آید: آیا این تصادف به تمامی اتفاقی است؟ آن پراید که سبقت غیرمجاز گرفته و باعث اصلی این تصادف بوده است متعلق به چه کسی یا چه ارگانی بود؟ آیا جاده وضعیت مناسبی داشته است یا مثل اکثر جاده های آزربایجان «جاده مرگ» بوده است؟ البته که جادۀ مرگ بوده است، پس با این حساب حتی اگر عمدی درکار نباشد باز هم حاکمیت ضد تورک و ضد آزربایجان جمهوری اسلامی ایران مقصر اصلی است. توضیح می دهیم:

در شرایطی که حاکمیت ضدبشر جمهوری شیطانی ایران نه تنها از کمک رسانی به انسانهای مظلوم و زیرآوار ماندۀ ملت تورک آزربایجان در منطقۀ قاراداغ و روستاها و شهرهای اهر-هریس ورزقان خودداری می کرد، بلکه حتی اخبار و اطلاعات مربوط به این فاجعۀ ملی را زیر برنامه های تلویزیونی مغرضانه مثل «مراسم نفرت انگیز «عزاداری تشیع ضدتورک و ضد آزربایجان و ضدبشر مجوسی شعوبی پارسی» و «خنده بازار» پنهان می کرد، دکتر امیرمحمد رحمن پور کوچه، معصومه آقازاده، محمد اورمولو و محمد قلی نواز از نخستین فعالان حرکت ملی ملت تورک آزربایجان و کل ایران بودند که عاشقانه و بدون هیچگونه چشمداشت مادی با سرعت و در اولین فرصت، به سوی منطقۀ مصیبت زده قارداغ رفتند و تمام وقت و انرژی و مال و حتی جان و زندگی خود را به تمامی وقف کمک به همنوعان مظلوم زلزله زده شان کردند. حال شاید این سوال از ذهن برخی از خوانندگان محترم اعم از ملتچی تورک آزربایجانی و غیر آزربایجانی به وجود بیاید که هر چهار نفر این عزیزان، دکتر امیرمحمد رحمن پور کوچه، معصومه آقازاده، محمد اورمولو و محمد قلی نواز قربانی تصادف جاده ای شده اند و تصادفات جاده ای نیز در ایران امری «طبیعی» است. در پاسخ می گوییم: اولا چه کسی می تواند به ضرس قاطع بگوید که «همۀ تصادفات جاده ای در کشوری با حاکمیت ضدبشری توتالیتر و فاشیست و راسیست ضد تورک، ضد عرب، ضد آزربایجان، ضد غیرفاس و ضد انسان مثل جمهوری اسلامی ایران «طبیعی» است؟ ما در چه کشوری زندگی می کنیم؟ ما در کشوری زندگی می کنیم که حاکمیت جمهوری اسلامی ایران به تمامی «دشمن» ما انسانهای ملت تورک آزربایجان و کل ایران است و از دشمن هر کاری، تکرار و تأکید می کنم هر خیانت، خباثت، رذالت و جنایتی برمی آید. ما در کشوری زندگی می کنیم که حاکمیت سالهای سال است، از خرداد ماه 1385 در آزربایجان جنوبی و از خرداد 1388در کل ایران، تنها با زور اسلحه و توسل به نیروهای نظامی- اطلاعاتی- امنیتی- انتظامی و ایجاد فضایی به شدت اطلاعاتی- امنیتی بر سر قدرت است و کل ایران، مخصوصا آزربایجان جنوبی را به تمامی با ایجاد خفقان و به صورت اطلاعاتی- امنیتی اداره می کند: حاکمیت در تمامی شهرهای آزربایجان جنوبی چنان خفقانی امنیتی- اطلاعاتی- پلیسی- نظامی برقرار کرده است که در همۀ اماکن و همه جا، تکرار و تاکید می کنم در همۀ اماکن از پادگانها گرفته تا مدارس، از بازارها گرفته تا مساجد، از دانشگاهها گرفته تا تمامی ادارات وسازمانهای دولتی و غیردولتی، از داخل اتوبوسهای شرکت واحد و مترو گرفته تا کوچه و خیابان گرفته و حتی کوه و دشت و بیابان مأموران اطلاعاتی- امنیتی سپاه و بسیج و اطلاعات و نیروی انتظامی و ارتش جا به جا پراکنده اند و به شدت و به صورت شبانه روزی و تمام وقت، تمام مردم را زیر نظر گرفته و رصد می کنند و کوچکترین تحرک سیاسی یا اجتماعی یا فرهنگی یا اقتصادی را سریعاً با گوشی موبایل مخصوص که در اختیارشان هست، به مقامات اطلاعاتی- امنیتی- نظامی- انتظامی گزارش می دهند. جالب این که از هر صنفی، چه کارگران باشند چه معلمان، چه استادان دانشگاه، چه بازاریان، چه نظامیان چه انتظامیان، از هر قشر و صنف اجتماعی، نیروهای اطلاعاتی و به اصطلاح «مخبرهای اطلاعاتی» را در رأس قرار می دهند و بقیه باید مرئوس این روسای آدم فروش و ضد بشر و مغرض باشند. هیچ رئیس و مسئولی، تکرار و تأکید می کنم: هیچ رئیس و مسئولی از هزاران هزار رئیس و مسئول کل نهادها و ادرات و مدارس و بانکها و موسسات ملی و روزشی و تمامی دانشگاههای جمهوری اسلامی ایران نیست که به نحوی وابسته به نظم و وزارت اطلاعات یا اطلاعات سپاه نباشد و این را به یقین و به ضرس قاطع می گویم. روسای تمامی صنوف و مشاغل ادارات و سازمانهای دولتی و حاکمیتی همگی بلااستثنا مخبرهای اطلاعات هستند، چرا که وقتی اطلاعاتی باشند، بهتر می توانند صنف زیردست خودشان را کنترل کنند. خفقان و محیط امنیتی- اطلاعاتی- انتظامی که حاکمیت جمهوری اسلامی در کل کشور ایران، مخصوصا در آزربایجان جنوبی اشغال شده، ایجاد کرده به واقع بی نظیر و از هر جهت، دقیقا مطابق کتاب 1984 از جورج اورول است. دقیقا مثل این است که انسانهای ملت تورک آزربایجان در داخل جعبه یا قوطی یا سلول بزرگی هستند که در هر جای آن دوربین پنهان شده است و «چشمهایی» به صورت شبانه روزی تمام انسانها را می پایند و «گوشهایی» به تمام حرفهای تمام انسانها گوش می کنند. وقتی ما از فاشیسم راسیست ضد بشر فارس ایران حرف می زنیم، یعنی این. به ضرس قاطع می توان گفت که حاکمیت شیطانی و ضدبشری دیکتاتوری فاشیستی- راسیستی جمهوری اسلامی ایران، ایدئولوژیک ترین، اطلاعاتی ترین، امنیتی ترین، پلیسی ترین، نظامی ترین، سرکوبگرترین حاکمیت در کل جهان است و این را نیز به خوبی می دانیم که این حاکمیت بی سواد و بی تجربه، این خفقان ضدبشری خفه کننده همه جانبه را هرگز نمی توانست بدون کمکهای بی دریغ صلیبیان ضد تورک، ضد عرب، ضد اسلام و ضد انسان مثل چین، روسیه، انگلیس، امریکا، فرانسه و آلمان برقرار سازد که این بحث دیگری است، ولی آنچه در اینجا لازم است تأکید کنیم این است که «هیچ اتفاقی» تکرار و تأکید می کنم هیچ سانحه و حادثه ای در ممکلت اهریمنی به نام ایران به هیچ وجه «اتفاقی نیست». خوب، در چنین حاکمیتی که وصف کردیم آیا امکانش هست که چهار فعال تورک آزربایجانی که یکی شان مدرک دکتری از دانشگاه ازمیر دارد، علی رغم میل چنین حاکمیتی، و درست بر خلاف سیاست و استراتژی به شدت نژادپرستانۀ ضد تورک و ضد آزربایجان رژیم سر خود به منطقۀ ممنوعۀ قاراداغ بروند و به صورت شبانه روزی به کمک رسانی به انسانهای بی نوای زخمی و گرسنه و تشنه تورک آزربایجان که همه چیزشان را از دست داده و به خاک سیاه نشسته اند، بروند و سالم برگردند؟ دوباره سوالم را تکرار می کنم آیا امکانش هست که در زمانی که حاکمیت قصد داشته و دارد که کل منطقۀ قاراداغ آزربایجان را خالی از سکنه کند و سیاست محوری و اساسی اش در سدۀ اخیر (چه پهلوی و چه جمهوری شیطانی) همین خالی سازی آزربایجان از اهالی تورک آن است، در زمان حاکمیت به شدت ایدئوژیک صلیبی مجوسی شعوبی پارسی جمهوری شیطانی ایران، گروهی از نخبگان تورک آزربایجانی به منطقه ای استراتژیک مثل قاراداغ بروند و به مردم مظلوم تورک آزربایجان کمک کنند و زنده و سالم بمانند تا از آنچه در آن منطقه دیده اند، بقیۀ انسانهای بی خبر را هم مطلع سازند؟ این تصور بسیار بسیار بسیار غلطی است که جمهوری شیطانی ایران از کوچکترین تحرک اجتماعی، فرهنگی و سیاسی ما فعالان حرکت ملی آزربایجان بی خبر است. نه، هزار بار نه، البته که حاکمیت جمهوری شیطانی، از کوچکترین تحرک هر کدام از فعالان حرکت ملی و دلسوزان ملت تورک آزربایجان باخبر است و در این باره هرگز موضع گذشت و مدارا در پیش نگرفته است و تا زمانی که بر سر قدرت است، هرگز گذشت و مماشات نخواهدکرد و جنایات و خیانتها و خباثتها و رذالتهای ضدبشری اش را علیه فعالان ملی ملت تورک آزربایجان و کل ایران ادامه داده و ادامه خواهدداد. مورد دیگر این که بر فرض این که حاکمیت هیچ اقدامی در برنامه ریزی و به شهادت رساندن دکتر امیرمحمد رحمن پور کوچه، معصومه آقازاده، محمد اورمولو و محمد قلی نواز نکرده باشد و این شهدای راه حرکت ملی ملت تورک آزربایجان بر اثر اتفاق و تصادف به شهادت رسیده باشند، آیا می توان دامن این حاکمیت جانی خائن خبیث رذل ضد تورک و ضد آزربایجان و ضد بشر را از جرم به کلی پاک کرد؟ البته که نه. همه می دانیم که بر اثر سیاستهای مغرضانه و نژادپرستانه و تبعیض آمیز هر دو حاکمیت ضد تورک و ضد آزربایجان پهلوی و جمهوری اسلامی ایران، شهرهای آزربایجان جنوبی حتی تبریز که مرکز آزربایجان جنوبی است، فاقد جاده های استاندارد و اتوبان بوده و هست. آن هم در زمانی که تهران و شهرهای مرکزی اصفهان، یزد، کرمان و مشهد دارای هزاران کیلومتر اتوبان و حتی اتوبانهای دوطبقه بوده و هستند. برای نمونه می تواند راههای مواصلاتی اصفهان و تبریز را با هم مقایسه کرد. به راستی آیا اساسا به هیچ وجه من الوجوه آیا قابل مقایسه هستند؟ لطفا خواننده محترم «اتوبان دوطبقه اصفهان» را در اینترنت سرچ کند و مطالب را با دقت بخواند: برای مثال این خبر به تاریخ 19 فروردین 1388: « همزمان با سفر دکتر محمود احمدی نژاد رییس جمهور به اصفهان انجام شد: بهره برداری از بزرگراه دو طبقه امام خمینی(ره) به عنوان اولین و بزرگترین بزرگراه دو طبقه کشور در اصفهان- خبرگزاری ایمنا: بزرگراه دو طبقه امام خمینی (ره) به عنوان اولین بزرگراه دو طبقه کشور به مناسبت و همزمان با سفر دکتر احمدی نژاد رییس جمهوری اسلامی ایران به اصفهان مورد بهره برداری قرار گرفت. به گزارش اداره ارتباطات رسانه ای روابط عمومی شهرداری اصفهان بزرگراه دو طبقه امام خمینی اصفهان ، یکی از پیشرفته ترین پروژه های عمرانی در زمینه حمل و نقل در کشور می باشد که توسط شهرداری اصفهان اجرا شده است و ارتباط مستقیمی بین رینگ چهارم یا همان رینگ حفاظتی و رینگ سوم شهر اصفهان برقرار می کند. طول مصوب پل روگذر آن بیش از 5 کیلومتر در امتداد خیابان امام خمینی در شمال غرب اصفهان و از پارک قلمستان شروع و تا بعد از تقاطع بهارستان ادامه خواهد داشت. در این پروژه عظیم که محل عبور خودروها را به دو طبقه تقسیم می کند در طبقه اول یا همکف خیابان ، دسترسی محلی به معابر و خیابانهای اطراف فراهم و طبقه دوم که به بهره بردای رسید ترافیک عبوری را شامل خواهد شد.از ویژگی بارز طراحی این بزرگراه دو طبقه ، امکان ایجاد خطوط ویژه حمل و نقل عمومی نظیر تراموا و یا اتوبوس پر سرعت در زیر پل آن می باشد . برای اجرای این پروژه عظیم شهری در فاز اول و دوم بیش از 500 میلیارد ریال هزینه شده است...»

http://www1.jamejamonline.ir/newstext.aspx?newsnum=100903631027

https://www.imna.ir/news/3148

http://isfahancity.blogfa.com/category/60

https://www.boursenews.ir/fa/news/19230

http://www.ndadpour.ir/post/pnid-10705

https://www.tabnak.ir/fa/news/90366

و جالب این که پانفارسها خود اقرار و اعتراف کردند که اولین اتوبان دوطبقه نه در تهران، پایتخت ایران که عمدتاً تورک نشین است، بلکه در اصفهان عمدتا فارس نشین احداث شده است:

https://www.parsine.com/fa/news/170086

در خبرهای دیگر چنین می خوانیم: « عضو کمیسیون اقتصادی شورای شهر اصفهان: بزرگراه دو طبقه امام خمینی و بزرگراه شهید دستجردی در دوره چهارم شورای شهر اصفهان احداث شد- عضو کمیسیون امور اقتصادی، حقوقی و گردشگری شورای اسلامی شهر اصفهان گفت: احداث حلقه سوم ترافیکی به نام سرداران شهید، احداث بزرگراه دوطبقه امام خمینی(ره)، احداث پل‌های دفاع مقدس، احداث میدان امام علی(ع)، احداث بزرگراه شهید دستجردی و احداث سالن همایش‌های بین‌المللی امام خامنه‌ای از جمله پروژه‌های شاخص ادوار مختلف شورای اسلامی شهر اصفهان است

https://www.farsnews.com/news/13960306001078

جالب تر این که پروژه عظیم اتوبان دوطبقه نه در زمان خاتمی و روحانی بلکه دقیقا در سال 1388 و در زمان محمود احمدی نژاد که فاشیستهای فارس به جهت حوادث انتخابات فرمایشی خرداد 1388 او و دولت او را خائن و بی عرضه می خواندند و هنوز می خوانند، احداث شده است!وقتی خائن و بی عرضه پانفارسها این خدمات را به آنها می کند، ببینید که رفسنجانی و خاتمی و روحانی چه خدماتی به پانفارسیسم و شهرهای نورچشمی اینها کرده و می کنند. در این زمان که من این مطالب را می نویسم به اصفهان رفته و از این شهر خبر دارم: اصفهان به هیچ وجه نه تنها با تبریز قابل مقایسه نیست، بلکه با هیچ شهری از شهرهای ایران، با مشهد، با شیراز، با یزد، با کرمان، حتی با خود تهران نیز قابل مقایسه نیست. کل مساحت 551 کیلومتری در حال رشد شهر اصفهان و بلکه کل مساحت مساحت ۱۰۷۰۴۵ کیلومتر مربع ( معادل ۶/۵۷ درصد از مساحت کشور) استان اصفهان با اتوبانهای دوطبقه و تک طبقه و پلهای بی شمار روگذر و زیرگذر مجهز است. در حالی که جاده های اصلی تبریز به اردبیل، تبریز به اورمو، تبریز به اهر، تبریز به مشکین و غیره در استان آزربایجان شرقی که پیشرفته ترین استان آزربایجان کشور است، نه تنها اتوبان دوطبقه ندارند، بلکه از لحاظ تک بانده بودن، خراب بودن و غیرایمن بودن به «جاده های مرگ» مشهور هستند. برای مثال تا اواخر دهۀ هشتاد شمسی جاده بستان آباد به تبریز (معروف به شبلی) تک بانده بود و هزاران تن از هموطنان تورک آزربایجانی ما در همین «جاده مرگ» به کام مرگ فرستاده شدند. آری! هزاران انسان تورک آزربایجانی در جاده های استانهای اردبیل و آزربایجان شرقی و آزربایجان غربی و زنگان و همدان همه ساله جان شیرین خود را به خاطر عقده و کینه پانفارسیسم ضد تورک و ضد عرب و ضد آزربایجان و غیر بشر فارس جمهوری شیطانی ایران از دست می دهند و در میان سکوت و بایکوت خبری، اخبار این نسل کشیها توسط رسانه های خود حاکمیت و رسانه های به اصطلاح اوپوزیسیون پانفارس همین حاکمیت با توطئه سکوت بایکوت و کتمان می شوند. در شهر اصفهان بودم و با چشمان خودم دیدیم که فارسهای آنجا که به یمن هزاران کارخانه و شرکت ماد و مولد حاکمیت جمهوری شیطانی ایران نه تنها مردان و پسران، بلکه حتی زنان و دخترانشان شاغل هستند، و روزها در کارخانه ها و شرکتها و شبها در پارکها و بوستانهای بهشت آسا دختران وزنان با سر و رو و سینه های باز عیش و عشرت می کنند: آری! ثمرۀ حاکمیت شیطانی پانفارسیسم در سدۀ اخیر برای انسانهای ملت تورک من گرسنگی و بیکاری و فقر و مذهب خرافی تشیع مجوسی شعوبی پارسی و اعتیاد و فساد و دربه دری و خودکشی و خودسوزی و خانواده کشی و خانواده سوزی بوده است، و برای انسانهای قوم نورچشمی فارس کار و رفاه و شادی و عیش و عشرت و لذت بوده است: روسری و چادر سیاه و گریه و عزاداری ابلهانه و مازوخیستی مذهبی و فقر و بیکاری و دربه دری و گرسنگی و اعتیاد و فساد و خودکشی برای انسانهای ملت تورک ما و و شادی و عشرت و کار و رفاه و آزادی و پیشرفت در همان اصفهان و یزد و کرمان و جنوب ایران برای انسانهای قوم جعلی نورچشمی فارس. این ارمغان پانفارسیسم حاکم بر ایران در دوران جمهوری اسلامی ایران بر ای ملت مظلوم تورک آزربایجان است، که اغلب پانفارسهای مکار رذل ضدبشر نیرنگ باز که با این رژیم جنایتکار فارس پرست بازی زرگری برای فریب ملتهای غیرفارس می کنند، به این موارد مهم، یعنی وضعیت رفاه و آسایش و شادی و لذت بی نظیر قوم فارس در شهرهای مرکزی و بدبختی و نسل کشی ملت تورک و ملل غیرفارس در کل مناطق غیرفارس نشین ایران اشاره نمی کنند. حال اگر ما امثال دکتر امیرمحمد رحمن پور کوچه، معصومه آقازاده، محمد اورمولو و محمد قلی نواز را که در راه مقدس و انسان دوستانه کمک به هموطنان ملت تورک خودشان در جاده مرگ اهر- تبریز و به قتل رسیده اند، «شهید راه وطن (آزربایجان)» و «شهید راه حرکت ملی آزربایجان» بخوانیم، آیا اشتباه کرده ایم؟ به راستی آیا واژۀ عربی و پرمحتوای «شهید»، این اصطلاح غرورآفرین مختص و منحصر به جمهوری اسلامی ایران است که برخی از خودیهایمان (اغلب کمونیستها) نسبت به این واژه حساسیت ابلهانه نشان می دهند؟ سخن را کوتاه کنیم: در نظر ما هر فعال حرکت ملی آزربایجان که در راه کوچکترین خدمتی به ملت تورک آزربایجان و کل ایران از خانه اش خارج شود و به هر نحوی بمیرد، «شهید حرکت ملی آزربایجان» است، چه برسد به قهرمانان بی نظیری چون دکتر امیرمحمد رحمن پور کوچه، معصومه آقازاده، محمد اورمولو و محمد قلی نواز که تمام وجود خود را در راه خدمت صادقانه و کمک رسانی بی دریغ به انسانهای مظلوم زلزله زده تورک آزربایجان حصر کردند و در این راه مقدس به درجه رفیع شهادت، آن هم شهادت در راه وطن مقدسمان، آزربایجان، دست یافتند.

حال بپردازیم به موضع مدیای حرکت ملی آزربایجان در قبال شهادت دکتر امیرمحمد رحمن پور کوچه، معصومه آقازاده، محمد اورمولو و محمد قلی نواز: متاسفانه به جز سایتهای یورد نت، اؤیرنجی سسی و گوناز تی وی که مطالبی دربارۀ شهیدان نازنینمان معصومه آقازاده و دکتر امیرمحمد رحمن پور کوچه نوشتند، متاسفانه دیگر سایتهای حرکت ملی در مورد این شهدای گرانقدر حرکت ملی آزربایجان یا کم نوشتند یا هیچ ننوشتند. در مقالۀ «دکتر اصغرپیرزاده شهید راه حرکت ملی ملت مظلوم تورک آزربایجان» خودم نوشتم که حرکت ملی آزربایجان دربارۀ شهدای این حرکت که به صورت مستقیم یا به صورت غیرمستقیم با تصادفات جاده ای و با مرگهای مشکوک توسط حاکمیت ضد تورک و ضد آزربایجان و ضد بشر جمهوری اسلامی ایران به شهادت رسیده اند، متاسفانه بسیار کم کار بوده و هنوز هم هست. بارها نوشته ام و بار دیگر می نویسم که فعال حرکت ملی بودن هرگز «بازی سیاسی و سیاسی بازی» نیست، بلکه خیلی خیلی خیلی جدی است و بار سنگین یک ملت اسیر و مظلوم بر گردۀ ما ملتچیهای تورک آزربایجان قرار داده شده است و این بار را خودمان عاشقانه و با کمال میل بر دوش کشیده ایم، پس باید با چشم و ذهن و دل باز به فعالیت بپردازیم. یکی از مهمترین کارها گرامیداشت شهدای راه ملت تورک آزربایجان است. نوشته ام که « ملتی که قدر قهرمانان و شهیدان راه آزادی خودش را نداند، «دیگران» آنها را خواهنددزدید و از آن خود خواهندساخت و علیه خود این ملت از آنها سوء استفاده خواهندکرد و این ملت بدبخت به زودی محتاج قهرمان و شهید برای آزادی خودش و نیز برای معرفی خودش به جهانیان خواهدبود».

آیا شخصیت صادق، فداکار، عاشق انسانیت، بی نظیر و نازنینی چون دکتر امیرمحمد رحمن پور کوچه، شهید راه ملت تورک آزربایجان و شهید حرکت ملی آزربایجان نیست؟ لطفا به این ویدئو دقیق نگاه کنید. آیا انسانی که ملتچی تورکچو آزربایجانچی صادق نباشد، می تواند چنین برای مظلومیت انسانهای ملت تورک خودش اشک بریزد و از شدت درد ناله کند:

https://www.aparat.com/v/XVTQe/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF_%D8%AF%DA%A9%D8%AA%D8%B1_%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B1_%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF_%D8%B1%D8%AD%D9%85%D9%86_%D9%BE%D9%88%D8%B1_%DA%A9%D9%88%DA%86%D9%87

آیا شهید معصومه آقازاده این شخصیت بی نظیر و نازنین که هر ملتی برای داشتن این چنین شخصیتهایی تا باد به خودش افتخارها می کند، شهید راه ملت تورک آزربایجان و شهید حرکت ملی آزربایجان نیست؟ آیا انسانی که ملتچی تورکچو آزربایجانچی صادق نباشد، می تواند علی رغم دختر بودن و زن بودن، که به خودی خود در حاکمیت ضد زن جمهوری شیطانی ایران «جرم» محسوب می شود، از خانواده و پدر و مادر و برادر و خواهر و خویش و آشنایش دست بکشد و به صورت شبانه روزی و به دور از خانه و خانواده اش، روزها و ماهها وقت خود را در راه مقدس کمک رسانی به انسانهای مظلوم و بیچارۀ زلزله زده تورک آزربایجانی صرف کند و در این راه مقدس به درجۀ شهادت برسد؟ آیا ملتچی بودن فقط به این است که شعار استقلال آزربایجان را سر دهیم؟ کسی که شعار نمی دهد و «عمل» می کند، ملتچی نیست؟

متاسفانه ضعف مدیای حرکت ملی آزربایجان دربارۀ شهدای گرانقدری چون دکتر امیرمحمد رحمن پور کوچه، معصومه آقازاده، محمد اورمولو و محمد قلی نواز کار با به جایی رساند که منصور سیفی، فعال شناخته شده و مبارز و ارزشمند حرکت ملی آزربایجان از شهر قهرمان پرور خیاو مجبور شد مطلبی آگاه ساز و متنبه کننده تحت عنوان «مرحوم دکتر امیر محمد رحمان پور را از یادنبریم!!!!» بنویسد و با گذاشت چهار تا علامت تعجب در عنوان مطلبی که نوشته است، به ما بفهماند که چه آسان و چه مفت و مجانی قهرمانان ملت تورک آزرک آزربایجان را از یاد می بریم و تقدیم دشمن پانفارس می کنیم:

https://www.google.com/search?q=%D8%AF%DA%A9%D8%AA%D8%B1+%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B1%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF+%D8%B1%D8%AD%D9%85%D8%A7%D9%86+%D9%BE%D9%88%D8%B1&oq=%D8%AF%DA%A9%D8%AA%D8%B1&aqs=chrome.0.69i59j69i57j0l4.6171j0j7&sourceid=chrome&ie=UTF-8

به راستی اگر سایت چپی اورمو ایشچیلری- ارگان کارگری حرکت ملی آزربایجان در تاریخ پنج شنبه 26 مرداد 1391 این یک سطر را نمی نوشت که «شهید محمد قلی نواز حین بازگشت از مناطق مصیبت زده در یک سانحۀ رانندگی جان داد» آیا ما از وجود چنین شخصیت کم نظیری در میان انسانهای ملت تورک خودمان آگاه بودیم؟

http://urmuiscileri1.blogspot.com/2012/08/blog-post_860.html?m

کار به جایی رسیده است که من فعال حرکت ملی آزربایجان که سالیان سال است در متن حرکت ملی هستم و مطالب بی شماری نوشته ام و زندگی ام به تمامی وقف حرکت مقدس ملی آزربایجان عزیزتر از جانم است، از هویت اصلی شهید «محمد اورمولو» که او نیز مثل دکتر امیرمحمد رحمن پور کوچه، معصومه آقازاده و محمد قلی نواز در راه مقدس امدادرسانی به انسانهای مظلوم مصیبت زده ملت تورک آزربایجان در زلزله سال 1391 به شهادت رسید، خبر ندارم. اولش فکر می کردم که محمد اورمولو همان محمد قلی نواز است، ولی با بررسی دقیق تر فهیمدم که محمد قلی نواز اهل تبریز بوده است نه اورمو. پس این محمد اورمولو، این شهید نازنین اهل ارومو که جان شیرین خود را مثل همرزمان دیگرش دکتر امیرمحمد رحمن پور کوچه، معصومه آقازاده و محمد قلی نواز در راه مقدس کمک به هموطنان مظلوم تورک آزربایجانی اش فدا کرد کیست؟ من نمی دانم. اما من که تقصیری ندارم، وقتی فعالان حرکت ملی و تک تک انسانهایمان دررسانه هایمان کم کار و بی قید هستند، و «مطلبی نمی نویسند» همین می شود دیگر. در دنیای امروز در عصر انفجار اطلاعات و ارتباطات «ننوشتن برابر است با نبودن» این را آویزۀ گوش و چشم و هوشمان کنیم تا وقتی ننویسی نیستی. «ننوشتن نبودن است». فعالان حرکت ملی باید و باید و باید و باید و باید و باید و باید و هزاران بار «باید» بنویسند. با هر زبانی که می توانند بنویسند. زبان زیاد مهم نیست: این دیتا و اطلاعات و اخبار هستند که مهم هستند. پس تا دیر نشده دست از «شفاهی بودن» برداریم و «کتبی هم باشیم» نوشته ها بسیار مهم هستند؛ بسیار بسیار بسیار مهم.

   باری ضعف مدیای حرکت ملی آزربایجان به قدری است که ارگ مثلا درمورد دکتر امیرمحمد رحمن پور کوچه، دارای دکتری روانشناسی از دانشگاه معتبر ازمیر تورکیه، شاعری با روحی حساس و آسمانی با تخلص «م. آرمان» و انسان بشردوست و کم نظیر تورک آزربایجانی از تبریز، برخی از اعضای جمعیت خیریه قلبهای سبز که شخص ایشان از موسسین آن بوده است، مطالبی نمی نوشتند، امروز هیچ چیز در دست نداشتیم و یاد و نام این انسان قهرمان و این ملتچی تورکچو آزربایجانچی صادق به همین راحتی به بوته فراموشی سپرده می شد! آیا این انصاف است؟

بهتر است مطالبی که دربارۀ تک تک این شهدای گرانقدر حرکت ملی تا به امروز نوشته و منتشر شده است، مرور کنیم باشد که بیدارتر شویم و قدر قهرمانان شهید خودمان را بیش از پیش بدانیم:

به مناسبت چهارمین سالگرد درگذشت دکتر امیر محمد رحمن پور ، عضو هیئت موسس جمعیت خیریه قلبهای سبز تبریز

دانه ای که در آسمان به گل نشست ...

در روزهای بعد از زلزله آذربایجان آنقدر خبرهای مختلف و عموما تاثر برانگیز روی خروجی های خبرگزاری ها قرار گرفت که حساسیت عموم مردم را نسبت به اتفاقات کمرنگ نمود.

یکی از اتفاقات تاثر برانگیزی که در روزهای پس از زلزله شاهد رخ دادن آن بودیم، از دست دادن یکی از جوانان ارزشمند شهرمان بود، کسی که نه در اثر وقوع زلزله که به دلیل تصادف در جاده های مناطق زلزله زده، در حالیکه پس از 8 روز استقرار و خدمات رسانی روانی به آسیب دیدگان زلزله، در تصادف آمبولانس 123 سازمان بهزیستی، در روز عید فطر و در مورخ 29/05/1391 به رحمت خدا رفت.

دکتر «امیر محمد رحمان پور کوچه» یکی از جوانان همین دیار بود، کسی که از سالها قبل وارد عرصه خدمات انسان دوستانه شده و پایه ریز و عضو هیات موسس جمعیت خیریه قلبهای سبز بود.

سالها تلاش در جهت تسکین آلام انسانها شاید مهمترین و پررنگ ترین خط زندگی این شاعر و هنرمند جوان محسوب می شد که به تازگی و با اخذ مدرک دکترای روانشناسی از کشور ترکیه به تبریز برگشته بود و ضمن پیگیری امور خیریه در جمعیت خوشنام و موفق قلبهای سبز، به درمان و ارائه مشاوره به هموطنان در زمینه های روانی می پرداخت.

وی که انتشار سه کتاب شعر «آذربایجانا سلام»، «سرزمین تلخ» و «اشک های ملنیوم» همچنین انتشار ترجمه شعرهای پیر امانوئل شاعر فرانسوی را در کارنامه هنری خود ثبت نموده، عواید فروش این کتابها در نمایشگاههای مختلف جمعیت قلبهای سبز را به کودکان سرطانی اختصاص داده بود تا ما امروز ببینیم او در این زمینه هم نامی ماندگار داشته است.

امیر محمد رحمان پور پس از زلزله اخیر نیز به همراه تیم های امداد روانی عازم روستاهای مناطق آسیب دیده شد تا در حد توان خود، به بازگشت مردم آن مناطق به زندگی غلیرغم داغ و غم سنگینشان یاری رساند.

روستای عباس آباد خواجه، آخرین یادگار او را با ثبت عکسی به حافظه سپرده است و امیرمحمد رحمان پور را در حالیکه در مقابل چادر های اسکان، دو کودک زلزله زده را در آغوش گرفته و لبخند می زند، نشان می دهد.

او و همراهانش در آمبولانس 123 بهزیستی، در راه بازگشت در اثر بی توجهی و رانندگی خطرساز راننده خودرو پرایدی، تصادف کردند و آذربایجان، علیرغم غم سنگین زلزله، داغ از دست دادن این جوان تلاشگر و ارزشمند را هم به غم های پی در پی اش اضافه نمود.

با این حال، تورقی در اشعار رحمن پور نشان می دهد او با مرگ بیگانه نبود؛ آنگونه که سرود است: زیباست زندگی / وقتی مقدر است / مرگت فرا رسد / چند روز بعد ...

نویسنده : سرکار خانم فرینوش اکبر زاده - از اعضای داوطلب و یاوران جمعیت خیریه قلبهای سبز

http://www.greenhearts.ir/index.php?option=com_k2&view=item&id=120:2016-08-18-20-43-53

برگزاری مراسم یادبود دکتر امیرمحمد رحمن پور کوچه

با همکاری موسسه آوای شمس تبریز پنجمین سالگرد درگذشت دکتر امیر محمد رحمن پور کوچه ، عضو هیات موسس جمعیت خیریه قلب های سبز برگزار شد.

در پنجمین سال عروج شهادت گونه دکتر امیر محمد رحمان پور کوچه ، عضو هیات موسس و هیات مدیره جمعیت خیریه قلبهای سبز ، یاد این عزیز سفرکرده به نیکی گرامی داشته شد. در این مراسم که با حضور تعدادی از نویسندگان ، شاعران و هنرمندان شهر تبریز برگزار شد ویژگیهای اخلاقی و انسانی امیر محمد رحمان پور ستوده شد.

امیر محمد رحمان پور ، خیری جوان ، شاعری با ذوق ، روانشناسی متعهد ، استاد دانشگاهی فعال و ورزشکاری با علاقه ، روز یکشنبه 29 مرداد ماه 1391 مصادف با عید سعید فطر ، در راه تسکین آلام و خدمت به هموطنان در جهت کمک به زلزله زدگان شهرستانهای ورزقان ، هریس و اهر در اثر سانحه دلخراش تصادف در راه هدفی که سالها برایش می زیست ، جان به جان آفرین تسلیم کرد و به دیار باقی شتافت .

امیر محمد در دهم فروردین ماه سال 1355 در شهرتبریز و در خانواده ای مومن ، متدین و مذهبی به دنیا آمد و پس از طی مدارج تحصیلی ابتدائی و راهنمایی ، دیپلم خود را در رشته ریاضی و فیزیک از دبیرستان فردوسی تبریز اخذ نمود و در سال 1375 در رشته ریاضی کاربردی وارد دانشگاه تبریز گردید و ازهمان سالها ، فردی فعال در اجتماع بود ، عاشقانه شعر می سرود و دغدغه کمک به همنوعان ، لحظه ای راحت اش نمی گذاشت و طرحی زیبا در ذهن می پروراند و نطفه جمعیت خیریه قلبهای سبز در آن سالها در ذهن امیرمحمد جوان بسته می شد تا بعد ها چه زیبا بار دهد. جمعیت خیریه قلبهای سبز در سال 1379 با سعی وتلاش بی دریغ امیر محمد و دوتن از همکلاسی هایش با مجوز سازمان ملی جوانان رسما شروع به فعالیت وجذب اعضا نمود. اعضای جوان وعمدتا دانشجو و تحصیل کرده این خیریه کار و فعالیت خود را با رسیدگی و کمک به خانواده های بی بضاعت شهر تبریز و کودکان مبتلا به سرطان و همچنین کودکان بی سرپرست و مستعد تحصیل و سالمندان شهر تبریز و ... شروع کردند تا با یاری یکدیگر ، باری از دوش دردمندان بردارند . این جمعیت کوچک در سال 1386 با کمک دیگر دوستان وهمفکران جوانش به ثبت کشوری رسید تا در سطحی وسیع و با اعضای بیشتری به فعالیت گسترده بپر دازد و این بار با رویکردی فرهنگی وآموزشی و حمایت تحصیلی از کودکان مستعد ومحروم.

امیرمحمد متخلص به (م. آرمان ) همزمان با فعالیتهای خیریه ، در انجن های ادبی شرکت می کرد وشعر           می سرود که حاصل شعر هایش چهار کتاب با عنوان های ، سرزمین تلخ (1378) ، آذربایجانا سلام (1380)، اشک های ملنیوم (1381) و آواز های یک مرد راه راه (1382) می باشد. عواید حاصل از فروش دو کتاب اخیر صرف امور خیریه و کودکان سرطانی گردید.این جوان اجتماعی و فعال علاوه بر عرصه فعالیتهای خیریه ، ادبی ، هنری وعلمی در عرصه ورزش نیز فعال بود و در رشته ورزشی فوتبال به داوری می پرداخت و تیم فوتبال جمعیت خیریه قلبهای سبز را با عضویت اعضای جمعیت تشکیل داده بود که در جهت فرهنگ تندرستی و سلامتی تک تک اعضاء و ترغیب جوانان شهر به ورزش در مسابقات مختلف ورزشی شرکت می کرد .

امیر جوان به خاطر علاقه به مسایل انسانی و کمک به همنوعان برای ادامه تحصیل رشته روانشناسی را انتخاب کرد و در رشته روانشناسی عمومی در مقطع کار شناسی ارشد در دانشگاه علوم وتحقیقات تهران به ادامه تحصیل پرداخت و پس از پایان تحصیلاتش با گرفتن بورسیه تحصیلی از دانشگاه اژه ازمیر برای ادامه تحصیل در رشته روانشناسی اجتماعی در مقطع دکتری تخصصی راهی کشور ترکیه شد . پس از اتمام تحصیلاتش با کوله باری از علم وتجربه برای خدمت رسانی بیشتر به هم میهنانش به زادگاهش برگشت . تالیفات امیر جوان در زمینه علمی به ترتیب: شعر درمانی، نظریه و کاربرد (ترجمه) و فرا روانشناسی (در دست ترجمه) می باشد .

امیر محمد رحمن پور، مصداق بارز درخت هر چه پر بارتر ، افتاده تر بود وی پس از بازگشت و اتمام تحصیلات در دانشگاههای پیام نور و آزاد اسلامی به تدریس پرداخت و به انسانهای نیازمند و دردمند در امور روانشناسی خدمات مشاوره می داد و در کاهش آلام انسانها از صمیم قلب گام بر می داشت و در روز حادثه برای چندمین بار بود که در طول زلزله به شهرستانهای ورزقان ، هریس و اهر برای یاری رساندن و تسکین درد زلزله زده ها می رفت که بر اثر سانحه دلخراش تصادف در راه هدفی که سالها برایش می زیست (کمک به هنموعان) جان به جان آفرین تسلیم کرد. روحش شاد ، راهش پایدار و یادش گرامی .

شعر زیر از کتاب اشکهای ملنیوم وی انتخاب شده است :

با مرگ طلائی من

نه آفتاب خاموش خواهد شد

و نه آسمان سیاه خواهد بود

بلکه تمامی غروب ها سبز خواهند بود

چون من

دانه سبز نشده ای بودم

که در آسمان گل خواهم کرد ...

م. آرمان

http://greenhearts.ir/index.php?option=com_k2&view=item&id=259:2017-08-25-20-29-46

دکتر امیرمحمد رحمن پور کوچه روان‌شناسی که جان خود را برای کمک به زلزله ‌زدگان فدا کرد

نویسنده: جعفر پوررضوی تبریز - خبرنگار همشهری- 06/07/1394

روان‌شناسی که جان خود را برای کمک به زلزله‌زدگان فدا کرد

این روزها که به نوعی سالگرد زلزله مهیب ارسباران در شهرهای اهر، هریس و ورزقان محسوب می‌شود باید یادی کنیم از افرادی که در این زمینه به چهره تبدیل شدند.

این روزها که به نوعی سالگرد زلزله مهیب ارسباران در شهرهای اهر، هریس و ورزقان محسوب می‌شود باید یادی کنیم از افرادی که در این زمینه به چهره تبدیل شدند.در واقع زلزله ارسباران چهره های زیادی را به ما شناساند و حتی اگر بگوییم چندین میلیون چهره به ما معرفی کرد اغراق نكرده ایم. در اصل هر انسانی كه برای كمك كردن از خانه خود به روستاهای زلزله زده رفت چهره ماندگار شد، اما یكی از روان‌شناسان بنام تبریز كه دستی هم در كار خیر داشت، جان خود را در امدادرسانی به این مناطق از دست داد تا جاودانه شود.

دکتر «امیرمحمد رحمان پور کوچه» 10 فروردین سال 1355 در تبریز و در خانواده‌ای متدین و مذهبی به دنیا آمد. از كودكی رفتاری خاص و متفاوت با دیگر دوستانش داشت. او دیپلم خود را در رشته ریاضی - فیزیک از دبیرستان فردوسی تبریز اخذ کرد و كارشناسی ریاضی کاربردی را از دانشگاه تبریز گرفت.

حس انسان‌دوستانه‌ای كه داشت باعث شد با داشتن كارشناسی ریاضی به سراغ روانشناسی برود و از دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات تهران در این رشته، كارشناسی ارشد بگیرد و بعد هم دكترای روانشناسی را از دانشگاه ازمیر تركیه اخذ کند و به تدریس در مراکز دانشگاهی مشغول ‌شود.

دکتر رحمان پور در كنار تحصیل و تدریس، دستی هم در شعر و شاعری داشت و سروده‌های او با تخلص (آرمان) در 4 جلد کتاب با عناوین سرزمین تلخ (1378)، آذربایجانا سلام (1380)، اشک‌های ملنیوم (1381) و آوازهای یک مرد راه‌ راه (1382) است كه به دلیل علاقه به كارهای خیر عواید حاصل از فروش 2 کتاب آخر را هم صرف امور خیریه و کودکان سرطانی کرد. در حیطه علمی هم كتاب هایی با عناوین شعردرمانی، نظریه و کاربرد(ترجمه) و فراروانشناسی (ترجمه) را روانه بازار نشر کرده بود.

دکتر رحمان پور از سال 1379 با همكاری دوستانش جمعیت خیریه‌ای با نام «قلب‌های سبز» را در تبریز راه‌ اندازی کرد و با این كار قدم بزرگی در كمك به كودكان بی‌بضاعت و محروم برای تحصیل و آموزش آن‌ها بر‌داشت.

این موسسه ‌اكنون جزو موسسات خیریه فعال تبریز است و راه این استاد فقید را جوانان خیر تبریزی ادامه می‌دهند. وی بلافاصله بعد از زلزله ارسباران در سال 91 و شنیدن فراخوان سازمان بهزیستی مبنی بر نیاز به روانشناس، به مناطق زلزله زده رفت و به مدت 8 روز در آنجا به كودكان و افراد آسیب‌ دیده مشاوره و كمك ‌کرد.

دکتر رحمان پور کوچه روز یكشنبه 29مرداد زمانی كه سواربر آمبولانس اورژانس اجتماعی بهزیستی بود در راه بازگشت از هریس در جاده خطرناک مواصلاتی این شهر تصادف و جان به جان آفرین تسلیم کرد. به این ترتیب دکتر رحمان پور برای همیشه به خیل ستارگان درخشان آسمان آذربایجان پیوست.

http://ostani.hamshahrilinks.org/Print?itemid=128028

درگذشت دکتر امیر محمد رحمن پور

دكتر امیر محمد رحمن پور كوچه، عضو هیئت موسس جمعیت خیریه قلبهای سبز روانشناس، استاد دانشگاه، نویسنده، شاعر و خیری بی باك و آسمانی روز یكشنبه مورخ 29/5/91 در راه تسكین به آلام زلزله زدگان استان در اثر سانحه دلخراش تصادف به آرامش ابدی دست یافت. مراسم ترحیم این عزیز از دست رفته روز پنجشنبه 02/6/91 از ساعت 16 الی 18 بعد از ظهر در مسجد گازران تبریز منعقد خواهد شد.

https://www.cloob.com/u/greenhearts/43001266

درگذشت دکتر امیر محمد رحمان پور کوچه

انا لله وانا الیه راجعون

درگذشت دوست و برادر عزیز و ارجمندمان دکتر امیر محمد رحمان پور کوچه را تسلیت و صبر جمیل از خداوند یکتا داریم.

مقارن ساعت 2 بعد از ظهر روز یکشنبه 29 مرداد 1391 مصادف به عید سعید فطر برخورد یک دستگاه آمبولانس «اورژانس اجتماعی» با پژو در محور «خواجه» به سمت «اهر»، هفت کشته و شش زخمی بر جای گذاشت.

متاسفانه به علت شدت برخورد، پنج تن در دم جان باخته و هشت تن دیگر نیز به بیمارستان «امام رضا تبریز» منتقل شدند. دو تن از مصدومین نیز به علت شدت جراحات وارده، در بیمارستان جان خود را از دست دادند.

به گفته شاهدان عینی، علت تصادف سبقت غیرمجاز یک دستگاه پراید از آمبولانس «اورژانس اجتماعی» بود. به دنبال این سبقت غیرمجاز راننده آمبولانس نیز به علت عدم کنترل خودرو، با پژو برخورد می کند.

متاسفانه در این سانحه دکتر «امیرمحمد رحمان پور کوچه»؛ دکترای روانپزشکی از دانشگاه «ازمیر» و مولف چند کتاب و فعال شناخته شده تبریزی، که روزهای اخیر برای کمک به زلزله زدگان در مناطق زلزله زده «قاراداغ» حضور داشت، جان خود را از دست داد.

وی جهت مرهم گذاشتن بر زخم کودکان آذربایجانی عازم این سفر بود و تا آن جا که توانست به وظیفه خود عمل کرد.عکس پیوست این خبر مربوط به آخرین ساعات زندگی وی در روستای «عباس آباد خواجه» می باشد.

روحش شاد و قرین رحمت باد.

برچسب‌ها: زلزله آذربایجان، جمیعت خیریه، جمیعت خیریه قلبهای سبز، جمیعت خیریه سبز، تسلیت

نوشته شده در دوشنبه سی ام مرداد ۱۳۹۱ ساعت 20:29 توسط (matin) مهدی | 10 نظر

http://www.mspersian.blogfa.com/post/95/-%D8%AF%D8%B1%DA%AF%D8%B0%D8%B4%D8%AA-%D8%AF%DA%A9%D8%AA%D8%B1-%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B1-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D8%B1%D8%AD%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%BE%D9%88%D8%B1-%DA%A9%D9%88%DA%86%D9%87

حرکت ملی آزربایجان باید قهرمانان و شهدای خود را صاحب شود وگرنه دشمن که خود عامل شهادت این قهرمانان ملی ملت تورک آزربایجان است، به خوبی می داند چگونه از خون این قهرمانان شهید ما به نفع سیاستهای پلید خودش و ایدئولوژی ضد تورک، ضد آزربایجان، ضد عرب و ضد انسانش سوء استفاده کند

وقتی ما فعالان ملی قهرمانان ملی خودمان مثل دکتر امیرمحمد رحمن پور کوچه را صاحب نمی شویم و درباره اش آن گونه که شایسته اش است، مطلب نمی نویسیم «دشمن» که در به شهادت رساندن این شهیدانمان مقصر است، چنین صاحب این قهرمانان ملت تورک آزربایجان می شود و در جهت مقاصد مغرضانه سیاسی خودش از خون آنها سوء استفاده ها می کند. این مطالب را از «فارس نیوز» بخوانیم تا بدانیم سوء استفاده سیاسی از خون قهرمانان ملی ملت تورک آزربایجان که بی صاحب می مانند، چگونه اتفاق می افتد:

برای داغی که هنوز تازه است

آذربایجان راوی قصه برگ و باد خزان

خبرگزاری فارس: چهل روز از زمین‌لرزه آذربایجان گذشت، داغ آن اما هنوز تازه است، داغ برگ‌هایی که بر زمین ریختند و در باد خزان آذربایجان فراموش نمی‌شوند.

آذربایجان راوی قصه برگ و باد خزان

به گزارش خبرگزاری فارس از تبریز، در بیست و یکم مرداد امسال بود، ظهر یک روز گرم تابستانی، پدر رفته بود سر زمین. عدس‌ها، سبز و تازه مشت مشت روی بوته‌ها بودند و پدر با آرامی مشغول جمع کردن آنها بود.

چند ثانیه بیشتر طول نکشید اما وقتی لرزش تمام شد از روستایی که کمی قبل در دورنمای پشت سرش، سراسر هیاهو و سر و صدا خودنمایی می‌کرد جز تلی خاک باقی نمانده بود.

تلی خاک که تمام زندگی‌اش را زیر بال و پر گرفته بود، گذشته‌هایش، دوست داشتن‌هایش، خنده‌هایش و بهانه‌هایش برای آمدن سر این زمین و برداشتن مشت مشت عدس‌هایی که خورشید کوهستان هر سال همین موقع‌ها رنگ به رنگشان می‌کرد.

چهره‌اش رنگ به رنگ شد، خورشید کوهستان هم نمی‌توانست نگاه مبهوتش را گرم کند.

روستا، دیگر نبود ...

چهل روز گذشته اما هیچ چیز برای پدر نگذشته است، زندگی همان است که از چهل روز قبل برایش رقم خورده، بی‌خانه‌ای که مأمن زندگی ساده‌اش بود، بدون مادری که صدای لالایی‌اش لختی آرامش به او بدهد، بدون همسری که همسفر روزگار سختی و شادی‌اش شده بود و بدون دخترکش که امسال می‌خواست با شیرین زبانی همیشگی پنهان در نگاهش، روی کاغذ برایش بنویسد: بابا آب داد ...

بابا رفته بود تا عدس جمع کند، تا نان بخرد اما دیگر کسی نبود که بدود به پیشوازش و با شوق نان را از میان دستان زخمی و خاک‌آلودش بگیرد.

چهل روز گذشته اما این زخم را درمانی نیست، حتی به روزگاران ...

***

همه چیز آرام است؟

زمین‌لرزه‌های مرداد ماه، قلب آذربایجان را لرزاند. ده‌ها روستا در هریس و ورزقان و اهر و کلیبر لرزیدند و برخی از آنها به شکل کامل تخریب شدند. صدها خانه ویران شدند و هزاران نفر آواره و داغدار.

از همان روزهای اول، سیل کمک‌های مردمی از شهرهای مختلف کشور روانه آذربایجان شد تا شاید مرهمی برای زخمی از زخم‌های بیشمار این حادثه طبیعی باشد که خساراتی غیرطبیعی به مردمان آذربایجان تحمیل کرد.

حضور گسترده اقشار مختلف، اعم از مسئولان، ورزشکاران و هنرمندان در مناطق زلزله‌زده نیز حکایتی دیگر بود برای همدردی با مردمی که جز عزت نفس و غرورشان، همه زندگی‌شان را از دست داده بودند.

آنچه در روزهای ابتدایی بعد از زلزله به خبری عادی تبدیل شده بود، اعلام آمادگی‌های پی در پی مسئولان امر در خصوص کنترل اوضاع، وضعیت آرام و عدم نیاز به کمک‌های مختلف کشورهای خارجی بود. صحبت‌هایی که بارها توسط افراد مختلف کم و زیاد و تایید و تکذیب شد و در نهایت منجر به اعلام درخواست عمومی برای همکاری در روند بازسازی مناطق زلزله‌زده گردید.

در این میان بیش از همه چیز آنچه به چشم آمد گفته‌های معاون اول رئیس‌جمهور در خصوص بازسازی دو ماهه مناطق زلزله‌زده و صحبت‌های وزیر مسکن و شهرسازی در رابطه با ساخت 45 روزه روستاهای زلزله‌زده بود.

محمدرضا رحیمی در بدو ورود به استان برای بازدید از مناطق زلزله‌زده گفته بود، ما تلاش می‌کنیم که قبل از آغاز زمستان منازل و خانه‌های آسیب‌دیده بازسازی شوند و این کار در طی دو ماه انجام شود.

علی نیکزاد هم با اشاره به تجربه موفق بنیاد مسکن انقلاب اسلامی و اهتمام استانداری آذربایجان‌شرقی در ساخت مسکن مهر به مردم این اطمینان را داد که امکان ساخت همه واحدهای مورد نیاز در 45 روز امکان‌پذیر است.

هر چند حدود یک هفته به اتمام زمان پیش‌بینی شده مسئولان باقی مانده است اما در این مدت تعداد ‌واحدهایی که ساخته شده و به مردم تحویل داده شده است، به انگشتان یک دست هم نمی‌رسد.

این در حالی است که می‌دانیم سرمای طاقت‌فرسا و زودهنگام آذربایجان در راه است و هنوز هزاران نفر از هموطنان ما شب‌های پاییزی را در چادر به صبح می‌رسانند و روستاییانی که تا چند ماه قبل مدام برای نزول برف و باران دست به آسمان بلند می‌کردند، اکنون دستان لرزان و زخم دیده خود را برای تعویق بارش‌ها به درگاه خداوند بلند می‌کنند.

***

بی‌تو به شام و سحر چه کنم، با غم تو

باور کنیم یا در صدد توجیه برآییم، روستاهای اهر، هریس، ورزقان و تا حدودی کلیبر، در اثر بروز این زلزله و پس‌لرزه‌های آن آسیبی بیش از حد لازم حادثه‌ای در این ابعاد دیدند.

تخریب گسترده بود و آسیب‌دیدگان بسیار، به ویژه اینکه پس از اعلام آمار و ارقام مشخص شد تعداد زیادی از فوت‌شدگان را زنان و کودکان تشکیل می‌دادند که در ساعت بروز زلزله در خانه‌هایشان بودند، همین گروه، تشکیل‌دهنده بزرگ‌ترین گروه مجروحان و آسیب‌دیدگان هم هستند.

تلخی غیرقابل انکار این واقعیت که خانواده‌های بسیاری در آذربایجان را داغدار کرده بی‌شک با هیچ اقدامی قابل جبران نیست، مادری از خانواده‌ای از دست رفته، پسرکی مشتاق زندگی پرپر شده و پدری نیست که گرمای دستانش آرامش روزگار سخت فرداها شود، اما هنوز هزاران نفر در این مناطق زنده هستند و زندگی، همچنان و ناگزیر جریان می‌یابد.

شاید یکی از دلگرم‌کننده‌ترین اتفاقات پس از بروز زلزله، اشک‌هایی بودند که از چشمان تمام ایرانیان، در هر کجای میهن جاری شد و دست‌هایی بودند که بر زانوان مردم استوار شدند تا دست در دست هم، بر قلب زخم دیده آذربایجان مرهمی بگذارند.

هنوز هم جاده‌های منتهی به آذربایجان‌شرقی، شاهد حضور مردمی است که پلاک ماشین‌هایشان نشانه کیلومترهای طی کرده برای رسیدن به شهرها و روستاهای آسیب‌دیده است. مردمی که در میان دوستان و آشنایان خود عزت و آبرویشان را گرو گذاشتند و تا توانستند اجناس مختلف و پول جمع کردند تا شاید برای زخمی از زخم‌های این مردمان داغ دیده مرهمی هرچند کم و مختصر باشد.

در این لحظات است که سوز صدای رسول نجفیان یادمان می‌آورد زندگی، قصه برگ، باد و خزانی بیش نیست، و آدم‌ها می‌روند، این خاطره‌هاست که به جا می‌ماند... کجاست اون کوچه، چی شد اون خونه، آدماش کجان؟ خدا می‌دونه ...

***

مسافری از بم

در این روزها که بیش از چهل روز از لرزیدن زمین زیرپای مردمان آذربایجان گذشت، یک تصویر بیش از هر چیزی هم اشک در چشمانمان جمع کرد هم به داشتن پشتیبان‌هایی در هر نقطه از کشور دلگرممان کرد.

قصه سختی نیست، قصه وانت بار نه چندان تازه‌ای است با سه سرنشین، قصه مسافرانی از بم.

مرد راننده گفت کیلومترها رانندگی با این ماشین را بر خود هموار کرده تا از محصول خرمای نخلستان خود و همسایه‌ها و همشهری‌هایش برای مردم آذربایجان بیاورد.

با صدایی لرزان و بغض‌آلود گفت: نیمی از خانواده‌ام را در زلزله بم از دست دادم و می‌دانم داغ از دست دادن چیست، اما من و همشهری‌هایم یادمان نمی‌رود بعد از زلزله بم، مردم آذربایجان برای ما چه کردند، یادمان نمی‌رود به سرعت خود را رساندند و در مراحل مختلف همدل مردم بم بودند، یادمان نمی‌رود از پیر و جوان صف کشیدند و در سرمای زمستان کیسه کیسه خون دادند تا ما زنده بمانیم، حالا نوبت ماست، ما که چیزی جز این خرماها نداریم! همین را هم با شوق برای مردم آذربایجان آوردیم تا سرمای این شب‌ها را کمتر حس کنند.

مسافران وانت‌بار رنگ و رو رفته به راهشان در جاده‌های آذربایجان ادامه دادند، ما ماندیم و شیرینی طعم خرمای مضافتی بم که با شوری اشک‌هایمان در هم آمیخته بود.

***

دانه‌ای که در آسمان به گل نشست ...

در روزهای بعد از زلزله آذربایجان آنقدر خبرهای مختلف و عموماً تاثر برانگیز روی خروجی‌های خبرگزاری‌ها قرار گرفت که حساسیت عموم مردم را نسبت به اتفاقات کمرنگ کرد.

یکی از اتفاقات تاثر برانگیزی که در روزهای پس از زلزله شاهد رخ دادن آن بودیم و تا چند روز دیگر چهلمین روزش را به سوگ خواهیم نشست، از دست دادن یکی از جوانان ارزشمند شهرمان بود، کسی که نه در اثر وقوع زلزله که به دلیل تصادف در جاده‌های مناطق زلزله‌زده، در حالی که پس از هشت روز استقرار و خدمات‌رسانی روانی به آسیب‌دیدگان زلزله، در تصادف آمبولانس 123 سازمان بهزیستی به رحمت خدا رفت.

امیرمحمد رحمان‌پور کوچه، یکی از جوانان همین دیار بود، کسی که از سال‌ها قبل وارد عرصه خدمات انسان‌دوستانه شده و پایه‌ریز و عضو هیئت موسس جمعیت خیریه قلب‌های سبز بود.

سال‌ها تلاش در زمینه تسکین آلام انسان‌ها شاید مهم‌ترین و پررنگ‌ترین خط زندگی این شاعر و هنرمند جوان محسوب می‌شد که به تازگی و با اخذ مدرک دکترای روانشناسی از کشور ترکیه به تبریز برگشته بود و ضمن پیگیری امور خیریه در جمعیت خوشنام و موفق قلب‌های سبز، به درمان و ارائه مشاوره به هموطنان در زمینه‌های روانی می‌پرداخت.

وی که انتشار سه کتاب شعر "آذربایجانا سلام"، "سرزمین تلخ" و "اشک‌های ملنیوم" همچنین انتشار ترجمه شعرهای "پیر امانوئل" شاعر فرانسوی را در کارنامه هنری خود ثبت کرده، عواید فروش این کتاب‌ها در نمایشگاه‌های مختلف جمعیت قلب‌های سبز را به کودکان سرطانی اختصاص داده بود تا ما امروز ببینیم او در این زمینه هم نامی ماندگار داشته است.

امیرمحمد رحمان‌پور پس از زلزله اخیر نیز به همراه تیم‌های امداد روانی عازم روستاهای مناطق آسیب‌دیده شد تا در حد توان خود، به بازگشت مردم آن مناطق به زندگی با وجود داغ و غم سنگینشان یاری رساند.

روستای عباس‌آباد خواجه، آخرین یادگار او را با ثبت عکسی به حافظه سپرده است و امیرمحمد رحمان‌پور را در حالیکه در مقابل چادرهای اسکان، دو کودک زلزله‌زده را در آغوش گرفته و لبخند می‌زند، نشان می‌دهد.

وی و همراهانش در آمبولانس 123 بهزیستی، در راه بازگشت در اثر بی‌توجهی و رانندگی خطرساز راننده خودرو پرایدی، تصادف کردند و آذربایجان، با وجود غم سنگین زلزله، داغ از دست دادن این جوان تلاشگر و ارزشمند را هم به غم‌های پی‌درپی‌اش اضافه کرد.

با این حال، تورقی در اشعار رحمان‌پور نشان می‌دهد وی با مرگ بیگانه نبود، آنگونه که سرود است: زیباست زندگی / وقتی مقدر است / مرگت فرارسد / چند روز بعد ...

***

همه با هم برای آذربایجان

امیر آقا، مرد سن و سال داری است، آنقدر سن و سال‌‌دار که همین روزهاست از سال‌ها خدمات دولتی بازنشسته خواهد شد، با سال‌ها خاطره از دوران‌های مختلف که بر این مردم رفته است، خودش اما می‌گفت سال‌های جنگ، در عین سختی و تلخی از بهترین سال‌های این مردم بوده است، چون در کنار هم و به عشق هم زندگی کردند و برای غم هم گریستند و برای حفظ کشور هر چه توانستند، انجام دادند.

پیرمرد را با چشمانی اشک‌آلود، سال‌هاست هیچ‌کس ندیده بود، تا وقتی که در اطراف میدان ساعت سری به مجموعه‌های جمع‌آوری کمک‌های مردمی زده بود و آنجا مردمی را دیده بود که به تعبیر خودش، مانند زمان جنگ همدل و هم غم بودند، اشک می‌ریخت و می‌گفت اگر هیچ چیزی از دنیا نداشته باشیم، همین که برای غم هم اشک می ریزیم باعث سربلندی است.

می‌گفت از همشهری ارمنی که همرزم سال‌های آتش و خون بوده که سیاه پوشیده بود و در صف طولانی مردم برای اهدای کمک‌هایش ایستاده بود و در پاسخ تعجب وی، گفته بود تعجب ندارد! هموطنانم غصه دارند، مگر ممکن است بی‌توجه باشم و چطور دست روی دست بگذارم؟ من هم یکی از این مردم هستم ...

می‌گفت از راننده و سرنشین ماشین مدل بالایی که از او آدرس رسیدن به خروجی شهر به سمت مناطق زلزله‌زده را پرسیده‌اند، آقا و خانمی با لهجه غلیظ اصفهانی با کودکی شیرخوار در آغوش مادر، وقتی وی به سختی آدرس را به آنها گفته، تشکر کرده‌اند و دور زده‌اند تا بروند، آن موقع بوده که قوطی‌های شیرخشک و پنبه کودک از درون ماشین نمایان شده است، گویی تمام کودکان آسیب‌دیده، کودکان آنها هستند.

می‌گفت از همسایه‌ای که در سال‌های دور به جرمی، طعم حبس را چشیده بود، همسایه‌ای که با چند کیسه نایلون پر از کنسرو به سمت مراکز جمع‌آوری کمک‌های مردمی می‌رفته و با لبخند به وی گفته به خدا پولش حلال است، توبه کرده‌ام، کار می‌کنم و اینها را با حقوق این ماهم خریده‌ام.

پیرمرد می‌گفت و اشک می‌ریخت و با دستانش که داغ خمپاره‌های سال‌های جنگ بر آنها نقش انداخته بود، چشمانش را پاک می‌کرد، بعد دست به آسمان بلند می‌کرد و می‌گفت: خدایا چه خوب شد نمردم و دیدم هنوز این مردم برای هم جان می‌دهند، هرچند وضعیت اقتصادی خیلی‌ها خوب نیست اما از هیچ کمکی دریغ نمی‌کنند، خدایا این محبت را از دل مردم نگیر ...

***

دردا و دریغا، هم وطن من ...

روزها از زلزله آذربایجان گذشته است و در این مدت شاهد ثبت تابلوهای ارزشمندی از همدلی مردمان کشورمان بودیم.

حضور ورزشکاران و قهرمانان المپیکی در میان زلزله‌زده‌ها، از جمله امید نوروزی قهرمان شیرازی کشتی فرنگی، بهداد سلیمی قهرمان فوق سنگین وزنه‌برداری و حمید سوریان قهرمان کشتی فرنگی که یک تنه بیش از 5 میلیارد تومان کمک برای زلزله‌زده‌ها جمع‌آوری کرده بود در میان مردمی که جز خاطراتشان چیزی برای ادامه زندگی نداشتند بسیار دلگرم‌کننده بود.

برگزاری کنسرت‌های مختلف از سوی حسام‌الدین سراج، رحیم شهریاری، بابک جهانبخش، محسن چاوشی، گروه موسیقی شهنازی و گروه هفت از جمله اقداماتی بود که اهالی موسیقی برای یاری رساندن به هموطنان زلزله‌زده خود در آذربایجان انجام دادند و توانستند گام‌های موثری در آشنا کردن مردم با ابعاد مختلف این حادثه تاثرانگیز بردارند.

از سوی دیگر بازیگران سینما هم بیکار ننشسته بودند و گروهای مختلفی برای جمع‌آوری کمک پیشگام شدند. نمایندگان خانه سینما شامل پرویز پرستویی، رضا کیانیان، رضا میرکریمی، کمال تبریزی، مازیار میری و رویا تیموریان با حضور در تبریز، اکران فیلم و جمع‌آوری کمک‌های مردمی و سفر به مناطق زلزله‌زده پیام‌آور همیاری سینمایی‌های کشور برای مردم منطقه بودند.

بازیگران فیلم ملکه، عوامل مجموعه خنده‌بازار و برخی دیگر از بازیگران هم به شکل انفرادی در مناطق حضور پیدا کردند تا تسکینی بر آلام مردم زلزله‌زده باشند.

گروه‌ها و انجمن‌های مردمی هم در این زمینه پیشتاز بودند و در این مدت شاهد حضور و ارسال کمک‌های آنها از نقاط مختلف کشور بوده‌ایم.

همچنین برگزاری مراسم «مهر ایران، مرهم آذربایجان» با حضور مقامات و چهره‌های شاخص کشوری در تهران برای کمک به بازسازی مناطق زلزله‌زده برگزار شد تا شاهد این نکته باشیم که بی‌شک، برای زخم آذربایجان، مرهمی جز مهر تمام ایرانیان کارساز نیست.

با این حال، فصل سرما نزدیک است و با وجود تمام وعده‌های داده شده، بسیاری از مردم بی‌خانمان حتی از چادرها به کانکس هم منتقل نشده‌اند، حالا نگرانی آمدن موج سرما و باران پاییزی هم به نگرانی‌های مردم این مناطق افزوده است.

***

دوباره می‌سازیمت، آذربایجان

حوادث طبیعی، بخشی جدانشدنی از زندگی بر روی زمین هستند، برای ما، انسان‌های قرن بیست و یکم در مواجهه با این اتفاقات (که به واقع باید آنها را اتفاقاتی طبیعی و غیرقابل اجتناب اما قابل کنترل دید) چند راه مختلف و اغلب همسو وجود دارد تا آماده آمدن هر یک از این اتفاقات باشیم.

زیرسازی، مقاوم‌سازی، سخت‌گیری‌های واقعی در خصوص ساخت و ساز، تجهیز منابع قابل دسترسی، ایجاد اماکن امن، اطلاع‌رسانی دقیق و پشتیبانی سریع را می‌توان از جمله حلقه‌های زنجیری دانست که اگر به درستی و دقت آماده شود، بی‌شک در هنگام بروز چنین اتفاقاتی میزان تخریب، تلفات انسانی، خسارات مالی را به نحو چشمگیری کاهش می‌دهد و در زمان ارائه کمک‌های پس از حادثه تا هنگام احیای منطقه بسیار کارساز می‌تواند باشد.

اینها اما برنامه‌ریزی‌هایی برای آینده هستند، بخش‌هایی از درس‌هایی که از رودبار و بم و اردبیل نگرفتیم تا امروز شاهد تخریب و خساراتی بیش از حد معمول زلزله‌های شش ریشتری در منطقه و جهان باشیم.

تجربه تلخی بود و هزینه سنگینی را تا ابد به خانواده‌های بسیاری تحمیل خواهد کرد، اما لازم است از این تلخی‌ها درس بگیریم تا در نقطه دیگری از ایرانمان شاهد تکرار آن نباشیم.

آموزه‌هایی در زمینه ساخت و ساز اصولی و وضع قوانین سختگیرانه با پشتوانه‌های اجرایی بسیار دقیق تا اتفاقی مانند تخریب بیمارستان اهر و هریس دیگر رخ ندهد، یا انجام اقدامات اعتمادسازانه تا با وجود علاقمندی مردم برای حضور مستقیم در مناطق زلزله‌زده، کار به نهادهای مسئول و مشخص سپرده شود همچنین درس‌هایی بسیار مهم و ضروری که برای تشکیل گروهی از خبرنگاران «بحران» و آموزش آنها برای اطلاع‌رسانی دقیق و سریع در هنگام بروز هرگونه حادثه طبیعی و جلوگیری از بروز شایعات و اخبار و اطلاعات نادرست و شایعات گرفتیم.

ختم کلام را هم باز به شعری از شاعر و روانشناس خیّر زنده نام و جاوید یاد «امیرمحمد رحمان‌پور» می‌سپاریم که سال‌ها قبل گفته بود، با مرگ طلایی من / نه آفتاب خاموش خواهد شد / و نه آسمان سیاه خواهد بود / بلکه تمامی غروب‌ها سبز خواهند بود / چون من / دانه سبز نشده‌ای بودم / که در آسمان گل خواهم کرد ...

................................

گزارش از: فرینوش اکبرزاده

................................

انتهای پیام/و10/ف4004

زمین لرزه

آذربایجان

زلزله

۱۳۹۱/۷/۴

https://www.farsnews.com/news/13910704000616

و این هم یک سوء استفاده سیاسی دیگر از خون شهید امیرمحمد رحمن پور که عوامل حاکمیت ضد تورک، ضد عرب، ضد آزربایجان و ضد بشر جمهوری اسلامی ایران این شخصیت بزرگ انسان دوست آزربایجانی را تا حد «مدافعین حرم» یعنی تروریستهای جنایتکار ضدبشر حاکمیت جمهوری اسلامی ایران (پازادایم ضد تورک، ضد عرب و ضد بشر تشیع مجوسی شعوبی پارسی یا همان اسلام آریایی) که در کشورهای سوریه و عراق دستشان به خون بیش از 500 هزار انسان بیگناه آلوده است، تنزیل داده است. وقتی حرکت ملی آزربایجان صاحب شهدای قهرمان خود نمی شود، «دشمن» چنین این قهرمانان را تصاحب می کند و از خون آنها در راه مقاصد کثیف نژادپرستانه ضدبشری صلیبی ضد تورک و ضد آزربایجان و ضد عرب و ضد بشر خود سوء استفاده ها می کند:

به همت جمعیت خیریه قلبهای سبز صورت گرفت- آیین غبارروبی و تجدید میثاق با شهدا

همزمان با سالگرد ورود آزادگان به میهن اسلامی، و به همت جمعیت خیریه قلبهای سبز، آیین غبارروبی از مزار شهدای انقلاب، ۸ سال دفاع مقدس و مدافعین حرم در گلزار شهدای وادی رحمت تبریز برگزار شد.

به گزارش عصرتبریز، مدیرعامل جمعیت خیریه قلبهای سبز در این آیین با اشاره به نقش شهدا در تأمین امنیت جامعه اظهار داشت: همه آحاد جامعه مدیون شهدا هستیم و امنیت حال حاضر کشور مرهون جانفشانی های شهدای انقلاب، دفاع مقدس و مدافعین حرم می باشد.

سعید نامور همچنین با اشاره به سالگرد فوت «امیرمحمد رحمن پور کوچه» نیز خاطر نشان ساخت: متاسفانه امروز دکتر رحمن‌پور در کنار ما نیست، ولی خوشحالیم مسیری را برای ما باز کرد که بتوانیم در خدمت مردم باشیم.

او ادامه داد: دکتر رحمن پور در مسیری گام گذاشت که هدفش کمک به مردم و کاستن از آلام زلزله زدگان ورزقان بود و به جرات می توانم بگویم که وی شهید راه کار خیر هست.

دکتر امیر محمد رحمن پور از مؤسسان جمعیت خیریه قلبهای سبز، در سال ۹۱ و یک هفته بعد از زلزله ورزقان، در حالی که برای یاری زلزله زدگان به ورزقان سفر کرده بود، در راه بازگشت تصادف نموده و جان به جان آفرین تسلیم کرد.

پایان بخش این مراسم حضور اعضای داوطلب جمعیت خیریه قلبهای سبز بر سر مزار شهدا و قطعه هنرمندان وادی رحمت تبریز بود که با نثار شاخه گل و فاتحه ای یاد و خاطره شهدای گمنام و همچنین دکتر امیرمحمد رحمن پور کوچه را گرامی داشتند.

لینک کوتاه :

https://asrtabriz.ir/news/80064

حال بیاییم و کارنامه رسانه حرکت ملی آزربایجان را دربارۀ این شهدای گرانقدر مرور کنیم:

درگذشت دکتر امیر محمد رحمان پور کوچه (آرمان) هنگام بازگشت از کمک رسانی به زلزله زدگان

دکتر امیر محمد رحمان پور کوچه (آرمان) دکترای روانپزشکی از دانشگاه ازمیر، مولف چند کتاب و فعال شناخته شده تبریزی دیروز مقارن ساعت 2ظهر هنگام بازگشت از کمک رسانی به زلزله زدگان قره داغ در یک سانحه رانندگی جان خود را از دست داد.

عکس مربوط به آخرین ساعات زندگی وی در روستای عباس آباد خواجه در حال دل جوئی از کودکان زلزله زدگان می باشد.

2012-08-20 17:36:24

http://www.yurd.net/page.php?id_contents=0000001424

مرحوم دکتر امیر محمد رحمان پور را از یادنبریم!!!! – منصور سیفی

اوت 18, 2014 / Mansoor Seifi blog   

دوسال پیش در چنین روزی در مسیر برگشت از زلزله قاراداغ بر اثر سانحه تصادف جان خود را از دست داد.

دکتر «امیرمحمد رحمان پور کوچه»؛ دکترای روانپزشکی از دانشگاه «ازمیر» و مولف چند کتاب و فعال شناخته شده ی تبریزی، که برای کمک به زلزله ­زدگان مناطق زلزله زده ی «قاراداغ» کمک های زیادی را جهت اظهار همدردی با خود برده بود تا بلکه دل کودکان مظلوم را شاد کند در مسیر برگشت دار فانی را وداع گفت

روحش شاد

https://www.google.com/search?q=%D8%AF%DA%A9%D8%AA%D8%B1+%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B1%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF+%D8%B1%D8%AD%D9%85%D8%A7%D9%86+%D9%BE%D9%88%D8%B1&oq=%D8%AF%DA%A9%D8%AA%D8%B1&aqs=chrome.0.69i59j69i57j0l4.6171j0j7&sourceid=chrome&ie=UTF-8

کانون دمکراسی آزربایجان – محمد قلی نواز، مردی که مردانه رفت

مردی که مردانه رفت... محمد قلی نواز، جگر پاره ای که یک سال پیش در چنین روزهایی بی هیچ چشم داشتی، در راه خدا و برای کمک به همنوع زلزله زده خویش در حالی آب و غذا به مناطق زلزله زده برده بود، در راه بازگشت جانش را نثار انسانیت کرد. محمد عزیز سالی با هزار درد و محنت گذشت و این درد به هزاران سال مرهمی ندارد.اما چه کنیم که تقدیر خدا این چنین بود. چه سربلند گشتی و خوش فرجام. راهت الهی گشت و نامت جاوید. اینک به یاد چهره معصومت به سوگ می نشینیم... مراسم سالگرد غیور مرد ترک 22/05/1392 از ساعت 18 الی 20 مسجد آیت الله مدنی (شکلی) تبریز. روی سنگ قبر محمد قلی نواز چنین نوشته است: محمد قلی نواز فرزند: حاج حسین. طلوع سبز: 13/01/1363 غروب شهادت گونه: 22/05/1391. به چه سرگرم کنم دیده و دل را که مدام/ دل تو را می طلبد دیده تو را می جوید. که در حین کمک رسانی به زلزله زدگان به لقاء الله پیوست.

https://www.facebook.com/WeLoveTraXtur/posts/454397074676162

معصومه آقازاده سومین شهید امداد رسانی مناطق مصیبت زده قره داغ

سایت اؤیرنجی سسی- به تاریخ 11 شهریور 1391

«معصومه آقازاده عضو داوطلب هلال احمر آذربایجان غربی که به منطقۀ مصیبت زده قره داغ عازم شده بود، در مسیر برگشت در اثر تصادف خودرو به شهادت رسید.

به گزارش خبرنگار اؤیرنجی سسی، این عضو داوطلب هلال احمر که اهل شهرستان سولدوز بود، در طول مدت خدمت رسانی در قره داغ، یکی از فعالترین نیروهای هلال احمر بود و تمام زندگی خود را وقف زلزله زدگان نموده بود.

پیش تر نیز 2 هموطن دیگر به نامهای محمد اورمولو و دکتر امیرمحمد رحمان پور گوچه (آرمان) دکترای روانپزشکی از دانشگاه ازمیر مؤلف چند کتاب و فعال شناخته شده تبریزی به شهادت رسیده بود.

سایت اؤیرنجی سسی، شهادت فرزندان آزربایجانی را به ملت ترک تبریک و به بازماندگانشان تسلیت عرض می نماید.

آزربایجان باشون ساغ اولسون»

http://oyrenci-sesi.info/site/xeber/2390

نکته جالب کامنتهای زیر همین مطلب است که یکی از به ظاهر ملتچیهای تورک خودمان نوشته است که از واژه های «شهید» و «تبریک و تسلیت» دربارۀ معصومه آقازاده استفاده نکنید! چون به زعم ایشان این اصطلاحات دربست مال رژیم جنایتکار جمهوری شیطانی هستند! نظر ما این است که هرچند جمهوری شیطانی ضد تورک و ضد آزربایجان و ضد بشر اسلامی ایران در چهل ساده حاکمیت سیاه خودش از کلمات عربی «شهید و تبریک و تسلیت» سوء استفاده ها کرده و می کند، ولی این کلمات مختص ترمینولوژی حاکمیت جمهوری اسلامی ایران نیست و می توانیم در نوشته هایمان از همین کلمات به عنوان سلاححهای علیه خود حاکمیت بهره ها ببریم: سلاح خود حاکمیت را گرفته و به خودش شلیک کنیم.

معصومه آقازاده سومین شهید امداد رسانی مناطق زلزله زده قره داغ

گوناز تی وی- سپتامبر 2012

«معصومه آقازاده عضو داوطلب هلال احمر آذربایجان غربی که به منطقۀ مصیبت زده قره داغ عازم شده بود، در مسیر برگشت در اثر تصادف خودرو به شهادت رسید.

به گزارش فعالین محلی، این عضو داوطلب هلال احمر که اهل شهرستان سولدوز بود، در طول مدت خدمت رسانی در قره داغ، یکی از فعالترین نیروهای هلال احمر بود و تمام زندگی خود را وقف زلزله زدگان نموده بود.

پیش تر نیز 2 هموطن دیگر به نامهای محمد اورمولو و دکتر امیرمحمد رحمان پور کوچه (آرمان) دکترای روانپزشکی از دانشگاه ازمیر مؤلف چند کتاب و فعال شناخته شده تبریزی به شهادت رسیده بود.

https://www.gunaz.tv/fa/%D8%A7%D8%AE%D8%A8%D8%A7%D8%B1/%D8%A8%D8%A7%DB%8C%DA%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C/%D9%85%D8%B9%D8%B5%D9%88%D9%85%D9%87--%D9%82%D8%A7%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87--%D9%88%D9%85%DB%8C%D9%86--%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%A7%D9%85%D8%AF%D8%A7%D8%AF-%D8%B1-%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%85%D9%86%D8%A7%D8%B7%D9%82-%D8%B2%D9%84%D8%B2%D9%84%D9%87-%D8%B2%D8%AF%D9%87-%D9%82%D8%B1%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%BA-65714

با مقایسه دو مقاله سایتهای اؤیرنجی سسی و گوناز تی وی به راحتی می شود دریافت که نویسنده سایت گوناز تی وی عین مطالب سایت اؤیرنجی سسی را فقط با تغییر عبارت «به گزارش خبرنگاران اؤیرنجی سسی» به «به گزارش فعالین محلی» دزدیده و کپی پیست کرده است! در هر صورت این دو سایتمان تا این حد نیز نوشتند، دستشان درد نکند. کاش دیگر سایتهای حرکت ملی نیز حداقل با دزدی ادبی و کپی- پیست هم شده همین کار را می کردند و نمی گذاشتند شهدای قهرمانمان این همه گمنام بمانند.

آری! کم کاری مدیای حرکت ملی به قهرمانان شهیدمان خلاصه نمی شود، بلکه دربارۀ قهرمانان زنده زلزله قاراداغ نیز با کم کاری خودمان فرصت را به دشمن دادیم که مثل همیشه تاریخ قهرمانان ملی ما را بدزدند و از آن خودشان کنند و رجز بخوانند؛ نمونه اش حماسه شیرزن تورک آزربایجانی اهل قاراداغ آزربایجان به نام «گلی سعادتی» ملقب به «گلین خانیم» بود که این شیرزن تورک آزربایجانی که به راستی فخر عالم بشریت است و اگر در کشور آمریکا بود، بی شک مدال درجه یک شجاعت از رئیس جمهوری آمریکا دریافت می کرد، از همان نخستین ساعات وقوع زلزله قاراداغ در میان سکوت و بایکوت خبری حاکمیت ضد تورک و ضد آزربایجان جمهوری شیطانی ایران که نه تنها خودش هیچ اقدامی در جهت کمک رسانی به انسانهای مظلوم زیر آوار مانده تورک آزربایجانی نمی کرد، بلکه مانع فعالان حرکت ملی آزربایجان هم در راه کمک رسانی می شد، این شیرزن تورک در حالی که خودش تنها و بی کس و گرسنه و تشنه و زخمی بود، توانست به تنهایی جان شش نفر از انسانهای مظلوم روستای چایکندی ورزقان را نجات دهد و آنها را با دستهای خودش از زیر آوار نجات دهد. کل مقالات حرکت ملی دربارۀ این شیرزن عبارت است از:

گلین شیرزن زلزله قره داغ آزربایجان- محمد ایران منش

سایت آذوح- چهارشنبه 16 مهر 1393

http://azoh.info/index.php?option=com_content&view=article&id=23511:1393-07-16-00-36-53&catid=2:10&Itemid=18

گلین شیرزن زلزله قره داغ آزربایجان- محمد ایران منش- فیس بوک

https://www.facebook.com/notes/the-feminist-school-%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D9%87-%D9%81%D9%85%D9%8A%D9%86%D9%8A%D8%B3%D8%AA%D9%8A/%DA%AF%D9%84%DB%8C%D9%86-%D8%B4%DB%8C%D8%B1-%D8%B2%D9%86-%D8%B2%D9%84%D8%B2%D9%84%D9%87-%D9%82%D8%B1%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%BA-%D8%A2%D8%B0%D8%B1%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%85%D9%86%D8%B4/10152709155622356

حماسه « گلين» در روستاي چايكندی ورزقان- جعفر خضوعی

http://kh1353.blogfa.com/post/479

آی گلین خانیم/ گلين، شيرزن بی ادعای چای كندی كه 6 نفر را از زير آوار نجات داد- امین حبیبی اهر

http://karaviq.blogfa.com/post/79

و وقتی ما فعالان حرکت ملی آزربایجان صاحب قهرمانان خود نمی شویم دشمن پانفارس چنین این قهرمانانمان را تصاحب می کند و نام «گلین خانیم» ما را که در مقالۀ بی نظیر «محمد ایران منش» نیز به همین صورت قید شده است، به «گلین بانو» جعل می کند تا شبهه ایرانی بودن (بخوانید فارس بودن) این شیرزن تورک آزربایجانی را ایجاد کند:

گلین، شیر زن زلزله قره داغ آذربایجان | رادیو زمانه

https://www.radiozamaneh.com/180190

گلین شیرزن زلزله قره داغ | سایت ملیون ایران

https://melliun.org/iran/45160

گلین، شیر زن زلزله قره داغ آذربایجان - مدرسه فمینیستی

http://feministschool.com/spip.php?article7599&fbclid=IwAR1t_XJy-5rt1KYzlNx_aMyRcj3ODEPI1JH46ViUiiYVBRUKr3pq1xSwZ0Y

آری! هر سه مقالۀ بالا که رد سایتهای پانفارس «رادیو زمانه» «ملیون ایران» و «مدرسه فمینیستی» نشر شده اند، دزدی ادبی و کپی پیست مقالۀ «گلین شیرزن زلزله قره داغ آزربایجان» از «محمد ایران منش» و نیز مقالۀ «گلین شیرزن زلزله قره داغ» از جعفر خضوعی چاپ شده در دوهفته نامۀ گویا در اهر، شماره 222 به تاریخ 21 خرداد 1393 هستند و اگر محمد ایران منش نبود و مقالۀ کم نظیر و افتخارآمیز «گلین شیرزن زلزله قره داغ آزربایجان» را نمی نوشت، ما نیز هم اکنون هیچ اطلاعی از این شیرزن بی نظیر تورک آزربایجان خود نداشتیم. پس نوشتن و نوشتن و نوشتن بسیار مهم است.

آری! دکتر دکتر امیرمحمد رحمن پور کوچه (از تبریز)، معصومه آقازاده (از سولدوز)، محمد اورمولو (از اورمو) و محمد قلی نواز (از تبریز) اولین و آخرین شهدای حرکت مقدس ملی ملت تورک آزربایجان نبوده و نیستند. پیش از این شهیدان و پس از آنها این «قتلهای زنجیره ای فعالان نخبه و برجستۀ حرکت ملی آزربایجان» طبق مدارکی که ما تا کنون در دست داریم، با به شهادت رساندن نجف رنجبر فعال حرکت ملی آزربایجان در سال 1375 شروع شده و با به شهادت رساندن پروفسور محمدتقی زهتابی کیریشچی پدر حرکت ملی ملت تورک آزربایجان و کل ایران در دی ماه سال 1377 ادامه یافته است. در سالهای بعد قتلهای پنهان و آشکار دیگر نخبگان قهرمان ملت تورک آزربایجان که مدارک آنها در دستهای ما موجود هست، به دست حاکمیت ضد تورک، ضد آزربایجان و ضد بشر جمهوری اسلامی ایران اتفاق افتاده است؛ از جمله دکتر روح الله دیندار (از ساراب شهید شده در همدان)، محمدرضا نصیریان (از اردبیل)، میرکاظم موسوی (از کرج)، نادر موسی زاده (از خوی)، مهدی طالبی (آلپای زنگانلی: از زنگان)، بابک نوری (از کلیبر)، سهند افشاری (در راه اردبیل)، جلیل عابدی (از خیاو)، محمدعلی جنت نیا (از سولدوز)، عسگر قاسمی (از سولدوز)، همت اسم زاده (از سولدوز)، حسین فتحی پور (از سولدوز)، توحید آذریون (از سولدوز)، عیوض سیاحی (از اورمو)، فرزاد اسدپور (از اورمو)، مجید خدایی (از تبریز)، رسول محرمی پارام (از تبریز)، رضا میرآقاپور درویش (از تبریز)، بهزاد صبوحی نژاد (از تبریز)، ستار سلیمی (از تبریز)، وحید داور پناه (از تبریز، کورشده توسط حاکمیت)، سینا طارق (از تبریز)، قربان قاسمی (پدر عسگر قاسمی از سولدوز)، اکبر نوروزی (از تبریز)، سیاره رشتبری (از تبریز)، فرهاد محسنی نگارستان (از تبریز)، افشین عرفان خسروشاهی (از تبریز)، قادر صدیقی (از تبریز)، مهندس غلامرضا امانی به همراه دو برادرش (از تبریز)، چنگیز بخت آور (از تبریز)، میترا رضایی (از خوی)، مجید امیری (از تبریز که در حال نوشتن کتابی افشاگرانه و بیدارساز علیه حاکمیت ضد انسان جمهوری اسلامی به نام «قاراقوتو qaraqutu» بود)، حمیدرضا عبدی (از تبریز)، داریوش طبّاخی (از سولدوز)، غلامحسین ناصری (از نمین اردبیل)، علاءالدین ملماسی (از تبریز)، ابراهیم جعفرزاده به همراه همسرشان مینا کهربایی و دختر دو ساله شان آیلا (از خوی)، ناصر خانزاده (از تبریز)، دکتر اصغر پیرزاده (از اردبیل)، محمدحسن هرگلی معروف به «حسن دمیرچی» و «حسن آزربایجان» پدر معنوی حرکت ملی آزربایجان (از تبریز) و دهها و بلکه صدها مبارز نخبه، ژرونالیست، شاعر، نویسنده، معلم، متفکر، انسان دوست و فعال نامدار و گمنام ارزشمند ملی ملت تورک آزربایجان در طول سه دهۀ اخیر توسط حاکمیت جمهوری اسلامی ایران شهید شده اند. شرحی از بیش از 40 تن از این شهدای راه آزادی آزربایجان توسط سایت آذوح و فعال و مبارز صادق و اندیشمند و بی نظیر جنبش دانشجویی حرکت ملی آزربایجان، جناب آقای امیر مردانی داده شده است که علاقه مندان می توانند به شنیدن آن در سایت آذوح تحت عنوان «رادیو هارای: گفتگو با سخنگوی آذوح – دهها مورد مرگ مشکوک فعالان حرکت ملی آزربایجان» اقدام کنند:

https://youtu.be/hq46wKJIHo8

گزارش قتل و مرگ مشکوک 34 فعال آذربایجانی - امیر مردانی

https://www.youtube.com/watch?v=4y3Xc4Vcxdw

و یا این مقالۀ «نکته های مهم، ارزشمند و تاریخی در سخنرانی آقای امیر مردانی در «رادیو هارای» (شهدای حرکت ملی آزربایجان)» مرا که با الهام از سخنرانی مهم و استراتژیک جناب آقای امیر مردانی نوشته شده است را نیز می توانند بخوانند:

https://www.azoh.net/%DB%8C%D8%A7%D8%AF%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA-%D9%87%D9%81%D8%AA%D9%87/3937-%D9%86%DA%A9%D8%AA%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D9%87%D9%85%D8%8C-%D8%A7%D8%B1%D8%B2%D8%B4%D9%85%D9%86%D8%AF-%D9%88-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%B3%D8%AE%D9%86%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%A2%D9%82%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B1-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%C2%AB%D8%B1%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D9%88-%D9%87%D8%A7%D8%B1%D8%A7%DB%8C%C2%BB-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-%D8%A7%D9%88%D9%91%D9%84-%D8%B4%D9%87%D8%AF%D8%A7%DB%8C-%D8%AD%D8%B1%DA%A9%D8%AA-%D9%85%D9%84%DB%8C-%D8%A2%D8%B2%D8%B1%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D9%88%D8%AC%D8%A7%D9%84%D8%A7%D9%86-%D8%B3%D8%A7%D9%88%D8%A7%D9%84%D8%A7%D9%86.html

         

این شهیدان ارزشمند، فقط اندکی از هزینه های سنگینی هستند که ملت قهرمان و تاریخساز تورک آزربایجان در راه مقدس آزادی و استقلال خود از چنگال اشغال و استعمال فاشیسم راسیست ضد تورک، ضد آزربایجان و ضد بشر فارس ایران پرداخته و هنوز هم می پردازد.

بدین وسیلۀ تشکیلات و سایت آذوح با پرداختن به این امر بسیار مهم حیاتی جمع آوری و انتشار اطلاعات مربوط به شهدای حرکت ملی آزربایجان، از تمامی فعالان ملی آزربایجان در هر کجا که هستند خواهشمند است که در مورد مرگهای مشکوک یا هرگونه شهادت فعالان حرکت ملی دیگر سکوت نکنند و اطلاعات ذیقیمت را از طریق ایمیل و تلفن به سایت آذوح بفرستند و یقین داشته باشند که در انتشار گسترده و انعکاس اطلاعات مربوط به شهدای حرکت ملی مان ذره ای کوتاهی و درنگ نخواهیم کرد.

به امید آزادی ملت تورک آزربایجان و کل ایران از اشغال و استعمار ایران اهریمن زده و فاشیسم راسیست ضد تورک، ضد آزربایجان و ضد بشر پانفارس حاکم بر ایران.

  

اوجالان ساوالان- جمعه 8 شهریور 1398- 30 اوت 2019- 28 ذوالحجه 1440