ادامه «کاهش پلکانی» تعهدات ایران در برجام و برداشتن «گام سوم» پیش از پایان ماه جاری میلادی که همزمان با انقضای «مهلت ۶۰ روزه» است، واکنش‌های تند سازمان ملل متحد، آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و رهبران دولت‌های بزرگ را به دنبال خواهد داشت و می‌تواند، به سهم خود، اروپا را در تقابل کامل با تهران، شانه به شانه با آمریکا قرار دهد؛ گرفتن نتیجه، خلاف انتظار.

کاهش پلکانی تعهدات ایران در توافق اتمی ژوئیه سال ۲۰۱۵، به تلافی اعمال تحریم‌های یکجانبه آمریکا و به منظور تحریک اروپا به همکاری‌های بیشتر مالی-تجاری با ایران، راهبردی است «واکنشی» که در ترسیم نقشه راه، زمان‌بندی و روش تحقق هدف‌های آن ضریب خطا در نظر گرفته نشده است؛ فاقد طرح ثانوی است و در نتیجه مانند قطار بدون ترمز و در حال افزایش سرعت (به دلیل ماهیت پلکانی کاهش تعهدات) با خطر خارج شدن از خط بیشتر روبه‌رو است تا رسیدن به مقصد.

برخلاف راهبرد آمریکا برای «اعمال فشار حداکثری علیه ایران» که در هر مرحله ارزیابی نتایج به دست آمده از اجرای آن مقدور است و می‌توان از راه کاهش و یا افزایش مقطعی فشارها آن را تنظیم کرد، طبیعت راهبرد «واکنشی» ایران که قائم به ذات خود نیست نقطه ضعف بزرگ آن است.

اگر چه حسن روحانی تأکید کرده که در هر مرحله، روند کاهش تعهدات ایران قابل بازگشت است، اما، به دلیل عدم شناخت تهران از واکنش‌های متقابل و محتمل اروپا، افزایش سرعت در برداشتن گام سوم (و یا گام‌های بعدی) مدیریت بحران و پیشگیری از تصادم محتمل را عملاً از اختیار دولت تهران خارج می‌کند.

حسن روحانی در مکالمه تلفنی با مکرون دشواری‌های بازگشت به خانه اول و رعایت دوباره تعهدات را اینگونه تأیید می‌کند: «هرچه زمان بگذرد و گام‌‌های بعدی در کاهش تعهدات برجامی توسط ایران به انجام برسد، بازگشت به نقطه اول برای ایران و اروپا سخت‌تر خواهد شد». موضوعی که بهروز کمالوندی، سخنگوی سازمان انرژی اتمی، هم بر آن تأکید کرده است: «هرچه جلوتر برویم، تعهدها کمتر شده و درعمل دیگر برجامی باقی نخواهد ماند» در حالی که محسبات در مورد واکنش محتمل اروپا و جامعه جهانی نسبت به برداشتن «گام سوم» همچنان در بوته‌ای از ابهام است.

جمهوری اسلامی تهدیدات خود را در حالی متوجه اروپا ساخته که عامل اصلی اعمال تحریم‌ها آمریکاست- گنه کرد در بلخ آهنگری ...

پرهیز از تعریف «پله آخر»

نقطه ضعف دیگر راهبرد واکنشی و کاهش پلکانی تعهدات ایران، علیرغم اشاره کمالوندی به امکان «باقی نماندن برجام»، تعریف نشدن «پله آخر» در آن است.

دولت ترامپ هدف راهبرد اعمال فشارهای حداکثری را کاهش صادرات نفت ایران به صفر معرفی کرده حال آنکه ایران همچنان خواستار حفظ برجام است و نه از میان بردن آن.

دشواری‌های جمهوری اسلامی در راه کاهش تعهدات اتمی با پیچیدگی‌های دیگری نیز روبه‌رو شده، از جمله درگذشت نابهنگام امانو و اتخاذ محتمل مواضع سختگیرانه‌تر از سوی رافائل گروسی، دیپلمات آرژانتینی و گزینه جانشینی دبیرکل سابق، در برابر ایران.

همگرایی‌های یوکیا آمانو با تهران اگرچه در اندازه‌ها و حدود همکاری‌های منتسب به محمد البرادعی دبیرکل پیشین آژانس نبود (مردی که آشکارا طبیعت ضدآمریکایی و بخصوص مخالفت با جورج بوش پسر را داشت)، در حدی بود که می‌توان گفت عبور از پرونده فعالیت‌های اتمی «مشکوک به داشتن ابعاد نظامی» (PMD possible military dimensions -) ایران طی آخرین ساعات مانده به امضای برجام در ژوئیه سال ۲۰۱۵، بدون همراهی کامل و چشم‌پوشی‌های او ممکن نبود.

گروسی روز یکشنبه ۱۳ مرداد در گفت‌وگو با نشریه انگلیسی فاینشال تایمز، اظهار داشت: «آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، باید در گزارش‌های خود پیرامون موارد عدم پایبندی ایران به توافق هسته‌ای (برجام) سختگیرانه عمل کند و موارد را آنگونه که هست بگوید».

آمانو در دوران دولت اوباما با سیاست‌های کاخ سفید همسو بود و تنها با رضایت و پشتیبانی کاخ سفید به سمت و سوی همکاری با جمهوری اسلامی حرکت کرد و انتظار می‌رود گروسی نیز (در صورت انتخاب به سمت دبیرکلی) راه همسویی با دولت ترامپ را پیش بگیرد؛ آمریکا با فاصله زیاد از دیگر اعضای شورای حکام، تأمین‌کننده اصلی هزینه‌های آژانس است.

مجالی برای مظلوم‌نمایی

گزارش فصلی و بعدی آژانس در مورد پایبندی ایران به تعهدات اتمی که امضای گروسی را با خود خواهد داشت در فاصله اندکی از برداشتن «گام سوم کاهش تعهدات اتمی ایران» و همزمان با برگزاری جلسات سالانه مجمع عمومی سازمان ملل منتشر می‌شود و می‌تواند سندی شود در محکومیت «عملکردهای غیرمسئولانه» تهران و قابل بحث در جلسات مجمع و احتمالاً طرح در شورای امنیت سازمان ملل.

نکته دیگری که در تعریف «پله آخر» کاهش تعهدات اتمی ایران در نظر گرفته نشده، محاسبه واقعی و (نه رسانه‌ای) توانایی‌های ایران در عرصه‌های نظامی، سیاسی و اقتصادی، در مقایسه با توانایی‌های آمریکا در همان عرصه‌هاست.

جمهوری اسلامی در وضعیتی راهبرد تهدیدآمیز خود را تدوین کرده که پیشتر کم و بیش تمام اهرم‌های فشار خود را از دست داده و در عمل «خلع سلاح» شده است: تسلیم ۹۸ درصد اورانیوم غنی شده که می‌توانست در ساخت ۱۲ بمب اتمی مورد استفاده قرار بگیرد؛ تغییر ساختار رآکتور آب سنگین اراک و مسدود شدن راه دوم برای ساخت بمب پلوتونیومی؛ از دست دادن قدرت تأثیرگذاری بر بازار جهانی نفت به دلیل از دست دادن ۹۵ درصد ظرفیت صادرات؛ منتفی شدن بستن تنگه هرمز بعد از شکل گرفتن ائتلاف دریایی مورد نظر آمریکا؛ بی‌اهمیت شدن قدرت واردات به دلیل کوچک شدن حجم تجارت خارجی و ....

شاید بلندترین بخت جمهوری اسلامی در رویارویی با دولت ترامپ مظلوم‌نمایی در جامعه جهانی (به سبک فلسطینی‌ها در مقایسه با اسرائیل طی چند دهه منتهی به آغاز دهه اخیر) و برخورداری از حمایت تبلیغاتی مراکز و رسانه‌های لیبرالی است که در صورت برداشتن حساب‌نشده گام سوم، علاوه بر شانه به شانه کردن اروپا با آمریکا، حکومت تهران را تمام قد در قواره‌های کره شمالی سال‌های ۲۰۰۶ و ۲۰۰۷ قرار می‌دهد: مصداق کامل چه فکر می‌کردم و چه شد!