۲۰ آذر ۱۳۹۷

مقدمه:

الف- با توجه به حیات مرموز مهران بهاری و تیم اش که از ترس افشاء شدن آنی و پوچی بدون شرح ادعاهایش، در عالم غیبت بسر میبرد و بعلت حاضر نشدن در مناظره و دیالوق زنده که میتواند علاوه بر شفافیت، تسهیل در انتقال نظرات بزبان مادری خودمان تورکی نیز باشد. این نوشته مجبوراً به همان زبانی که م.ب در بیشتر نوشته های تخریبی اش از آن استفاده کرده یعنی بفارسی نگاشته میشود. بنا بر شواهد بسیار مهران بهاری فقط یک شخص نیست بلکه یک تیم و یک شبکه اطلاعاتی دهها نفره است که تحت نظارت سرویسهای اطلاعاتی و ساوامای رژیم ج. ا. ایران اداره میشود. نوشته های اصلی این شبکه را معمولاً با امضای مهران بهاری منتشر میکنند.(که قبلآً با اسم رمز« گه ر چه یاهو » تمام میکرد!). با اینکه پرداختن به این موضوع را بنوعی هدر دادن وقت دانسته و شخصاً هیچ علاقه ای هم به آن نداشته ام اما هجمه گسترده و حملات بیشرمانه یکساله اخیر این شبکه بر علیه تمامی ارکان ملی، ملت تورک آزربایجان، ضرورت مقابله جدی (ملی شاپالاق) با این شعبده بازان (جمکرانی سربازان غایب) ایجاب کرد که بعنوان عضو کوچکی از میلیونها فعال حرکت ملی آزربایجان، دیگر ساکت ننشینم. البته تقریباً از بیست سال پیش با افکار پان ایرانیستی اینها تحت لوای تورکان ایران در اتاق پالتاک گفتگوهای اینترنتی که مهران بهاریهای امروز بنامهای مختلف آ- ت، قیزل، کیوان و ایدین ، بای بک، أراز و ...فعال بودند آشنا هستم و بقولی مُچ اینها را از همان اول بکمک دیگر فعالان ملی گرفتیم و آنها مجبور شدند که کاملاً مخفی کار کنند و خود را ممنوع الصوت نیز بکنند تا مبادا ردیابی شوند.

ب- در این نوشته بیشتر به ماهیت فریبکارانه و اهداف شبکه م.ب میپردازم.(نقد تفضیلی خودم را به مصاحبه مهران بهاری از خودش که در سال ۲۰۰۹ منتشر کرده است را بزودی منتشر خواهم کرد). در این نوشته حداکثر سعی ام را بر خلاصه نویسی کرده ام اما بعلت گسترده گی موضوع بیش از این نتوانستم کات (حذف) بکنم. بناچار توضیحات بیشتر را در پیوست گنجاندم. بهرحال ضمن پوزش از اطاله کلام، از هر نوع انتقاد به این مقاله پیشاپیش استقبال میکنم و حاضر به مناظره زنده با افراد بدون ماسک هستم و وقت و حوصله پاسخ دادن با فارسی نویسی هفتاد من کاغذ را هم ندارم.

پ- در ضمن خیلی خوب میدانم که دوباره مورد هجوم باند م.ب رژیم قرار خواهم گرفت و این چیز تازه ای نیست. اما پیشاپیش از آن چند سمپات و وکیل مدافع اشباح این شبکه که خود را دموکرات تر از مبتکرین دموکراسی میدانند و در پی ایران فدارال و خیالی بدون مشارکت نمایندگان ملت فارس هستند تقاضا دارم که بیش از این ما را با اشباح در گیر نکنند. مطالبی را که در این مقاله آورده ام نه یک اتهام و نه یک محاکمه است این فقط افشاگری ماهیت یک باند سیاه وابسته به رژیم و شناساندن اهداف شیطانی یک شبکه ضد تورک و ضد آزربایجان است. اگر شناساندن چهره شیطانی سید علی خامنه ای و حسن روحانی فقط اتهام زنی تلقی شود چه بسا همه باید سکوت کنند و منتظر رای دادگاه لاهه و ثبوت اتهامات آنها باشند! من شخصا با ۲۸ سال حضور فعال در حرکت ملی نمیتوانم در مقابل اینگونه تخریبات سکوت پیشه کنم. چرا که عدم سکوت و مقابله را وظیفه ملی خود میدانم. طرفداران سکوت و انتظار هم آزادند و صلاح خود دانند!

مشخصات و ماهیت فریبکارانه شبکه مهران بهاری

۱- مجهوالهویه امام زمانی: م. ب کسی استکه حتی سمپاتهای انگشت شمار خود را هم سر در گم کرده است. بعنوان یک موجود مجهوالهویه، مجهوالمکان، بدون تصویر(بعد از افشای عکس جعلی) بدون صدا و بدون چاه جمکرانی آدرس دار، فقط در فضای مجازی اینترنت با اسامی جعلی جولان میدهد یا بدستور ارباب خود، اجازه جولان فقط با اسامی جعلی را دارد. او جزو نادر مدعیان متوهم جمکرانی استکه حتی شروط و زمان ظهور خود را اعلام نمیکند. به همین دلیل میتوان او را به هر نوع اشباح و صفتها گمانه زنی کرد. بجاست که وکلای تسخیری و غیر تسخیری م.ب قبل از مراجعه به سازمان حقوق بشر اروپا نقاب از چهره موکل خود بردارند چون دفاع از اشباح از نظر حقوقی در اروپا میسر نیست در پاسارگاد و جمکران شاید! گه رچه یاهووو..

اما در عرصه سیاسی میتوان او را نفوذی و جاسوس رژیم در حرکت ملی، مامور و معزور، شیطان و دغلباز، خود فروخته و خیانتکار و... به حساب آورد که با تمامی ادعاهایش و خجالتی خواندن دیگران حتی حاضر به روئیت خویش نیست. البته برای تبلیغ در دوره غیبت از شیوه های مختلف جادوگران هندی گرفته تا پان ایرانیست مفقودی همچون مسعود رجوی (غایب المجاهد) الگو برداری کرده است. معمولاّ غایب المنجیان مدعی، هدف اصلی خود را آشکارا اعلام میکنند مثل امام زمان، منجی بشریت و مسعود رجوی، منجی خلق ایران! اما مهران بهاری برخلاف منجیان دیگر حتی در بیان هدف اصلی خود فریبکاری کرده و آدرس غلط به مخاطبانش میدهد. با تحریف و بازی با کلمات، در ظاهر بعنوان مدافع هویت تورکی (تورکچولوق)، منجی تورکان ایران! اما در باطن ضد تورک و ضد آزربایجان است. در واقع یکی از سینه چاکان موزی پان ایرانیست خجالتی دیروز حزب توده - ف. اکثریت و تواب سرسپرده به رژیم است و در حال حاضر در فضای مجازی نقش نفوذی در حرکت ملی را بازی میکند و با تخریبات و تحریفات خود میخواهد منجی سیستم شوونیستی- فاشیستی رژیم اقلیت فارس از فروپاشی باشد.

۲- ناشر افکار انحرافی پان ایرانیستی: م. ب کسی استکه با انشای خاص مشغول انتشار افکار انحرافی نویسندگان ضد تورک نشریه آذری ها و ایران شمالی وزارت اطلاعات- ساواما بصورت عکس برگردان است (دو روی یک سکه) و مخرج مشترک هر دو حفظ زندان ملل با احیای تفکر پان ایرانیسم مانقورت نشان افرادی چون رضا زاده شفق، کسروی، حسن تقی زاده، ناصح ناطق و...است. یارگیری پان فارسیسم دولتی رژیم اسلامی از پس مانده های پان ایرانیست راست سابق دوره پهلوی همچون محسن پزشکپورها، ایرج افشار یزدیها و توابین پان ایرانیست حزب توده و فداییان اکثریت مسبوق به سابق است. مهارت و تجربه توده ایها در نوکری به دستگاههای جاسوسی ک. گ. ب بصورت افسران مخفی حزب توده و طلاب مخفی حزب توده در حوزه علمیه قبل از انقلاب و انتقال تجربیات جاسوسی ک گ ب به مراکز جاسوسی رژیم آخوندی در سالهای اول انقلاب برای تحکیم سلطه اخوندهای ضد امپریالیست در خط لنین، استالین و خط امام برهمگان محرز است. اعضای شبکه مهران بهاری همان سربازان گمنام شاخه استالینیستی تواب توده ای- اکثریتی در خدمت پان فارسیسم هستند که میخواهند به حرکت ملی رخنه کنند. اما تابحال شکست خورده اند.

۳- دشمنی با نام و عظمت آزربایجان: الف- م. بهاری کسی استکه در یک متن فتوا گونه مینویسد:« کلمه آزربایجان هیچ بار تورکیت ندارد» و «کلمه ایران» آریایی که ریشه در تفکر نازیسم دارد «هزارن بار بیشتر با فرهنگ، تاریخ و هویت ترکان (ایران) در ارتباط است.» سپس با وقاحت تمام «نام آزربایجان» را بزرگترین انگل بیداری ملی میداند « بزرگترین انگل بیداری ملی ترکان درایران همین نام آزربایجان است.» لابد ۳۵ میلیون تورک آزربایجانی بایستی با فتوای این عنصر سرسپرده به رژیم فاشیستی، بجای "یاشاسین آزربایجان" در استادیوم ها و میتینگهای میلیونی "یاشاسین ایران" بگویند! تا تعداد بیشتری به آگاهی ملی پان ایرانیستی رسیده و مانقورت خودزن و خائن به ملت تورک أزربایجان بشوند. اسم من درأورده « تورک ائلی» و« تورکان شمالغرب ایران» را بجای آزربایجان جنوبی جعل میکند و« ملت تورک آزربایجان » را بر نمی تابد. بر خلاف جعلیات او، ما در آزربایجان نه یک ایل «تورک ائلی» بلکه صدها و هزاران ایل (تورک ائللری) داریم مانند ایلهای افشار، بیات، بایراملو، شاملو، قاجار و سایر. جمعیت ۳۵ میلیونی آزربایجانی را در یک ایل محدود کردن و نامیدن، در حقیقتت یک نوع تفکر انحرافی و کوچک جلوه دادن و بقصد شکستن عظمت ملت تورک آزربایجان است.

ب- همگونی اتاق فکر شبکه م. بهاری با اتاق فکر پان فارس- آریایی در دشمنی با نام آزربایجان است. م. بهاری در راستای تکه تکه کردن آزربایجان مینویسد: شهر « خوی ، شهر قهرمانی که همه چيز آن "تورک " است لهجه‌ی تورکی در خوی در مقایسه با برخی دیگر از مناطق آزربایجان، به لهجه‌ی استانبولی نزدیکتر است» و تلویحاً ادعا میکند که به لهجه تبریز و اردبیل دور است « لهجه تبریز و اردبیل کمتر به استانبولی نزدیکتر» است. و با دروغ بافی آشکار افکار عمومی را به اجرای طرح پاک کردن نام آزربایجان از خوی و ایجاد "استان خوی" آماده میکند تا کار دستهای پنهان ضد تورک و ضد آزبایجان، همچون علی اکبر ولایتی ها، حداد عادل ها و حجت الاسلام روحانی ها را در اجرای پروژه نابودی آزربایجان آسانتر کند.

پ- دشمنی با نام آزربایجان و تجزیه آن، تاریخی طولانی دارد و رژیم اقلیت فارس فعلی نیز در چهار دهه گذشته نام آزربایجان را از اردبیل و قزوین و چندین شهر دیگر پاک کرده و در صدد پاک کردن از شهرهای مراغه، مغان، خوی و اورمیه، سویوق بولاغ و نهایتاً تبریز میباشد. یعنی در صدد محو کامل نام آزربایجان جنوبی از روی نقشه و واگذاری بخشی از خاک وطن به کوردهاست. سخنان اخیر(آبان ۱۳۹۷) آخوند حسن روحانی بعنوان رئیس جمهور رژیم در شهر خوی و «استان اورمیه» نامیدن بجای آزربایجان غربی، حاکی از دسیسه های پشت پرده برای آماده سازی فاز بعدی اجرای تدریجی محو نام آزبایجان همانند خشکاندن تدریجی دریاچه اورمیه است.

ت- م.بهاری بغنوان یک پان ایرانیست،"بدروغ تورک گرا " ادعا میکند که « در ایران، آزربایجانی و ملت آزربایجان وجود ندارد! همه خلق تورک هستند.»این یعنی طرف دیگر همان سکه است که پان فارسیسم ادعا میکند که " در آزربایجان اصلاً تورک و ملتی بنام تورک آزربایجان وجود ندارد! همه أذری و آریایی- فارسی باستانی هستند." *3

۴- رد گم کردن با فرار به جلو: م. ب کسی استکه نشسته در آغوش پان ایرانیستها عربده کشی میکند و بقصد رد گم کردن با فرار بجلو مخالفان خود را پان ایرانیست خجالتی که در واقع خودش است و استالینیست که خودش بوده (تواب) خطاب میکند! قابل ذکر است که اصطلاح پان ایرانیست خجالتی را فعالان استقلال طلب دهها سال استکه ابداع کرده اند و برای اولین بار در نشریه قورتولوش (۱۹۹۵) چاپ تورونتو بکار برده شده است. همینطور ایرانبایجانی و ایرانجانجانی ازدیگر القاب پان ایرانیستهای خجالتی نیمه مانقورت و تمام مانقورت است که زیبنده چهره خجالت زده و جمکرانی مهران بهاری و تیمش میباشد. همینطور برچسب استالینیستی هم زیبنده تیم اشباح و افسران مخفی حزب توده، طلاب مخفی حزب توده و توابین نفوذی توده ای- اکثریتی در خدمت وزارت اطلاعات- ساوامای آیت الله خمینی و خامنه ای ضد امپریالیست میباشد. *4

۵- ژست آکادمیک و پریشان گویی: م. ب کسی استکه با گرفتن ژست‌های علمی آکادمیک ادعاهای بی اساس میکند و با تاریخ نویسی پر از تحریف و دروغ‌، دست به پریشان گویی و روده دارزیهای هدفدار بزبان فارسی میزند و با انشای خاص استالینستهای پان ایرانیست برای به هدر دادن انرژی فعالین ملی از کارهای جدَی و تشکیلاتی، بقصد تغییر مسیر حرکت ملی از مبارزه میدانی علیه رژیم فاشیستی جمهوری اسلامی به سرگرم کردن نسل جوان به بحثهای بظاهر آکادمیک اما در اصل انحرافی و سفسطه بازیهای اشباح جمکرانی میکند.

۶- ادعای پوچ تورکچولوک و پرهیز از تورکی نویسی: م.ب. کسی استکه ۹۹ درصد نوشته هایش را بفارسی نوشته و عامدانه فارسی نویسی را در فضای مجازی بین کاربران تورک آزربایجانی رواج میدهد. در تورکی نویسی هم خدعه میکند. حروف و املای من دراوردی و کلمات ناماَنوس را بکار میبرد. وازه نامه پر از اشتباه و نامفهوم بیرون میدهد. با ادعای کار آکادمیک هیچ اصولی را برنمی تابد و به مصوبه دستور زبان و خط مصوبه ۱۳۸۰ که بعنوان استاندارد در آزربایجان جنوبی پذیرفته شده و بکار برده میشود بها نمیدهد.( نمونه املای خاص او: «ميلله ت، آه زربایجان، حه ره که ت »). حتی در برخی از متون تورکی و اشعار تورکی دخل و تصرف و تحریف میکند. عکسهای تاریخی عمارات و مشاهیر آزربایجان را فتوشاب کرده با نوشتن تیتر و شرح تحریف شده سعی در تزریق انرژی منفی، به کاربرا ن تورک آزربایجان را دارد.

۷- کیفیت نازل و حجم بالای نوشته هایش: م. ب کسی استکه فعالیتش از نظر کیفی شدیداّ نازل، نوشته هایش پراز تناقض، دروغ و تحریف است. اما از نظر حجم، فعالیتش خیلی زیاد و نه در حد یک فرد، بلکه یک تیم سازمان یافته است که صدها مقاله باصطلاح تحقیقی(تحریفی) تولید و در دهها کانال و صدها وب لاگ و وبسایت انتشار میدهد که در عرف معمول دنیا، این حجم کار نیازمند طرح و تدوین پروژه و تخصیص بودجه های کلانی در دانشگاهها یا مراکز اطلاعاتی میباشد. برای نوشتن و حتی تحریف اسناد باید به کتابخانه های مجلس و اسناد ملی و ارشیوهای دولتی کشورها دسترسی کامل داشت. که در ایران تمامی این مراکز در کنترل شدید وزارت اطلاعات و سپاه میباشد. لذا شکی در خود فروخته گی و وابستگی این شبکه به اطلاعات و ساوامای رژیم را برجای نمیگذارد.

۸- فریبکاریهای موزیانه تحت عنوان نقد و ارائه سند: م. بهاری کسی استکه در خدمت زندانبانان فاشیسم فارس، توهم داشتن جهان بینی خوشبختی و رفاه برای ملت زندانی« تورک ائلی» در سه بخش زندان ایران دارد ( جنوب، شمال شرق و شمالغرب ایران). م. ب با پریشان گویی خود را منتقد و تحلیلگر تمام علوم جا میزند اما در اصل چیز تازه ای از خود برای گفتن ندارد. کارهای باصطلاح تحقیقی او اغلب کپی برداری از نوشته های فعالین ملی نام و نشان دار قدیم و معاصر است. م.ب بدون رعایت کردن استانداردهای معمول مانند نقد منصفانه، عدم تحریف و توهین قلم فرسایی میکند. شیوه نقد او نه تنها منصفانه نیست بلکه مغرضانه و پر از توهین و تحقیر است. یکی دیگر از اصول نقد، حفظ امانت در ذکر دقیق مرجع، بدون دستکاری و تحریف کارهای اندیشمندانی است که با فداکاری و گذشتن از جان و مال و وقت خویش تجربیات گرانبها و اثار ارزشمندی را از خود برجای گذاشته اند که م. ب آنرا بشدت زیر پا میگذارد. اشکال عمده دیگر شبکه م.ب در انتشار اسناد تاریخی که صدها پژوهشگر ملی در داخل بعلت عدم وابستگی به رژیم اجازه دسترسی به آنرا ندارند با وجود ارزش و اهمیت آن، مخلوط کردن اسناد معتبر با اسناد دستکاری شده و حتی صد در صد جعلی خود است که با فریبکاری موزیانه، بصورت جهت دار منتشر میکند که در مواردی تشخیص سند سالم از سند جعلی فتوشاپی( و پیام مخرب نویسنده) را به فعالین جوان و کم تجربه سخت میکند. در واقع، هدف باند م.ب از تبلیغات مخرب شبانه روزی در فضای مجازی، مسموم کردن افکار فعالان حرکت ملی است. طرح شعارهای انحرافی«تورکان ایران و تورک ائلی و شمالغرب ایران» به بهانه دروغین حمایت از همه تورکان، در اصل برای توجیه همراهی با رژیم سرکوبگر، مماشات با پان ایرانیسم یعنی پان فارسیسم و حفظ سیستم شوونیستی، راسیستی و فاشیستی فارس در جهت نابودی هستی آزربایجان (ازربایجانین وارلیقی) است . شبکه م.ب به بهانه دروغین احیای حاکمیت تورکان ایران در چهارچوب تمامیت ارضی ایران یعنی زندان ملل، با خودزنی و خوش خدمتی به فاشیسم فارس، در اصل به ملت تورک آزربایجان خیانت آشکار کرده و جلوی راه رسیدن به رهایی و استقلال آزربایجان جنوبی سنگ اندازی میکند.*7

۹- دو نمونه از صدها سند جعلی: م. بهاری در جعل اسناد نیز مانند تحلیلهای متناقض و فریبنده اش به شعور مخاطبانش توهین میکند. مثلاً درمورد وضیعت و ممنوعیت زبان تورکی در ایران، چهل و یک مقاله بزبان فارسی نوشته است. که بجای تکرار و بال و پر دادن مداح گونه اش، میتوانست مثل دیگر صاحب نظران، نظر خود را در یک یا دو مقاله بدون کپی برداری از نظرات دیگر فعالان نام و نشان دار و بدون ارائه اسناد جعلی بنویسد. اما چون هدف پنهانی در سر دارد در دهها مقاله بصورت قطره چکانی، نیش زهرآلود خود را در لابلای حرفهای خوب مردم پسند میزند. برای نمونه: در مقاله «کتاب درسي مشروطيت: بعد از اين ترکي حرف نزنيم...» مهران بهاری بعد از جعل یک سند از دوران مشروطیت (کپی آن را در زیر ببینید) حمله شدیدی به تمام ملت تورک تا حد بی شعور خواندن جامعه تورک رفته است مینوسد « ... نخبگان تورک دو سده‌ ي اخير، عقب‌ مانده‌ ترين گروه نخبگان در ميان تمام ملل منطقه (ارمني، کرد، آسوري، فارس، يهودي، ...) بشمار مي‌روند.» و دوباره با حمله به حرکت ملی آزربایجان، که آنرا جریانات آزربایجانگرای منحرف میخواند مینوسد « ..آجنداهاي منحرف سياسي، سطحي‌نگري و هوچي‌گري، شعارهاي آناکرونيک و ماکزيماليستي و خيال‌پردازانه و ... قريب به يک قرن است که خلق تورک و محققين و تاريخ‌ نگاران تورک را از پرداختن به مسائل ملي واقعي خود، از جمله مستند سازي تاريخ معاصر ملت تورک منحرف کرده‌اند.» و این سیاه نمایی نخبگان آزربایجان حتی در تضاد با پاراگراف قبلی خودش است که نوشته « در ايران دستيابي محققين مستقل تورک به اين مدارک و وثيقه‌ها و اسناد و آرشيوهاي دولتي مربوط به آسيميلاسيون اجباري ملت تورک، فارس‌ سازي وي و نسل‌کشي – نسل‌کشي زباني وي اصولاً ممنوع است» حال چگونه فقط م. بهاری به این اسناد دسترسی دارد خود داند! *9

۱۰- تعاریف غلط واژه ها و ایجاد تضاد: م.ب کسی استکه با تفکیک تورکچولوک از آزربایجانچیلیق (تورک گرایی و آزربایجانگرایی)، استقلال خواهی آزربایجانیها را به ضرر تورکچولوک میداند. در صورتیکه آزربایجانچیلیق عین تورکچولوک است چرا که بیش از ۹۵ درصد از اهالی آزربایجان در۹ استان تقسیم شده بعلاوه چند شهر آزربایجانی ضمیمه شده در استانهای دیگر، تورک هستند. آزربایجان مستقل و قدرتمند با اکثریت مطلق تورک نه تنها سبب قویترشدن تورکچولوک در وطنمان آزربایجان، بلکه به قویتر شدن تورکچولوک فراتراز مرزهای آزربایجان نیزخواهد شد.

۱۱- تلاش برای انحراف گفتمان هویت طلبی: م. ب کسی استکه با سوء استفاده از گفتمان جهانشمول و بحق حفظ و دفاع از هویت ملی، سعی در تبدیل هویت تورکی طبیعی (تورکچولوک) به هویت تورکی ایدولوژیک (تورکچولوک تهاجمی) نموده تا گفتمان مخرب و راسیستی را که به فاشیست میانجامد وارد حرکت ملی بکند. ازجمله رودرو قرار دادن ملت تورک آزربایجان با ملت فارس و کورد و غیره. در صورتیکه حرکت ملی بر علیه هیچ ملتی نیست و مبارزه فقط با راسیسم و اشغالگری رژیم اقلیت فارس و ادعاهای ارضی گروهای تروریستی کوردی است. درک غلط بودن تبلیغ ناسیونالیسم کور کار چندان دشواری نیست. عملکرد ناسیونالیسم کور و تهاجمی فارس تحت عناوین مستتر «ایرانیت»، نژاد آریایی و باستانگرایی و در اصل فارس گرایی تهاجمی (فارسچیلق تهاجمی)، رویای ایران بزرگ از سمرقند تا بحرین و مدیترانه، یعنی اشغال گری و سلطه طلبی، بلایی که بر سر ملت تورک آزربایجان و سایر ملل آورده است را مثلاً م. بهاری میخواهد (البته بدروغ) با ناسیونالیسم کور و تورکچولوک تهاجمی، تحت حاکمیت تورکان ایران بر سر فارسها و سایر ملل بیاورد. خوشبختانه چنین تفکر فاشیستی هرگز در حرکت ملی دموکراتیک آزربایجان مورد بحث هم نبوده است. در حرکت ملی مفهوم تورکچولوک دفاع از هویت تورکی و بوزقورد نماد مقاومت در برابر اشغالگران است. تعاریف وارونه و برچسبهای منفی به مبارزین ملی نمی چسبد. چرا که حرکت ملی ذاتاً یک حرکت انسانی است و برای کسب حقوق پایمال شده انسانهاست که بصورت مدنی نیز پیش میرود. طبق موازین بین المللی حق طلبانه است و فردای استقلال نه بدنبال انتقام گیری و دیکتاتوری بلکه بدنبال تضمین حقوق برابر برای همه از جمله اقلیتهای اتنیکی موجود در آززبایجان مستقل خواهد بود. اساس روابط با ملل همسایه بر محور دوستی و منافع متقابل خواهد بود.

۱۲- تشویق به سکوت در اعتراضات علیه رژیم: م. ب کسی استکه در هیچ مقطعی علیه رژیم اقلیت فارس، نهادهای سرکوب گر اطلاعات سپاه، سران سه قوه و شخص سید علی خامنه ای رهبر جنایتکاران ایران که دستش بخون فرزندان ملل در ایران، عراق،افغانستان، سوریه، لبنان،یمن و اروپا و سایر آغشته است حتی در حد یک جمله در محکومیتش ننوشته است. تنها در لابلای نوشته های تخریبی اش برای رد گم کردن، اشاره ای تلویحی مثلاً در مورد تحمیل زبان فارسی و ممنوعیت زبان تورکی در ایران، با تلطیف خاصی بعنوان یکی از عوامل تبعیض زبانی، فقط اشاره ای به «دولت ایران» میکند نه رژیم فاشیستی آخوندی! بنابراین، م. بهاری هدفش منحرف کردن حرکت ملی آذربایجان از مبارزه با رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی است که مانع اصلی برای رهایی از استعمار داخلی و فاشیسم حاکم است. طرفدار سکوت آزربایجان در راستای حفظ وضع موجود و تحکیم رژیم اقلیت فارس است. و با تبلیغات مسموم خود مشغول سنگ اندازی در هماهنگی ملل در ضربه زدن به رژیمی است که در کنار ستم ملی، جنایات و بی عدالتیها، سرکوب زنان، کارگران، کارمندان، دانشجویان و اقلیتهای مذهبی و هر آنکه در مقابل جور و ستم، فساد و دیکتاتوری آن بایستد رحم نمیکند.

۱۳- سیاه نمایی هر آنچه تبلور قدرت در حرکت ملی آزربایجان است: م.ب کسی استکه هر روز در فضای مجازی با اسم های جذاب اما جعلی زهرهای چرکین خود را به حرکت ملی آزربایجان میریزد:

الف- سیاه نمایی وطن و سرزمین تاریخی ملت آرزبایجان جنوبی بعنوان هسته اصلی حرکت ملی، بقصد ایجاد تفرقه با آزربایجانیهای ساکن در شهرهای مرکزی فارس نشین.

ب- سیاه نمایی تبریز پایتخت تاریخی آزربایجان بقصد ایجاد تفرقه با شهرهای مختلف از جمله اورمیه، اردبیل و زنگان و...

پ- سیاه نمایی اسطوره ها و قهرمانان ملی از جمله ستارخان، شیخ م. خیابانی، ج. پیشه وری، شهریار، صمد بهرنگی و سایر مبارزین ملی.

ت- سیاه نمایی فعالین ملی شناخته شده و تبدیل اختلافات نظری به دشمنی بین استقلال طلبان و فدرالیستها، بین فعالین چپ ملی با فعالین راست ملی.

ث- ورود به اعتقادات مذهبی مردم با برجسته کردن اختلافات نظری بین سکتهای مختلف اسلام بجای پرداختن به نقش مخرب اسلام سیاسی شعوبیه فارس حاکم.* ۱۳

۱۴- انحراف مرکز ثقل تفکر حرکت ملی: م.ب کسی استکه در صدد انحراف مرکز ثقل تفکر حرکت ملی از سیستم تفکر آزربایجان مرکز« آزربایجان مرکزلی دوٌشوٌنجه سیستمی» به سیستم تفکر ایران مرکز(فارس مرکز) میباشد. یعنی دشمنی با حق تعیین شرنوشت، تشکیل حکومت ملی و استقلال ملت تورک آزربایجان جنوبی. در ظاهر خود را حامی کسب حقوق تورکان ایران نشان میدهد اما در باطن هیزم بیار معرکه برای استحاله تورکها در سیستم متمرکز و فاشیستی پان فارسیسم است.*13

۱۵- تعاریف مبالغه آمیز از حکمرانی تورکان در ایران: م. ب کسی استکه سعی در تطهیر مظالم دولتها و خاندان تورک برعلیه تمام اقشار تورک و اقلیتهای قومی و مذهبی و.. دارد. هرجا سخن از شاهان تورک میرود انگار صفت های دیکتاتور، قبله عالم، ضل الله و ارباب... و اجرای احکام شنیع و ترور و حذف فیزیکی مخالفان و رقبای سیاسی خود، هیچگونه سنخیتی با ماهیت این پادشاهان ندارد. انگار که حاکمان تورک همه دموکرات، عادل و نمونه بودند و برای رفاه ملت خود خدمات شایان کرده و در دوره آنها اکتشافات و اختراعات بی نظیر و تاثیرپذیری به جهانیان عرضه شده است. اما با کتمان حقیقت نمیتوان برای همیشه خود را گول زد. و لازم نیست به گذشته خیلی دور برویم تنها با مرور دوره ۳۰ سال اخر حکومت قاجار براحتی متوجه ماهیت استبدادی حاکمان تورک خواهیم شد. از جمله سرکوب مخالفان سیاسی، اقلیتهای قومی و مذهبی، ستم طبقاتی و جنسی، فساد و ضعف مدیریت، همینطور خود فروختگی به روسیه و انگلیس بحدی بوده استکه مردم تورک آزربایجانی پیشرو مخالفت با دیکتاتوری و استبداد رژیم قاجار شدند و در سقوط دولت تورک قاجار نقش عمده ای ایفا کردند. انقلاب مشروطیت و قیام خیابانی برعلیه رژیم سرکوبگر تورک قاجار بوده است. خلاصه اینکه از ماست که بر ماست و حقیقت تلخ این استکه پدران ما بازی را بد جوری باختند و سرنوشت ملت خود را دودستی به رقیب در کمین نشسته یعنی سیاستمداران فارس تقدیم کردند و گناهش را سر این و آن انداختند. مثل باستان گرایان فارس که تا به امروز شکستهای خود از یونان و اعراب و تورکان و... را قبول نمیکنند. سیاسیون و روشنفکران سابق ما نیز، شکست خود را در مناقشه و مذاکره سیاسی بموقع قبول نکردند تا بلافاصله بفکر چاره جویی بیافتند. اما ملت و سیاسیون ژاپن و آلمان شکست خود را بموقع قبول کردند و وطن خرابه خود را تبدیل به پیشرفته ترین کشورها کردند. با اینحال، خوشبختانه در سی سال گذشته مسیر عوض شده و روشنفکر آزربایجانی به علل واقعی شکست سیاسیون گذشته خود پی برده است. با قبول اشتباهات تاریخی، بنیان حرکت ملی نوین را بر پایه بازخوانی تاریخ حکمرانی هزار ساله، درس گرفتن از تاریخ تلخ یکصد ساله اخیر و پرهیز از تکرار اشتباهات گذشته و مماشات با دشمن، با چشمان باز و اراده ای قوی، پای در میدان مبارزه گذاشتته اند. روشنفکران و فعالان سیاسی امروز با دوری از مبالغه های بیجا، بصورت واقع گرایانه با تاکید بر هویت تورکی و زبان تورکی و تواناییهای واقعی و بلقوه بیش از ۳۵ میلیون تورک آزبایجانی حرکت ملی را هدایت میکنند. *۱۵

۱۶- وطن تراشی مصنوعی: م.ب کسی استکه در صدد قالب کردن ا.ی.ر.ا.ن بعنوان وطن مصنوعی برای ملت تورک آزربایجان است. البته این وطن تراشی همراه با اعمال خشونت و سرکوب، سیاست رسمی رژیم اقلیت فارس از آغاز حاکمیت رضا خان تا به امروز بوده است. با توجه به شکست پروژه نابودی زبان و هویت ملت تورک آزبایجان و رشد بی نظیر آگاهی ملی، رژیم ج. اسلامی در کنار ادامه سیاستهای فاشیستی خود، دست به ایجاد جریانهای پارالل و شبکه های انحراف کننده حرکت ملی از جمله شبکه م. بهاری زده است. م.ب سعی در تحریف معنای وطن دارد. در جهان امروز وطن محدوده جغرافیایی خاص است که شخص، جماعت و ملتی در آن متولد و رشد و نمو کرده و دارای زبان، هویت و آداب و رسوم خاص خود میباشد. م.ب مبلغ وطنی مصنوعی بنام ایران است که حاکمان اقلیت فارس آن، وطنهای تورک (آزربایجان) بلوچ(بلوچستان)، عرب(الا حواز) و سایر را اشغال کرده است. ایرانِ تورکان، وطن خیالی و مصنوعی اوست که شامل مناطق غیر تورک نیزمیشود. در ظاهر خواهان وطن بزرگتر برای تورکان پراکنده در ایران (برداشتن لقمه بزرگ، علامت نزدن) اما در اصل تضعیف قدرت بلقوه آن و حذف نام وطن تاریخی تورکان آزربایجان و نگه داشتن آن در زندان ملل، یعنی ایران است. وطن بدون خاک و سرزمین و جغرافیای مشخص در هیچ کجای دنیا وجود ندارد. ملت تورک آزربایجان وطن خود را در طول تاریخ داشته و در فلکلور و ادبیات و شعر و موسیقی خود تعریف کرده است. "آنا یوردوم آزربایجان، یوردوم یووام مئسکنیم سن آزربایجان، آزربایجان بیر اولسون مرکزی تبریز اولسون" و سایر. ملت تورک آزربایجان دارای حسّیات عمیق وطن دوستی و دلبستگی به خاک مقدس و آبا و اجدادی خود میباشد و بی وطن نیست که سرزمین دیگران را بعنوان وطن مصنوعی به آن قالب کنند.

۱۷- داستانسرایی یاس انگیز از قهرمانان و مشاهیر آزربایجان: شبکه م. ب بقصد ایجاد یاس در فعالان جوان و بی تجربه حرکت ملی، به بهانه های مختلف یادبود، سالگرد و... بطور موزیانه، مطالبی را تولید و منتشر میکنند که در کنار بعضی از حقایق، با پر رنگ کردن جنبه های منفی یک رویداد، با اضافه کردن مطالب کذب، مرثیه خوانی مداح گونه ای را در فضای مجازی براه می اندازند. مثلاً برای تخریب ستارخان، بجای پرداختن به رشادتها و مقاومت قهرمانانه ۱۱ ماهه او و یارانش در تبریز و آزربایجان و فتح تهران، به حوادث ناخوشآیندی که توسط خائنین و عوامل خارجی اتفاق افتاده، شکل دیگر و تحریف آمیزی میدهند تا چهره ستارخان را بعنوان یکی از نمادها و سمبلهای مقاومت آزربایجان تخریب کند. حتی با تحریف در شرح احوال شخصیتهای ادبی همچون صمد بهرنگی ساعدی، براهنی و اوختای فقط بخاطر اینکه که از مدافعان زبان تورکی و مسئله آزربایجان بوده اند مورد غضب م. بهاری قرار میگیرند.*17

۱۸- داستان سرایی افراطی از برتر بودن هویت تورکی: یکی دیگر از تخریبات م.ب داستان سرایی در مورد برتر بودن تورک و پیشرو و مبتکر بودن نیاکان ما در عدالت، کشورداری، علم، صنعت و داشتن مترقی ترین دین (شامانیزم)، بزرگترین امپراتوری جهان و ... جالب تر اینکه اخیر مطلبی را بیرون داده اند که از زبان ادبای فارس در تمجید «ترک» و معنی تورک گویا در فارسی بجای کلمه «خوب = ترک/ زیبا = ترک/ خدا = ترک و...» این مطلب بقدری مضحک و سخیف استکه جز توهین آشکار به شعور ملت تورک نمیتوان اسم دیگری بر آن گذاشت. یعنی این مطلب بظاهر مثبت نتیجتاً یک حس منفی غیر قابل توصیف به انسان تورک میدهد که هدف باند م. بهاری هم همان است.

۱۹- دامن زدن به اختلافات درونی حرکت ملی: م. ب کسی استکه بعنوان عامل سرسپرده جمهوری اسلامی با استفاده از بودجه و امکانات وسیع دولتی، در صدد منحرف کردن مسیر حرکت ملی آزربایجان است. علاوه بر تخریب عریان مجموعه سحر تی وی، سایت آذریها، نشریه ایران شمالی و انتشار کتابهای ضد آزربایجانی بنیاد افشار یزدی و انتشارات اَمرداد و لجن پراکنی های مانقورتهایی چون جواد طباطبائی و سایرین، شبکه ای مخفی پشت ماسک م. بهاری پراپاگاندای سایبری جمکرانی برضد آزربایجان براه انداخته است. تا اختلافات نظری میان فعالین ملی آذربایجان مخصوصا استقلال طلبان و فدرالیستهایی که عموما گرایش سوسیالیستی و چپ دارند را تشدید و به دشمنی تبدیل کنند. در صورتیکه وجود اندیشه های متفاوت در درون یک حرکت ملی دمکراتیک و پلورال کاملا طبیعی میباشد.

۲۰- جنگ زرگری و نیابتی با فعالین ملی چپ تورک: م.ب کسی استکه خود بعنوان کمونیست کلاسیک استالینیست و تواب در خدمت رژیم آخوندی، با توجه به شناخت عمیقی که از دوستان سابقش دارد. نوعی جنگ زرگری عقیدتی با طیف چپ براه انداخته است (جنگ خورده حساب شاید صحیح تر باشد). البته نه بقصد کوبیدن ایدئولوژی شکست خورده و در حال کمای کمونیسم، بلکه برای کوبیدن وجهه ملی شده گی و بازگشت بخویشتن بخشی از آنها، رها شدن از دام چپ پان فارس و پیوستن به تفکر رهایی بخش و تاکیدشان به حق تعیین سرنوشت ملت تورک آزربایجان و ضروت تشکیل دولت ملی آزربایجان جنوبی میباشد. بعبارتی دیگر حملات م .ب به تمام چپها ها نیست، بلکه نوک تیز حمله او فقط به آن قسمت ازچپ های آزربایجانی استکه در طول تاریخ یکصد ساله گذشته، بسته به شرایط و محدودیتهای زمان خود خدمات شایانی در خوداگاهی ملی، ملت تورک آزربایجان ایفا کرده اند. بارزترین نمونه آن تشکیل حکومت ملی برهبری دمکرات ترین چپ ملی آزربایجان یعنی مرحوم سید جعفر پیشه وری که خود یک سوسیالیست ملی بوده است. خدمات او در بیداری و خوداگاهی ملی بی نظیربوده و در ملت شونده گی ملت تورک آزربایجان جنوبی نقش حیاتی داشته است. از طرفی دیگر م.ب با سوء استفاده از اختلافات نظری و طبیعی موجود در میان فعالین حرکت ملی، در پی جنگ نیابتی سعی در تحریک بعضی از فعالین فدرالیست طیف چپ تورک علیه استقلال طلبان را دارد. شبکه م.ب با چسباندن خود به حرکت ملی و تخریب هر جریانی که کوچکترین همراهی با حرکت ملی آزربایجان را داشته باشد منتقدین بخود را گاهی به اشتباه میاندازد. از جمله بعضی از منتقدین چپ تورک که هنوز (والای وریرلار) لنگ میزنند و بجای فوکوس کردن به فریبکاریها و خیانت شبکه اشباح، طیفهای دیگر را قاطی مسئله کرده و به بهانه نقد م. بهاری کل حرکت را متهم به «تورک پرستی و نژادپرستی تورکی» که هیچگونه جایگاهی در حرکت ملی آزربایجان را ندارد میکنند.*۲۰

۲۱- تفکر ولایت فقیهانه: م. بهاری کسی استکه با تکیه بر تفکر حوزه ای، حکم ولایی صادرکرده و مینویسد: « همه‌ي جريانات معتقد به "هويت اتنيکي-ملي آزربايجاني" را، چه استقلال طلب، چه فدراليست، چه چپ، چه اسلامي و ... خارج از "حرکت ملي دمکراتيک تورک "مي‌دانم» اولاً نام جنبش، حرکت ملی آزربایجان است. تورکهای پراکنده در چاه بهار و بوشهر و فریدن و خلج و خراسان حرکت مستقل و خارج از حرکت ملی آزربایجان نداشته و ندارند. ثانیاً "حرکت جهان وطنی تورک" و فرا جغرافیایی و یا سه - چهار منقطه ای تورک ائلی ایران بر اساس امت تورک فقط در فضای مجازی شبکه اشباح م. بهاری میگنجد. حرکت ملی آزربایجان بمرکزیت تبریز در سرزمین تاریخی آزربایجان با شرکت عموم ملت تورک آزربایجان و بکمک ساکنین آزربایجانی در شهرهای فارس نشین و دیاسپورا به پیش میرود. حرکت ملی همانند یک بزرگراه در چندین لاین شامل تمام طیف ها و اقشار ملت است که بصورت پلورالیسم و بمقصد یک هدف مشخص، یعنی برای رهایی از استعمار و سلطه اشغالگران رژیم اقلیت فارس و تشکیل دولت مستقل ملی خود به پیش میرود. مهران.ب در ادامه و بقصد سیاه نمایی کل حرکت مینویسد: «علاوه بر آن، جاي داشتن قرائت افراطي از سه جريان فوق يعني گرايشات پان‌تورکيستي، بنيادگرايان تورک اسلاميست و کمونيستهاي داراي هويت ملي تورک و معتقد به ديکتاتوري طبقه‌ي کارگر در حرکت ملي را نيز طبيعي قلمداد مي‌کنم.» جالب اینکه در اینجا دم خروس م. بهاری با ادعای دروغین تورکچولوک اش بدجوری بیرون میزند و با بکاری گیری ادبیات فاشیسم پهلوی و رژیم ج. ا. فاشیستی فارس، استقلال طلبان را پان تورکیست می نامد! چپ ملی تورک به حرکت پیوسته را به دیکتاتوری طبقاتی میچسباند! و برای مخفی کردن محل اتصال بند نافش به فاشیسم مذهبی رژیم، بدروغ از فعالیت طیف بنیادگران اسلامی تورک (فناتیک اسلامچی میلتچی) در حرکت ملی دم میزند! که اصلا وجود خارجی ندارد.

۲۲- تهدید و برخورد چاله میدانی: م.ب کسی استکه در فضای مجازی بهنگام کم آوردن در مقابل فعالان ملی، دست به فحاشی چاله میدانی و تهدید میزند. با اسامی جعلی پیامهای تهدیدآمیز میفرستد.

۲۳- گستاخی مهران بهاری در تروریست خواندن اسطوره ها: در مقاله ( عملیات عفرین و...) م. بهاری با مطالب پر از توهین و تحقیر و تروریست خواندن ستارخان، شیخ محمد خیابانی، پیشه وری و سایر مبارزین ملی آزربایجان که جانشان را در راه رهایی ملت آزربایجان فدا کرده اند مورد حمله قرار داده است. هدف م. ب از کوبیدن مبارزان، اسطوره های ملی و تخریب پایه های قدرت فکری، ایمانی، شجاعت و ایثارگری مردان و زنان مبارز در یکصد ساله گذشته، تضیف روحیه فعالان ملی، سست کردن و خالی نمودن قدرت حرکت ملی از درون است. م. بهاری با این حرکت، بشکل وقیحانه و بی شرمانه ای، ماهیت کثیف و جمکرانی- فاشیستی خود را نشان داده است. م. بهاری اتهامات سنگینی را با ادبیات سخیف نثار شهیدان و مبارزین پر افتخار ملت تورک آزربایجان کرده است که سابقه چنین حملاتی را حتی از طرف دشمنان قسم خورده، نژاد پرست و فاشسیت آریایی هم شاهد نبوده ایم! بدون شک، شبکه اشباح و سایر مزدوران خود فروخته باید بدانند که ملت تورک آزربایجان خیانتهای آنان را هرگز نخواهند بخشید و فعالان حرکت ملی، عناصر خائن و عوامل سرکوبگر رژیم را رصد کرده و بحال خود رها نخواهند کرد و مهران بهاری ها را تا ته چاه جمکران دنبال کرده و " شاپالاق ملی " را در اولین فرصت به چهره کثیف آنها خواهند نواخت.

۲۴- سکوت معنی دار مدعیان در برابر گستاخی م. ب: در عین حال، سوال بسیاری از فعالان ملی اینستکه دلیل این همه گستاخی م. بهاری در چیست؟ در یک نگاه ساده دلیل اصلی آن وابستگی ایشان بدستگاه های امنیتی و اطلاعاتی رژیم است. اما با یک نگاه عمیق میتوان دریافت که دلیل دیگری نیز در این وسط است و آن جدی نگرفتن تخریبات شبکه م.ب از طرف اکثر فعالین حرکت ملی است. بویژه سکوت و عدم مقابله جدی و بموقع گروهها، تشکل ها و صاحب نظران مدعی و میدیای حرکت ملی بوده است که زمینه جسارت و هتاکی عریان را به شخص م. بهاری داده است تا ارکان ملی آزربایجان را هدف آماج حملات خود قرار دهد. البته افشگریها یی در گوناز تی وی و در فضای مجازی و وب سایتها توسط تعدادی از فعالین ملی صورت گرفته اما کافی نیست. فریبکاریهای شبکه م.ب بقدری مرموز و زیاد است که نیاز به افشاگریهای روزانه و مقابله جدی و همگانی دارد. بهرحال بیش از این انتظار میرود که گروههای سیاسی و شخصیتهای حرکت ملی بجای سکوت، بصورت رسمی پیامی در محکومیت م.ب منتشر کنند و با مراجعت به ملت تورک آزربایجان، مانع تضعیف روحیه جوانان کم تجربه و افتادن آنها در دام فریبکاریهای این شبکه بشوند. *۲۴

۲۵- راههای مقابله با شبکه های سایبری رژیم: اعضای مزدور لشکر سایبری ر‌ژیم با وجود دسترسی داشتن به همه جور امکانات اطلاعاتی و نفرات آنلاین ۲۴ ساعته ، دارای خطاها و ضعفهای زیادی نیز میباشند که ردیابی فریبکاریهای آنها کار چندان سختی برای فعالین ملی با تجربه نیست. بسیاری از اعضای شبکه م. بهاری فارس و تورکهای "فارس بارآمده" هستند و زبان تورکی را کم و یا اصلاً نمی دانند بهتر است جواب پست را به تورکی بدهیم تا کارشان را سخت کرده و سردرگم شان کنیم. البته هر کس به ابتکار و سلیقه خویش کامنت نویسی میکند. در اینجا بد نیست این چند مورد را از من داشته باشید:

۱- در ردیابی کدهای زهردار باید مطلب پست شده را تا آخر خواند و تا بتوان مچ طرف را گرفت.

۲- در افشاء کد زهردار پست، جواب پست را نه بفارسی بلکه ترجیحاً به تورکی باید نوشت.

۳- در صورت نداشتن وقت و حوصله میتوان بطور تلگرافی در دو سه کلمه مانند « آز اویدور» یا « م. بهاری تخریباتی »« گه ر چه یاهوووو....»

جمع بندی و سخن آخر:

کالبدشکافی جعبه سیاه و مرموز شبکه م. بهاری نشان میدهد که شاخه " تورکان ایران پان ایرانیزم"، تحت مدیریت وزرارت اطلاعات- ساوامای سپاه، با مخفی شدن پشت ماسک مهران بهاری بصورت اشباح جمکرانی- امام زمانی، در سطح وسیع در فضای مجازی با حیله های مختلف، ارکان و مراکز قدرت ملت تورک آزربایجان را آماج حملات خود قرار داده است. با توسل به دروع، تحریف و جعل سند مشغول تخریب استطوره های تاریخی‌ آزربایجان، چهره ها و شخصیتهای ملی و مبارز ملتمان است و اهداف عمده زیررا دنبال میکند:

الف- حذف نام آزربایجان و تغییر جهت حرکت ملی از"تفکر آزربایجان مرکز" به "تفکر ایران مرکز"، بقصد ایجاد نیروی خائن پارلل در صفوف حرکت ملی است که خوشبختانه با افشاگریهای فعالان ملی در ۱۵ سال گذشته نتوانستند بهدف کثیف خود نائل شوند و در مقاطع مختلف زمانی با مقابله و «شاپالاق ملی» فعالان ملی مواجه شده و عقب نشستند.

ب- منحرف کردن حرکت ملی دموکراتیک و مدنی آزربایجان از مبارزه با رژیم فاشیستی اقلیت فارس که مانع اصلی حرکت ملی در راه رسیدن به اهداف خود یعنی ایجاد شرایط برای تشکیل دولت ملی و اعلام استقلال آزربایجان جنوبی است. خوشبختانه در ۳۲ سال گذشته درخت تنومند حرکت ملی آزربایجان از نظر « تفکر آزربایجان مرکز» بقدری ریشه دوانده است که با روح و جسم میلیونها تورک آزربایجانی عجین شده است و کسی قادر نیست با فریبکاری و با مصادره به مطلوب «تورکچولوک طبیعی» به معنی حفظ هویت تورکی و تبدیل آن به «تورکچولوک تهاجمی » به معنی تحمیل هویت خود به دیگران که فرق چندانی با فاشیسم فارس ندارد را بخورد ملت تورک آزربایجان بدهد. م. ب بنام دفاع از «تورک ائلی ایران » و بقصد نابودی آزربایجان، در صدد قطع ریشه ترکان از وطن شان آزربایجان، و وصل آن به وطن مصنوعی ایران است.

پ- تبلیغات مخرب، انحرافی و راسیستی برای رودررو قرار دادن ملتها بقصد ساکت کردن و ایزوله ملت آزربایجان از هماهنگی با اعتراضات خودجوش سایر ملیتها و خرید زمان برای رژیم و فرسایشی کردن حرکت ملی است. ما باید به نقش تعیین کننده زمان، اهمیت زیادی قائل شویم. تصور کنید که رژیم شاه در سال ۱۳۳۲ از بین میرفت یعنی تنها هفت سال بعد از سقوط حکومت ملی پیشه وری، آنموقع بازسازی و سازماندهی مجدد نیروهای ملی چقدر آسان میبود و آن وقت در گروهای چپ پان ایرانیست ذوب نمی شدند. لذا در شرایط حساس کنونی، حرکت ملی آزربایجان با حفظ استقلال عمل خود باید هماهنگ با دیگر ملیتها برعلیه رژیم ج.ا. فاشیستی محکم تر عمل کند و گرنه چرخ رژیم به همین منوال و برای سالیان طولانی هر چند کُند خواهد چرخید. هر نوع تضعیف سیستم مرکزی و تفکر مرکزگرای فاشیستی از جانب دوست و حتی غیر دوست، بنفع ملل غیر فارس میباشد. بنابر این سقوط هرچه زودتر این رژیم بنفع حرکت ملی مخصوصاُ از زاویه زمان است و ریسک کمتری نسبت به خرید زمان و بازسازی رژیم و فرسایشی شدن حرکت ملی دارد و ملت ما را بسرعت به هدف نهایی خود که همان فروپاشی کل سیستم شوونیستی- فاشیستی اقلیت فارس و ایجاد زمینه برای تشکیل دولت مستقل ملی و اعلام استقلال آزربایجان جنوبی میباشد نزدیک میکند.

توضیحات با ذکر * شماره پاراگراف

در ضمن میتوان موارد دیگری را بر نکات ذکرشده بالا اضافه کرد، که با استفاده از نطرات فعالان ملی، بعداً در وب لاگم اضافه خواهم کرد. ازجمله به فریبکاریهای دیگر لشکر سایبری رژیم در نقشهای مثبت و منفی" پلیس خوب-پلیس بد " اعضای شبکه م. ب که در فضای مجازی ظاهر میشوند تا جو را مسموم و داغ نگه دارند خواهم پرداخت. برای پرهیز از طولانی تر شدن متن، توضیحات مهمی را در مورد تعدادی از پاراگراف ها در زیر میاورم:

3* م. بهاری در تخریب نام آزربایجان مینویسد:«کلمه ایران هزارن بار بیشتر از کلمه آزربایجان با فرهنگ، تاریخ و هویت ترکان در ارتباط هست. هیچ بار ملی ترکیت در نام آزربایجان نبوده و نهفته نیست. بزرگترین انگل بیداری ملی ترکان درایران همین نام آزربایجان است

«تورک ائلی» کلمه سینده دیقتتلی اولمالییق. دونیادا بیر بویوک تورک ملتی وار(توران) و هابئله تورک ملت لری وار، اویقوردان تاتارا و قاشقایدان مجاریستانا قده ر. اونون کناریندا هر تورک ملتی نین ایچینده یوزلر و مینلر تورک ائللری وار: ایل افشار، بیات، بایراملو، شاملو، قاجار و سایر. ۳۵ میلیون آزربایجان تورکینی تک بیرائل آدلاندیرماق، حقیقتتن بیر اویدوروجو فیکیر و ملتیمیزین عظمتینی سیندیرماقدیر. پان ایرانیستلرین تورکان ایران قولو مهران بهاری ماسکاسی آرخاسیندا مختلیف حیله لرله بیزیم ملتیمیزین مادی و معنوی گوج مرکزلرینی هدفه آلمیشلار. امما سئویندریجیسی بوردادیرکی، ملی حرکتیمیز، فیکیر اولاراق چوخ کوْک سالیب، ده رینله شیبدیر. مین لرجه ائللریمیز آییلیب و آزربایجان مرکزلی دوشونجه نی میلیونلار انسانیمیزین بئین لرینده و اوره ک لرینده یاشادماقدادیرلار.

مهران بهاری می نویسد:«ايراندا نه «آزه‌ربايجانلي» وار، نه «آزه‌ربايجان تورکو» و نه باشقا بنزه‌ر اويدورما و قوندارما ميلله‌تله‌ر و کيمليکله‌ر. ايراندا يالنيز «تورک» خالقي و ميلله‌تي واردير

م. بهاری می نویسد:«خوی»، شهر قهرمانی که همه چيز آن "تورک" است» (یعنی میخواهد القاء کند که همه چیز تبریز و اردبیل "تورک" نیست!) « نزدیکی لهجه‌ی تورکی خوی به لهجه‌ی استانبول (مانند کلمه‌ی «مقبره» در لهجه‌ی خوی « ماغوه‌ره » که نه با فتحه، بلکه مشابه لهجه‌ی استانبول «ماقبه‌ره» با الف بیان می‌شود» او باستناد نقل و قول یک نفر در نشریه استانبول سال ۱۳۰۳ ادعا میکند که لهجه مردم شهر خوی به لهجه استانبول نزدیک تر از تبریز است (با فاصله دو- سه هزار کیلومتر در ساحل مددیترانه نزدیک تر از تبریز در فاصله ۸۵ کیلومتری!) اولاً "مقبره" کلمه تورکی نیست عربی است ثانیاً در آنسوی تبریز در اوجان ( بستان آباد) ما هم "ماغوه‌ره" میگوییم پس لهجه ما هم از تبریز به لهجه استانبول نزدیکتر است. حجت الاسلام روحانی را بفرستید به شهر ما و یک "استان بستان آباد " که هشتصد سال پیش هم پایتخت تابستانی آق قویونلو و قره قویونلو بوده است برای ما استان بسازد! همیطور در دشمنی با کلمه "ملت آزربایجان و آزربایجان ملتی" بدستور وزارت اطلاعات به امثال م. بهاری ها و به تمامی نمایندگان انتسابی و مسئولین شهری دیکته کرده اند که برای لوث کردن کلمه ملت، مفهوم و سنگینی که کلمه« مات آزربایجان» دارد در تمام سخنرانیهای شهری و روستایی بجای کلمه «اهالی - مردم» و یا "جاماعات" مثلاً در یک روستای کوچک خطاب به چند صد نفر بگویند ملت یالقوزآباد، ملت قره چمن و یا مردم شهرها را; ملت مراغه و ملت مشکین شهر، ملت خوی و...بگویند اما دهها میلیون را هرگز "ملت ازربایجان" نگویند بلکه برای کوچک جلوه دادن فقط بگویید " اهالی یا مردم آزربایجان" و با پسوند شرقی یا غربی بگویند. این لوث کردن کلمه ملت در مناطق فارس معمول نیست آنها هیچوقت ملت یزد، ملت تهران، ملت اردکان...نگفنه فقط مردم یزد، تهران و اردکان و...خطاب میکنند. و مورد دیگر بزرگ نمایی مسئله طالش ها و آسوریها و ارمنیهای ساکن در آزربایجان جنوبی و مخلوط کردن ان با معضل گروهای مسلح تروریستی کورد، بقصد گشودن جبهه های دیگر در سیاستهای آزربایجان ستیز رژیم فاشیستی ایران است که امتداد آن را در چند نقطه آزربایجان شمالی «نارداران و گنجه» نیز شاهد هستیم که با مدیریت وزارت اطلاعات رژیم توسط باند مزدور شبکه سحر تی وی دنبال میشود.

4* مهران بهاری چنین وانمود میکند که واژه «پان ایرانیست خجالتی» و... را او کشف کرده است در صورتیکه این صفت و یا لقب حداقل از سی سال پییش توسط فعالان ملی در خارج به آزربایجانیهایی که در گروههای سیاسی فارس آسمیله شده اند بخصوص طیف کمونیست آزربایجانی که با وجود داشتن حس ملی از ترس رانده شدن از سازمان گهگاهی بصورت واقعآ خجالت آمیز مسئله ملی را با ایران شیفته گی مخلوط کرده و میگفتند اول ایرانی بعد آزربایجانی هستند و در پیوستن به انجمنهای آزربایجانی دودلی و تردید میکردند. و یک طیف راست هم بود مثلاّ در تورونتوی کانادا هفته نامه فارسی زبان «ایرانکا» که یک صفحه تورکی(داستان و شعر)هم داشت منتشر میکرد(۱۹۹۳). البته شرح این قبیل اصطلاحات از جمله «ایرانبایجانی و ایرانجانجانی» که از دیگر القاب پان ایرانیستهای خجالتی نیمه مانقورتها و مانقورتهاست که در فصلنامه قورتولوش به مدیریت و سردبیری دکتر علیرضا عسگرزاده ( سال ۱۹۹۷ماه مارس ص ۳۲) آمده است. همینطور برچسب استالینیستی هم زیبنده تیم اشباح و افسران مخفی حزب توده، طلاب مخفی حزب توده و توابین نفوذی توده ای - اکثریتی در خدمت وزرارت اطلاعات ساوامای آیت الله خمینی و خامنه ای ضد امپریالیست هستند. نه کسانی همچون دکتر رضا براهنی و دکترع . اصغرزاده که یک تنه پان ایرانیستهای نژادپرست را در محافل آکادمیک رسوا کرده اند و نه تورکهای چپ و سوسیالیست آزربایجانی که به حرکت ملی پیوسته اند و دست رد به سینه تمامی استالنیستها ازجمله به م. بهاری صد در صد استالینیست مانقورد خودفروخته به رژیم فاشیستی زدند.

7* م.ب - واقعاً چیز تازه برای کفتن ندارد. مثلاً در مورد زبان ۴۱ مطلب و مقاله نوشته است. با کمی دقت میتوان دریافت که بیش از نود درصد آن مقالات کپی برداری از کتابها، مقالات فعالان ملی قبل و بعد از انقلاب ۵۷ است که بیشتر آن در نشریات داخلی همچون وارلیق، امید زنجان، شمس تبریز، ندای اورمیه و اردبیل و سایر نشریات دانشجویی و وب سایتهای ملی توسط فعالان ملی در داخل و خارج نگاشته شده است و یا در سمینارها و اتاقهای گفتگوی اینترنتی و رسانهای ملی همچون گوناز تی وی و ... مورد مباحثه زنده قرار گرفته است. باز نشر هر مطلب ملی کار مثبتی است اما م.بهاری با دستکاری و تحریف مطالب و ایجاد شائبه مثلاً در مورد نام جغرافیای وطن که آزربایجان است و نه «شمال غرب» و هویت ملی که تورک آزربایجان و زبان که تورکی آزربایجانی است و نه «تورکان ایران-آزربایجانجا» بحثهای انحرافی راه می اندازد.

9* م. ب سعی درتهی کردن حرکت ملی از دغدغه ملت تورک آزربایجان و تبدیل آن به دغدغه تورکان بوشهر، بندر غباس، چاه بهار و یزد و افغانستان ، مهران آباد و حیدرآباد هند و یوردو هامار !(یوکوهاما) ژاپن و غیره است.

۱۳* مجازی دونیادا هر گون بیر آدیلا اوز زهرلرینی آزربایجان ملی حرکتینه توکورلر. آرزبایجان و تبریز قره لمه دالیسجا ملی قهرمانلاریمیز و سمبل لریمیزی او جمله دن ستارخان، خیابانی و پیشه وری، شهریار، صمد بهرنگی و سایر ضیالی و ملی مبارز لریمیزی قره لمه یه دوام ائدمئکده دیرلر. شک سیزکی بو تخریباتدان هیچ بیر شی الده اتمیه جکلر.

15* شبکه م. ب در پنلهای مختلف نقش های متفاوتی بر عهده میگرند. مثلا در بخش باصطلاح مثبت گویی اش مطلبی را به امضای میثم قاراخان31/اسد97 (همان م. بهاری) و به اسم ر. ممقانی در۲۲ نوامبر در فیسبوک انتشار داده است که با مطالعه صدها کتاب و نوت برداری از قول دهها نویسنده و شاعر فارس (بدون درج مرجع) اورده است : « شاعران دری زبان ،خداوند را به تورک تشبیه کرده اند....مشاهده عظمت و قدرت مسحور کننده تورکان، شاعران را از کاشغر تا مدیترانه ثنا گوی تورکها نموده و تمام خوبیها را به تورکها منسوب نمودند.....مولوی عقل و معنا را تورک داند ...عظمت ارتشهای تورک و ثروت عظیم شاهان تورک و زیبایی تورکان سمرقندی و ختایی موجب شد که کلمه تورک دارای بار معنایی مثبت باشد از جمله تورک به معنی "خدا " و یا روز و یا هدایت و روشنایی و عقل و قوت و فداکاری و زیبایی و ...» بقول عربها جلالخالق!

به تجربه شخصی ام شبیه این نقل قول باصطلاح مثبت فارسها نسبت به تورکها را در سال ۱۳۸۰ در یک گفتگوی پالتاک اینترنتی که من ادمین اتاق بودم شخص ناشناخته ای با نام مستعار میر صالح در حضور بیش از ۵۰ نفر میکروفون را گرفت و به تورکی آزربایجانی گفت که با فارسها در تهران زندگی کرده و ادبیات فارسی خوانده است او ادعا کرد که « کلمه " ترک خر" چیز بعدی نیست ما نباید بیخودی تعصب نشان بدهیم. چون معنی لغوی " خر" بزرگ میباشد. خر یعنی بزرگ و فارسها نه برای تحقیر که برای تحسین میگن " ترک خر" و... » و امروز حکایت باند م. بهاری هم همان است که از زبان فارسها، تورکها را تا خود " خدا " بودن بالا برده است. که حاصل جمع این معادله میشود: نعوذ بلاستالین و بللنین و نعوذ بلخمینی و بلخامنه ای:

" ترک + خر = خدای بزرگ " (روحت شاد احسان طبری- لنین و استالین پرست قبل از انقلاب و خمینی و کوروش پرست بعد از انقلاب)! هنر نزد ایرانیان ( فارسها) است و بس!

17*تحریف شرح حال بزرگان آزربایجان مسبوق به سابق در رژیم پهلوی و ج. اسلامی است. مثلا سازمان ارشاد اسلامی در مورد محمد حسین شهریار سی دی ۳۰ دقیقه ای بیرون داده است (من ۱۲ سال پیش نگاه کرده ام) که هر کس به آن نگاه کند نه تنها از هرچه شاعر و ادیب متنفر میشود بلکه کلاً از زندگی مایوس میشود. در یک پرده از کلیپ:« استاد شهریار را در روی تختخواب بیمارستان با چهره ای ژولیده و شدیداً مریض حال نشان میدهد که نای صحبت کردن ندارد در محاصره چند ناشناس قرار دارد و خبرنگار صدا و سیما با لحن تمسخرآمیزی از او سئوالاتی میپرسد (باصطلاح مصاحبه میکند!) که شهریار با چشمان خشمگین از جواب دادن خوداری میکند اما خبرنگار با اصرار میکروفون را به دهان شهریار میچسباند و چند کلمه نا مفهوم و...» بنظر میرسد که چند ساعت قبل از فوتش بوده است. هر انسانی این سی دی و صحنه تحقیرآمیز را ببیند به دو پا بودن این مصاحبه گر و تهیه کننده این سی دی ۱۰۰٪ شک میکند. تخریبات م.ب ادامه همان سیاست پان فارسیسم در اطلاعات - ساوامای رژیم است.

24* از طرفی مایه تاسف است بر سمپاتهای شبکه اشباح که خود را فعال ملی فدرالیست نامیده و مطالب توهین آمیز، سراسر کذب و شبیه روایات ساختگی مذهبی و تحریف شده در حوزه آخوندی قم را که پشت نقاب «تورکچولوک» برای بد نام کردن شخصیت های تاریخی آزربایجان نوشته شده است را تبلیغ کنند. به مامور اطلاعات رژیم مدال و درجه دانشمند، فرهیخته، خستگی ناپذیر و غیره بدهند! این روش همانند میدان دادن به توجیه گران با تفاسیر مسخره أمیزشان برای مشروعیت دادن مثلاً به نازیسم هیتلری در جنوساید و کشتار میلیونها انسان بیگناه است. که به بهانه تبادل فکر، در اصل برای تبلیغ نفرت بیان میشود. کمک به انتشار نفرت پراکنی شبکه م. بهاری نه اطلاع رسانی نه ایجاد دیالوق ( بین اشباح و روح فوت شده گان بی دفاع) بلکه همسویی با فریبکاریهای آن شبکه است. و مضحک اینکه فعالان ملی را به نقد نفرت نامه و فحش نامه دعوت میکنند! سوال اینستکه مثلاً من فعال ملی با اینهمه مشغله بیایم ثابت کنم که ستارخان و سید جعفر پیشه وری تروریست و عضو داعش نبوده اند! تا اشباح جمکرانی سربازان امام ساواما - ک. گ. ب رضایت بدهند! (ببخشید! من یکی نه بیکارم و نه چک ماهانه از سازمانی دریافت میکنم. از حاصل کار شش روز در هفته خود صورتحسابم را پرداخت میکنم).

به گمان من، فردی چون مهران بهاری ۹۹.۹۹٪ کمونیست تواب تغییر موضع داده، خود فروخته و مزدور رژیم است. به گمان یک هزارم احتمال اگر چنین نباشد حتماً بیمار روانی خودزن است. اما در فرهنگ سیاسی و اجتماعی دنیای متمدن تغییر موضع صادقانه در طول حیات انسان معمولاً یکبار اتفاق می افتد. عقیده و تفکر انسان سیاسی نیز قابل تغییر است و میتواند از لیبرال به محافظه کار و بلعکس بشود. که شخص از عملکرد قبلی خود پشیمان میشود و رفتار و جهت فکری خود را عوض میکند و مورد قبول جامعه نیز قرار میگیرد. حتی در خطاهای اخلاقی و مجرمین (با جرایم سبک) پشیمان شده و تغییر رفتارش برای یکبار بعنوان شانس دوم (second chance) در جوامع غرب و آمریکا قابل پذیرش است. ولی توبه دوباره و سه باره پسندیده نیست. در فکر و عقیده سیاسی هم همینطور است. اما در فرهنگ سیاسی فارسِ ایران دو تعبیر وجود دارد:

۱- توبه گرگ مرگ است ۲- فکر اانسان هرگز منجمد نمی ماند. که همان افراط و تفریط در قضاوت است. که بستگی به توجیه گر تز دارد که چگونه به عملکرد خود مشروعیت بدهد. مثلاً در عرصه سیاسی ایران بیشترین تغییر موضع را در اعضای منسوب به کمونیست ها می ببنیم. که در مواردی خیلی ریاکارانه و خیانت آمیز میباشد. تصور کنید یک آدم بالغ هفتاد ساله با بیش از پنجاه سال سابقه مبارزه سیاسی، نه یکبار نه دو بار بلکه ۶ یا هفت بار تغییر موضع کرده و معلوم نیست تا یک ساعت مانده بمرگش چند بار دیگر تغییر موضع خیانت آمیز به هموطنانش و همفکران قبلی اش خواهد کرد. من بیست سال پیش به اینگونه افرادی که به حرکت ملی پیوسته بودند البته با تخفیف زیاد لقب « والای ویرانلار» داده بودم. ترجمه فارسی اش را دقیق نمیدانم «کسی که بر روی دوچرخه ای که چرخ اش شل است در مسیر حرکت تلوتلو میخورد» و بدوستان میگفتم که این آقا چرخش شل شده « گِت والاینی توت» حالا حکایت شبکه م بهاری تواب کمونیست از این حرفها هم گذشته است.

اما برای فهم بهتر مسئله، حکایتی را بگویم که اخیراً در اطلاعیه تغییر موضع سیاسی دو شخص کمونیست غیر جمکرانی خواندم که برایم جالب بود. این دو کمونیست پرمدعا در پنجاه سال گذشته چندین بار با عرض معذرت، مثل خروس هی رنگ عوض کردند و مانند بسیاری از رفیق و رفیقه هایشان; لنینیست، استالینیست، توده ای در خط امام (مخالف حرکت خلق مسلمان ۱۳۵۸)، مستعفی، دوباره توده ای، اکثریتی، اقلیتی، اتحاد فدائیان، سوسیال دمکرات غربی، پان ایرانیست، پان ایرانیست خجالتی، راه کارگرچی (مرید رهبر پان ایرانیستش) طرفدار حجت السلام خاتمی (نامه سر گشاده به خاتمی از سوئد ۱۳۷۸)، شرکت در گفتمان حرکت ملی، موسس فدرال دموکرات ایران-آزربایجان، طرفدار جنبش سبز (و رای من کو جلوی سفارت رژیم فاشیستی) بیرلیک (اتحاد ۱۰ نفره کوتاه مدت) انشعاب بتوان ۱۰ در نیم قرن اخیر و ادامه خیانت بر هم گروهی ها و ملت آزربایجان و «تورگرایی و نژاد پرستی» خواندن حرکت ملی آزربایجان، پاپ تر از پاپ شدن با ژست گرفتن بر ضد نشان بوزقورت (که نماد مقاومت در حرکت ملی آزربایجان است) و دوباره راه کارگرچی, توده ای شدن و...سرانجام نا معلوم! (کم و زیادش را ببخشید!). سوال اینستکه چه کسی میتواند داستان برداشت غلط فرهنگ سیاسی فارس ایران از مقوله حق تغییر موضع نرمال و مقبول غربیها را از نثر به نظم در بیاورد. شاید جناب دکتر ابوالقاسم الفردوسی الطوسی!

8* دو نمونه از صدها سند جعلی مهران بهاری:

سند اول - در بالای صفحه جعل ناشیانه پیداست. در ص شماره ۹۳ باید درس هشتاد و چهارم درج و در ص ۹۴ درس هشتاد و پنجم بترتیب صفحات کتاب درج میشد.

جعل مجدد بعذ از افشاء شدن خطا (جابجایی شماره صفحه)

No automatic alt text available.

سند دوم - در جعل این سند دقت کنید: ۱- سر برگ ناقص که بدون اسم بردن از دولت شاهنشاهی و بدون تاریخ است.

۲- املای کلمه آزربایجان در در ایران و رسماً همیشه بصورت حرف ذ «آذربایجان»نوشته شده و میشود. در سند رزیم پهلوی بیش از ۱۰ بار با حرف ز آمده یا توسط م. ب جعل شده است. آزربایجان با حرف ز با ابتکار فعالان ملی در ده سال گذشته معمول شده است.