نژادپرستی ایرانی، پانفارسیسم و تورک ستیزی در کتابهای درسی جمهوری اسلامی ایران (قسمت هشتم)- اوجالان ساوالان

نگاهی تحلیلی به استراتژیها و تاکتیکهای حاکمیت جمهوری اسلامی ایران برای ترویج  نژادپرستی ایرانی، پانفارسیسم و تورک ستیزی در کتابهای درسی ایران (بخش 1)

مقدمه

در این سلسله مقالات با بررسی تحلیلی تنها چند کتاب از کتابهای درسی حاکمیت جمهوری اسلامی ایران به ذکر تنها چند تاکتیک و استراتژی رایج حاکمیتهای فارس در نود و پنج سال اخیر برای برای ترویج  نژادپرستی ایرانی، پانفارسیسم و تورک ستیزی در کتابهای درسی ایران پرداختیم و در این مقاله به استراتژیها و تاکتیکهای رایج دیگر که دو حاکمیت پهلوی و جمهوری اسلامی ایران برای مغزشویی و نژادپرست فارس پرست و ضد تورک و ضد عرب کردن میلیونها انسان کودک و نوجوان و جوان ملل تورک و غیرتورک ایران، به بهانۀ ایران و ایران پرستی از آنها بهره برده و می برند، خواهیم پرداخت. البته برای چندمین بار خواهشمند است که خوانندگان محترم مباحث این سلسله از مقالات را که از سایت جنبش دانشجویی آرزبایجان آذوح منتشر می شود، پشت سر هم و به صورت زنجیره ای بخوانند و در صورت امکان آنها را کپی پیست کرده و در word ذخیره کرده و با آرامش خاطر و دقیقا بخوانند و «زیاد بودن» مطالب این سلسله مقالات را دلیلی بر «زیاده بودن» این مطالب حیاتی که همه مان، همه کودکان، نوجوانان و جوانانمان از نود و پنج سال پیش تا کنون به آن مبتلا هستیم، تلقی نکنند.

ساخت شکنی گفتمان نژادپرست ضد تورک و ضد عرب پان ایرانیسم اساس نگرشهای علمی- تحلیلی ما

لازم به ذکر است که من در نوشته هایمان بیشتر می کوشیم تا مبانی و بنیانهای فکری و نظری (تئوریک) نژادپرستی ایرانی یا پانفارسیسم را بررسی کنم و اساسا کار من به عنوان تئوریسین و نظریه پرداز ناظر به ساخت شکنی مبانی و مبادی نژادپرستی فارس پرست ایرانی در دویست سال اخیر است که با نگاهی انتقادی به شکستن ساختهای پیشداوریها، قالبهای جامد فکری و کلیشه های (stereotypes) جهان بینی و گفتمان نژادپرستانۀ خودشیفتۀ ضد تورک و ضد عرب ایران فارس آریایی می پردازم، از این رو نوشته ها و تحلیلهای من به ناگزیر وجه کرونولوژیک یا تاریخ نگرانه پیدا می کنند و در نوشته هایم مدام به دویست سال پیش و نوشته شدن کتاب استعماری- صلیبی نژادپرستانۀ ضد تورک و ضد عرب و ضد اسلام «تاریخ ایران» از سرجان ملکم استاد اعظم گراند لژ فراماسونری لندن و از مقامات عالی کمپانی هند شرقی انگلستان در 1815 م. یعنی 200 سال پیش ارجاع می دهم و شروع تئوری نژادپرستانۀ تورک ستیزانه و عرب ستیزانۀ  سیستماتیک و ایدئولژیک ایران پارس آریایی را همان سال شوم می دانم، برخی از جوانان ملت تورک که اتفاقا از فعالان خوب حرکت ملی ملت تورک آزربایجان هستند اما درک کلان و عمیقی از تاریخ ندارند و به کلیشه های فکری که بعضی از به اصطلاح باسوادهایمان ارائه می دهند از قبیل «حاکمیت ضدتورک  فارس از صد سال پیش و با حاکمیت رضا پالانی آغاز شد و هر گونه سخن گفتن از آن و تعیمیم آن به تاریخی قبل از صد سال اخیر ناروا است»، به برخی نظرهای من دربارۀ مانقورت بودن و تئوریسین بودن امثال میرزافتحعلی آخوندزاده و جلال الدین میرزا قاجار و میرزا عبدالرحیم طالبوف تبریزی و میرزا زین العابدین مراغه ای و دیگران در 150 سال پیش، در اوج قدرت تورکان قاجار و قبل از دورۀ مشروطه و امثالهم که من به حق آنها را از نخستین کسانی می دانم که در صد و پنجاه سال پیش تئوری ضدبشری و نژادپرستانۀ ایران پارس آریایی را که نطفۀ آن توسط استعمار صلیبی انگلستان و کانونهای فراماسونری این قدرت استعماری و شخص سر جان ملکم در دویست سال پیش ریخته شد، تئوریزه و ایدئولوژیزه کردند

http://azoh.info/index.php?option=com_jdownloads&Itemid=27&view=viewdownload&catid=2&cid=697

ایراد می گیرند که البته رفته رفته نظر من و امثال من که نسبت به گروهی از فعالان عوام حرکت ملی که سعی در ساده کردن پدیدۀ بسیار پیچیده و چندوجهی و چندعاملی  (multifactor) نژادپرستی فارس پرست ضدتورک و ضد عرب ایرانی را دارند، غلبه می کند و ثمرۀ تلاشهای من و امثال من که به حق ادامۀ مطالعات و مجاهدتهای علمی و فکری و خلاقیتهای انسانهای بزرگی چون شهید راه آزادی آزربایجان پروفسور محمدتقی زهتابی، پروفسور جواد هیئت و دکتر حسین محمدزاده صدیق است،  در نوشته های دیگر فعالان حرکت ملی می بینیم. برای مثال در مقالۀ «آغاز تورکستیزی در ایران مبدا و منشاء – نوشته ای تحلیلی از کانال آرازپرس/ آرازخبر در تلگرام» چنین می خوانیم:

 « من چندان موافق نيستم که تاريخ تورک‌ستيزی در دوران معاصر ايران را با رضاخان شروع کنیم. مدارک و اسناد و نوشته‌های بی‌شمار نشان می‌دهند که تورک‌ستيزی رسمی و دولتی اقلاً يک ربع قرن پيش از رضاخان همزمان با جنبش مشروطيت و تسلط کامل فارسگرايان بر دربار، دولت و مجلس شروع شد. رضاخان و رژيم پهلوی فقط يكی از نتايج روند تورک‌ستيزی در ايران است. سرآغاز موج ايدئولوژی باستانگرایی و آريايی‌گرايی در ايران قبل از آن، در دهه ١٨٧٠ ميلادی یعنی حدود 150 سال قبل با آثار ميرزا فتحعلی آخوندزاده و به درجه کمتری ميرزا رضاخان بکشلو افشار قزوينی و شاهزاده جلال الدين ميرزا قاجار پسر فتحعلی شاه که هر سه تورک (مانقورت) بودند و رضاقلی خان هدايت و ... ايجاد شد. حسین کاظم‌زاده ايرانشهر، احمد کسروی تبریزی، صادق رضازاده شفق تبریزی، ناصح ناطق، تقی ارانی ، ايرج ميرزا، آزاد مراغه‌ای، سید حسن تقی‌زاده، منشی‌زاده و دهها شخصيت انديشه‌ورز و اهل قلم و فرهنگ‌ساز و ديوانسالار تورک ضدِ تورک، همه قبل از عصر پهلوی و بويژه در دوره مشروطيت پديدار شدند و مفهوم ايرانيت را به عنوان يک مليت نو و بر اساس فارسی‌گرایی - آرياگراییِ عرب‌ستيز – تورک‌ستيز شکل دادند و برای اجرایی کردن به رژيم پهلوی، که آن هم همه مجريان اصلی‌اش از رضا‌خان و تهماسبی و آيريم و تيمورتاش و کوپال و نخجوان و ... تورک بودند سپردند. به عبارت ديگر نسل اول تئوريسينها و هويت‌سازان مليت ايرانی و باستانگرایی آریایی و اجرا کنندگان آن اکثراً تورک بوده‌اند. آريایيسم در ايران بيشتر از يک انديشه بودن، يک ايدئولوژی سياسی است با مؤلفه‌های نژادپرستی، باستانگرایی، تورک‌ستيزی و عرب‌ستيزی، و البته که به عنوان يک پروژه به هيچ وجه با رضاخان شروع نشده است.

الف. شروع اين پروژه در ساحه ادبيات باستانگرا در دوره فتحعليشاه است؛

ب. تبديل آن به ايدئولوژی با جنبه‌های شناختی و روانی در دهه ١٨٧٠ است با آثار میرزا فتحعلی آخوندزاده و جلال الدين ميرزا قاجار و ميرزا رضاخان بکشلو افشار قزوينی (هر سه تورک‌اند) و رضاقلی خان هدايت و ...، يعنی بيش از نيم قرن قبل از ظهور سلسله پهلوی.

ج. رژيم پهلوی مرحله سوم پروژه آريايی‌گرايی يعنی تأکيد بر تاریخ‌نگاری رسمی و تبديل آريایی‌گرایی به ايدئولوژی دولتی است.

تاريخ معاصر گواه است که در ايران نه آريایی‌گرایی، نه باستان‌گرایی، نه تورک‌ستيزی و نه عرب‌ستيزی با رضاخان شروع شده است. اينها اقلاً نيم قرن تا يک صد سال اقدم بر رژيم پهلوی و رضاخان‌اند. رضاخان و رژيم پهلوی از آخرين ثمره و ميوه‌های آريایی‌گرایی و تورک‌ستيزی در ايران هستند، نه علت آغازگر و سبب شروع کننده آن. وقتی که مظفرالدين شاه در سال ۱۹۰۶م. برای رفع ممنوعيت تدريس به زبان تورکی در مدارس آزربايجان تقلا می‌کرد، مدتها بود که تورک‌زدایی و تورک‌ستيزی به عنوان يک مؤلفه آريایی‌گری به سياستی رسمی در ايران تبديل شده بود. بدون درک اين واقعيتهای تاريخی، امکان چاره‌يابی و رفع آنها هم وجود نخواهد داشت. به نظر من، مساله ظهورِ نخبگانِ تورک ضدِ تورک (مانقورت) در قرن نوزده و نيمه اول قرن بيست، پيچيده‌تر از آن است که صرفاً به صورت يکی از عواقب تجدد عرضه شود. زيرا در همان زمان که قسمتی از آزربايجان مرکز ايرانگرایی و مليت ايرانی بود و در اين راستا نخبگان تورک، هويت‌سازی و فرهنگ‌سازی می‌کردند، در همان زمان در قسمتی دیگر از آزربايجان و بيش از نيم قرن قبل، جريان توده‌ای و نخبگان تورک‌گرای نيرومند وجود داشت که کانون تورک‌گرایی دمکراتيک و مدرن بود. به عبارت ديگر، با ورود به عصر مدرنيته، تعدادی از تورکها ايرانگرایی و ملت ايران را تبليغ می‌کردند و تعدادی دیگر تورک‌گرایی و ملت تورک را. امروز هم برجستگان انديشه‌ورز و فرهنگ‌ساز تورک ضدِ تورک زیادی در آزربايجان وجود دارند: از سیدجواد طباطبایی و سیروس مددی و عباس جوادی تا آزربايجانچیهای استالينچی و... . بايد ريشه اين پديده را بررسی کرد. تشکل استخوان‌بندی جنبش ملی دمکراتيک تورک معاصر در ایران را امری بغایت خطیر و دشوار و به دليل نبود سنت و بستر تاريخی مناسب فوق‌العاده ريسک‌آميز است. چرا که در يک ۱۵۰ سال گذشته هيچ جنبش سياسی فراگیر تورک‌گرا ظهور نکرده است. جنبش مشروطيت، جنبش جمهوری‌خواهی، آزاديستان شیخ محمد خیابانی، خلق مسلمان (شریعتمداری)، احزاب سياسی و چريکی چپ، نهضت آزادی، مجاهدين خلق و حتی حکومت ملی آزربايجان (سیدجعفر پیشه وری) هیچکدام تورک‌گرا نیستند».

https://telegram.me/ArazXeber/22312

البته من با نویسندۀ این متن که سیدجعفر پیشه وری و حکومت ملی آزربايجان در سالهای 1324 و 1325 هـ.ش./ 1945-1946م. را فاقد  کمترین اندازۀ «شعور ملی تورکی آزربایجانی» دانسته است، توافق ندارم، اما با کلیت بحث که به نگاه ژرف و دقیق و کرنولوژیک به مسئلۀ نژادپرستی ضد تورک ایرانی پرداخته است و با این فکر که «آريایيسم در ايران بيشتر از يک انديشه بودن، يک ايدئولوژی سياسی است با مؤلفه‌های نژادپرستی، باستانگرایی، تورک‌ستيزی و عرب‌ستيزی، و البته که به عنوان يک پروژه به هيچ وجه با رضاخان شروع نشده است» کاملا موافق هستم. فکر و اندیشه و نظر به آن چیزی می گویند که انسان دوستانه و پلورالیستی و سازنده و همه جانبه و جهان شمول باشد در حالی که هیچ انسان دوستی ای در ایدئولوژی سیاسی پان ایرانیسم جز خودپرستی (فارس پرستی) احمقانۀ استعماری و تولید و ترویج نفرت نژادپرستانه نسبت به دو ملت بزرگ تورک و عرب و جعل تاریخ تورکان و عربها به نفع عنصر جعلی خودشیفته و خودپرست فارس ایرانی دیده نمی شود.

به همین دلیل است که جنبش ملی ملت تورک آزربایجان یا حرکت ملی آزادیبخش ملت تورک که به نقد دقیق و ساخت شکنانۀ مبانی و مبادی ایدئولوژی سیاسی منحط و نژادپرستانه و خودشیفتۀ ایران فارس آریایی به ویژه در چهل سال اخیر، پرداخته است، مخصوصا بعد از انقلاب به اصطلاح اسلامی ایران، پدیده ای  بسیار بدیع، طرفه و  عجیب و بی سابقه هم از ساحت سیاسی و هم در ساحت علمی (مبانی و مبادی انسان دوستانۀ تئوریک و ایدئولوژیک) و هم از نظر اجتماعی و فرهنگی محسوب می شود که کل برساخته های استعمار صلیبی غرب که از پانصد سال پیش و توطئۀ اختلاف افکنی میان صفویه و عثمانی و دوشقه کردن جهان تورک و به جان هم انداختن آنها تا کنون، مدام در حال تئوری پردازی و تبلیغات سیاسی- ایدئولوژیک به ضرر ملت تورک و عرب و به نفع ملت جعلی ایران (فارس) هستند و گاه پتانسیل ملت تورک آزربایجان را در جهت به حاکمیت رساندن پان ایرانیسم (جنبش مشروطیت، جمهوری خواهی ایرانی، آزادیستان)، و گاه در راه بی بازگشت و منحط چپ پان ایرانیست و پارس پرست (احزاب و گروههای پان ایرانیست و فارس پرست کمونیست و چپ ایرانی مثل حزب توده ایران، مجاهدین خلق و غیره) به هدر داده و می دهند، باطل کرده و می کند. بی شک در این راه مقدس نقش بزرگان بی بدیل ملت تورک آزربایجان چون پروفسور شهیدمان محمدتقی زهتابی که با نوشتن آثار تاریخی اش به ویژه «ایران تورکلرینین اسکی تاریخی» (تاریخ دیرین ترکان ایران) کل مبادی و مبانی نظر و فکری پان ایرانیسم و پانفارسیسم را که از دویست سال پیش و با کتاب ضد تاریخی و استعماری «تاریخ ایران» سر جان ملکم توسط مانقورتهای تورک و پان ایرانیستهای ارمنی و فارس و غیره تئوریزه شده بود، از ریشه و بنیان باطل و گفتمان و پارادایم جدید بر اساسا وجود، تاریخ، زبان، فرهنگ و اصالت ملت تورک آزربایجان  و کل ملت تورک ایران به وجود آورد، از همه برجسته تر و مشخص تر است و امثال ما نیز در ادامۀ همان راه مقدس آن بزرگ بی همتای تورک آزربایجان قلم می زنیم و اصالتا و ماهیتا دست پروردۀ فکری این بزرگ بی بدیل ملت تورک آزربایجان هستیم.

در یک نگاه کلی کسانی که عمیقا به مطالعۀ گفتمان نژادپرستانۀ ضد تورک، ضد عرب و ضد انسان ایران پارس آریایی پرداخته اند، در بارۀ منشأ و مبدأ و بنیان این نوع جهان بینی نژادپرستانۀ منحط دو نظر کلی وجود دارد:

الف- از میان اندیشمندان، ناصر پورپیرار عقیده دارد که منشأ این نوع نژادپرستی فارس پرست ضد تورک، ضد عرب و ضد اسلام، یهودیها و کانونهای یهودی است که از هزار و چهارصد سال پیش (صدر اسلام) و عصر شعوبی گری در قرون اولیه اسلام  تا اکنون همواره مبدع و ایجادکنندۀ نگرشهای فارس پرستانۀ ضد تورک و ضدعرب ایدئولوژیک بوده و هستند. ناصر پورپیرار اندیشمندی که اصلا از ملت عرب عربستان ایران (خوزستان جعلی) است، روی این نظریۀ اصرار کامل دارد و کوشیده است با کتابهای ارزندۀ خودش همین فرضیه را به اثبات برساند و تبدیل به نظریه کند. نظریه های او در ساخت شکنی تاریخ جعلی ایران فارس آریایی با رویکردی انتقادی بسیار بارزش است اما نباید دربست و یک جانبه همۀ نظریه های او را پذیرفت و مخصوصا در نگرشهای تورک ستیزانۀ او نگاه انتقادی نکرد.

ب- عدۀ دیگر از اندیشمندان که عمدتا از اندیشمندان حرکت ملی ملت تورک آزربایجان در سدۀ اخیر بوده و هستند، بر آن عقیده هستند که استعمار صلیبی غربی (کل قدرتهای صلیبی غربی از پانصد سال پیش تا کنون: انگلستان، هلند، فرانسه، روسیه، آمریکا و غیره)، و به ویژه به طور مشخص استعمار انگلستان و کانونهای فراماسونری صلیبی این کشور استعمارگر، مبدع پان ایرانیسم و پانفارسیسم هستند. اندیشمندانی بسیاری از جمله حسین ملکی زنگانی (زنجانی) ملقب به ح.م. زاوش، دکتر حسین محمدزاده صدیق، رحیم جوادبیلی و خود من به حق روی این نظر تکیه داریم. من بیش از همه چیز در نوشته ها و تحلیلهایم اصل فراماسون بودن، استعماری و صلیبی بودن این گفتمان ضدبشری راسیستی را برجسته کرده و می کنم. البته پیداست که عدۀ زیادی یهودی نیز در پیدایش و قوام این گفتمان استعماری صلیبی، به ویژه در قدیس سازی از شخصیت جعلی کوروش پارسی- هخامنشی، به عنوان حلقۀ واسط میان ملت یهود و ملت جعلی ایران (ایران پارس آریایی) سهم داشتند، اما باید دانست که خود این ملت یهود، برخلاف بزرگنماییهای که حاکمیت جمهوری اسلامی ایران به فرمودۀ ارباب و استاد اعظمش، انگلستان، از آن می کند، جزء کم اهمیتی از پیکرۀ عظیم گفتمان ماسونی صلیبی غربی و یک مهره از میان صدها مهره است. دلیل این که اگر نقش یهود را برجسته کنیم بیشتر جنبۀ ضدیت گفتمان صلیبی با ملت عرب در خاورمیانه برجسته می شود نه ضدیت نژادپرستانه در چین، روسیه، آسیای میانه و آسیای غربی و در کل جهان با ملت تورک؛ برای مثال مسئلۀ تجاوز ارمنیها به قاراباغ آزربایجان در کجای گفتمان یهودی ستیزی می گنجد؟ یا نسل کشی سیاسی و فرهنگی میلیونها تورک مظلوم ایغور به دست رژیم جنایتکار انسان خوار کمونیست چین که سرزمین مادری تورکان ایغور «دوغو تورکوستان/ تورکستان شرقی) را از 1949م. تا کنون در اشغال دارد، در کجای این اندیشه جای می گیرد؟ پیداست که اندیشۀ پسااستعماری پورپیرار با وجود درست بودن تنها وجهی از قضیه (عرب ستیزی) را دربرمی گیرد و از شناخت و توصیف بخش مهمتر دیگر یعنی تورک ستیزی استعماری- صلیبی عاجز است.  دیگر این که ما با مطالعۀ اسناد و شواهد متقن شاهدیم که گفتمان نژادپرستانۀ ضد تورک و ضد عرب ایران فارس آریایی، که دقیقا از دویست سال پیش و نوشته شدن کتاب تاریخ ایران سر جان ملکم فراماسونر تئوریزه می شود، در ادامه و به محض باز شدن اولین لژ فراماسونری ایرانی، یعنی فراموشخانه میرزا ملکم خان ارمنی و لژ بیداری ایرانیان به آرامی و توسط استادان اعظم همین لژها به گفتمان غالب در ایران بدل می شود، تئوری پردازان و مروجان این گفتمان منحط نژادپرستانۀ ضدبشری، علاوه بر ارمنیها و فارسها و دیگران خود تورکان مانقورت خودفروختۀ ضدتورک و ضد عرب و ضد انسان بوده اند.

و اتفاقا همین تورک بودن این مانقورتهای فراماسون است که نظر من و امثال من را بیشتر جلب می کند و به راستی موجب تحیر من و امثال من است که چگونه می شود روشنفکران یک ملت این چنین به ساق پای ملت خودشان بی محابا تبر خیانت و جهل بکوبند؟ ما برانیم تا با ساختن و ترویج گفتمان انسان دوستانه و پلورالیستی دیگری از جنس تورانی (در مقابل گفتمان نژادپرستانۀ تک صدای ایرانی)، که انسانهای همۀ ملل فارس و غیرفارس ایران (تورک، عرب، لر، گیلک، مازنی، بلوچ، لک، لار، تات، تالش، کورد، فارس و غیره)  را «انسان» و دارای زبان، فرهنگ، لباس ملی، آداب و رسوم خاص و ارزشهای ملی فرهنگی می دانیم و به هیچ وجه خواستار «حذف زبانی و فرهنگی یا سیاسی» انسانهای این ملل برای بقای ایران به بهانه های مزخرف ضدبشری «اتحاد ملی ایرانی» «حفظ تمامیت ارضی ایران» و امثال این اراجیف استعماری نژادپرستانۀ فارس پرستانه نیستیم،  به عنوان نظریه پرداز طرحی نو و اندیشه ای نو درافکنیم ملت خودمان و تمامی ملل غیرفارس ایران را از این ورطه ای که سرانجامش مرگ و نابودی با جنگ و بمب اتمی و فساد و نابودی محیط زیست و امثالهم است، نجات دهیم. این مقدس ترین و مهمترین وظیفۀ من و امثال من است.

این جا باید یادآور شوم که عده ای از تاریخ نویسان و تاریخ پژوهان جمهوری اسلامی ایران، نظیر عبدالله شهبازی نیز در بارۀ حقیقت فراماسونی پان ایرانیسم و گفتمان باستان گرای آریایی پرست ایرانی نظرات مشابهی با ما دارند و شروع هویت سازی جعلی برای انسان ایرانی را سر جان ملکم فراماسونر انگلیسی و کتاب تاریخ ایران او می گیرند اما باید خاطر نشان کنم که هدف ما مبارزان راه آزادی ملت تورک آزربایجان با این گروه تفاوت ذاتی و بنیادی و ماهوی دارد: هدف مقدس ما مبارزان راه آزادی ملت تورک آزربایجان از چنگال استعمار نژادپرست ضد تورک و ضد عرب و ضد انسان فارسی- ایرانی افشاگری و رسوا کردن صورت سیاه این گفتمان نژادپرستانۀ ضدبشری برای بیدارسازی گستردۀ انسانهای تورک و غیرفارس ایران است و هدف تئوریسینها و ایدئولوگهای رژیم نژادپرست جمهوری اسلامی ایران توجیه تشیع فارسی و الگوی نژادپرستانۀ اسلام آریایی است که تحت پوشش فریبندۀ فرهنگ و تمدن ایرانی- اسلامی (در اصل اسلامی فارسی) به نقد تاریخنگاری فراماسونی ایرانی آریایی پرست کورش پرست باستان گرا می پردازند. برای همین فرق ما با اینها صدهزاران سال راه است. هرچند مواد خام تئوریهای هر دوی ما در ابتدای امر به هم شباهت داشته باشد، اما هدف این تئوریسینهای حاکمیت جمهوری اسلامی ایران، محکم کردن پایه های نژادپرستی فارسی و حاکمیت جمهوری اسلامی ایران با ترفندی دیگر و با سوء استفاده از تشیع مجوسی شعوبی فارسی است:

https://www.youtube.com/watch?v=9CQ1z57FkkM

نقش کتابهای درسی ایران در حذف فرهنگی انسانهای ملل ایران به نفع قوم خودشیفتۀ فارس (ملت جعلی ایران)

این که ما «ملت ایران» را جعلی می دانیم علتش این است که اساسا این ملت با آسیمیلاسیون و ازخودبیگانگی و الیناسیون میلیونها انسان تورک و عرب و غیرفارس و تبدیل آنها به «مانقورت» و  ملت جعلی ایران (فارس) با تبلیغات نژادپرستانۀ استعماری و سوء استفاده از سیستم آموزش و پرورش رسمی و اجباری به زبان فارسی و سوء استفاده رسانه ها از نود و پنج سال پیش و از زمان حاکمیت سیاه رضا پالانی، رفته رفته تعداد انسانهای قوم فارس زیاد و زیادتر شده و «ملت جعلی ایران» (ملتی حاصل از قوم خودشیفتۀ فارس و مانقورتهای آسیمیله شدۀ ملت تورک و ملل غیرفارس دیگر) شکل گرفته است، در حالی که شمار دو ملت تورک و عرب به اضافۀ ملل غیرفارس هم اکنون و بعد از نود و پنج سال، بعد از این همه نسل کشی سیاسی و فرهنگی سیستماتیک دولتی و افزودن به شمار فارسها، از قوم فارس بسیار بیشتر است، از این رو تناقض و تضاد (تورک بودن و غیرفارس بودن اکثریت ملت جعلی فارس) در ذات و بطن گفتمان پوسیدۀ ملت ایران آریایی (ملت فارس) است و همین تناقض دیر یا زود آن را از هم خواهدپاشید. ما جز تسریع کنندگان این پاشش محتوم نیستیم و این راه ما، راه آزادی ملت تورک آزربایان از این ورطۀ شوم ضدانسانی، و رساندن ملتمان به آزادی و استقلال، هدف مقدس ماست.

  باید یادآور شوم یکی از اولین و اساسی ترین عواملی که سبب می شود که «شعور ملی» در بین انسانهای ملت تورک و ملل غیرفارس دیگر ایران شکل نگیرد، بعد از تلویزیون و رسانه های به اصطلاح ملی جمهوری اسلامی ایران، همین کتابهای درسی آموزش و پرورش هستند که سی و هشت سال است که با تیراژ میلیونها جلد همه ساله برای تمامی مقاطع تحصیلی از ابتدایی تا متوسطه و حتی تا دانشگاهها چاپ و منتشر می شوند و به طور اجباری در تمامی مدارس و دانشگاهها تدریس می گردند. در این جا باید خاطر نشان کنم که اهمّیّت کتابهای درسی در توجیه و تقدیس ایدئولوژی ضد انسانی حاکمیت و تئوریزه کردن آن، به هیچ وجه کمتر از تلویزیون نیست و این نکته ای است که از دید فعالان حرکت ملی ملت تورک آزربایجان جنوبی نیز به دور نمانده است. برای نمونه ای از صدها، نویسنده ای به نام رعنا آغدام در مقالۀ «چرا هویت طلب هستم؟» در بارۀ ماهیت آسیمیله کننده و مانقورتساز آموزش و پرورش رسمی جمهوری اسلامی ایران که به طور سیستماتیک و برنامه ریزی شده در طول سالیان دراز از میلیونها کودک معصوم و از همه جا بی خبر ملل ایران، با القائات و تبلیغات نژادپرستانۀ فارس پرست، به بهانۀ ایران پرستی و وطن دوستی  هیولاهای نژادپرست ضد تورک و ضد عرب می سازد، چنین می نویسد: « تا 6 سالگی به عنوان یک کودک تورک، درگیر جوامع کوچکتری بودم ( مثل: خانواده، فامیل، همبازی هایم و همسایه ها). بیشتر دوران کودکیم را با فرهنگ، زبان، آداب، سنت ها و رسوم خاندان و سرزمین خودم سپری کردم. تقریبا همه چیز برایم، عادی، صمیمی، خودمانی و قابل درک بود. هیچ جبر و دستوری و هیچ اجباری حس نمی کردم. آزاد بودم که خود خودم باشم. با ورود به دبستان با قوانین ساختگی و سیستم فاشیستی مدرسه که از طرف دولت مرکزی سیاست گذاری و اداره می شد، روبرو شدم! درحالیکه که قبلا اصلا رابطه ای با قوانین فاشیستی نداشتم و به عنوان یک کودک آزاد و مستقل، تربیت شده بودم. هرچه بزرگتر می شدم و از کلاسی به کلاسی بالاتر می رفتم، قوانین ناعادلانه و ظالمانه حکومت فاشیستی را بیشتر حس می کردم. وقتی به خودم برگشتم، متوجه شدم من همان کودکی که تا 6 سالگی آزادی افکار و اندیشه های خودم را داشتم و با فرهنگ، تاریخ، زبان، موسیقی وادبیات سرزمین خودم بزرگ شده بودم، نیستم. دولت به بهانه آموزش مدرسه ای، قصد داشت من را به غیر از آن انسانی که بودم، تبدیل کند و هویت فرهنگی و تورک بودنم را از من بگیرد. حکومت دیکتاتوری می خواهد چیزهایی را از درون من بدزد و به جای آنها چیزهایی که خودش صلاح می داند، من آن باشم، را به من تحمیل کند، که در حقیقت متعلق به من نیستند. کنار آمدن با چنین مسائلی برای من کودک، غیر قابل هضم بود! درست است این موضوع برای من غریب و ناآشنا بود، ولی انگار سناریوی جدیدی هم نبود! و از چندین سال قبل، از زمان شاهان پهلوی نیز رایج بود! چنین حکومت های فاشیستی می خواستند من را از درون خالی کنند، یعنی هویت من را بدزدند. مشکل از جایی شروع می شود که بشری که واژه فارسی را با خود یدک می کشد، به خود حق می دهد، پا روی محدوده اختیارات و آزادی های من بگذارد! دولت فاشیستی فارس هم، در جامعه ای با آموزش سیستماتیک و اجباری و بدون حق اظهار نظر سایر ملیت ها، می خواهد تنها یک نوع مذهب، تنها یک نوع زبان، تنها یک نوع پوشش و لباس، تنها یک نوع خواندن و نوشتن، تنها یک نوع فرهنگ و تاریخ و حتی تنها یک نوع خاصی از سبک موسیقی، شعر و ادبیات را به من تحمیل کند»

https://gunaz.tv/?id=4&vmode=1&sID=3212&lang=2

در مقاله ای دیگر از توحید اکرامی با عنوان « بازگشایی مدارس و موضوع استعمار شدگی آزربایجان» در این باره چنین می خوانیم: « روز آغاز سال تحصیلی با تمامی جشنها و شادیهای رسمی بیانگر یک موضوع اساسی است و آن مستعمره بودن وطنمان آزربایجان است. این روز بیانگر این نکته مهم است که زبان و هویت مادری را باید پشت درهای مدارس جا گذاشت و همچون فقیران فرهنگی در انتظار تحمیل زبان و فرهنگ تحمیلی فارسی بود. سالهاست که نژادپرستان ایرانی- فارسی سعی دارند با توسل به حربه زبان و فرهنگ فارسی، هستی ملی فرزندان آزربایجان را نابود سازند. هر سال هزاران میلیارد تومان صرف الیناسیون و آسیمیلاسیون ملی وهویتی تورکها در ایران می گردد و در این سیاست ها و برنامه های راسیستی سیستماتیک کودکان تورک و سایر غیرفارس ها در صف اول این قتل عام فرهنگی قرار دارند. چرا که حکومت فارس محور ایران سعی دارد تا از اولین سالهای زندگی انسان تورک و سایر ملل غیرفارس از خود بیگانه کرده و مطابق سیاست ها و برنامه های استعماری خود پرورش دهد. فارس می خواهد غیرفارس ها را تبدیل به یک فرد از خود بیگانه کند که خود می خواهد. محصول استعمار و اشغالگری فارس به وجود آمدن نسلی از انسانهای آسمیله شده است که نسبت به این سیاست ها بی تفاوت هستند وسعی دارند و چگونه زیستن را از آنها تقلید می کنند. گرچه با به وجود آمدن حرکت ملی آزربایجان و سعی و تلاش فعالان ملی و مدنی تورک سرعت و شدت این سیاست ها و برنامه های آسمیلاسیون فرهنگی و زبانی اندک شده است، ولی این یک نبرد نابرابر است که برای پیروزی در آن اراده، عزم، انرژی، دانش، تخصص و همه جانبه نگری بسیار مهم است. هیولای حکومت شوونیستی فارس محور ایران اژدهای هفت سری است که باید در هر زمینه و محیطی با آن به مبارزه پرداخت وگر نه احتمال موفقیت کم خواهد بود. به وجود آوردن نسل مبارز و پرتوان و تلاشگر و نیز مقاوم در برابر هژمونی شوونیسم فارس و به چالش کشیدن مشروعیت و شناساندن ماهیت استعمار گر آن در پهنه سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی می تواند بزرگترین ضربه را به استعمار فارسی - ایرانی وارد سازد»

https://gunaz.tv/?id=4&vmode=1&sID=3220&lang=2

البته همان گونه که ملاحظه شد در این نوشته ها به ظاهر مسئله، یعنی آموزش اجباری تنها یک زبان (زبان اجباری و تحمیلی فارسی) به انسانهای ملت تورک آزربایجان توسط حاکمیت ضد تورک جمهوری اسلامی ایران پرداخته  شده است و موضوع مهم محتوای نژادپرستانۀ ضد بشری ضدتورک، ضد عرب و فارس پرستانۀ کتابهای درسی پهلوی و جمهوری اسلامی ایران برجسته نشده است. که البته این کار، یک کار فنی، تخصصی و کارشناسانه است و فعالان حرکت ملی آزربایجان از سالها قبل در این باره کوشیده اند که مهمترین کوششها این مقالات زیر بوده است:

آموزش نژاد پرستی در برنامه های درسی ایران1 (ایلتریش/ شاهین حسنی)

http://canazerbaycan.blogfa.com/post/48

آموزش نژاد پرستی در برنامه های درسی ایران2 (ایلتریش/ شاهین حسنی)

http://canazerbaycan.blogfa.com/post/49

نگاهی به مطالب كتاب فارسی اول دبیرستان- دکتر حسین محمدزاده صدیق

http://www.duzgun.ir

نقدی بر کتاب درسی جدیدالتألیف فارسی ششم ابتدایی توسط دکتر مرتضی مجدفر سردبیر مجله رشد آموزش ابتدایی

http://isamajidi.blogfa.com/post/162

http://tariverdiyan.blogfa.com/post/259

دردسر شعر زبان مادری حداد عادل

http://azoh.info/index.php?option=com_content&view=article&id=16074:1391-11-25-20-00-21&catid=1:1&Itemid=19

گزارش ویژه سایت آذوح از "سیاست سرکوب زبان مادری ملل غیرفارس" در مدارس ایران و کتابهای درسی

http://azoh.info/index.php?option=com_jdownloads&Itemid=27&view=viewdownload&catid=2&cid=130

سهم آذربایجان در کتابهای درسی - زهره وفایی

http://kitablar.org/details.php?book_id=562&sessionid=jfk7vf9jeovlsiq71t4j9j46r2

http://yurd.lxb.ir/post/86

وطن دیلی نیوز : عامل وحدت در ایران اسلام است نه زبان فارسی

http://guneyebakan.blogfa.com/post-145.aspx

ایران تنها کشور جهان هست که نژادپرستی در مدارس تدریس میشود

http://www.gunaz.tv/index.php?id=2&sID=87900&lang=2&action=results&poll_ident=6

نگاه نژادپرستانه‌ی سیستماتیک جمهوری اسلامی ایران در کتاب‌های درسی تاریخ دوره‌ی دبیرستان

http://azoh.info/index.php?option=com_content&view=article&id=32007:1395-05-15-02-32-16&catid=1:1&Itemid=19

http://farsi.arada.org/2016/08

http://www.araznews.org/fa/Archives/27274

نگاه نژادپرستانه در کتاب های درسی تاریخ در مقطع راهنمایی جمهوری اسلامی ایران

http://farsi.arada.org/2016/07

افکار ضد بشری در کتب درسی ایران- آتیه مسعودی

http://azoh.info/index.php?option=com_content&view=article&id=32348:1395-06-19-22-36-37&catid=2:10&Itemid=18

ماهیت نژادپرستانه کتب درسی در حکومت فارسی ایرانی فقط به حذف تاریخ ملل غیر فارس ختم نمیشود

https://www.qirmiz.com/IranianNations/-%D9%85%D8%A7%D9%87%DB%8C%D8%AA

کتابهای درسی و نحوه ورود آریایی ها به ایران- آتیلا اؤزگور

این سلسله مقالات ما در اصل ادامۀ این گونه نگرشهای انتقادی تخصصی با رویکرد نقد ضداستعماری و ضد نژادپرستی به نژادپرستی ایدئولوژیک مذهبی ایرانی- فارسی جمهوری اسلامی ایران است که به موجودیت، زبان و فرهنگ ملل تورک و عرب  در کتابهای درسی بی محابا می تازد و در راه شوم تقدیس زبان فارسی، انسان فارس و ضد فرهنگ حذف گرا و فاشیستی ایرانی سعی وافر دارد. پیداست که در طی نود و پنج سال حاکمیت نژادپرست فاشیستی پهلوی و جمهوری اسلامی ایران و مخصوصا حاکمیت سیاه سی و هشت سالۀ جمهوری اسلامی ایران  که میلیونها انسان کودک، نوجوان و جوان ملل تورک و غیرتورک در ایران فارس پرست هدف اصلی نژادپرستان ایدئولوگ و فاشیست فارس پرست حاکم بر ایران بوده و هستند، موضوع این مقالات از جهت روشنگری و افشاگری و برانداختن طرح نو و نگاه و جهان بینی انسان دوستانه و پلورالیستی تورانی- تورکی از اهم مهمات است. از این رو خواهشمند است که خوانندگان دقت خاصی نسبت به این سلسله مقالات و پیشینۀ آنها به قلم دیگر مبارزان راه مقدس آزادی ملت تورک آزربایجان داشته باشند تا صورت حقیقی و اصیل نژادپرستی فارس پرست ضد تورک و ضد عرب و ضد انسان ایرانی با این تحلیلها و موشکافیها آشکارتر و نژادپرستی ایرانی- فارسی بیشتر و بهتر افشا و رسوا گردد. لازم به ذکر است که کلیۀ استنادات و ارجاعات ما به کتابهای درسی جمهوری اسلامی ایران بر  اساس کتابهای درسی چاپ شده در طول چندین سال اخیر و بر اساس تنها مرجع رسمی انتشار فایل کتاب های درسی جمهوری اسلامی ایران، یعنی وب سایت اداره کل نظارت بر نشر و توزیع مواد آموزشی به نشانی chap.sch.ir می باشد به نشانی زیر می باشد. خوانندگان محترم در صورت دسترسی نداشتن به اصل کتابهای درسی از وب سایت زیر کتابهای مورد بحث در این سلسله مقالات را دانلود و صحت اظهارات مستند ما را مطالعه فرمایند:

http://www.talif.sch.ir/?page_id=34&menu_id=1&menu_item_id=28

استراتژیها و تاکتیکهای حاکمیت جمهوری اسلامی ایران برای ترویج  نژادپرستی ایرانی، پانفارسیسم و تورک ستیزی در کتابهای درسی ایران

باید توجه داشت که کار نوشتن کتابهای درسی در حاکمیت فاشیست، ایدئولوژیک و نژادپرست جمهوری اسلامی ایران مثل کار صدا و سیما (رادیو و تلویزیون) از جهت اهمیتی که در مغزشویی میلیونها انسان کودک، نوجوان و جوان ایرانی و تبدیل آنها نه نژادپرستان ایدئولوگ پان ایرانیست و پانفارس ضد تورک و ضد عرب دارد، کاملا حساب شده، برنامه ریزی شده و دارای طراحی و نقشۀ بسیار دقیق است که به ان «مهندسی فرهنگی» می گویند. این مهندسی فرهنگی برای مغزشویی انسانهای ملل ایرانی و تبدیل کردن آنها به موجودات نژادپرستی که نژادپرستی و خودشیفتگی به ملت جعلی ایران (فارس) و ضدیت ایدئولوژیک نژادپرستانه با دو ملت بزرگ تورک و عرب را حق خود و ذاتی خود بدانند و آن را «طبیعی» بشمارند، لازم بوده و هست و جمهوری اسلامی ایران نیز مانند پهلوی به این مهندسی فرهنگی برای مغزآلایی و نژادپرست ساختن اذهان میلیونها انسان معصوم کودک و نوجوان اهتمام تمام و دقت کامل دارد. در این راه جمهوری اسلامی مثل سلف خود پهلوی از استراتژیها و تاکتیهایی بهره می برد که اغلب در «لندن» روی آنها کار می شود و همین محصولات روان شناسانه و جامعه شناسانۀ شرق شناسان و ایران شناسان فراماسونر صلیبی در «تهران» برای نوشتن و مهندسی فرهنگی کتابهای درسی و فیلمها و سریالها و برنامه های مشئوم نژادپرستانۀ ضد تورک و ضد عرب تلویزیونی مصرف می گردد. در این جا تا ان جایی که وسع ما اجازه می دهد چند تاکتیک و ترفند و استراتژی ازصدها را به اجمال مرور و بررسی می کنیم

الف. استفاده از نامهای تورکی اصیل در کتابهای درسی جمهوری اسلامی ایران به عنوان نمادهای شر و بدی و خباثت: سوء استفاده از نامهای اصیل تورکی مثل «تیمور» و «چنگیز» برای نشان دادن تیپهای بد، ضداجتماعی و شرور و الگوهای نمونه وار و نمادهای شر و بدی در مقابل نامهای فارسی مثل «حمید» و «کامران» برای نشان دادن تیپهای اجتماعی و خیر و الگوهای نمونه ها و نمادهای خیر و خوبی؛ برای مثال کتاب درسی تفکر و سبک زندگی، پایۀ هفتم، دورۀ اوّل متوسطه (دختران و پسران) ، کد 111، چاپ سال 1394- ص 55 که در مقاله اول از این سلسله از مقالات به آن پرداختیم. هدف اصلی نژادپرستان حاکمیت جمهوری اسلامی ایران این است که کودکان و نوجوانان معصوم فارس و غیرفارس نسبت به نامهای تورک و بالطبع انسانهای تورک احساس نفرت نزادپرستانۀ فاشیستی پیدا کنند و نسبت به نامهای فارسی و انسانهای فارس حالت شیفتگی نژادپرستانه پیدا کنند.

لازم به تذکر است که بد نشان دادن شخصیتی جهانی مثل «امیر تیمور جهان گشای تورک» و نام بردن از او به نام تحقیرآمیز «تیمور لنگ» استراتژی و تاکتیک نژادپرستانۀ صلیبی ضد تورک است که نخستین بار در لندن و به توسط نویسندگان استاد اعظم فراماسونر مثل سر جان ملکم انجام شده است و تاریخ نویسان عبد و عبید و نوکر فراماسونری صلیبی انگلیسی اعم از فارس و مانقورت در دویست سال اخیر پیرو استعمار خبیث ذاتی عقده ای تورک ستیز صلیبی انگلیس بوده اند و این امر در سالهای اخیر حتی صداهای تورکان افغانستان را، که امیر تیمور تورک را، بحق، قهرمان ملی خود می دانند، در آورده است. در بارۀ چنگیز (چینگیز) نیز واقعیت این است که جهان غرب که در کینه توزی شرق شناسانه نسبت به قهرمانان شرقی همواره مشهور است در دهه های اخیر و در اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یکم میلادی نگاهش به چینگیز قهرمان کاملا عوض شده و حتی از او به عنوان بزرگترین نابغۀ نظامی  و بزرگترین رهبر معنوی جهان در تمام طول حیات بشریت یاد می کند و البته این گونه مغول ستیزی و چنگیزستیزی ذهن پوسیدۀ کپک زدۀ این پانفارسهای کوچک عبد و عبید استعمار صلیبی ایرانی بقایای اندیشه های مدرنیستی قرن نوزدهم غربی است و در همان قرن نوزدهم میلادی متوقف مانده است.

ب. قشقایی ستیزی سیستماتیک حاکمیت به عنوان نمود تورک ستیزی نهادینه شده در کتابهای درسی جمهوری اسلامی ایران: قشقایی ستیزی در کتابهای درسی نمونه¬ای از جلوه¬های تورک¬ ستیزی استراتژیک حاکمیت فارس¬پرست ضد تورک جمهوری اسلامی ایران است که مخصوصا با سوء استفاده از نمادهای ملی قوم تورک قشقایی، به ویژه کلاه ملی قشقایی ، در نقاشیهای کتابهای درسی این قوم غیور تورک که جزو ملت تورک آزربایجان هستند، به عنوان نماد شر و بدی و خباثت و «دیو» و «غول»  قلمداد و نشان داده می شوند. در قسمت اول این سلسله از مقالات با توجه به ماهیت فراماسونی و کاملا انگلیسی ملا-سیدهای حاکمیت جمهوری اسلامی ایران و کینه بی پایانی که استعمار خبیث انگلیس از ملت تورک قشقایی دارد، علت اصلی قشقایی ستیزی سیستماتیک جمهوری اسلامی ایران را تحلیل کردیم که البته بهترین نظر همین است که ما داریم و «دستور» این قشقایی ستیزی ها مستقما از «لندن» به بیت سیدعلی خامنه ای می آید و ایشان بی چون و چرا منویات ملکۀ بریتانیا را اجرا می کنند!  بار دیگر خاطر نشان سازم که هدف شوم حاکمیت جمهوری اسلامی از این شیطنتها، همانا تمهید مقدمات برای نسل کشی فیزیکی و سیاسی ملت غیور تورک قشقایی است که در دل ایران اهریمن زده هویت اصیل، زبان مادری و لباسها و کلاه ملی خودش را حفظ کرده است؛ برای نمونه ر.ک. کتاب جدیدالتألیف فارسی، پایۀ نهم، دورۀ اوّل متوسطه، کد 131، (چاپ اوّل 1394) شکل صفحۀ 31 در بارۀ «یار بد» که در بخش اول از این سلسله از مقالات به آن پرداختیم.

ج- مغول انگاری ملت تورک، به قصد نفی و انکار کامل وجود، زبان و هویت اصیل تورکی ملت تورک آزربایجان و به کار انداختن دستگاه عظیم مانقورتسازی دولتی: تاکتیکی نهادینه شده در ایران برای تورک ستیزی سیستماتیک حاکمیت ضد تورک پهلوی و جمهوری اسلامی ایران در نود و پنج سال اخیر. مصادیق این تاکتیک ضدبشری در کتاب درسی ادبیات فارسی (1) جمهوری اسلامی ایران، شعر درس دوازدهم «در امواج سند» (شعر نژادپرستانۀ فاشیستی فارس پرست مهدی حمیدی شیرازی راسیست ضد تورک و ضد عرب ایرانی) است که در قسمت سوم از این سلسله مقالات به صورت مفصل به آن پرداختیم. و نیز درس «فردوسی» (درس یازدهم) ص 85 کتاب ادبیات فارسی (1) چاپ سال 1386  با کد 1/201 نوزده سال تحصیلی، که این کتاب نژادپرستانۀ ضد تورک و ضد عرب از سال 1376 تا 1394 هـ.ش. برای تدریس در سال اوّل دبیرستان/ هنرستان مقطع متوسطه چاپ و منتشر شده است. در درس فردوسی از کتاب ادبیات فارسی (1) با استناد به نوشته ای خیالی و مهمل از فرانسوا کوپه که جواد حدیدی نژادپرست ضد تورک ایرانی آن را ترجمه کرده است، از تیمور جهانگشای قهرمان ملی ملت تورک، طبق معمول پانفارسهای نوکرصفت عبید استعمار بریتانیا، با لقب نژادپرستانۀ تحقیرآمیز «تیمور لنگ» یاد شده است که یک بار به دیدن قبر فردوسی در توس (؟) می رود و دستور می دهد سنگ قبر او را بردارند و درون قبر نژادپرست ترین جرثومۀ نژادپرستی عصر کهن، فردوسی را غرق در گل می بیند (!) و به قاراقوروم باز می گردد و دستور می دهد قبر چنگیز، بزرگترین قهرمان تمامی اعصار بشر را که تا به امروز مکان آن قبر برای باستان شناسان معوم نیست باز کنند و قبر نیای بزرگ خود را (؟) غرق در خون می بیند و تف می کند و می گذرد!!! نژادپرستی عقده ای دروغگو و جاعل و پست و خبیث و نوکر و حقیر ترسوی استعماری فارسی- ایرانی یعنی این و لاغیر!  و اما در بارۀ ارتباط ملت تورک (ما) با ملت مغول، دکتر حسن راشدی از فعالان بنام تورک آزربایجان نظری قاطع را در بارۀ علت استفادۀ فراوان انسانهای تورک و غیرتورک از نامهای قهرمانانی چون تیمور و چینگیز نوشته است: «بعضی از دوستان از اینکه مغولها از نسل ترکانند و یا ترک و مغول از یک ریشه  و نژادند، سئوالاتی می کنند ،  در جواب این دوستان باید گفت  ترک و مغول از یک  ریشه و نژاد نیستند،  ولی زبان آنها  از یک گروه زبانی است .  یعنی زبان های  ترکی ، مغولی ، کره ای، مجاری، (فنلاندی) و حتی به عقیده بعضی از زبانشناسان  زبان ژاپنی  جزئی از گروه زبانهای " اورال - آلتایی " هستند .  یعنی  شبیه آنچه در مورد  تقسیم بندی زبانهای  "هند و اورپایی"  اتفاق می افتد؛  مثلا زبان فارسی  ، روسی  و پرتقالی جزئی از زبانهای هند  و اروپایی است ولی یک فارس همنژاد  روس  و پرتقالی نیست . البته در قرون گذشته بخصوص  بعد از امپراتوری پر قدرت مغولها ، بعضی  از حاکمان و امپراتوران  تُرکی چون " امیر تیمور " که حاکمیت سرزمینها و مناطق  وسیع تحت  نفوذ مغولها را به دست گرفته بود  برای اینکه  هرگونه شورش و یا  اعتراض حاکمان محلی  تحت حکومت  مغولها را  سرکوب کند ، تلاش میکرد نسب و نژاد خودرا به  به چنگیز برساند ، اما همه می دانند که " امیر تیمور " که خود بعدا امپراتوری بزرگی از غرب چین تا ترکیه امروزی را اداره می کرد مغول نبود و تُرک  بود ، اما در آن زمان برخلاف تبلیغات امروز ،  داشتن نسب مغول نه تنها  باعث سرافکندگی  و  سرشکستی نبود  بلکه جزء افتخارات فرد به حساب می  آمد و به همین خاطر است امروز در میان اسامی  مردانی که پا به سن گذاشته اند  به نام  چنگیز  و تیمور  بیشتر  برخورد می کنیم»اما نژادپرستان حقیر فارس که دچار عقدۀ حقارت در مقابل ملت تورک در طول تاریخ هزار سالۀ اخیر هستند، با مغول انگاری تورکان آزربایجان قصد مانقورتسازی و مغزشویی انسانهای نوجوان و جوان ملت تورک و «آذری مانقورت کردن آنها» افزودن بر شمار ملت جعلی فارس ایران دارند، از تاکتیک و ترفند مغول انگاری تورکان در کتابهای درسی جمهوری اسلامی ایران سوء استفاده ها می کنند

د- سوء استفاده از نام ایران، گفتن ایران و اراده کردن فارس و بیش از حد بزرگ کردن مرزهای ایران خیالی: به نحوی که کل توران (سرزمینهای پهناور تورک نشین آسیای میانه، روسیه و آسیای غربی آزربایجان بزرگ، تورکیه و ...) را دربر می گیرد. به منظور نفی و انکار کامل وجود ملت بزرگ پانصدمیلیون نفری تورک به نفع قوم جعلی ایران نشین فارس که ریشۀ این نیز استعمار صلیبی ضدتورک و ضدعرب غرب و مخصوصا انگلستان است و در این در قسمت دوم از این سلسله مقالات به آن پرداختیم.

ح- قدیس سازی از فردوسی، و پرستش او: یکی از مهمترین استراتژیهای نژادپرستانۀ تورک ستیز و عرب ستیز نژادپرستی فارس پرست ایرانی که ریشه اش در آموزه های ایدئولوژیک استعمار انگلیس است در قسمت پنجم از این سلسله مقاله ها به طور مفصل به آن پرداختیم.

د- سوء استفاده از شعرها و شهرت ادبی سعدی و حافظ به منظور بزرگ نشان دادن نژاد فارس- ایرانی و مغزشویی انسانهای ملل ایران تاکتیک نژادپرستی فارس پرست ایرانی که در قسمت هفتم این سلسله مقالات به طور مفصل به آن پرداختیم.

هـ- فارس قلمداد کردن تاجیکهای افغانستان و تاجیکستان و فارسی قلمداد کردن زبان اصیل تاجیکی و دری و ایران قلمداد کردن سرزمین مادری تاجیکها به قصد استعمار ملت تاجیک تاکتیک مشترک نژادپرستان فارس پرست ایران و نزادپرستان صلیبی ضد اسلام انگلستان که در قسمت پنجم از این سلسله مقالات به آنها پرداختیم.

حال به بررسی تحلیلی چند استراتژی و تاکتیک شایع و رایج نژادپرستان پان ایرانیست و پانفارس ایران، برای تورک ستیزی سیستماتیک و دولتی می پردازیم:

   و- قاجارستیزی تاکتیک و استراتژی مشترک پهلوی و جمهوری اسلامی ایران برای تورک ستیزی سیستماتیک: تورک ستیزی در جمهوری اسلامی ایران در ذات و جوهر و اصل این حاکمیت است و از این رو هیچ فرقی، تکرار می کنم هیچ فرقی از این منظر بین حاکمیت جنایتکار پهلوی و جمهوری اسلامی نیست. یک وجه مهم از حاکمیت پهلوی، قاجارستیزی آن بود. رضا پالانی عقده ای نژادپرست ضد تورک که در زمان شاهان قاجار مهتر سفارتخانه انگلیس و نسبت به خاندان قاجار دارای عقدۀ حقارت بود و این جنبه از شخصیت رضا پالانی و پانفارسها را دکتر حسین محمدزاده صدیق (دوزگون) در مقالۀ ممتاز « ترکی ستیزی و احساس کهتری» به خوبی نشان داده است:

  http://azoh.info/index.php?option=com_content&view=article&id=31460:1395-04-06-02-26-25&catid=2:10&Itemid=18

همین عقدۀ حقارت رضا پالانی نسبت به خاندان سلطنتی تورک قاجار سبب شد که بعد از به دست گرفتن قدرت، چنان انتقامی از ملت تاریخساز و قهرمان و غیور و سربلند و ظلم ناپذیر  تورک آزربایجان بگیرد که در تاریخ بشر بی نظیر است و تورک ستیزی یا بهتر بگوییم تورک خواری و خون خواری پسرش، محمدرضا پالانی جنایتکار نیز که بزرگترین نسل کشی سیاسی طول تاریخ آزربایجان یا بهتر بگوییم دهشتناکترین و ضدانسانی ترین نخبه کشی طول تاریخ ملت تورک آزربایجان را در سال سیاه 1325 هـ.ش./ 1946م. به راه انداخت که هنوز بعد از گذشت 80 سال ملت تورک آزربایجان نتوانسته است خود را به درستی بازیابد و کمر راست کند، هر دو قاجارستیز بوده اند، اما نباید جمهوری اسلامی را از این قاجارستیزی مبرا بدانیم. اگر رضا پالانی برای غلبه بر عقدۀ حقارت و رذالتش قاجارستیزی می کرد و با قاجارستیزی می خواست دیکتاتوری و سلطنت خودکامۀ خود را بهتر از حاکمیت قاجار قلمداد کند، ملا-سیدهای فراماسون جمهوری اسلامی را، که ظاهراً خودشان را ضد پهلوی نشان می دهند، چه افتاده است که بدتر از رضا پالانی در کتابهای درسی قاجارستیزی می کند؟ برای نمونه در درس «کمال الملک» کتاب درسی ادبیات فارسی (5)، کد 1/249 چاپ شده در سال 1378 هـ.ش. (همان ادبیات فارسی (3) سالهای بعد) که در اصل قسمتهایی از فیلمنامه علی حاتمی، پانفارس پان ایرانیست ضد تورک و ضد عرب ایرانی است، این نویسندۀ نژادپرست صفتهایی که لایق خودش و پدران فارس نوکرش است چنین از زبان رضا پالانی به قاجاریان نسبت می دهد و جالب این که این فحشهای چاروادری به واسطۀ نویسندگان فاشیست کتاب درسی رسمی کشور جمهوری اسلامی، برای تدریس به میلیونها نوجوان این مملکت چاپ می شود:

 «رضا خان: ... ممّدحسن، به این مرتیکه آشپزباشی بگو، گوشتشو زیادی توی ماست و پیاز خوابوندی خیلی نرم شده؛ باب دندون شاه گربه های قاجاریه. پهلوی با دندون ببر کباب می خورد. تدیّن: گوشت بشه به تنتون ان شاء الله. رضا خان: تو سر چهار تا شاه رو خوردی، ناصرالدّین شاه مشنگ عیّاش، مظفرالدّین شاه ملنگ علیل، محمدعلی میرزای دونگ الوات و اون احمدِ شاه بدنوم کن، امّا پهلوی سرِ تو رو می خوره» (ادبیات فارسی (5) چاپ سال 1378، ص 24).

ملاحظه می شود که علی حاتمی نژادپرست عقده ای به بهانۀ نوشتن فیلمنامۀ کمال الملک، که بنا به اسناد و مدارک متقن خود این کمال الملک غفاری نیز از اعضای ثابت لژ فراماسونری بوده است (برای عضویّت این شخص پلید مرموز در لژ فراماسونری ر.ک. فراموشخانه و فراماسونری در ایران، اسماعیل رائین، ج.3 ص516) چنین لقبهای توهین آمیز و موهنی که از هر جهت شایستۀ خودش و پدران نوکر ضد تورکش است، به شاهان تورک قاجار نسبت می دهد و جمهوری اسلامی ایران عین این اهانتهای شنیع را برای آموزش ادبیات فارسی (چه ادبیاتی؟!) به میلیونها نوجوان ایرانی در کتاب درسی دورۀ دبیرستان، شاخۀ نظری چاپ و منتشر می کند! آیا تورک ستیزی و نژادپرستی روشن تر و آشکارتر از این هم می شود؟

آری، زمانی که همین «شاه گربه های قاجار» (؟) بر سریر سلطنت تکیه داده بودند، رضا پالانی در اصطبل انگلیسیها ما تحت اسب را بو می کشید و «ببر» نبود بلکه تنها یک نوکر حقیر استعماگران صلیبی بود و همین عقده ها بود که زمانی که به سلطنت رسید عبدالله مستوفی عقده ای را استاندار آزربایجان کرد که سرشماری تبریز را خرشماری بگوید و هزاران جنایت و خباثت و خیانت در حق ملت غیور و تاریخ ساز تورک آزربایجان انجام دهد. برای جنایتها، خیانتها،خباثتها، تحقیرها، تمسخرها و توهینهای عبدالله مستوفی پلید فراماسون پانفارس و پان ایرانیست علیه ملت سربلند و تاریخساز تورک آزربایجان در تبریز ر. ک. به کتاب «گذشته چراغ راه آینده است» صص 247 تا  483:

https://app.box.com/s/yjuezd2snqe8bj6s5eobgyt5v3pcodvb

http://azoh.info/index.php?option=com_content&view=article&id=30033:-q-q&catid=2:10&Itemid=18

اگر جمهوری اسلامی ایران و ملا-سیدهای خبیث و جنایتکار فارس نژادپرست جمهوری اسلامی ایران ضد پهلوی هستند چرا رضا پالانی را این چنین به عنوان قهرمان ضد تورک و ضد قاجار نشان می دهند؟ آیا هدفی غیر از تورک ستیزی و بد نشان دادن چهرۀ تورکان قاجار دارد؟ آیا چاپ این جملات و عبارات موهن دربارۀ تورکان قاجار به این معنی نیست که ملا-سیدهای جمهوری اسلامی نیز مثل پهلوی، از قاجارستیزی برای تورک ستیزی به عنوان حربه و تکنیکی مؤثر بهر می برند.  لازم به ذکر است که فیلمنامۀ کمال الملک توسط خود علی حاتمی ملعون در تلویزیون جمهوری اسلامی به صورت سریال نمایش داده شد و همین توهینها از زبان رضا پالانی نثار ملت تورک آزربایجان شد.

نمونۀ دیگر قاجاری ستیزی جمهوری اسلامی ایران درس «خاطرات اعتماد السلطنه» در کتاب ادبیات فارسی (2) است (درس بیست و یکم کتاب ادبیات فارسی (2) چاپ سال 1381). این درس که در اصل خاطرات محمدحسن خان صنیع الدوله معروف به اعتمادالسلطنه از مقربان دربار ناصرالدین شاه قاجار و وزیر انطباعات (چاپ و انتشارات) این شاه بزرگ تورک قاجار است در کتاب درسی ادبیات فارسی (2) جمهوری اسلامی ایران که کتابی عمومی است و برای تدریس به کل دانش آموزان دبیرستانها و هنرستانهای ایران است، برای این منظور چاپ شده است که تورکان پرافتخار و تاریخ ساز قاجار را عده ای بی لیاقت، عیاش، خوشگذران، خرافاتی، رشوه گیر، بی پول (؟)، بی دین و بی مسئولیت معرفی کند، در حالی که هرگز چنین نیست و در زمان قاجار این شاهان پرافتخار تورک هنوز به غارت و چپاول و فروختن نفت و گاز و طلا و مس و ثروتهای ملی ملل ایران، مخصوصا ملت تورک آزربایجان و عرب عربستان آن چنان که پهلوی و جمهوری اسلامی ایران در نود و پنج سال اخیر به آن پرداخته اند، نمی پرداخت، به عبارت ساده تر مثل رضا پالانی و محمدرضا پالانی و خمینی هندی و خامنه ای، «دزد» نبوده اند، از این رو بی پولی ناصرالدین شاه قاجار و درباریانش که دست مایۀ نژادپرستان ضد تورک نویسندۀ کتاب درسی جمهوری اسلامی ایران برای تورک ستیزی  شده است، طبیعی بوده است:

«خزانه ی ملوکانه!  امروز پیرمردی که اول غلام کشیک خانه و بعد قاپوچی بود، حضور آمد. سال جلوس فتحعلی شاه متولد شده و نود و سه سال دارد. بی عینک قرآن می خواند. شاه بعد از التفات های زیاد پنج تومان به او انعام دادند. در دستگاه سلطنت پنج تومان نبود! مرد را وعده دادند که بیاید صاحبقرانیه بگیرد. او هم رفت به شاه عرض کرد. شاه هم از جیب خودشان پانزده عدد دو هزاری به او دادند!» (ادبیات فارسی (2)، چاپ سال 1381، ص179). خوب حمقای پانفارس و ضد تورک جمهوری اسلامی ایران برای چه این مطلب را در کتاب درسی رسمی کشور 19 سال تمام است چاپ می کنند؟ آیا نیت خیر دارند؟ یا این که بنا به فرمودۀ انگلستان خبیث پروژۀ تورک ستیزی دویست ساله را مانند سلف خودشان پالانی خبیث آریایی پرست ضد تورک پیش می برند؟ اینها نمی دانند که ما فرزندان غیور ملت تورک آزربایجان دندان شکن ترین جوابها را به این گونه شیطنتهای نژادپرستانۀ حقیرانه داریم؟ جواب این شیطنت این است: اگر قاجارها نیز مانند پالانی های عاری از مهر و ملا-سیدهای Made in Ingland   جمهوری اسلامی ایران دزد و چپاولگر بودند و میلیادها میلیارد از ثروتهای ملی ملل ایران را، نفت، گاز، طلا، مس، سنگهای معدنی، عتیقه جات و غیره را از دل زمین ایران چپاول کرده و به اربابان صلیبی شان می فروختند و حتی فرج زنان و دختران ایران را در کشورهای عرب حاشیۀ خلیج عرب به حراج می گذاشتند و می فروختند، در خزانۀ این ناصرالدین شاه به قول شما فراماسونها «مشنگ عیاش» نیز «پنج تومان» پول پیدا می شد که به آن پیرمرد انعام دهد. و وقتی نداشت که بدهد، این مسلما و بی هیچ شک و تردیدی، دلیل بر پاکی و دزد نبودن این شاه بزرگ تورک است و نه چیز دیگر حال شما ملا-سیدهایی که توسط صلیبیان نجس دویست سال است در پستوهای مخوف لژهای مخفی «مفعول» می شوید می آیید و بعد از صد و پنجاه سال پشت سر شاه بزرگی چون ناصرالدین شاه قاجار، «پارس» می کنید؟ حیا هم خوب چیزی است که شما ملا-سید جماعت اصلا و ابدا ندارید. آن رضا پالانی عقده ای که آشکارا با تورکان دشمنی می کرد بر شما بی حیایان مفعول هزار بار شرف دارد که این گونه با حربۀ کتاب درسی و آموزش و پرورش سیستماتیک و به شیوۀ روان شناسانه و استادانۀ «نرم» به اشاعۀ نژادپرستی ضد تورک و فارس پرست می پردازید. شما تقصر ندارید تبار شما از دویست سال پیش مانند سگی که پوزه و دهانش به لاشه آلوده شده باشد، دهانشان به مزۀ درآمدهای حرام موقوفۀ «اود» انگلیس آشنا شد و شکمشان را از مال حرام و نجس انگلیسها پر کردند، نیز به فرمان ملکه امپراتوری فخیمه در ایران به مشروطه خواهی روی آوردند و اولین عضوشوندگان لژهای فراماسونری در ایران همین اجداد نجس ملا-سید شما بودند که ششصد تا ششصد تا خم شده و به دستان  استاد اعظمی به نام کریستوفر اسحق فری یهودی انگلیسی بوسه می زدند. از شماها این گونه ناجوانمردی ها هیچ بعید نیست. کسی که به تن خودش و به ماتحت خودش رحم نکند به دیگران و به تاریخ و به حقیقت رحم خواهدکرد؟ مشروح این خیانت و خباثت و جنایت عظمای ملا-سیدهای ضد تورک فارس پرست ایرانی را در کتاب خودم ایران یا ارن؟ آورده ام. لطفا بخوانید:

http://azoh.info/index.php?option=com_jdownloads&Itemid=27&view=viewdownload&catid=2&cid=697

مطلب دیگر که در جای خود قابل توجه است این که این پانفارسهای حقیر و احقر چاپلوسی و به اصطلاح «خایه مالی» پدران نوکرشان را هزار سال در دربارهای شاهان اصیل و نجیب تورک خم شده و به خاطر سیر کردن شکم نحسشان به شاهان و سلاطین تورک تعظیم و سجده می کردند، بهانه ای برای تورک ستیزی می کنند و با بی شرمی همان چاپلوسیها را در کتابهای درسی رسمی ایران چاپ می کنند! آری، تعداد شاعران فارس که اشعاری مثل

سحر آمدم به درگه به شکار رفته بودی     تو که سگ نبرده بودی به چه کار رفته بودی؟!

به خاطر سیر کردن شکم نحسشان در مقابل شاهان پرافتخار تورک می سرودند و خودشان را در مقابل شاههان تورک و برای به دست آوردن صله و پاداش «سگ» می کردند، در تاریخ این سرزمین بسیار است. بگذریم.

اما این بخش از درس «خاطرات اعتمادالسلطنه» کتاب درسی ادبیات فارسی (2) جمهوری اسلامی ایران خیلی جالب است: « ادب درباری: شاه پلنگ عظیم الجثه ی قوی هیکلی را شکار فرمودند...شاه بالای صندلی جلوس فرموده، پلنگ را بالای نطعی انداخته بودند. بعضی از شدت حیرت، دروغی لب ها را غنچه کرده، ابرو ها را بالا انداخته، خرانه نگاه به پلنگ می کردند.اما حکیم الملک در سر شام معرکه می کرد. فضولی ها می نمود. گاهی بی موقع فریاد می کرد: «امان!واقعا شما این پلنگ را زدید؟ اگر امشب به خوابم بیایید، از ترس خواهم مرد!»شاه به یکی فرمود: «برخیز تا بگویم پلنگ وقتی زنده بود به چه اندازه بود». برخاست. فرمودند. «به قدر تو بود»!. من عرض کردم: «پس به قدر خر بزرگی بوده است»! خیلی خنده شد.» (ادبیات فارسی (2) صص 176- 177). قبل از هر چیزی به عنوان کسانی که فرزندان دلبندشان 20 سال تمام در معرض این گونه مغزشوییهای کثیف نژادپرستانه برای تبدیل شدن به مانقورتهای ضد تورک قرار دارند، این سؤالات مهم را از نژادپرستان پانفارس ضد تورک جمهوری اسلامی ایران داریم: هدف شما از چاپ این گونه مطالب سخیف و مهمل و ضداخلاقی و ضافرهنگی آن هم در کتابهای درسی چیست؟ این درسها با این محتوای سخیف و ضداخلاقی چه تأثیری در آموزش و پرورش و تعلیم و تربیت میلیونها کودک و نوجوان در ایران اهریمن زدۀ ضد تورک و ضد عرب دارد به جز آن که بی ادبی و بی تربیتی و چاپلوسی و نژادپرستی ضد تورک و ضد انسان را تقویت و نهادینه می کند؟ آیا از این که پدران خایه مال و چاپلوس شما پانفارسهای احقر چنین در مقابل شاه قاجار و برای خوش آمدن او خودشان را «خر» و «سگ» و «حیوان» می کردند تا پاداش و مقام بگیرند به خودتان و پدران چاپلوستان افتخار می کنید و این هم یکی از جلوه های درخشان ادب و فرهنگ ایرانشهریتان است که آن را با افتخار در کتاب درسی برای تدریس به میلیونها نوجوان معصوم چاپ می کنید؟ آیا شما نیت خوب و پاکی از این گونه نوشته ها دارید و هیچ غرض و مرض نژادپرستانۀ عقده ای نسبت به حاکمیت هزارسالۀ تورکان و مغزشویی میلیونها کودک و نوجوان ملل ایران ندارید؟ باور کنیم که هیچ غرض و مرضی ندارید؟ پداست که عقدۀ حقارت هزار سالۀ شما شعوبیان مجوس ضد تورک و ضد عرب و ضد اسلام و ضد انسان سبب می شود که در کتابهای درسی دولتی و رسمی، که باید جای اشاعه و ترویج و تبلیغ انسان دوستی و اخلاق خوب و فرهنگ و ادب انسانی باشد، چنین مطالب سخیف و سبک و غیرانسانی راجع به چاپلوسی پدران فارستان چاپ می کنید و آن را بهانه ای برای قاجارستیزی و در اصل تورک ستیزی نژادپرستانۀ فارسی و ایرانی می کنید؟ تاریخ و حقیقت روزی به شما عقده ای های حقیر احقر خبیث پلید و خائن ثابت خواهدکرد که این گونه رذالتهای نژادپرستانه علیه یک ملت دربند قهرمان و تاریخساز چه بهای سنگینی خواهد داشت. من، اوجالان ساوالان از هم اکنون و با این بیداری گستردۀ انسانهای ملت تورک آزربایجان، روزی را می بینم که شما پانفارسهای احقر برای یادگرفتن زبان اصیل و پرافتخار تورکی سر و دست خواهید شکست و به زور هم شده، با جعل واقعیات، نسب خود را به تورکان پرافتخار خواهیدرساند و در کنار در انسانهای ملت تورک خواهید ایستاد و له له خواهید زد و دم تکان خواهید داد تا «خواجه کی به در آید». آری! آن روز، این روزهای سیاه اسارت ملت تورک آزربایجان را در ایران اهریمنی به یادتان خواهیم آورد که چه ناجوانمردانه و رذیلانه، هنگامی که چند روزی قدرت در دستتان بود، چنین با رذالت و خباثت ناجوانمردانه نژادپرستی و تورک ستیزی می کردید. آن روز زیاد هم دور نیست. شاید امسال باشد، شاید هم سال بعد. خدا را چه دیده اید؟

گله جک بیزیمدیر.

اوجالان سوالان، جمعه 12/09/1395        02/12/2016   

  report