مهندس ارشد ژئوتکنیک و کنشگر سیاسی
مقدمه:
« اقتصاد در محاصره بیاعتمادی »
ایران امروز گرفتار اقتصادی است که بیمار است، اما داروی واقعیاش نه در وین، نه در مسکو، و نه در پکن، بلکه در خود تهران است — در ساختاری پوسیده از رانت، انحصار، فساد و دروغ.
مشکل ایران تحریم نیست، بلکه سیستمی است که تحریم را بهانه میکند تا ناکارآمدی خود را پنهان سازد.
دولتی که در چهار دهه، با شعار عدالت، بیشترین نابرابری تاریخ معاصر را رقم زده است؛ و ملتی که بهجای امنیت اقتصادی، به تورم، فقر و بیاعتمادی مزمن مبتلا شده است.
ریشه بحران:
اقتصاد در گرو سیاست ایدئولوژیک
در ایران، اقتصاد نه بر اساس علم و منطق، بلکه بر مبنای ایدئولوژی و وفاداری سیاسی اداره میشود.
نهادهایی که هیچ تخصص اقتصادی ندارند، کنترل صنایع، بانکها و تجارت خارجی را در دست دارند.
شرکتهای وابسته به نهادهای نظامی و شبهدولتی، جای بخش خصوصی واقعی را گرفتهاند.
نتیجه روشن است:
• رقابت از بین رفته،
• تولید نابود شده،
• و سرمایه بهجای کارخانه، به دلالی و سفتهبازی رفته است.
وقتی اقتصاد در خدمت سیاست قرار گیرد، ثروت ملی قربانی قدرت میشود. در چنین سیستمی، موفقترین افراد نه کارآفرینان، بلکه وابستگان سیاسی هستند.
تحریم، علت نیست؛ بهانه است
دولتها در ایران، سالهاست که همه ضعفهای خود را پشت واژهای به نام «تحریم» پنهان میکنند.
اما واقعیت این است که در همین دوران تحریم، کشورهایی مانند ترکیه، آذربایجان و حتی عراق رشد کردهاند، زیرا ساختار اقتصادیشان سالمتر است.
تحریم میتواند مانع باشد، اما نه توجیه نابودی.
مشکل واقعی، فساد درونی، فرار سرمایه، قوانین پیچیده و سیاستهای مالیاتی ضدتولید است.
تا زمانی که اقتصاد در چنگال نهادهای غیرپاسخگو و شبکههای مافیایی باقی بماند، حتی لغو تمام تحریمها نیز ایران را نجات نخواهد داد.
علائم فروپاشی: از سفره مردم تا مغز نخبگان
بحران اقتصادی امروز ایران فقط در آمارها دیده نمیشود، بلکه در زندگی روزمرهی مردم نفس میکشد.
• تورم افسارگسیخته، قدرت خرید میلیونها خانواده را نابود کرده است.
• فرار مغزها، بزرگترین سرمایه انسانی کشور را از بین برده.
• وابستگی بودجه به نفت، اقتصاد را در برابر هر شوک خارجی آسیبپذیر کرده.
• نظام بانکی فاسد و بیانضباط، پول ملی را به کاغذی بیارزش تبدیل کرده است.
در این شرایط، طبقه متوسط که ستون هر جامعهای است، در حال فروپاشی است؛ و با آن، امید به آینده نیز میمیرد.
راه درمان پیشنهادی بنده :
جراحی عمیق، نه مُسکنهای تبلیغاتی
نجات اقتصاد ایران، بدون شجاعت در اصلاح ساختار قدرت ممکن نیست.
هیچ نسخه اقتصادی در چارچوب کنونی جواب نخواهد داد، مگر آنکه چند اقدام بنیادی انجام شود:
الف) حذف نهادهای موازی و غیرپاسخگو
تمام ارگانهایی که بدون شفافیت اقتصادی عمل میکنند – از بنیادها تا قرارگاههای اقتصادی – باید به نظارت ملی و مالیاتی درآیند.
اقتصاد، ملک شخصی هیچ نهادی نیست.
ب) استقلال بانک مرکزی و پایان چاپ پول
بانک مرکزی باید مستقل از دولت و نهادهای سیاسی باشد. چاپ بیرویه پول برای جبران کسری بودجه، بزرگترین خیانت به نسل آینده است.
ج) بازگشت به شفافیت و قانون
تا زمانی که فساد مجازات نمیشود و قدرت از پاسخگویی مصون است، هیچ اقتصادی جان نخواهد گرفت. باید سیستم نظارتی مستقل و رسانههای آزاد تقویت شوند تا «نور شفافیت» بر تاریکی قدرت بتابد.
د) آزادسازی اقتصاد و اعتماد به مردم
بخش خصوصی واقعی باید از زیر سایهی دولت بیرون بیاید. تجارت، تولید و کارآفرینی باید از قید مجوزهای بیمنطق و سهمخواهی نهادها آزاد شود.
هیچ اقتصادی بدون اعتماد به مردم شکوفا نمیشود.
نتیجهگیری
اقتصاد ایران امروز در مسیر خطرناکی حرکت میکند — مسیری که به فروپاشی سرمایه انسانی و بیاعتمادی ملی ختم میشود.
درمان این بحران، با شعار یا وعدههای مقطعی ممکن نیست؛ نیازمند جراحی عمیق ساختاری است.
تا زمانی که مدیریت علمی جایگزین وفاداری سیاسی نشود، تا زمانی که شفافیت جای پنهانکاری نگیرد، و تا زمانی که مردم دوباره در اقتصاد شریک واقعی نشوند، آیندهای روشن برای ایران متصور نیست.
ایران نیازمند اقتصادی آزاد، شفاف و انسانی است — نه اقتصادی در خدمت بقا و تبلیغ قدرت.

