نگاهی به ریشه های  نژادپرستی در کتابهای درسی جمهوری اسلامی ایران

کتابهای درسی یکی از مهمترین، پرمخاطب ترین و مؤثرترین رسانه¬های فرهنگی موجود در هدایت و راهنمایی و راهبری فرهنگی ملتها هستند، به طوری که می توان از طریق این رسانه¬های آموزشی، فرهنگی را آفرید و فرهنگی را تغییر داد و یا حذف کرد و یا ضدفرهنگی را آفرید و تبلیغ و ترویج کرد. از دیدی دیگر، کتابهای درسی بیان کننده و نشان دهندۀ ایدئولوژی و جهان بینی حاکمیتهای کشورها است که به عنوان ابزاری سیاسی- ایدئولوژیک می تواند مورد بهره برداری یا سوء استفاده قرار گیرد. همان کاری که در حاکمیت نژادپرست ضد تورک و ضد عرب فارس پرست جمهوری اسلامی ایران می شود. بنا بر اهمیت ویژۀ این کتابها، بایسته است که همواره آنها را با روشها، منظرها و رویکردهای مختلف، مورد نقد، بازنگری و تحلیل علمی، دقیق و مداوم قراردهیم و چهرۀ نژادپرستی ضد انسان فارسی- ایرانی را بیشتر و بهتر آشکار کنیم تا جهانیان ببینند و بدانند که ما ملت تورک آزربایجان با چه نژادپرستان خطرناکی طرف هستیم که حتی به اذهان کودکان و نوجوانان معصوم ما و ملل دیگر ایران نیز رحم نمی کنند و سالیان سال است که در حال مسموم کردن افکار و جهان بینی میلیونها انسان کودک و نوجوان در کشور ایران هستند.

در جوامع مترقی از کتابهای درسی برای رشد فرهنگی انسانهای آن جوامع و اشاعه و ترویج هنجارها و ارزشهای فرهنگی بهترین استفاده¬ها را می¬برند؛ هنجارها و ارزشهایی مانند انسان¬دوستی، دموکراسی، رعایت حقوق بشر، صلح، برابری، طبیعت¬دوستی و حفظ محیط زیست، احترام به حقوق حیوانات، رعایت حقوق همنوعان، حفظ موازین اخلاقی و دینی، حفظ ادب و احترام به بزرگترها، سالمندان، والدین، معلمان که در تمامی جوامع مستحسن و پسندیده است. امّا در کتابهای درسی جمهوری اسلامی ایران وطن¬پرستی افراطی، پرخاشگرانه و دیگرستیزانه یا شووینیسم (Chauvinism) و نژادپرستی (Racism) ایرانی- فارسی ضد تورک و ضد عرب همراه با خودشیفتگی (Narcissism) ایرانی نسبت به فارس و فارسی آشکارا و به صورت مکرر و در طول سالیان دراز در قالب برنامۀ درسی و کتاب درسی رسمی کشورچاپ شده و به صورت رسمی و دولتی و توسط وزارت آموزش و پرورش یاداده شده و ترویج و القا و تلقین می¬شود.

اهمیت موضوع

با توجه به این که مخاطب کتابهای درسی میلیونها انسان کودک و نوجوان هستند که در دوره¬ای از زندگی هستند که هویت (Identity) فردی، اجتماعی و ملی آنها در حال شکل گیری و تثبیت است، محتوای نژادپرستانۀ ضد تورک و ضد عرب فارسی در کتابهای درسی جمهوری اسلامی ایران، از دیدگاه مباحثی چون نسل کشی فرهنگی و تروریسم هویتی علیه دو ملت بزرگ تورک و عرب حائز اهمیت بنیادین است. جنایت نژادپرستانۀ راسیسم فارس حاکمیت ضدبشر جمهوری اسلامی ایران که صورت سیاه و متعفن ضدبشر خود را پشت دین اسلام و مذهب تشیع پنهان کرده اند، به هیچ وجه من الوجوه قابل بخشش و گذشت نیست. جنایات نژادپرستانه ای که جمهوری اسلامی ایران به منظور ایجاد نفرت نسبت به دو ملت تورک و عرب  در کتابهای درسی به آن دست زده و می زند، مصداق ترور هویتی و فرهنگی ملت تورک آزربایجان و نیز ملت عرب در کتابهای درسی رسمی  است و با توجه به عمق فاجعه یعنی مغزشویی میلیونها انسان ایرانی در طول سالیان دراز با هیچ اقدام و هیچ معذرت خواهی قابل جبران نیست. سالیان سال است که در ایران نژادپرست فارس پرست، مغزهای میلیونها کودک و نوجوان که مانند کاغذی پاک و سفید بودند، با تنفر نژادپرستانۀ فارسی- ایرانی بر ضد ملتهای تورک و ضد عرب آلوده و متعفّن شده و می شود. سیاه کردن، آلوده کردن و متعفن کردن مغزها، افکار و اندیشه های این انسانهای بی گناه و از همه جا و همه چیز بی خبر تمامی ملل ایران اعم از تورک و غیر تورک با کدام پشیمانی و بازگشت قابل جبران است؟ میلیونها انسان مغزشویی شده با مغزهای مسموم هم اکنون در هزاران نهاد و اداره و سازمان فرهنگی و غیرفرهنگی ایران در حال انجام وظیفه هستند که اذهان و تفکراتشان از سم نژادپرستی خودشیفتۀ ضد تورک و ضدعرب فارسی- ایرانی مسموم است.

هدف نژادپرستان فارس پرست ضد تورک و ضد عرب جمهوری اسلامی ایران، یعنی ایدئولوگها و تئوریسینهایی مثل غلامعلی حداد عادل، علی اکبر ولایتی در رأس به عنوان تئوریسینهای اصلی و نوچه های نژادپرست آنها چون حسن ذوالفقاری، جلیل عرفان منش، عباسعلی وفایی، محمدرضا سنگری، فریدون اکبری شلدره، محمدجعفر یاحقی، محمد غلام (پارسانسب)، غلامرضا عمرانی، حسن احمدی گیوی (مانقورت)،  علی محمد حق شناس، احمد سمیعی (گیلانی)، تقی وحیدیان کامیار، غلامرضا میرزایی، یعقوب توکلی و امثالهم که در طول عمر منحوس حاکمیت نژادپرست ایدئولوژیک ضد تورک و ضد عرب جمهوری اسلامی ایران دست در کار تألیف کتابهای زبان و ادبیات فارسی، تاریخ ادبیات ایران، تاریخ ایران و غیره دارند، همانا ایجاد خودخواهی و خودشیفتگی نژادپرستانه در کودکان و نوجوانان ملل ایران نسبت به ایرانی بودن و فارس زبان بودن (؟) از یک سو و ایجاد نفرت و تنفر نژادپرستانۀ ایدئوژیک نهادینه شده و حاکمیتی نسبت به انسانهای دو ملت بزرگ تورک و عرب از سوی دیگر است تا در آینده اگر قیامی حق طلبانه ، هویت طلبانه و ملیت جویانه از دو ملت بزرگ تورک و عرب در ایران شد، انسانهای همه ملل ایران اعم از تورکهای آسیمیله و مانقورت شده توسط نظام آموزش و پرورش حاکمیت، و غیرتورکها در جهت سرکوب و نسل کشی انسانهای حق طلب دو ملت تورک و عرب به نیروهای سرکوب حاکمیت بپیوندند و از هیچ جنایتی در راه حراست از حاکمیت فارسها بر ایران آریایی (؟) خودداری نورزند.

کتابهای درسی حاوی محتوای نژادپرستانۀ ضد تورک و ضد عرب هرچند از همان آغاز حاکمیت نحس ضد تورک و ضد عرب فارسها بر ایران یعنی حاکمیت نژادپرست ضد تورک و ضد عرب پهلوی به صورت سیستماتیک و برنامه ریزی شده چاپ و تدریس می شدند، اما بعد از انقلاب استعماری و روی کارآمدن جمهوری اسلامی ایران در سال 1357 هـ.ش. / 1979م. پشت پوشش فریبندۀ اسلام و تشیع به صورت جدّی تر و زهردارتر و گسترده تر و بسیار شایع تری چاپ و توزیع و تدریس شدند به گونه ای که می توان گفت که ملایان شعوبی فراماسون حاکمیت ضد تورک و ضد عرب جمهوری اسلامی ایران روی محمدرضا و رضا پهلوی را در این مورد سفید کرده اند. برای مثال کتاب نژادپرستانه و فوق العاده خطرناک ادبیات فارسی (1) سال اول متوسطه چنان که در مقدمه همین کتاب آمده است، در سال 1374 هـ.ش. و در اوج ریاست جمهوری علی اکبر هاشمی رفسنجانی استاد اعظم لژ فراماسونری سید جمال الدین اسدآبادی (لژ اسلام)  نوشته شده بود اما اولین چاپ آن در سال 1376 هـ.ش. یعنی آغاز ریاست جمهوری محمد خاتمی فراماسون خبیث دیگر جمهوری اسلامی ایران انجام یافت. همه می دانند که در جمهوری اسلامی ایران کار چاپ کتاب، آن هم کتاب درسی با چه ممیزی و نظارت دشوار و سخت گیرانه ای همراه است. نظارت سازمانهای ناظر بر چاپ کتابهای درسی در ایران بسیار بسیار سخت است و یک کتاب درسی باید از چندین فیلتر عمدتاً ایدئولوژیک مثل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، دفتر برنامه ریزی و تألیف کتابهای درسی، شورای برنامه ریزی و تألیف کتابهای درسی و غیره بگذرد تا آمادۀ چاپ و نشر و توزیع و تدریس در مدارس شود. معلوم است که تنها و تنها و تنها کتابهایی موفق به اخذ مجوز چاپ و توزیع و تدریس در کل مدارس کشور را می یابند که از نظر ایدئولوژیک هیچ نوع اصطحکاک یا حتی کوچکترین زاویه ای با ایدئولوژی حاکمیت جمهوری اسلامی ایران نداشته باشند و از آن جا که در اکثر این کتابها با نگرشهای غرض ورزانۀ نژادپرستانه نسبت به دو ملت تورک و عرب مواجه هستیم و در این سلسله مقالات به تفصیل به معرفی، بررسی و تحلیل آنها خواهیم پراخت، همین نشان می دهد که نگرشهای ایدئولوژیک فارس پرستِ ضد تورک و ضد عرب از پایه های ایدئولوژیک غیرقابل انکار حاکمیت ضد تورک و ضد عرب جمهوری اسلامی و نمودار ایدئولوژی و جهان بینی رسمی و سیستماتیک و دولتی این حاکمیت ضد بشر است.

نژادپرستی فارس- شیعۀ نوشعوبی ضد تورک و ضد عرب حاکم بر ایران یعنی حاکمیت جمهوری اسلامی ایران که قرنهاست به جعل احادیث نبوی و علوی و غیره در جهات برتری نژاد فارس بر غیر فارس مبادرت ورزیده اند، اکنون که سی و هشت سال است که حاکمیت سیاسی ایران را در دست گرفته اند از هیچ کوششی و شیطنتی در جهت مسموم کردن ذهن انسانهای ملل ایران مضایقه نکرده اند. رسانه های حاکمیتی و دولتی مثل رادیو و تلویزیون (صدا و سیما)، کتابهای درسی، سینما، روزنامه ها، مجلات (مطبوعات) و غیره همگی وسیله هایی برای ترویج زهر نژادپرستی فارس پرست ضد تورک و ضد عرب برای نژادپرستان ضد انسان جمهوری اسلامی هستند. هدف پلیدی که پشت همۀ این تلاشهای نژادپرستانۀ ضد بشری است همانا تزریق ایدئولوژی و جهان بینی نژادپرستانۀ تشیع فارسی ضد تورک و ضد عرب است که از طریق کتابهای درسی و آموزش و پرورش دولتی حاکمیت بر ذهنها و مغزهای میلیونها انسان کودک و نوجوان تزریق و القا می شود و هدف شوم آن همانا نسل کشی هویتی و فرهنگی دو ملت بزرگ تورک و عرب در ایران و منطقه است و مقدمه ای است بر نسل کشی سیاسی این دو ملت که بارها در تاریخ معاصر ایران تکرار شده است. از این رو موضوع نژادپرستی ضد تورک و ضد عرب جمهوری اسلامی ایران در کتابهای درسی هرگز و هرگز موضوعی تفننی و بی اهمیت نیست و با توجه به اهداف بلند مدت آن دارای ارزش و اهمیت حیاتی برای ما ملت تورک آزربایجان است.

نفرت پراکنی نژادی جمهوری اسلامی ایران از دیدگاه کنوانسیونها و میثاقهای بین المللی حقوق بشر

کنوانسیونهای بین المللی بعد از تجربۀ دهشتناک جنگ جهانی دوم و ظهور پدیده های نژادپرستانۀ نازیسم و فاشیسم و کشته شدن نزدیک به هشتاد میلیون انسان، دربارۀ نفرت پراکنی نژادی نسبت به ملتها و اقوام جهان، یعنی همان کاری که جمهوری اسلامی ایران می کند، نظر قاطع و صریحی دارد؛ برای مثال مادۀ 4 «کنوانسیون‌ بین‌المللی‌ رفع‌ هر نوع‌ تبعیض‌ نژادی»‌ که 21 دسامبر 1965 در مجمع عمومی سازمان ملل متحد تصویب شده¬است، دولتهای عاقد قرارداد چنین تصمیم گرفته اند: « نشر هر نوع‌ افکار مبتنی‌ بر تفوق‌ یا نفرت‌ نژادی‌ و تحریک‌ به‌ تبعیض‌ نژادی‌ و همچنین‌ اعمال‌ زور یا تحریک‌ به‌ زور علیه‌ هر نژاد و یا هر گروه‌ که‌ از حیث‌ رنگ‌ و قومیت‌ متفاوت‌ باشند و نیز بذل‌ هر نوع‌ مساعدت‌ منجمله‌ کمک‌ مالی‌ به‌ فعالیت‌های‌ تبعیضی‌ نژادی‌ را قانوناً از جرائم‌ قابل‌ مجازات‌ اعلام‌ نماید». ملاحظه می شود که نشر افکار نژادپرستانه ای از طرف حاکمیت جمهوری اسلامی ایران سالهاست به صورت سیستماتیک و دولتی و از طریق رسانه های سازمانهای حاکمیتی مثل روزنامه ها و نشریات دولتی، تلویزیون و رادیو و سینما، آموزش و پرورش رسمی دولتی و کتابهای درسی و امثالهم انجام شده و می شود و موجب تفوق نژاد ایرانی (فارسها) و زبان فارسی شده و سبب ایجاد نفرت نژادپرستانه نسبت به دو ملت تورک و عرب  و تحریک به تبعیض نژادی علیه دو ملت تورک و عرب در ایران و جهان در بین میلیونها ایرانی می شود، طبق قراردادها و قوانین حقوقی بین المللی جرم و مستلزم تعقیب قانونی و جنایی قلمداد می شود. در بندهای دیگر مادۀ 4 کنوانسیون یادشده چنین می خوانیم: « سازمان‌ها و فعالیت‌های‌ تبلیغاتی‌ متشکل‌ و هر قسم‌ فعالیت‌ تبلیغاتی‌ دیگر را که‌ محرک‌ تبلیغات‌ نژادی‌ بوده‌ و یا آن‌ را تشویق‌ نماید و عضویت‌ در این‌ چنین‌ سازمان‌ها را قانوناً از جرائم‌ قابل‌ مجازات‌ اعلام‌ نماید.به‌ مقامات‌ مسئول‌ یا مؤسسات‌ عمومی‌ از مملکتی‌ و یا محلی‌ اجازه‌ ندهند تبعیضات‌ نژادی‌ را ترغیب‌ یا تشویق‌ نمایند». این در حالی است که نژادپرستی آریایی محور ضد تورک و ضد عرب در ایران کاملاً حاکمیتی و دولتی است و از طریق وزارت آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران و در کتابهای درسی حاکمیت نیز مثل رادیو و تلویزیون و سینا و مطبوعات و امثالهم نهادینه شده است.

جالب این که در بند ب ماده 27  اعلامیه جهانی حقوق بشر- مصوب 10 دسامبر 1948م. دربارۀ رسالت مقدس بشری آموزش و پرورش چنین آمده است: « آموزش و پرورش باید به طوری هدایت شود که شخصیت انسانی هر کس را به حد اکمل رشد آن برساند و احترام حقوق و آزادیهای بشر را تقویت کند. آموزش و پرورش باید حسن تفاهم، گذشت و احترام عقاید مخالف و دوستی بین تمام ملل و جمعیتهای نژادی یا مذهبی و همچنین توسعه فعالیتهای ملل متحد را در راه حفظ صلح، تسهیل نماید». آموزش و پرورش رسمی و دولتی در جمهوری اسلامی ایران نه تنها بر پایۀ «حسن تفاهم، گذشت و احترام عقاید مخالف و دوستی بین تمام ملل و جمعیتهای نژادی یا مذهبی و همچنین توسعه فعالیتهای ملل متحد را در راه حفظ صلح» نیست بلکه از تمام امکانات دولتی و حاکمیتی خودش که حاصل غارت منابع نفت و گاز و مواد معدنی دو ملت تورک و عرب و ملتهای غیرفارس دیگر در شمال و جنوب ایران است، در جهت ایجاد نفرت نژادپرستانه نسبت به دو ملت بزرگ تورک و عرب و نیز تبلیغ نژادپرستانه و بر مبنای خودشیفتگی به نفع ملت فارس ایران عمل می کند و با این کار بین ملتهای کثیر کشور کثیرالمله ایران تخم تنفر نژادپرستانه نسبت به ملل تورک و عرب می کارد. بعد دیگر قضیه بنیادگرایی سیتماتیک اسلامی از نوع شیعی شعوبی است که هیچ دست کمی از همتای خودش بنیادگرایی تروریست داعشی و القاعده ای نداردو بلکه به جهات داشتن نگرشهای نژادپرستانۀ ضد تورک و ضد عرب خیلی خطرناکتر از آن است در کتابهای درسی تجلی این نوع جهان بینی هم دیده می شود.در ایران نژادپرست، میلیونها تورک (بیش از چهل میلیون تورک و تورکمن) و عرب به همراه ملت فارس (ملت حاکم) و ملل دیگر از قبیل کورد و لر و بلوچ و گیلک و تالش و تات و مازنی و لک و لار و غیره زندگی می کنند.

میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی سازمان ملل متحد- مصوب 16 دسامبر 1966دربارۀ حقوق ملل موجود در مملکتی مثل ایران تأکید خاصی دارد.  در بند اول مادۀ دوم این کنوانسیون چنین می خوانیم: « هر دولت عضو این کنوانسیون متعهد می‌شود که نسبت به افراد ساکن قلمرو و تبعه حوزه قانونی خود، حقوق شناخته شده این کنوانسیون را صرفنظر از نژاد، رنگ، جنس، زبان، مذهب، عقیده سیاسی و یا عقیده ای دیگر، و همچنین اصل و منشاء اجتماعی یا ملی، دارایی، نسب و یا وضعیت های دیگر، محترم شمرد و تضمین نماید». در ایران ملتهای غیرفارس به طور اعم و دو ملت تورک و عرب به طور اخص از حقوق بشری فرهنگی و سیاسی، اقتصادی و اجتماعی برخوردار نیستند و حتی حق ندارند نسبت به توهینها و تحقیرها و تمسخرها و نفرت پراکنیهای دولتی حاکمیت فارس مدار جمهوری اسلامی ایران از خود دفاع کنند. حاکمیت به صورت مداوم در تلویزیون و سینما و مطبوعات و کتابهای درسی و تمام رسانه ها به تحقیر و توهین نژادی و ایجاد نفرت نژادپرستانه نسبت به انسانهای تورک و عرب همت می گمارد ولی اگر انسانهای این دو ملت پرجمعیت به این پایمال شدن حقوق بشریشان اعتراضی کنند و بخواهند تظاهرات مسالمت آمیزی داشته باشند قوای انتظامی و گاه نظامی حاکمیت مثل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با تمام قوا و با خشونت کامل با تظاهرات کنندگان برخورد می کنند. نمونه اش برخورد نیروهای دولتی با اعتراض کنندگان به برنامه نژادپرستانۀ ضد تورک «فیتیله» در سال 1394 هجری شمسی 2015 میلادی در شهرهای تورک نشین آزربایجان جنوبی بود که از طرف نیروهای امنیتی رژیم جمهوری اسلامی ایران به شدت سرکوب شد. در فیلمها و سریالهای تلویزیونی و فیلمهای سینمایی تورکها و عربها به طور عمد و به صورت نژادپرستانه ای احمق، گدا یا بی چیز، بی عرضه، کودن، خشن و شایسته توهین و تحقیر نشان داده می شوند و فارسها خوش پوش، خوش برخورد، مؤدب، منطقی، زیبا، خوش برخورد، اجتماعی، شایسته و باعرضه و ثروتمند نشان داده می شوند؛ این امر حتی در سریالهای تاریخی ایدئولوژیک جمهوری اسلامی ایران نمود دارد؛ برای مثال سریالهای تلویزیونی «سربداران» و «مختارنامه» به فاصلۀ بیست سال از هم اولی در دهۀ 60 شمسی و دومی در دهۀ هشتاد شمسی ساخته شده اند اما به صورت آشکاری اولی دارای دیدگاه نژادپرستانۀ ضد تورک (به بهانۀ مغولها) و دومی دارای بار نژادپرستانۀ ضد عرب و هر دو دارای رویکرد تحسین آمیز شیفته وار نسبت به نژاد ایرانی و فارسها هستند.  در کتابهای درسی جمهوری اسلامی ایران نیز وضع به همین منوال است. خودشیفتگی نژادپرستانه نسبت به نژاد ایرانی و فارسها از یک سو و تنفر نژادپرستانه نسبت به دو ملت تورک و عرب از سوی دیگر مشخصه کتابهای درسی فارسی، ادبیات فارسی، تاریخ ادبیات ایران، تاریخ ایران و امثالهم است.

  در مادۀ 13 میثاق بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی- مصوب 16 دسامبر 1966م. دربارۀ آموزش و پرورش و وظایف آن در قبال رعایت حقوق بشر در کشورها چنین می خوانیم: « كشورهای طرف‌ این‌ کنوانسیون‌ حق‌ هر كس‌ را به‌ آموزش‌ و پرورش‌ به‌ رسمیت‌ می شناسند.كشورهای مزبور موافقت‌ دارند كه‌ هدف‌ آموزش‌ و پرورش‌ باید نمو كامل‌ شخصیت‌ انسانی و احساس‌ حیثیت‌ آن‌ و تقویت‌ احترام‌ حقوق‌ بشر و آزادیهای اساسی باشد. علاوه‌ بر این‌ كشورهای طرف‌ این‌ کنوانسیون‌ موافقت‌ دارند كه‌ آموزش‌ و پرورش‌ باید كلیۀ‌ افراد را برای ایفای نقش‌ سودمند در یك‌ جامعه‌ آزاد آماده‌ سازد و موجبات‌ تفاهم‌ و تساهل‌ و دوستی بین‌ كلیۀ ملل‌ و كلیۀ‌ گروههای نژادی ـ قومی یا مذهبی را فراهم‌ آورد و توسعه‌ فعالیتهای سازمان‌ ملل‌ متحد را به‌ منظور حفظ‌ صلح‌ تشویق‌ نماید». در حالی که در جمهوری اسلامی ایران، محتوای کتابهای درسی رسمی جمهوری اسلامی ایران سرشار است از خشونت و ترغیب به جنگ و دشمنی. خشونت نهادینه شده بنیادگرایی اسلامی شیعی ایرانی که به طور آشکاری صبغۀ نژادپرستانۀ ضد تورک و ضد عرب دارد و مصادیق ان را در این سلسله مقالات که بعدها اگر امکان شد، به کتاب تبدیل خواهم کرد، خواهم آورد. در کتابهای درسی جمهوری اسلامی ایران نه تنها از «تفاهم‌ و تساهل‌ و دوستی بین‌ كلیۀ ملل‌ و كلیۀ‌ گروههای نژادی ـ قومی یا مذهبی» خبری نیست بلکه صفحات کتابها پر است از صحنه های خشونت و جنگ و انسان کشی، پارانویا و توهم ترس و هراس دائم و مرضی همراه با بیزاری و نفرت نژادپرستانه نسبت به دو ملت بزرگ منطقه یعنی ملل تورک و عرب. تئوریسینها و ایدئولوگهای مذهبی رژیم جمهوری اسلامی ایران بارها و بارها و در کتابهای درسی دوره دبستان و دبیرستان با استفاده از شعر و داستان  و نوشته تاریخی به مغز کودکان خردسال و نوجوانان ملل ایران القا و تلقین می کنند که «ایران در خطر است. دشمنان تورک و عرب می خواهند ایران عزیز ما را قطعه قطعه و نابود و ویران کنند. چو ایران نباشد تن من مباد»! و احساسات و نگرشهای مبتنی بر تورک هراسی یا تنفر نژادپرستانه از تورکها (Turk phobia) و  عرب هراسی یا تنفر نژادپرستانه از عربها (Arab phobia) را در همان سالهای کودکی و خردسالی در مغز و دل میلیونها کودک ملل ایرانی اعم از فارس و غیرفارس، و حتی کودکان دو ملت تورک و عرب، ایجاد و تقویت می کنند. در مادۀ بیستم میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی سازمان ملل متحد مصوب 16 دسامبر 1966 هرگونه ترغیب به جنگ و تبعیض و خشونت نژادی صراحتا ممنوع اعلام شده است: « 1- هرگونه تبلیغ برای جنگ بموجب قانون ممنوع است.2- هرگونه ترغیب به تنفر ملی یا نژادی یا مذهبی که باعث تحریک به تبعیض و یا دشمنی و خشونت گردد، به موجب قانون ممنوع می باشد». در حالی در جمهوری اسلامی ایران در همۀ رسانه ها و به ویژه در کتابهای درسی به صورت سیستماتیک و ایدئولوژیک خشونت و جنگ علیه دو ملت تورک و عرب تبلیغ و توصیه و تشویق می شود؛ این یعنی دقیقا همان کاری که آدولف هیتلر با مغز و دل کودکان، نوجونان و جوانان آلمان نازی کرد. ملایان نژادپرست ایدئولوگ حاکمیت نژادپرست جمهوری اسلامی ایران همان کار هیتلر را با سوء استفاده از عقاید ایدئولوژیک بنیادگرایی شیعی شعوبی با مغز و دل میلیونها کودک و نوجوان و جوان ایرانی می کنند و جهان و سازمانهای حقوق بشری فقط نظاره گر است. دیری طول نمی کشد که این تخمهای نفرت نژادپرستانه ای که حاکمیت جمهوری اسلامی در طول سی و هشت سال در مغزها و دلهای میلیونها انسان کاشته است بار جنگ و کشت و کشتار و نسل کشی علیه دو ملت مظلوم تورک و عرب دهد و جهان در سکوت کامل فقط نظاره گر است چرا که در سازمان ملل و سازمانهای بین المللی کشورهایی صاحب قدرت هستند که به صورت عمده ای ویژگی تورک ستیزانه دارند: روسیه، چین، انگلیس، فرانسه، آلمان و امثالهم

دلیل تورک ستیزی  و تورک هراسی حاکمیت جمهوری اسلامی ایران این که دائما از طریق رسانه های جمعی حاکمیت تنفر نسبت به ملت تورک و کشورهای جمهوری تورکیه، جمهوری آزربایجان  و عربستان را در رسانه یش زنده نگه می دارد برای پنهان کردن یک واقعیت بزرگ است: تورک بودن بیش از نیمی از ملل ایران. همان گونه که در زندگی اجتماعی ما، کسی که خود مشکل داخلی و روانی دارد، به دیگران سوء ظن مرضی و پارانویا و تنفر و هراس پیدا می کند و مردم آزاری پیشه می کند در اصل فرافکنی (Projection) می کند و مشکل در خود اوست، دربارۀ دولتها و حاکمیتها نیز وضع به همین منوال است. «مرگ بر» گفتنهای حاکمیت ضدبشر، خشونت طلب  و مرگ طلب جمهوری اسلامی ایران در طول این سی و هشت سال و افزوده شدن کشورهای تورکیه و عربستان به دایراه گسترش یابندۀ شمول این «مرگ بر»ها، نشان از فرافکنی حاکمیت ایدئولوژیک جمهوری اسلامی ایران دارد. در مورد اخیر باید گفت که این حاکمیت یک ویژگی مهم دیگر نیز دارد که باید هموراه به آن توجه داشت و آن وجهۀ صلیبی و ضد تورک و ضد عرب و ضد اسلام بودن آن است. این حاکمیت در دست ملایان پرورش یافته در لژهای فراماسونری صلیبی غرب و مخصوصاً انگلستان است که مانند سلف خود پهلوی ریشه در اهداف تورک ستیز و عرب ستیز قدرتهای بزرگ غربی مخصوصا انگلستان دارد. ایران در سدۀ اخیر و به ویژه در 95 سال اخیر، بعد از کودتای سوم اسفند سال 1299 هـ.ش/ 1920م. که توسط استعمار انگلیس علیه حاکمیت قانونی و رسمی تورکان قاجار انجام گرفت نه یک کشور بلکه «یک پروژۀ سیاسی» برای قدرتهای صلیبی (انگلیس، روسیه، آمریکا، فرانسه، آلمان و ...» است. کشوری که بیش از نصف جمعیت ان را ملت تورک تشکیل می دهد و صد سال است که اصل موجودیت این ملت را به انحای گوناگون انکار می کند نمی تواند از درون بدون مشکل و بحران باشد. هدف از ایجاد ایران فارس آریایی در منطقۀ خاورمیانه و غرب آسیا توسط انگلستان همانا استفاده از ایران به عنوان اهرم و وسیله و حربه ای برای ایجاد بحرانها، جنگها و نسل کشیها در منطقه علیه ملل بزرگ آن یعنی تورکها و عربها است. این که تورک ستیزی و عرب ستیزی خصلت و ویژگی ذاتی جمهوری اسلامی و سلف آن پهلوی است، نشان دهندۀ وظیفه و نقشی است که استعمار صلیبی غرب در آفرینش ایران داشته است. استعمار صلیبی غرب بر این اساس با وجود هزاران گندکاری و تروریسم جمهوری اسلامی ایران در منطقه و بحران آفرینی ان هرگز راضی به از هم پاشیدن این سیستم جهنمی که خود درست کرده است، نخواهدشد. چار که این به منزله تف سر بالا برای انگلستان و دیگر قدرتهای صلیبی است. تورکیه ستیزی و عربستان ستیزی ایدئولوژیک و نهادینه شده جمهوری اسلامی ایران و دوستی اش با روسیه و چین (قدرتهای که در رأس تورک کشی و عرب کشی در دنیا هستند)، ماهیت صلیبی ضد تورک و ضد عرب این رژیم را به وضوح نشان می دهد. حاکمیت کمونیست چین، حاکمیت اشغالگر قاراباغ (ارمنستان)، یونان و هر کشوری که اندکی بوی تورک ستیزی بدهد از دوستان و متحدان نزدیک و صمیمی جمهوری اسلامی ایران است و این امر ربطی به مسلمان بودن حاکمان جمهوری اسلامی و بی دین بودن چین و  مسیحی بودن ارمنستان و یونان ندارد چرا که هدف از آفرینش کشوری به نام ایران (در معنای سرزمین فارسهای آریایی) در زمان رضاخان، همین پروژۀ تورک ستیزی و عرب ستیزی بود.  آمریکاستیزی و اسرائیل ستیزی جمهوری اسلامی ایران در سی و هشت سال عمرش سرپوشی ریاکارانه بر ماهیت صلیبی اش است وگرنه تاریخ نشان نداده است که این حاکمیت به جز تورکها و عربهای مسلمان حتی یک تیر به یک سرباز اسرائیلی یا آمریکایی شلیک کند. کشت و کشتار عربها و تورکمنان مسلمان در سوریه و عراق به وضوح نشان از سیرت صلیبی ضد تورک و ضد عرب جمهوری اسلامی دارد.

تورک بودن بیش از نیمی از جمعیت ایران سبب تضاد درونی و تناقض بنیادی در درون کشور ایران می شود. جمهوری اسلامی ایران با نژادپرستی آشکار و ضدیت آشکار با تورکان می خواهد حقیقت و واقعیت تورک بودن بیش از نیمی از جمعیت ایران را کتمان و پنهان کند که البته پنهان شدنی و کتمان پذیر نیست و دیر یا زود گند این کار از جایی بالا خواهدزد کما این که تا کنون زده است و حرکت ملی ملت تورک آزربایجان جنوبی در ایران جلوه ای از بالا آمدن گند 90 ساله فارس پرستی نژادپرستانه در ایران است. حاکمیت فارس پرست نژادپرست جمهوری اسلامی ایران چون نماینگر حاکمیت اقلیت فارس بر اکثریت غیرفارس و در نتیجه ناحق است و بر حق نیست، دائم در هول و هراس و فوبیای ضد تورک و ضد عرب به سر می برد و این طبیعی است چرا که ملل تورک و عرب و دیگر ملل غیرفارس ایران روز به روز بیدار و بیدارتر می شوند و حقوق بشری ضایع شده و پایمال گشتۀ 90 سالۀ خود را از حاکمیت فارس فارس پرست طلب می کنند و در همین جاست که شیطنت تئوریسینها و ایدئولوگهای حاکمیت برای کتمان نژاد و زبان طبیعی و خدادادی و حتی اصل موجودیت ملت بزرگ تورک آزربایجان شروع می شود. کاری که حاکمیت ضد تورک جمهوری اسلامی ایران به مانند سلفش پهلوی عمدۀ سنگینی آن را بر دوش حمالانی به اسم مانقورتها (تورکهای آسیمیله شده و ضد تورک گشتۀ ساتقین/ خودفروخته) می گذارد و بر خیانت و خباثت و جنایت این خودفرختگان نوکر استعمار نظارت می کند.

بیگانه هراسی (Xenophobia) و ضدیت پارانویایی حاکمیت جمهوری اسلامی ایران با ملت تورک آزربایجان و هیستری تورک ستیز و تورک کش آن، توهم توطئۀ آن نسبت به خطر تورک و عرب که سبب می شود در عمل به نژادپرستی نفرت پراکنی آشکار در کتابهای درسی و غیردرسی و در فیلمها و مطبوعات علیه دو ملت تورک و عرب دست یازد، و این که سید علی خامنه ای ضد تورک مدام داد می زند که «پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیب نرسد»، و این که مدام القا می کند که جوانان آزربایجان گول دشمنان اسلام (؟) را نخورند، ریشه در همین دارد که این حاکمیت سراپا جعلی یک حقیقت را پنهان می کند: تورک بودن بیش از نیمی از جمعیت ایران

اوجالان ساوالان- جمعه 30/07/1395            21/10/2016

 hgvgh