چاپ

 

آزاد دوغولان اینسانا قاندال نه گرکدیر؟

قاندالاری قیرمیشلارا زیندان نه گرکدیر؟؟

(پروفسور ‌محمد تقی زهتابی)

حرکت ملی آزربایجان سالهاست که در راستای احقاق حقوق پایمال شده مردمش، با توشه‌ای از منویات به ارث رسیده از بزرگان و نخبگان ملتش، گام بر میدارد.

در این مسیر پر فراز و نشیب، فعالانی در مکتب حرکت ملی آزربایجان رشد کرده و به عرصه رسیده‌اند که با ایمانی راسخ و عزمی جزیل، از خود و تمام دغدغه‌ها و لذتهایشان گذشته و توانسته‌اند تابوی صد سال حاکمیت تمامیت خواه مرکز محور را با مبارزات خستگی ناپذیر مدنی در هم شکسته و ادبیات آزربایجانچیلیک و میللتچیلیک را به عنوان گفتمان غالب در جغرافیای آزربایجان تبدیل کنند.

اما مسئله‌ای که خودکامگان هیچ گاه نمی‌توانند درک کنند و همیشه در تحلیل هایشان از آن میگذرند، همان ایمان به حرکت و محو شدن در آرمانهای والای آن است.

آرمان ملتی از هم جدا افتاده، ستم دیده، سرکوب شده و مشتاق وصال؛

آنان شاید بتوانند جسم مارا زندانی کنند، اما با تفکر و اندیشه‌های ما چه خواهند کرد؟ آنان با روح سرکش ما چه کار می‌توانند بکنند که هر لحظه برای نام «وطن» بی قراری کرده و در کالبدش نمیگنجد ؟

این نوشته به بهانه انتشار تصویر دو تن از بهترین فرزندان آزربایجان، دو برادر، با اینکه دوران محکومیت خود را میگذرانند و برای تفهیم اتهامی تازه به دادسرا منتقل شده‌بودند و دست‌هایشان با دستبند به یکدیگر بسته شده‌بود، اما لبخندی ملیح در آن فضای تهوع آور، امیدی به دل انسان می‌نشاند که گویی امروز بی هیچ قید و بندی آزاد هستند! و این همان مؤلفه‌ای است که خواب را از چشمان بدخواهانمان ربوده است، ما در عین حالی که زندانی میشویم، با تجسم آینده‌ای که در آن برابری، عدالت، رفاه و... مهیا خواهد شد، روح مبارزه را در خود تقویت کرده و با صلابت به سوی آینده گام بر میداریم.

آقایان داود و ایوب شیری، فعالین شناخته‌شده حرکت ملی آزربایجان، با فدا کردن بهترین سالهای زندگی خود و گذشتن از همه لذتهای مادی، و با تحمل تمام سختی ها و دشواریهایی که هر کسی در زندگی شخصی خود درگیر آن است، می‌توانند مصداقی بارز برای بند بند نوشته‌هایم در این یادداشت، باشند.

بنده با شناختی که از این عزیزان دارم، البته اگر الان جسمشان در بند ۱۲ زندان مرکزی تبریز زندانی است، افکارشان در بابک قالاسی شکل گرفته و به یاد آن روزها که قورولتای های چندین هزار نفری، برگزار میشد؛ ایستاده نوای آزربایجان سن سن منیم سر می‌دهند.