عنوان نوشتارانحراف و نقصی ساختاری در فهم ماهیت زبان، حقوق زبانی و اهمیت زبانمی‌باشد. این نوشتار قبلا نگاشته و منتشر گردیده است. در این بازنشر اضافات و تغییراتی در متن به‌وجود آمده است.

متن نوشتار

ماهیت و چیستی زبان، اصلی‌ترین مسئله علم است. زبان جایگاه اندیشه، فهم، خیال و مبنای گشودگی علوم می‌باشد. ما بدون قوه‌ی تخیل نظریه‌ی نسبیت آینشتاین را نداشتیم، و بدون تفکر علم فیزیک را، و بدون زبان نه تفکری داشتیم و نه قوه‌ی تخیلی. تفکر در مجاری امکان‌ها و محدویت‌های زبان صورت می‌گیرد، و گذر از محدودیت‌های زبان برای گشایش علوم بسیار اساسی است. ابتدا باید واژگان و مفاهیمی موجود باشد و من‌بعد ما به کمک آنها در فیزیک کوانتوم، فناوری اطلاعات، نظریه‌ی تکاملی و ژنتیک به گسترش مرزهای دانش بپردازیم، یعنی زبان باید قبلا امکانات ظهور علوم جدید را در خود داشته و پرورده باشد... تخیل و قوه‌ی خیال‌پردازی در افق‌های زبانی‌-فرهنگی‌ای که از نیاکان به ارث برده‌ایم و در ناخودآگاه ما مغز انباشته شده است و در تلاقی با زبان و زندگی روزمره، پدیدار می‌شود. ... در تحقیقات زبان‌شناسان و زیست‌شناسان اخیر، تکامل زبان بر تکامل اندازه مغز پیشی دارد. ...اینک موضوعاتی بدین مهمی با محوریت زبان در جامعه علمی و در میان روشنفکران بهداشتی و سیاسیون ایدئولوژیک کشور، به موضوعی -گفتار- که خود بخشی از زبان است فروکاسته شده است. مارتین هایدگر می‌گوید "زبان خانه وجود است"، اما فلسفه‌دانانی که خود را هایدگری معرفی می‌کنند، در ارائه و بسط فلسفه‌ی هایدگر با نهایت ناباوری از موضوع زبان گذر یا با آن تقلیل‌گرایانه برخورد می‌کنند. خاطرم هست بیژن عبدالکریمی از اساتید به‌نام فلسفه و از استادان دلباخته‌ی مارتین هایدگر، در باب حل مسئله‌ی زبانی موجود در کشور رغبت چندانی نشان نداده بود (نقل به مضمون از یکی از دوستان مشترکمان).

در باب حقوق زبانی، آنچه در ایران به عالی‌ترین سطح استنباط شده است، رعایت #حقوق عرفی زبان است و حقوق آموزشی، رسانه‌ای، علمی و انکشافی برای زبان‌های غیرفارسی به رسمیت شناخته نشده است. ماهیت (و نه صورت) اصل ۱۵ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران رعایت و به رسمیت شناختن حقوق عرفی زبان‌های غیر فارسی در ایران می‌باشد. مثلا در معرفی شهر یا روستایی در جغرافیایی خاص، زبان مردم آن منطقه معرفی می‌شود، اما نه تلاش و نه حرفی از تضییع حقوق زبانی آنها نمی‌رود.

حقوق زبانی امری نامفهوم و بندی مبهم در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران می‌باشد و ماهیت

محوری اصل ۱۵ و ۱۹ قانون اساسی، رسمیت "حقوق عرفی" زبان‌ها و فرهنگ‌ها و موجودیت تاریخی دگرفارس‌ها در ایران می‌باشد که رفته رفته ذیل سلطه‌ و یکه‌تازی زبان و فرهنگ فارسی به امحاء و ضعف گراییده‌اند. با استناد به این استدلال، در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و هم در مباحث روشنفکرانه و دانشگاهی، "حقوق زبان" و پدیداری به نام زبان محوریت ندارد و صرفا حقوق عرفی زبان به رسمیت شناخته شده است و مورد مداقه می‌باشد.

سه سوال اساسی پیرامون زبان؛ زبان چیست؟ مصادیق اجرایی و مبانی ضمانت‌بخش حقوق زبانی چه عواملی هستند؟ زبان چه اهمیتی داشته و چه کاربردهایی دارد؟ ... اندر خمِ سه سوال اساسی فیلسوفان، انسان‌شناسان، زیست‌شناسان و زبان‌شناسان پیرامون زبان، ما زبان را "ابزارانگارانه یا instrumental" به فهم درآورده‌ایم و در کنار سایر اشیاء کاربردی‌ای چون دماسنج و آسانسور جایگاهی کاربردی و صرفا ابزاری بدان قائل شده‌ایم‌. اما آیا زبان مثل فرقون یا دوچرخه یک ابزار صرف می‌باشد؟ ...بسیاری از زبان‌شناسان، محققان و برنامه‌ریزان حوزه‌ی زبان با اتخاذ فهمی صرفا ابزارانگارانه، زبان را با گفتار یکی می‌گیرند. "گفتار یا Speech" بخشی از "زبان یا Language" می‌باشد، ولی نظام آموزشی و زبان‌شناسان و روشنفکران بهداشتی ما فقط بر بخش گفتاری زبان تکیه کرده و بر محور بخش گفتاری زبان برنامه‌ریزی می‌کنند نه بر محور خودِ زبان، و این یعنی انحراف و نقصی ساختاری در فهم ماهیت زبان و حقوق زبانی.

یک خبر؛رئیس سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی از تالیف کتاب‌های زبان آلمانی و فرانسه و اجرای محدود و آزمایشی آن در پایه هفتم خبر داد و گفت: این دو، جزو دروس انتخابی هستند. ... باید دانش‌آموزان را به تدریج از وابستگی‌شان به زبان انگلیسی رها و به سمت زبان‌های دیگری چون آلمانی و فرانسه هم سوق بدهیم. ... ملکی در پاسخ به اینکه در سنوات گذشته از ورود زبان چینی به مدارس هم صحبت هایی به میان آمده بود گفت: خب هنوز نیامده است؛ زبان چینی هم شرایط خاص خودش را دارد. در حال حاضر کتب آموزش آلمانی و فرانسه تولید شده است. منبع خبر خبرگذاری ایسنا.

چرا در رهانیدن ایرانیان از سلطه‌ی زبان انگلیسی چنین کوشش‌های هول‌انگیزی داریم، آیا دلایلی علمی موجب چنین تصمیم‌گیری و خیزش مهمی شده است یا دلایلی ایدئولوژیک و سیاسی در کار هستند؟ چرا دو زبان آلمانی و فرانسوی که اتفاقا با هر دو کشور مسائل و اختلافات اساسی داریم، به عنوان جایگزین زبان انگلیسی در نظر گرفته شده است؟

اگر زبان مسئله مهمی نیست و صرفا یک ابزار است، چرا مدیران اجرایی می‌خواهند مسئله‌ی رهایی از سلطه‌ی زبان انگلیسی را به سطوح اجرایی برسانند! و اگر زبان مسئله‌ای مهم است، چرا مسئله‌ی زبانی داخل کشور و سلطه‌ی زبان فارسی بر ترکی، بلوچی، گیلک و کردی، حل نمی‌شود؟ چرا به سلطه و تجاوز نود و شش ساله‌ی زبان و قومیت فارسی بر سایر اقوام و زبان‌های غیرفارسی خاتمه نمی‌دهیم؟ اما می‌خواهیم از وابستگی به -و سلطه‌ی- زبان انگلیسی بکاهیم؟

چنین رویکرد مبهم و آشفته‌ای در قبال زبان‌های خارجی و داخلی غیرفارسی و خود زبان فارسی، دقیقا به فهم ناقص ما از زبان، حقوق و کارکرد زبان بازمی‌گردد. ...رویکرد و برنامه‌ی یقه‌سفیدان صاحبان کرسی‌های تصمیم‌گیری نه‌تنها علمی نمی‌باشد، بلکه طرحی صرفا ایدئولوژیک و در راستای پاسداشت جنون‌آمیز زبان فارسی و اختلالی دوباره در یادگیری زبان‌های خارجی برای دانش‌آموزان ما است. تدریس اجباری ده ساله‌ی زبان انگلیسی و زبان عربی در مدارس به چه نتیجه‌ و خروجی‌ای منجر شده است که فی‌الحال سعی در وارد کردن زبان فرانسه، آلمانی و چینی و بعدها زبان برادر همیشگی و دوست تاریخی‌مان روسیه، به کلکسیون زبان‌های آموزشی دارید! بعد از ده سال تحصیل در زبان انگلیسی و عربی، دانش‌آموزان ما هیچ سود کاربردی‌ای هم از این زبان‌ها نبرده‌اند. دلیل این خطای چندین ده ساله و آشفته بازار زبانی و آموزشی پیش‌رو، فراموشی مسئله‌ و موضوعی به نام زبان و اصل قرار دادن گفتار به‌جای زبان در نظام آموزشی و علم زبان‌شناسی می‌باشد.

کاری که دست‌اندکاران آموزش و برنامه‌ریزان آموزش کلان کشور می‌کنند، تناقضات اساسی و غیرقابل حلی دارد. وقتی مسئله‌ یا مقوله‌ای حامل تناقض باشد، غیر قابل اجرا و غیر قابل دفاع است. یعنی وقتی اصل منطقی این باشد که "همه پرنده‌ها پرواز می‌کنند"، وجود مرغ و شترمرغ که قادر به پرواز نیستند موی دماغ اصل منطقی ما خواهد شد یا وقتی اصل منطقی "همه انسان‌ها فانی هستند" پذیرفته شود، واقعیت بخشیدن و جامه‌ی علمی پوشاندن به زندگی صدها ساله‌ی اسطوره‌های انسانی زیر سوال می‌رود. تناقض نظام آموزشی ما طفره رفتن از قبول تنوع زبانی کشور و فهمی سطحی از مفهوم و حقوق زبان است. تصمیم‌ها و برنامه‌ریزی‌های پادرهوا و بی‌سروته زبانی و فرهنگی تنش‌زای مدیران و دپارتمان‌های کشور از فهم ناقص و ایدئولوژیک از زبان و تناقضات زبانی ناشی می‌شود.

آنچه در ایران ذیل مسئله قومیت و حقوق اقلیت‌ها مورد بحث می‌باشد و ایران را در آستانه جنگ داخلی قرار داده است، به راحتی قابل حل است. اول ترکیب قومی کشور با یک آمارگیری رسمی مشخص شود، دوم بنابر نیاز علمی و رویکرد #بازگشت به اصلح‌ترین‌ها، برای زبان، رفاه و جغرافیای اقوام برنامه‌ریزی صورت گیرد و سوم زیاده‌خواهی‌های افراط‌گرایان فارسی و ارکان سلطه قومیت فارس از برنامه‌ریزی‌ها و مدیریت کلان کشور کوتاه شود. این پروتکل سه‌گانه، ایران را از جنگ داخلی و فروپاشی سیاسی خواهد رهانید.

رویکرد افراط‌گرایان قومی و دانش‌مندان مستمری‌بگیر کشور در قبال علمی کردن مسئله‌ی زبان، همیشه با خلواری از تهمت‌ها و سخنانی پادرهوا و غیرعلمی همراه بوده است. اینجا با نظرداشت آگاهی‌های فزاینده حقوقی، زبانی و سیاسی میان دگرفارس‌ها، دگرفارس‌ها همیشه با لطافت و تمنا با جامعه و فضای سیاسی-اقتصادی مرکزگرا برخورد نخواهند کرد، و در صورت عدم تمایل و عدم حمابت جامعه مرکز-فارس در همراهی با حقوق ضایع شده‌ی دگرفارس‌ها، آنها از مدل‌ سیاسی جمهوری فدرال ایران به طرح استقلال جغرافیاهای قومی ایران مبادرت خواهند کرد و چنانیکه این رویکرد در حال اوج‌گیری است.

دعوت و درخواست من از جامعه‌ی علمی، زبان‌شناسان، زیست‌شناسان و متفکران سیاسی و حقوق‌دانان کشور، گفتمانی کردن تکثر زبانی و علمی کردن مسئه‌ی قومیت در کشور می‌باشد، تا راه‌حلی سراسری اتخاذ گردیده و از جنگ داخلی‌ای که کشور را به آستانه فروپاشی سیاسی خواهد کشاند ممانعت به عمل آید. در این راستا و در باب حل مسئله‌ی زبان و حقوق زبانی در کشور، خواست ما رسمی شدن سراسری #دو زبان فارسی و ترکی و رسمیت محلی زبان‌های کردی، گیلکی و عربی و بلوچی می‌باشد که چگونگی اجرایی آن خود مباحثی تفصیلی می‌طلبد.

ختم نوشتار