در ایران هر 4 سال یکبار انتخاباتی با عنوان "انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا " بر گزار می گردد که اولین دوره آن به سال 77 شمسی بر می گردد و کمتر از 20 روز دیگر پنجمین دوره آن نیز برگزار خواهد گردید.در این نوشته به برسی چالشهایی که انتخابات شوراها و کلا مقوله انتخابات می تواند رو در روی  حرکت ملی قرار دهد خواهم پرداخت و در آخر نیز نکته نظرات خود را بیان خواهم نمود.باشد که قدم کوچکی در راه سعادت وطنمان آذربایجان برداشته شود؛

پس از انتخابات بحث برانگیز مجلس در سال 74 که به حذف دکتر چهرگانی توسط حاکمیت از این انتخابات و متعاقب آن پیدایش حرکت ملی آذربایجان جنوبی انجامید، تقریبا تمامی انتخابات برگزار گردیده در ایران از طرف حرکت ملی به مدت 15 سال بایکوت گردید.تا اینکه در سالهای اخیر و با اجماعی که از سوی اکثریت قریب به اتفاق فعالین داخل مبنی بر "لزوم حضور حرکت ملی آذربایجان در جریانات سیاسی داخل کشور به عنوان کنشگر فعال" صورت گرفت،مساله انتخابات در آذربایجان جنوبی وارد فاز جدیدی گردید.اولین نمونه آن در انتخابات ریاست جمهوری سال 88 مشاهده گردید که برخی از فعالین دانشجویی و منصوبان حرکت ملی با محوریت مطالبات ملی و اصول اجرا نشده قانون اساسی در انتخابات مشارکت نموده و در برخی شهرها ستادهای انتخاباتی دوتن از چهار کاندیدای نهایی ریاست جمهوری را به تریبون مطالبات ملی مان تبدیل کردند.در ادامه و در انتخابات شوراهای سال 92 ،تعداد انگشت شماری از فعالین حرکت ملی از چند شهر آذربایجان جنوبی برای انتخابات ثبت نام کردند و با عبور از فیلترینگ صلاحیت،متاسفانه به دلیل عدم برنامه ریزی مناسب و از قبل تعیین شده، همچنین به دلیل عدم فرصت کافی، موفقیتی حاصل نشد.

اوج عزم ملی برای مشارکت در کارزار انتخابات برای حرکت ملی در سالهای اخیر را میتوان در انتخابات سال 94 مجلس مشاهده نمود؛جایی که نزدیک به 15 تن از فعالین سرشناس حرکت ملی در این انتخابات ثبت نام کردند ولی متاسفانه همگی توسط سازمانهای امنیتی و در راس آن شورای نگهبان رد صلاحت شدند.

کمتر از  20 روز به پنجمین دوره انتخابات شوراها باقی مانده است.این در حالی است که اکثر فعالین هویت طلب ثبت نام کننده در این انتخابات تاکنون رد صلاحیت شده اند و این مساله حرکت ملی را با چالشهای گوناگونی روبه رو کرده است؛

-دسته اول کما فی السابق بر سیاست "تحریم انتخابات" تاکید کرده و بر این عقیده اند که حضور و مشارکت فعالین حرکت ملی در انتخابات، به منزله مهر تائیدی بر مشروعیت جمهوری اسلامی بوده و هیچ سودی عاید حرکتمان نمی کند که هیچ،باعث همگرایی هر چه بیش تر ملتمان با حاکمیت شده و حرکت ملی را از آرمانهای واقعی خود دور می سازد.

پافشاری این دسته زمانی قوت می گیرد که اکثر قریب به اتفاق کاندیداهای هویت طلب در این دوره رد صلاحت شده اند.

-دسته دوم آنهایی هستند که تنها شرکت درانتخابات  مناطق حساس علی الخصوص بخش هایی از غرب آذربایجان را جایز دانسته و اعتقادشان بر این است که برای مقابله با توطئه های دشمنان قسم خورده مان، از سایر مناطق آذربایجان نیز برای حضور و شرکت در انتخابات این مناطق بسیج شویم.

-دسته سوم بر این عقیده اند که در برهه کنونی حرکت ملی توان برنامه ریزی و کاندیدا کردن فعالین هویت طلب در تمامی شهرها برای انتخابات شوراها و مجلس را ندارد؛پس تنها می توان از فضای باز سیاسی ایجاد شده در موسم انتخابات به نفع حرکت ملی بهره جست.

بدین ترتیب که گفتمان هویت طلبی و مطالبات ملی را با سایر کاندیداهای غیر خودی در میان گذاشت و در صورت قبول این خواسته ها از طرف کاندیدای مذکور(ولو در سخن)،با وی به تعامل رسید و در قبال حمایت از وی،از تریبونش  برای مطرح کردن مطالبات ملی بهره جست.

-دسته چهارم که نظر نگارنده این نوشته نیز در این گروه می گنجد،بر این باورند که سیاست "بایکوت" و "حمایت از غیر خودی"، تاکنون سودی عاید حرکتمان نکرده و تجربه انتخابات94 مجلس(به خصوص در تبریز)نشان داد که حمایت از غیر خودی ها،به جز استفاده چند روزه از فضای باز تبلیغاتی،نتیجه در خور توجهی برای حرکتمان نداشته است.به علاوه اینکه موجبات سوء استفاده این افرادبه اصطلاح یک شبه هویت طلب! شده را نیز فراهم می آورد.افرادی که در مناصب والای حکومتی،سالیان دراز در صف دشمنان آذربایجان ایستاده و یا در خصوص مطالبات ملی،رویکرد خنثی داشته اند و پس از موفقیت در انتخابات همه چیز را به فراموشی سپرده اند.علاوه بر این،آنچه که در استفاده از تریبونهای این به اصطلاح غیر خودی ها در فضای باز تبلیغاتی (آنهم در صورت کسب اجازه) حائز اهمیت می باشد،این نکته است که مطالب بیان شده از این تریبونها،نه آرمانهای راستین حرکت ملی،بلکه مسائل عمومی می باشند که با گستردگی حرکتمان در بین آحاد جامعه،بیشتر مردم برآنها واقفند

در خصوص نظر دسته دوم،این درست که انتخابات مناطقی از غرب آذربایجان  علی الخصوص اورمو و سولدوز بایستی برای ما   مهم و حیاتی باشد ولی در کنار آن بایستی برای انتخابات سایر مناطق تورک نشین نیز برنامه داشته باشیم.

نکته نظر نهایی دسته چهارم تنها در  "حمایت از خود واقعی" تجلی می یابد و این "خود واقعی" است که در صورت پیروزی و موفقیت می تواند برای حرکتمان مفید و مثمر ثمر باشد و با برنامه ریزی های مدون و چندین ساله می توان در این امر به موفقیت هایی دست یافت.

حاکمیت جمهوری اسلامی و در راس آن  سازمانهای امنیتی و اطلاعاتی در مواجهه با ثبت نام فعالین هویت طلب در انتخابات شوراها 2 رویکرد پیش رو دارند؛

*رد صلاحیت قطعی(علی الخصوص برای فعالین شناخته شده)

*رد صلاحیت در مرحله اول و سپس تایید صلاحیت در مرحله بعدی در چند روز مانده به انتخابات

هر دو رویکرد فوق به منزله بازی برد-برد برای حاکمیت و باخت-باخت برای حرکت ملی تلقی می شود؛طوری که حاکمیت با بلاتکلیف نگه داشتن فعالیت هویت طلب ثبت نام کننده تا چند روز مانده به انتخابات، حرکت ملی را در یک نوع آچماز سیاسی قرار داده و وقت لازم و کافی برای فعالیت و موفقیت در عرصه انتخابات را از حرکت ملی سلب می نماید و در آخر به نتیجه مطلوب خود دست می یابد.

و اما چاره کار در کجاست؟! به نظر نگارنده یکی از راههایی که در عبور از فیلترینگ حاکمیت و به دنبال آن موفقیت در انتخابات می توان از آن بهره جست،برنامه ریزی مدون و اصولی روی فعالین کمتر شناخته شده و کم نام و نشان می باشد؛آری افرادی که فاقد سابقه دستگیری و فعالیت آنچنانی می باشند.شاید در ذهن عده ای این سوال پیش بیاید که در برحه کنونی که امکان گردهمایی سراسری در حرکت ملی بنا به دلایل امنیتی و اختلاف سلیقه ها میسر نیست،آیا این متد می تواند قابل اجرا باشد یا خیر؛در متد پیش رو نیازی به گردهمایی سراسری نمی باشد.با توجه به اینکه انتخابات شوراها مختص همان شهر و منطقه می باشد،این گردهمایی و جلسات هم اندیشی می تواند در شهرهای دارای پتانسیل و توسط فعالین آن شهر برگزار گردد.بدین ترتیب که از روز فردای انتخابات با آماده سازی بسترهای لازمه،این متد را پیش برد.

عمده فاکتورهایی که در قسمت پتانسیل ها اهمیت پیدا می کند یکی توانایی تامین منابع مالی احتمالی برای چهار سال آینده و دیگری وجود افراد هویت طلب متعهد،معتقد،با اراده و البته کمتر شناخته شده می باشد.

در صورتی که پتانسیلهای مذکور مهیا باشد،در اینجاست که این متد تازه وارد فاز عملی شده و برنامه ریزی های لازمه صورت می گیرد.با افراد مذکور صحبت شده و جوانب امر در نظر گرفته می شود و در صورت قبول مسولیت توسط فرد یا افراد مد نظر،همکاری آغاز شده و کارها طبق برنامه پیش می رود.از فرد یا افراد مذکور خواسته می شود که فعالیتهای خویش در فضای مجازی و حقیقی را تقلیل داده،همچنین به فکر ارتقاءمدارک دانشگاهی و سطح مطالعه و سواد خویش باشند و... .

در صورت موفقیت در این فرایند  هست که ما می توانیم با یک رویکرد دقیق تر،مو شکافانه تر و منسجم تر، به پیروزی و موفقیت در یک  انتخابات بزرگتر و پر اهمیت تر(مثلا انتخابات مجلس) امیدوار باشیم.

نتیجه گیری:ما به عنوان حرکت ملی آذربایجان جنوبی چه بخواهیم و چه نخواهیم،در داخل جغرافیایی زندگی می کنیم که کشور ایران نامیده می شود؛ جغرافیایی کثیر الملله با یک حاکمیت توتالیتر و تمامیت خواه در راس آن.پس بر ماست که  علاوه بر تلاش برای آگاهی بخشی  و بیداری ملی ملتمان، بایستی به عنوان "یک کنشگر فعال" توانایی عرض اندام و دیده شدن در صحنه سیاسی ایران  را نیز داشته باشیم. مقوله انتخابات می تواند یکی از راههای عرض اندام سیاسی باشد و انتخابات شوراها می تواند یک شروع خوب برای این عرض اندام تلقی شود. تجربه 40 ساله این مملکت و این حاکمیت نشان داده که سیاست انفعال بیش از آنکه باب میل جریانات مخالف، دگر اندیش و هویت طلب باشد،باب میل حاکمان بوده و دردی دوا نکرده است. همچنین این نکته را هم فراموش نکنیم که انفعال و ضعف ما در منطقه مساوی خواهد بود با تحرک و قدرت گرفتن رقیبان و دشمنان قسم خورده مان.

یاشاسین آذربایجان

گله جک بیزیمدیر

 report