شکی نیست که فاجعه پلاسکو همانند فاجعه های مشابه هرکسی را آزار داد و باعث غلیان احساسات انسانی در میان همه گروهها و قشرهای جامعه شد. چگونه می توان انسان بود و از سوختن انسانها در آتش و نابودی سرمایه و دسترنج انسانها تنها در چند ساعت متاثر نشد. اما سوال این است که نوع پوشش خبری و واکنش ها در فضاهای مختلف مشابه تجربه های پیشین بود یا متفاوت با آنها ؟!

اگر منصف باشیم، خواهیم دید که چنین نبوده و نیست. فاجعه پلاسکو بار دیگر انسانها را متوجه عدم عدالت در برخورد مدیا، افکار عمومی و مسئولین نیز نمود. اگر تنها چند سال به عقب برگردیم می بینیم که همین مدیا و افکار عمومی چگونه برخورد منفعلانه با حادثه زلزله قره داغ داشت. همه به یاد دارند که در اولین ساعات حادثه که دست بر قضا مهمترین بازه زمانی برای امداد رسانی و نجات قربانیان است با کمترین اعتنا مواجه شد. حتی برنامه های کمدی تلوزیون قطع نشد. امداد رسانی مناسب انجام نشد و حتی کمک های خارجی در مرزها نگه داشته شد و امکان رسیدن به موقع به محل فاجعه نیافت. دردناک تر اینکه گروههای امداد مردمی با ممانعت مواجه شد و فعالین آزربایجانی به جای تشویق، توبیخ و حتی دستگیر شدند. همان برخورد ها را در حادثه قطار تبریز به مشهد در ایستگاه سمنان را هم دیدیم. فعالان مدنی را به جرم روشن کردن شمع دستگیر و تحقیر کردند. بدتر و غیرقابل چشم پوشی آنکه برخی عناصر فاشیست در هر دو حادثه علنا و به صورت تقریبا چشم گیر در برخی موارد خوشنودی خود را از کشته شدن تورک ها ابراز کردند. و بدتر و غیرقابل بخشایش تر آنکه افکار عمومی ایرانی – فارسی (مرکز گرا ) نه اینان را محکوم کرد و نه تقبیح کرد.

اما دیدیم که آزربایجان چگونه با تهران هم دردی کرد و چگونه بزرگوارانه مقابله به مثل نکرد. حجم این هم دردی ها به گونه ای بود که خواه و ناخواه یاد گذشته و مقایسه فرهنگی – سیاسی دو نوع تفکر فاشیستی – راسیستی حاکم و تفکر هویت طلبانه (که به دروغ و مغرضانه پان تورکیسم خطاب می شود) را اجتناب ناپذیر نمود.

در چند سال گذشته آزربایجانی ها و دیگر تورک های ایران و حتی اتنیک های ملی دیگر (به جز کردها) همیشه در حاشیه خبری قرار گرفته و متمادیاً تعمدا اخبار و رویدادهایشان به محاق انکار یا سکوت رانده شده است. دیدیم برخورد مدیای فارس با فوت مرحوم دکتر هیئت (که شخصیت منحصر به فرد چند وجهی بود) و انکار عامدانه و بی استثنای مدیای فارس زبان با آنچه میلیون ها تورک آزربایجانی و غیر آزربایجانی را متاثر کرد. و جالب آنکه همزمان دیدیم که همین مدیا با فوت سیمین بهبهانی چه کرد.

به هر روی به سبب اجتناب از اطاله کلام از آوردن مثال های متعدد دیگر اجتناب می کنم ولی بار دیگر تاکید می کنم هر روز شکاف بین آزربایجان و ایران عمیق تر شده و دیوار بی اعتمادی بلندتر می شود. گناه واکنش هایی که گاه و بیگاه می بینیم هم بر عهده دولت، هم مدیای فارس زبان و از همه مهمتر روشنفکر و الیت فارس است. در واقع مرکز گرایان با تجزیه ایران به آریایی ها و دیگران شامل تورک ها و اعراب بر دگمه جنگ و تجزیه فشرده اما با پر رویی تمام فعالین مدنی و ملی را متهم به تجزیه طلبی و پان تورکیسم می کنند .

در پایان باردیگر توجه عقلای قوم را متوجه این نکته می کنم که تجزیه طلبی درونتان را کنترل کنید در غیر اینصورت عواقب انعکاس اعمال و تفکراتتان قابل کنترل نخواهد بود. آتش پلاسکو روی زخم های کهنه را باز کرد و بار دیگر افکار عمومی آزربایجان را به مقایسه واکنش و کنش ها واداشت. عمق نارضایتی را افزایش و دیوار بی اعتمادی ها را بلندتر کرد. حال جوانان تورک آزربایجانی می گویند شما خود آزربایجان را ایران ندانسته و ما را ایرانی حساب نمی کنید. به همین سبب هر روز دایره بی توجهی، تبعیض و برخوردهای یک بام و دوهوایی را گسترش می دهید. از استان های ورشکسته و نیمه ورشکسته آزربایجان دهها برابر استان های پر رونق اصفهان و فارس و تهران مالیات می گیرید و در تمام زمینه ها برخورد دوگانه با ما دارید.

نگارنده هشدار می دهد هم دولت، هم مدیای فارس زبان و هم الیت مرکز گرا و عمدتاً فارس زبان با ادامه وضع موجود مسئول مستقیم عواقب آن خواهد بود. آتش پلاسکو و باز شدن زخم های دیرین را جدی بگیرید.

 report