مقدمه: برای مقایسه دو عامل یا فرایند، می بایست از فرایند فوق الذکر از ابعاد مختلف مورد بررسی و نسبت های آن را بدست آورد. در این نوشته سعی می شود تا دو حرکت اجتماعی و اعتراضی مرکز و حرکت ملی آزربایجان مورد بررسی قرار گیرد. با توجه به اینکه حرکت ملی آزربایجان یک حرکت جمعی می باشد که از بطن جامعه شکل گرفته، می توان آن را در ردیف جنبش یا حرکتهای اجتماعی قرار داد. برای این منظور ابتدا به تعریف جنبش های اجتماعی پرداخته سپس روند حرکتی دو رفتار جمعی برخاسته از بطن جامعه یعنی اعتراضات مرکز و حرکت ملی آزربایجان را تحلیل خواهیم نمود. امید است ایرادات و اشکالات نویسنده را در این خصوص با نوشته های انتقادی خود اصلاح نمایید.

جنبش های اجتماعی

جنبش اجتماعی، کنش جمعی آگاهانه و معطوف به ایجاد تغییر در عرصه‌های مختلف اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی و یا همچنین مقاومت در مقابل وقوع این‌گونه تغییرات است. این گونه رفتار جمعی، مستلزم سازمان‌یابی معمولاً غیررسمی تعداد کثیری از مردم به عنوان اعضای جنبش و شرکت مستمر آنان در فعالیت‌های جمعی جنبش است. میزان سازمان‌یافتگی یک حرکت جمعی، مشخصه‌‌ تعیین‌کننده در تشخیص ماهیت یک رفتار اجتماعی است. بر همین مبنا است که جنبش اجتماعی جایی در میانه حرکت‌های پراکنده فردی-گروهی و فعالیت‌های کاملاً سازمان‌یافته حزبی قرار می‌گیرد. دانیل بل جامعه شناس معروف اعتقاد دارد که جنبش‌های اجتماعی را اساساً می‌توان به دو گونه تقسیم کرد: ۱- سمبولیک (symbolic) یا معنادار (expressive) 2- ابزاری (instrumental).

در نوع اول، عنصری که باعث پیوند اعضای جنبش می‌گردد مسایل ذهنی و غیرمادی است. احساسات، نقش اصلی و تعیین‌کننده را در تکوین جنبش‌های اجتماعی سمبولیک و معنادار بازی می‌کنند. به شکلی که در میان اعضا، نوعی آگاهی ذهنی مبتنی بر احساسات شکل می‌گیرد و موجب یکجاشدن آن‌ها می‌گردد. جنبش‌های دینی، ناسیونالیستی و فرهنگی را می‌توان به عنوان مثال‌های این‌گونه جنبش‌ها برشمرد. اما در جنبش‌های اجتماعی ابزاری، مبنای اصلی، منافع عینی و ملموس است. در این گونه جنبش‌ها، منافع مادی اعضا از اهمیتی وافر برخوردار است و اعضای جنبش اساساً به منظور کسب منفعت فردی گرد هم جمع می‌شوند. جنبش‌های کارگری که به منظور احقاق حقوق کارگران و هم‌چنین بالابردن میزان مزد و درآمد آنان در قرن نوزدهم و بیستم شکل گرفتند را می‌توان نمونه بارز جنبش‌های ابزاری به حساب آورد. در این میان دانیل بل می‌گوید که در عصر کنونی، جنبش‌های قومی و هویت طلبانه نسبت به دیگر جنبش‌ها از قدرت و پتانسیل بالاتری در بسیج مردم برخوردار هستند. دلیلش هم این است که این جنبش‌ها توان ترکیب عناصر ذهنی و مادی، منافع مادی و غیرمادی، احساسات و معقولات را دارند. یعنی به عبارتی، جنبش‌های قومی ترکیبی از دو نوع جنبش هستند؛ چون در جنبش‌های قومی، از یک طرف احساسات قوم‌گرایانه شدیدی حاکم است و از طرف دیگر، مبارزه در قالب ساختار سیاسی انجام می‌شود و هدف آن کسب قدرت و منافع اقتصادی می‌باشد. با این اوصاف، اولین تفاوت فاحشی که بین اعتراضات مرکز و حرکت ملی آزربایجان مشاهده می شود، ماهیت آن است. اعتراضات مرکز به عنوان یک رفتار جمعی گروه دوم یعنی جنبش ابزاری که در راستای منافع مادی و ملموس است جای می گیرد در حالی که جنبش های قومی و هویت طلبانه که حرکت ملی آزربایجان نیز در زمره این جنبش ها قرار می گیرد ترکیبی از دو گروه است و یک حرکت دائمی و ترکیبی از مادی و غیرمادی است که گسستگی در آن در حد پایین قرار دارد.

هر کدام از انواع جنبش‌های اجتماعی‌ با چالش‌هایی مواجه هستند که از قدرت آن‌ها می‌کاهد و بعضاً باعث شکست‌شان می‌گردد. مهم‌ترین چالش پیش روی جنبش‌های ابزاری این است که آنان فاقد جنبه احساسی هستند. در این گونه جنبش‌ها به محض تحقق اهداف تعیین‌شده اولی، اهداف جدید جنبش بایستی به سرعت بازتبیین و بازترسیم گردند تا اعضا، جنبش را ترک نکنند. چون نمی‌توان اهداف سازمان اجتماعی را به سرعت بازتبیین کرد، جنبش‌های ابزاری پس از نیل به اهداف اولی معمولاً از هم می‌پاشند. همان طوری که گفته شد، جنبش قومی ترکیبی از دو نوع جنبش است و به همین دلیل، در مواجهه با چالش‌های فوق‌الذکر بسیار قدرتمند عمل می‌کند و احتمال اضمحلال درونی و تدریجی این گونه جنبش‌ها بسیار پایین است. دومین تفاوت در ماندگاری و قوام این دو جنبش است.

تمامی جنبش‌ها به هدف ایجاد تغییر و یا اعتراض به ایجاد تغییر شکل می‌گیرند؛ به این ترتیب دولت به عنوان مانع و هم‌چنین عامل تغییرات شناخته شده و مسبب اصلی اعتراضات شناخته می شود. سپس، حرکت‌های اعتراضی مردمی شکل می‌گیرند و مردم به شکلی پراکنده، غیر سازمان‌یافته و تنها به دلیل غلبه بر هیجانات و احساسات خود در این قبیل حرکت‌ها شرکت می‌کنند. در مرحله بعد، برخی احزاب و گروه‌های سیاسی مخالف حکومت از آن جهت که اعتراضات متوجه حکومت است در جنبش‌های اجتماعی نفوذ می‌کنند و رهبری جنبش را در دست می‌گیرند و یا بر رهبری جنبش تاثیر می‌گذارند و مسیر رفتار جمعی اعضا را به شکلی غیرمستقیم تعیین می‌کنند. سپس، نوبت توزیع منافع مادی و عینی می‌رسد که دقیقاً در همین مرحله است که نطفه شکست در جنبش‌های اجتماعی نوع ابزاری کاشته می‌شود. این در حالی است که جنبش های قومی یا ترکیبی کمترین توزیع منافع مادی (منظور از توزیع منافع مادی این است که اعضای جنبش مجاب شوند که با اشتراک آنان در جنبش، منفعتی عاید شان می‌شود) را دارند و این عامل باعث می شود تا جنبش های قومی از استحکام و قوام بیشتری برخوارد باشند که کمترین شکست را به خود دیده اند که دومین تفاوت در مقایسه دو حرکت فوق قابل مشاهده است.

تفاوت سوم در عدم استفاده مثبت از احساسات مردم و تبدیل یا گذار حرکت‌های مقطعی و زودگذر مردم به جنبش‌های متداوم اجتماعی است. اگر تاریخچه دو حرکت را بررسی کنیم متوجه می شویم که حرکت های مرکز نشات گرفته از یک اتفاق آنی و زودگذر است که تدوام آن نیاز به درک جامعه و فرد به فرد آن است. نمونه بارز آن عدم تداوم اعتراضات 88 و عدم همراهی آحاد جامعه از اعتراضات جنبش سبز بود، این در حالی است که حرکت ملی آزربایجان در مرحله جدید خود یعنی بعد از انقلاب 57، به صورت مداوم و تصاعدی رو به جلو حرکت نموده و روز به روز بر مقبولیت و عمومیت آن افزوده می شود. اگر امروز خواست های به حق ملت آزربایجان از تربیون سیاسی حکومت و دولت شنیده می شود، نشان از درک صحیح و رفتار مناسب حرکت ملی آزربایجان است که با ترکیب منطق و احساس رو به جلو حرکت می نماید. شاید نگاه مناسبی به این رفتار سیاسیون نباشد ولی حرکت ملی آزربایجان اگر بر خواست های خود پافشاری نموده و حقوق و مطالبات خود را از طریق رفتارهای جمعی مدنی و عاری از خشونت پیش ببرد، پیروز این از این مبارزه بیرون خواهد آمد. ایمان، اعتقاد و درک صحیح حقوق و مطالبات و شناخت جامعه موجب خواهد شد تا ملت با عزم راسخ در کنار هم باشند و حقوق و مطالبات خود را کسب کنند.

با بررسی موارد بالا و پیشینه تاریخی این اعتراضات و جنبش ها، عامل اصلی که باعث گردیده تا جامعه آزربایجانی در کنار اعتراضات مرکز قرار نگیرند پیشینه تاریخی این نوع از اعتراضات است. جامعه آزربایجان چنین استدلال می‌کند که هر کدام یک از حکومت‌های مرکزگرا اساساً خود را ملزم به متابعت از خواست همگانی مردم نمی‌دانند و به همین جهت، اعتراضات مرکز به هر مقیاسی هم که وسیع باشند، اثرگذار نخواهند بود و به این دلیل، مردم از شرکت در این گونه اعتراض ها خودداری می نمایند. این در حالی است که در اکثر فراخوان های اعلامی از طرف حرکت ملی آزربایجان، حضور چشمگیر ملت دیده شده و این نشان از اعتماد ملت به این حرکت می باشد. از نمونه های بارز آن می توان به فراخوان های حضور در قلعه بابک، اعتراضات خرداد 85، اعتراضات به خشک شدن دریاچه اورمیه، فراخوان حضور زنان در اطرف ورزشگاه سهند تبریز، اعتراض به توهین صدا و سیما، فراخوان حضور مستمر و کمک رسانی به زلزله زدگان قره داغ و .... اشاره نمود. عاملی که باعث شده تا این فراخوان ها از طرف ملت مورد استقبال قرار گیرد، ارجح بودن منافع ملی بر منافع فردی و شخصی می باشد. این در حالی است که در اعتصاب های صنفی ما شاهد چنین رفتار جمعی نیستیم.

با این حال وقتی نام جنبش اجتماعی دربرگیرنده تمامی اقشار جامعه است، می بایست برای تمامی بخش های و اقشار جامعه آن نیز برنامه داشته باشد. حرکت ملی آزربایجان با تاکید بر حقوق و مطالبات به حق خود در حوزه های مختلف، اعم از فرهنگی، زبانی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و ... می تواند آحاد جامعه را در کنار خود ببیند. هر رفتار جمعی و کنش های اجتماعی که عاری از خشونت و در راستای احقاق حقوق از دست رفته بخش یا عمده ملت باشد، حرکت ملی آزربایجان در کنار آن بوده و خواهد بود ولی می بایست خطوط قرمز آن برای تمامی گروه ها و طیف ها مشخص گردیده و رعایت گردد.

جامعه آزربایجان نیازی به برنامه های اپوزسیون های خارجی که هیچ برنامه ای برای آینده خود ندارد قایل نیست. اپوزسیونی که هیچ حقی برای ملل غیرفارس قایل نیست و وعده های سرخرمن می دهد، می خواهد از آزربایجان و آزربایجانی به عنوان ابزار برای رسیدن به اهداف خود استفاده نماید. وقتی یک جریان یا جنبش، هویت جمعی یک ملت را به رسمیت نمی شناسد و با تاکید بر رفتارهای فاشیستیو نژادپرستی و جعل هویت یک ملت (آذری نامیدن ملت تورک) سعی در پیشبرد سیاست های آسمیلاسیون خود دارد، هرگز حقوق انسانی و ملی ما را قبول نخواهد کرد که اصلی ترین آن حق تعیین سرنوشت است که می بایست از طرف اوپوزسیون مورد قبول قرار می گرفت.

ملت آزربایجان نزدیک به صد سال است که در وضعیت بد اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی قرار دارد ولی اگر بخواهیم روح ملی را صرفا به تبعیضات اقتصادی تقلیل دهیم بی شک شکستی همچون شکست های قبلی را خواهیم دید. اعتراضات و جنبشی که برنامه ای مدون و واقع گرایانه برای خود ترسیم ننموده است محکوم به شکست است و این یکی از اصلی ترین مشکل اعتراضات مرکز می باشد.

پ.ن: حرکت ملی آزربایجان به مبارزه عاری از خشونت ارج نهاده و در این راستا قدم برداشته است. هر عمل و نوشته ای که محرک رفتارهای خشونت آمیز باشد به طور قطع مورد قبول ملت آزربایجان نبوده و نخواهد بود. این رفتارها صرفا از جانب کسانی انجام خواهد گرفت که سعی در ایجاد ناامنی در جامعه و به حاشیه راندن حرکت مدرن و دموکراتیک ملی آزربایجان دارند که می بایست با این مساله به جدیت برخورد و در مقابل چنین شایعه ها و رفتارهای عاملان نفودی ایستادگی نمود.