با اعتراضات بی‌سابقه بازاریان تهران و افزایش تنش‌های اقتصادی در کشور بحث درباره عملکرد دولت روحانی و آینده شخص رئیس‌جمهور بالا گرفته است.

بازار تهران جولانگاه سنتی اصولگرایان مذهبی و مرجع معنوی اقتصاد ایران است که ساختاری پیچیده و عمیقاً محافظه‌کار دارد. طی چهار دهه گذشته حتی حادترین درگیری‌های سیاسی داخلی یعنی عزل بنی‌صدر در خرداد ۱۳۶۰ و جنبش سبز در خرداد ۱۳۸۸ هم نتوانسته بود بازار تهران را این گونه به تعطیلی بکشاند. شش ماه قبل در جریان اعتراضات دی‌ماه نیز این نهاد محافظه‌کار ثابت کرده بود تمایلی به تضعیف نظم سیاسی موجود ندارد. با توجه به این سابقه تاریخی و بافت مذهبی و سیاسی آن، اعتراضات دو روزه بازار تهران عملاً به معنای ورود حکومت به سطح تازه‌ای از ناپایداری است. این اعتراضات به معنای آن است که حالا نه فقط طبقات محروم (معترضان دی ماه) بلکه بخش‌هایی از ثروتمندترین و مذهبی‌ترین کلونی‌های اقتصادی ایران (بازاریان) نیز از وضعیت عمومی کشور سرخورده شده‌اند.

با افزایش تنش‌های اقتصادی مخصوصاً سقوط آزاد ارزش ریال و ناکامی‌های مکرر دولت در مهار بحران، انتقادات عمومی از رئیس جمهور به نحو مشهودی افزایش یافته است. انتقادات مطرح شده در شبکه‌های مجازی البته نشان می‌دهد اغلب منتقدان، بخش‌های انتصابی را "مسئول اصلی" می‌دانند. حتی شعارهای معترضان در بازار تهران نیز بیش از آن که نهادهایی مثل وزارت بازرگانی یا بانک مرکزی را هدف قرار دهد، فساد ساختاری در حکومت (یک اختلاس کم بشه، مشکل ما حل می‌شه) یا سیاست‌های خاورمیانه‌ای نظام (فلسطین رو رها کن، فکری به حال ما کن) را مورد انتقاد قرار می‌داد. با این حال تردیدی نیست که حسن روحانی این روزها بیش از هر زمان دیگری در عمر پنج ساله خود زیر ضرب انتقادات تند افکارعمومی است.

درخواست برای برکناری یا استعفای حسن روحانی در جریان تندروی اصولگرا موضوع سابقه‌داری است که همواره با حساسیت جامعه مواجه شده است. در جریان اعتراضات سراسری دی ماه، مطرح شدن این درخواست از سوی خبرنامه "صادق" ارگان رسمی دانشگاه امام صادق، بخشی از حامیان دولت را به این فرضیه ادعایی رساند که شاید تجمعات مشهد با هدف نهایی سرنگونی دولت طراحی شده است. فروردین امسال، توییت علی اکبر جوانفکر، مشاور محمود احمدی نژاد درباره برگزاری انتخابات زودرس به دلیل افزایش قیمت دلار نیز بار دیگر در میان بخشی از حامیان دولت چنین توهَمی را ایجاد کرد که شاید جهش قیمت ارز هم یک سناریوی سیاسی با هدف ساقط کردن دولت فعلی است. مخصوصا این که از مدت‌ها قبل، اخبار تایید نشده‌ای در کانال‌های پر مخاطب تلگرامی درباره "کودتای سپاه علیه دولت روحانی" منتشر شده بود.

با این پیشینه، پوشش عجیب اعتراضات بازار تهران در خبرگزاری‌های رسمی سپاه و حملات متراکم رسانه‌های تندرو به شخص رئیس‌جمهور بار دیگر چنین فرضیه‌ای را دامن زد که شاید اعتراضات بازار یک سناریوی امنیتی با هدف برکناری روحانی و استقرار یک دولت نظامی است. مواضعی نظیر اسدالله بادامچیان، نایب رئیس موتلفه که عملاً خواستار عذرخواهی رئیس جمهور و برگزاری انتخابات مجدد شد یا امیر خجسته نماینده همدان که از فرصت ۱۵ روزه به دولت و طرح عدم کفایت رئیس‌جمهور سخن می‌گفت نیز به این فضا دامن زد. مخصوصاً آن که همزمان با این اعتراضات، سردار رحیم صفوی فرمانده سابق سپاه هم به دولت حمله کرده و حسین موسویان یکی از دیپلمات‌های نزدیک به رئیس جمهور از "خانه تکانی اساسی در دولت یا استعفای دولت و برگزاری انتخابات زودرس" با هدف ایجاد اجماع ملی سخن گفته بود.

واقعیت این است که بر خلاف انبوه گمانه‌زنی‌ها در شبکه‌های مجازی، حداقل تا این لحظه هیچ نشانه روشنی از اراده سطوح فوقانی قدرت برای عزل حسن روحانی یا حتی تمایل آن به استعفای رئیس‌جمهور به چشم نمی‌خورد. آیت‌الله علی خامنه‌ای که از زمستان ۹۴ تا تابستان ۹۶ دولت را زیر آتش حملات علنی خود گرفت و تا مرز مقایسه روحانی با بنی‌صدر پیش رفت، ماه‌هاست از انتقاد علنی به رئیس‌جمهور خودداری و حتی قوای دیگر را به همراهی با دولت تشویق می‌کند. لفاظی‌های فرماندهان ارشد سپاه و سران دستگاه قضایی علیه آقای روحانی به نحو واضحی کاهش یافته و رسانه‌های حکومتی خویشتنداری بیشتری به خرج می‌دهند. حسن روحانی نیز در مقابل به نحو واضحی از انتقادات علنی خود به حکومت کاسته است. در واقع نوعی آتش‌بس قراردادی در راس هرم قدرت برقرار شده است.

این آتش‌بس ظاهری البته به معنای پایان واقعی اختلافات نیست. وقایع سفر اردیبهشت ماه رئیس‌جمهور به خراسان مرکزی نشان داد رابطه میان روحانی با محور قدرتمند علم‌الهدی - رئیسی همچنان تیره و خصمانه است. بیانیه پر حرف و حدیث احمد جنتی پس از خروج ترامپ از برجام موید تداوم کارشکنی‌ های قبلی او علیه دولت است. اسفند گذشته جواد کریمی قدوسی نماینده تندروی مشهد متن مکاتبات به کلی سری رئیس‌جمهور و رئیس ستاد کل نیروهای مسلح را افشا کرد که نشان می‌داد منازعات دولت و سپاه همچنان در پشت پرده در جریان است. حملات شدید کیهان یا رسانه‌های جریان احمدی‌نژاد (مثل روزنامه وطن امروز) هم موید ادامه اختلافات دولت با نیروهای قشری اصولگرا و جریان معروف به حزب‌الله است.

با این حال تا آن جا که به مرکزیت حکومت و راس هرم قدرت مربوط است، رهبری نظام، سران قوا و مقامات ارشد نظامی و حکومتی مدت‌هاست از حمله مستقیم به روحانی یا آن چه که "تضعیف رئیس جمهور" نامیده می‌شود، امتناع می‌کنند.

روحانی تهدید یا فرصت؟

مساله کلیدی این است که حسن روحانی با کارکرد فعلی‌اش بیش از آن که تهدیدی علیه حکومت باشد یک «فرصت» برای آن است.

روحانی ۹۷ تفاوت‌های اساسی با روحانی ۹۶ دارد. او طی یک سال گذشته نه تنها به تدریج تمام وعده‌های حساسیت برانگیزش را به بایگانی سپرده، بلکه تقریباً از تمام خطوط قرمز خود نیز عقب‌نشینی کرده است. حالا نه تنها تلگرام فیلتر شده، که صحبت چندانی هم از رفع حصر، منشور حقوق شهروندی، آزادی‌های سیاسی یا آزادی‌های اجتماعی نیست. با خروج ایالات متحده از برجام و بی‌میلی مفرط کاخ سفید به حمایت از تکنوکرات‌ها، آن چه که "پرتگاه لیبرالیسم" یا خطر غربگرایی دولت نامیده می‌شد به خودی خود از بین رفته است. فشارهای اقتصادی و نظامی محور واشینگتن - ریاض - تل آویو باعث نزدیکی بیشتر میانه‌روها و محافظه‌کاران شده و آنان را پیرامون یک هدف مشترک یعنی حفظ کلیَت نظام منسجم کرده است. حسن روحانی حالا رئیس‌جمهوری "مهار شده" است که بخشی از محبوبیتش را از دست داده، در سیاست داخلی معجزه خاصی نداشته، و دستاورد اصلی‌اش در سیاست خارجی (برجام) نیز به ضد خودش تبدیل شده است.

این "رئیس جمهور مهار شده" در عین حال خصوصیاتی ویژه دارد که در بلبشوی سیاسی - اقتصادی فعلی برای حکومت به غایت ارزشمند است. روحانی همچنان مورد اعتماد بخشی از طبقه متوسط است، به عنوان نامزد اصلاح‌طلبان عملاً وزن اجتماعی این جناح را در سبد نظام می‌ریزد، سابقه طولانی مدیریت سیاسی، اقتصادی و نظامی دارد و برای ۱۶ سال در راس ساختار امنیَتی ایران ایفای نقش کرده است. در شرایط بحرانی فعلی که چهار گوشه کشور صحنه اعتراضات مردمی است و براندازی رژیم به سیاست عملی کاخ سفید تبدیل شده، حسن روحانی منطقاً یک گزینه ایده‌آل برای کاست قدرت است.

مساله دیگر این است که نفس سرنگونی دولت مستقر به موج عظیمی از نابسامانی‌های جدید اقتصادی منجر خواهد شد. تجربیات مشابه نشان می دهد فروپاشی دولت عملاً به معنای فرو رفتن هر چه بیشتر اقتصاد کشور در باتلاق سردرگمی و بی‌اعتمادی است، فرآیند خروج سرمایه را تشدید می‌کند و دور تازه ای از التهابات سیاسی و اقتصادی را رقم خواهد زد. علاوه بر این نفس پایین کشیدن روحانی شکاف‌های سیاسی داخلی را تشدید و کلیت حکومت را در مقابل فشارهای بین‌المللی آسیب پذیرتر می‌کند.

نکته مهم دیگر نوع سیاست ورزی رهبری ایران به عنوان قدرتمندترین بازیگر سیاسی فعلی است. علی خامنه‌ای در سه دهه گذشته اساساً تمایلی به پذیرش مسئولیت نابسامانی‌ها نداشته و عمدتاً کوشیده جایگاه خود را به عنوان "اپوزیسیون دولت‌ها" و منتقد "فقر و فساد و تبعیض" تثبیت کند. برکناری روحانی و انتصاب یک نظامی "خودی"، رهبری نظام را به عنوان "مسئول اصلی" بیش از هر زمان دیگری در تیررس انتقادات عمومی قرار خواهد داد.

ضمن این که در شرایط کنونی دورنمای روشنی برای خروج اقتصاد ایران از بحران به چشم نمی‌خورد. دور اول تحریم‌های آمریکا تازه از اواسط مرداد و تحریم‌های اصلی مرتبط با نفت و انتقال پول آن از اواسط پاییز (چهارم نوامبر) آغاز خواهد شد. در شرایطی که کشور منابع کافی ندارد، بحث درباره بازگشت کوپن‌ها و سهمیه‌بندی کالاهای اساسی نقل محافل اقتصادی است و راهکار مدیریتی خاصی جز امنیتی کردن اقتصاد توسط اصولگرایان حاکم ارایه نمی‌شود، ریسک پایین کشیدن دولت و گماردن یک "خودی" در جایگاه ریاست جمهوری هزینه سرسام آوری خواهد داشت.

البته در شرایط ویژه ممکن است پرداخت این هزینه سنگین تنها راه موجود باشد. در صورت گسترش قابل ملاحظه اعتراضات اجتماعی، معرفی دولت به عنوان "مقصر اصلی" و قربانی کردن آن به نفع کلیَت حکومت یک تاکتیک مشهور است. محمدرضا پهلوی آخرین پادشاه ایران در دو سال آخر حکومت خود پنج نخست‌وزیر مختلف (هویدا، آموزگار، شریف امامی، ازهاری، بختیار) را عزل و حتی هویدا راهی زندان کرد. تکرار چنین روندی در جمهوری اسلامی نیز بعید نیست، با این حال به عنوان نشانه‌ای جدی از مسیر زوال حکومت تعبیر خواهد شد. به همین دلیل سران حکومت به احتمال زیاد ترجیح می‌دهند حتی چنین تاکتیکی را نیز در قالب تغییرات وسیع در کابینه یا سطح مقامات رده دو به اجرا بگذارند.

با این وصف به نظر می‌رسد گمانه‌زنی های رسانه‌ای درباره سناریوی عزل روحانی، نه ناشی از واقعیات سیاسی موجود که بیشتر برخاسته از بی‌اعتمادی افکارعمومی به نیَات و منافع بازیگران پشت پرده است. شرایط جنگی، احتمالات فوق‌العاده مثل مرگ آیت‌الله خامنه‌ای یا این فرضیه که آقای روحانی شخصاً مایل به فاصله گرفتن از نظام باشد، البته موضوع دیگری است.

در غیر این صورت و تا زمانی که شرایط ویژه بر کشور حاکم نشده، او منطقاً بدون مشکل خارق‌العاده ای به ریاست خود ادامه خواهد داد. تا آن زمان، سپاه پاسداران که این ایام در سیبل فشارهای نظامی آمریکا و اسرائیل است منطقا ترجیح می‌دهد به سیاق چهل سال گذشته رفتار کند و رهبری جمهوری اسلامی نیز مثل تمام سه دهه گذشته خود را در ارتفاعی فراتر از قوای سیاسی ایران تعریف خواهد کرد.