قبل از اینکه به مدرسه بروم، مادر بزرگم به من, برادر و خواهرانم یاد داده بودند که اگر خدای نکرده کسی را اذیت کنیم و یا به کسی چیز بد و یا فحش بگوییم حتما به جهنم می رویم. وقتی با معصومیت کودکانه از مادر بزرگم پرسیدم که جهنم چیست و کجاست چنان تعریف و توصیفی از جهنم -گودال های آتش، انواع خزنده ها، مارها و اژدهاو …- می کرد که تا چند روز فقط کابوس می دیدم.

باری، این زمینه ذهنی بود که قبل از رفتن به دبستان توسط مادر بزرگم در باره آزار و اذیت و فحش دادن به دیگران و تاوان آن در ذهن و روح من شکل گرفته بود.

***

حرفهای بسیار خوب مادر و مادر بزرگم در باره خوبیهای مدرسه، معلمان، دانش آموزان و دوستی های مدرسه همیشه جلوی چشمانم رژه می رفتند و می روند. بواسطه تصاویر بسیار زیبایی که مادر و مادر بزرگم درباره مدرسه در ذهن من ترسیم کرده بودند،

روزهایی را به یاد می آورم که برای رفتن به مدرسه همیشه لحظه ها را می شمردم.

***

در اولین روز مدرسه برای رفتن به کلاس مانند سایر بچه ها در صف ایستاده بودم. مدیر مدرسه جلو آمد و با صدای بلند فریاد زد: مرگ بر آمریکا ، مرگ بر … و از تمام بچه ها خواست تا آن فحش ها (شعارها) را تکرار کنند.

فحش (شعار) مرگ بر آمریکا ، مرگ بر … در مدرسه طنین انداز شد و تمام بچه ها مرگ بر … سر دادند.

***

بچه بودم، شش سال داشتم شوکه شده بودم، راستش را بخواهید کمی هم دست -پاچه شده بودم. آخر این آمریکا و … چه کسی ویا کسانی بودند؟ که از بچه ها می خواستند به آنها فحش مرگ بر بدهند.

بر اساس زمینه فکری قبل از مدرسه فکر می کردم

آیا این بچه ها نمیدانند که با فحش گفتن به جهنم خواهند رفت؟

باز هم با ذهن کودکانه فکر می کردم که حتما این آمریکا یک آدم است و آن هم از نوع بسیار بدش.

به کلاس رفتم ولی تمام فکرم از یک طرف به فحش دادن به آمریکا و … و از طرف دیگر به آتش و خزندگان وحشتناک جهنمی ترسیم شده بوسیله مادر بزرگم معطوف و مشغول بود.

***

مدرسه آن روز تمام شد و من به خانه رفتم.

اولین سوالی که بعد از برگشتن از مدرسه از مادرم پرسیدم این بود:

آمریکا کیست؟ (من فکر می کردم که آمریکا یک آدم باشد)

با این سوال تعجب و بهت زدگی را در چشمان و صورت مادرم بوضوح مشاهده کردم.

امروز که به آن روز فکر می کنم می توانم آن چیزی را که در آن روز در ذهن مادرم می گذشت بخوانم. حتما او فکر می کرد که بچه شش ساله کجا و پرسیدن سوال در باره آمریکا کجا؟

پرسید:

مگر چه شده است؟

گفتم: همه به او فحش می دادند سپس هیجانم بیشتر شد و ادامه دادم. مادر! مگر بچه ها نمی دانند که نباید به دیگران فحش داد؟ مگر بچه ها نمی دانند که فحش دهنده به جهنم می رود؟

صورت مادرم از وحشت و هیجان کودکانه من وحشت زده و کاملا سرخ شده بود. تمام زحمات و تلاشهایی را که در طول شش سال قبل از مدرسه در باره تربیت من کشیده و انجام داده بودند در روز اول مدرسه پنبه شده بود.

مادر بزرگم که در آشپزخانه شاهد و ناظر مکالمه بین من و مادرم بود با عجله جلو آمد و قبل ار اینکه مادرم حرفی بزند، گفت:

تو لازم نیست به کسی فحش بدهی فقط لبهایت را تکان بده.

مادر و مادر بزرگم هر دو در روز اول مدرسه شکست سنگینی از مدرسه خورده بودند.

من به اتاقم رفتم. اما چشمان نگران مادر و مادر بزرگم و پچ-پچ های انها در باره اتفاق آن روز همیشه در خاطرم باقی است.

***

در روز های اخیر شاهد یک فایل صوتی از استاد دانشگاه، شاعر، مترجم، منتقد ادبی و نویسنده اقلیت فارص جناب آقای محمدرضا شفیعی کدکنی بوده ایم.

ایشان در کمال صراحت و آنگونه که در شان یک استاد زبان و ادبیات فارصی است پس از تحقیر و کوچک شمردن زبانهای دیگر ملل از آنها بعنوان زبان محلی یاد می کنند و با تمام بلاغت زبانی خودشان می گویند که :

شاشیدم به این زبان محلی.

بله درست شنیدید این طرز گفتار یک ادیب زبان فارصی و استاد دانشگاه است.

شاید این طرز گفتار از طرف یک استاد دانشگده ادبیات (فارصی) برای کسانی که با اینگونه اساتید و فرهنگ و ادبیات آنها آشنایی ندارند و یا آشنایی اندکی دارند تعجب آور باشد.

اما اگر فقط کمی به تاریخ و فرهنگ اقلیت فارص چه در زمان گذشته و چه در زمان حال نظری بیندازیم، می توان این تعجب را از ذهن تعجب کنندگان بطور کامل زدود.

***

فردوسی سخن سرای زبان و ادبیات فارصی می گوید:

زن و اژدها هر دو در خاک به                   جهان پاک از این هر دو ناپاک به

زنان را ستایی سگان را ستای                     که یک سگ به از صد زن پارسای

توهین به زنان و قلمداد آنها بعنوان شهروند درجه چندم از طرف علمای شیعه فارصی

توهین به زنان و کم عقل خواندن زنان توسط محمد رضا پهلوی

فحش های رکیک میلیونی به دختر رییس جمهور آمریکا-اوباما در فیس بوک

فحش های رکیک میلیونی به لیونل مسی ستاره تیم ملی آرژانتین در فیس بوک

فحش های رکیک هر روزه به فعالین ملی -مدنی ملل دیگر در ممالک محروسه در فضای مجازی، روزنامه ها و رادیو تلویزیون

تدریس فحش به بچه های معصوم از روز اول دبستان

فحش های هر روزه مقامات عالی رتبه نظام ولی فقیه شیعه فارصی به سران دیگر کشور ها و به آتش کشیدن پرچم ملی آنها

***

همانطور که پیداست،

از صاحبان زبان و فرهنگی که زنان و مادران خود را ناپاک می شمارند،

از صاحبان زبان و فرهنگی که زنان و مادران خود را پست تر از سگ می شمارند، چه انتظاری می شود داشت؟؟؟

آیا می شود از نحوه گفتار آقای ؟؟!!!محمدرضا شفیعی کدکنی و کدکنی ها متعجب شد؟؟؟؟ مگر نه این است که از کوزه همان تراود که در اوست؟؟

http://www.haray.net/?p=4251