چندیست که بعضی رسانه های لس آنجلسی حریم ژورنالیستی را گسیخته و با یک ادبیات کوچه بازاری به ترویج فرهنگ یا بهتر بگوئیم نیرنگ پرداخته اند. یکی از این عالی جنابان، جناب بهرام مشیری مجری شبکه تلویزیونی« پارس تی وی» می باشد، که از طرف رسانه های لی آنجلسی لقب استاد گرفته است! آقای بهرام مشیری سعی می کند با سخنرانی های جنجالی جلب توجه کرده و بر تعداد تماشاگران شبکه «پارس تی وی» بیفزاید و برای نیل به این هدف به هر دری می کوبد تا شاید ثمری حاصل آید. در این راستا با بضاعت علمی اندک ولی ابزار تبلیغاتی فراوان به میدان رزم در می آید و با چشمهای بصیرت بسته، شمشیر از غلاف بیرون می کشد و هل من مبارز می طلبد. همچون دن کیشوت به تنهائی به جنگ دیوان و به نجات بردگان می شتابد! هر منتقدی را بدون دادگاه، دادستان و وکیل مدافع محکوم کرده و بر چسب خائن می زند! اغلب سخنرانی هایش داستان گونه، عاری از مآخذ مستند و ضد و نقیض می باشند. مثلاً اصلاحات اراضی در زمان شاه را یک حرکت سفیه انه می نامد و از مالکیت فئودالیسم بشدت حمایت کرده و می گوید: "مالکیت باید محترم شمرده شود". اما در سخنرانی دیگر در مورد مزدک، او را اولین سوسیالیست جهان می نامد و می گوید: "مالکیت مایه فساد اجتماعی است و باید از بین رود". حال شنوندگان و مجذوبان جناب مشیری حیران می مانند که اگر مالکیت مایه فساد است، پس چطور باید محترم شمرده شود؟!! آیا اینها ضد و نقیضه گوئی نیستند؟!

http://www.youtube.com/watch?v=5aw7FWg1mGc

http://www.youtube.com/watch?v=GQsFA5CoTAw&feature=results_video&playnext=1&list=PL1ACB6D46D510FE42

جناب مشیری با بافتن داستانهای تخیلی با رگه های کوچکی از واقعیت، آنقدر از اختلافات بین مغول، ترک، عرب و فارس می گوید تا یک تنفر عمومی در اذهان مردم شکل بگیرد!!! این مسیر سرانجام خاورمیانه را به جهنمی تبدیل خواهد کرد که مرگ تنها راه نجات از آن بدبختی خواهد بود. خاورمیانه به اندازه کافی اسیر خرافات، تحجر، تنفر و رقابتهای قومی است و لازم نیست بر آتش نفاق خاورمیانه هیزم بیشتری انداخته شود. در حالیکه تمام مردم جهان در امروز زندگی می کنند، اغلب مردم خاورمیانه منجمله جناب بهرام مشیری به گذشته های دور دست پناهنده شده و با باد کردن کاه های کهنه قصد شعله ور کردن جنگهای باستانی را دارند! مدام از وحشی گری مغولها، ترکها، و اعراب سخن می گوید. با حواله کردن عوامل عقب ماندگی و بد بختی خود به گردن دیگران، مشکل انسان حل نمی شود. خود فریبی چاره نیست بلکه مسکن است. گیرم مغولها وحشی بودند و هفتصد سال پیش به ایران حمله کردند، این مسئله چه ربطی به ترکان دارد؟! جناب بهرام مشیری ول کن ماجرا نیست و مدام وحشی گری های مغولها را به ردای ترکان می دوزد!!! کسیکه ادعای استادی می کند و درس تاریخ می دهد ولی حتی نمی داند که مغول هیچ ارتباط فرهنگی، زبانی، مذهبی و تاریخی با ترکان ندارد. در زمان حمله مغولها، ترکان نیز قربانی بودند و جالب اینجاست که امپراطوری مغولها توسط ترکان آذربایجان ساقط شد. سید احمد کسروی در کتاب آذری یا زبان باستان آذربایجان می نویسد: " زبان مغولان ترکی نبوده تا آنرا با زور روان گردانند. زبان مغولی جز از ترکیست و دوری در میانه بسیار است. گذشته از اینها مغولان که بهمه ایران چیره بودند پس چه شد که ترکی را تنها در آذربایجان رواج دادند؟!". {منبع: آذری یا زبان باستان آذربایجان. اثر کسروی}.

آقای بهرام مشیری که شیفته جناب احمد کسروی است و برای دکوراسیون دکانش از تصویر او استفاده میکند، بهتر است ابتدا کتابهای کسروی را بخواند تا بفهمد که زبان ترکی هیچ ارتباطی با زبان مغولی ندارد. از آنجائیکه زبان غنی ترکی به تمام زبانها لغت صادر کرده، شاید چند لغت محدود ترکی در زبان مغولی رایج گشته باشد که مطمئناً تعداد آنها کمتر از لغات ترکی هستند که وارد زبان فارسی شده اند. نمی دانم چرا گردانندگان «پارس تی وی» گمان می کنند که آنان از نژاد برتر هستند و مغولها از نژاد پست، که برای تحقیر ترکان، از واژه مغول استفاده می کنند! کسی را که نه زبان ترکی بلد باشد و نه زبان مغولی، ولی در مورد تشابه آن دو زبان صحبت کند، فقط با واژه «نادان» می توان توصف کرد. به جناب بهرام مشیری و دیگر کارکنان «پارس تی وی» یادآوری می کنم که مغول بودن ننگ نیست که برای تحقیر ترکان از واژه مغول استفاده می کنید. ننگ آن افکار فاسد و بیماریست که نفرت پراکنی می کند و بین اقوام مختلف، تفرقه و جدائی می اندازد. گویا آقای مشیری نمی خواهد گذشته را بحال خود رها کند. بعد از گذشت هفتصد سال از حمله مغول، می خواهد انتقام بگیرد! اگر مغول یکبار به ایران تاخته است، پادشاهان هخامنشی و ساسانی صدها بار به کشورهای همسایه تاخته اند. چقدر باید از گذشته گفت در حالیکه دنیا بفکر آینده است؟

آقای بهرام مشیری غیرمستقیم اما مؤدبانه لابلای کلمات زیبا و دلنشین، قصد تحقیر اجداد مردم آذربایجان را دارد. در یکی از سخنرانی هایش می گوید: اولین ترکهائی که از ترکستان (آسیای میانه) به آذربایجان آورده شده اند، غلامان و کنیزانی بودند که بمنظور لهو (عیاشی) آورده می شدند!!! یعنی می خواهد مدعی شود که اجداد ترکان آذربایجانی، غلامان و کنیزان فاحشه آسیای میانی بودند!!! قاعدتاً در راستای آزادی بیان، باید به هر محققی این امکان و امنیت داده شود تا سخنش را بیان کند. اما هر نظر نیازمند مأخذ و سند معتبر می باشد. آقای بهرام مشیری باید برای اثبات ادعایش، از کتب تاریخی معتبر، مدرک و سند بیاورد. در غیر آنصورت، ادعای ایشان مغرضانه و تحقیر آمیز تلقی شده و او را یک نژاد پرست معرفی خواهد کرد.

http://www.youtube.com/watch?v=Q6uWye_PRt8&feature=related

جناب بهرام مشیری ادعا می کند که زبان مردم آذربایجان باستان ترکی نبوده بلکه پهلوی ساسانی بود و هم اکنون نیز در بعضی از روستاهای آذربایجان تکلم می شود!!! آقای مشیری قادر نیست هیچگونه مدرکی بر ادعایش ارائه دهد و بالطبع مورد پذیرش اهل علم واقع نخواهد شد. آقای بهرام مشیری باید برای ادعایش مأخذ و سند ارائه دهد. باید اسامی آن روستاهای آذربایجانی که مدعی است در آنجا کماکان زبان باستانی پهلوی ساسانی تکلم می شود را معرفی نماید. در غیر آنصورت او محکوم به افروختن آتش جنگهای قومی خواهد شد. هر محققی که نظری ارائه می دهد، باید قادر باشد آنرا اثبات کند در غیر آنصورت دروغگو نامیده خواهد شد.

آقای بهرام مشیری در بافتن داستانهای تخیلی و نژاد پرستانه ترمز بریده و حتی علم ژنتیک را نیز به سخره گرفته است! اگر ایشان ادعا می کند که اجداد ترکان آذربایجان و دیگر ترکان ایرانی از زرد پوستان چشم بادامی آسیای میانی ریشه میگیرند، پس باید قادر باشند به سؤالات زیر جواب دهد:

1 . چرا در آذربایجان، چشم بادامی زرد پوست یافت نمی میشود؟ فرزند شخص چشم بادامی، همیشه چشم بادامی خواهد بود. پس کو فرزندان آنهمه غلامان و کنیزان چشم بادامی آسیای میانه که به قصد لهو به آذربایجان آورده شده بودند؟!

2 . بر فرض محال بپذیریم که تعدادی غلام و کنیز به قصد لهو از آسیای میانه به آذربایجان آورد شده بودند، چه شد که مردم با غیرت و ناموس پرست آذربایجان، زبان اجدادی را فراموش کردند و بزبان غلامان و نوکرانشان سخن گفتند؟!! آیا هیچ عقل سالمی می پذیرد که تعدادی غلام و کنیز وارد کشوری شوند و زبان رسمی آن کشور را بدون هیچگونه جنگ و خونریزی بی سرو صدا تغییر دهند؟!!

3 . چرا هرودت مورخ شهیر یونانی در کتاب تاریخ خود می نویسد: نژاد مردم سکا (ازبکستان امروزی) با نژاد مردم طرفین رودخانه ارس (ماد) یکیست؟ مشخص است که منظور هردوت از نژاد یکسان، زبان و فرهنگ می باشد و نه قیافه ظاهری.

4 . وجود لغات ترکی فراوان در ادبیات پارسی باستان را چگونه توجیه می کنید؟ اگر زبان ترکی در ایران دیرینگی ندارد و بعدها رایج گشته است، پس معمای وجود لغات کثیر ترکی در ادبیات پارسی باستان را چگونه حل می کنید؟ اگر در جائی رطوبت باشد، دلیل بر وجود آب است. اگر در زبانی لغات ترکی فراوان رایج باشد، دلیل بر نفوذ فرهنگی ترکان در آن منطقه است.

وجود لغات ترکی فراوان در زبان پارسی باستان، حکایت آز آن دارد که ترکان ساکنان دیرینه این دیار بودند و لغات بسیاری را در زبان پارسی باستان رایج کرده اند و چون این لغات بسیار باستانی هستند، بنابراین پارسیان نیازی به مترادف سازی واژه های ترکی رایج در فارسی ندیده اند.

آقای بهرام مشیری در بعضی از سخنرانی هایش مدام فحش نثار دین و خدا می کند و خدا را زائیده ذهن بشر می نامد! در جائی دیگر وقتی سخن از زرتشت می گوید، او را پیامبر ایران می نامند که بر سرزمین آریا افکار اهورائی جاری میکرد!!! اگر جناب بهرام مشیری دین و خدا را انکار میکند، پس چگونه زرتشت را پیامبر معرفی میکند؟! زرتشت، پیغام آور از جانب کی بود؟! آیا این ضد ونقیضه گوئی ها دلیل بر ذهن مشوش جناب بهرام مشیری نمی باشد؟ در سخنرانی در مورد زرتشت چنان به آریا و سرزمین آریا مفتخر است که ازکلام ایشان بوی نژادپرستی می آید. ولی در جائی دیگر چنان به آریا و آریائیست ها هتاکی میکند که هر شنونده متعجب می ماند!!! آن جناب حتی سخنان دیروز خود را فراموش می کند و هر روز سخنی بر ضد سخن قبلی می راند. اما تأسف بارترین قسمت سخنرانی ایشان آنجاست که با دوز و کلک و بدون مدرک و مأخذ، سعی دارد با شایعه سازی تاریخ اشو زرتشت را جعل کرده و هویت آذربایجانی ایشان را به سیستان نسبت دهد!!!

http://www.youtube.com/watch?v=J0F3YYismEQ

http://www.youtube.com/watch?v=Ve7MKvgfbj0&feature=related

آقای بهرام مشیری که مانند رمالهای دوره گرد در مورد هر چیز نظر میدهد، در مورد حافظ شیراز می گوید: "اشعار حافظ مزخرفات و مهملات است! ذهنیت خرافاتی حافظ، ادبیات را آلوده می کند! حافظ مداح فرومایه و خالی بند بود"!

به استحضار آقای بهرام مشیری میرسانم که در زمانهای قدیم شعرا منبع درآمدی نداشتند و بناچار از پادشاهان مداحی می کردند. اگر قرار باشد از مداحی حافظ ایراد گرفت، پس در آنصورت در مورد مداحی های سعدی و فردوسی چه باید گفت؟ همان فردوسی که حتی نام کتابش را شاهنامه گذاشته و اغلب اشعارش در مبالغه با شاه پرستی خلاصه میشود. سعدی قصیده ای بلند در وصف پادشاه مغول، هلاکو خان نوشته است. فردوسی نیز در ستایش سلطان محمود غزنوی پادشاه ترک می گوید:

ز یزدان بر آن شاه باد آفرین - که نازد بدو تاج و تخت و نگین

که تا روز پیری مرا بر دهد - بزرگی و دینار و افسر دهد

که شاه از گمان و توان برتر است - چو بر تارک مشتری افسر است

چو کودک لب از شیر مادر بشست - به گهواره محمود گوید نخست

http://www.youtube.com/watch?v=c2np4n1atDg

علت تنفر جناب بهرام مشیری از حافظ شیرازی معلوم است، حافظ شیرازی به ترکان ارادت بسیار داشت و به روایات معتبر، ترک شیرازی دراشعار حافظ، خودش بود. دراشعار حافظ از ترکان ستایش بسیاری شده که گویا به مذاق جناب مشیری خوش نیامده و بدانجهت از حافظ شیرازی متنفر است.

جناب بهرام مشیری در یکی از سخنرانی هایش جسارت بخرج داده و لب به تحقیر عارف بزرگ جهان معنویت شمس تبریزی می گشاید! پیشتر هم جساراتی به استاد شهریار و دکتر رضا براهنی کرده بود! شخصی که نه شمس تبریزی را می شناسد و نه مولوی را، بخیال خام خود میخواهد آندو ستاره عرفان را به رقابت نژاد پرستی بکشاند و شمس تبریزی را مغلوب نماید! مولوی یا ملای روم، مجتهدی بود که همانند پدرش در قونیه درس فقه میداد. ولی از زمانیکه با شمس تبریزی آشنا شد، منبر و فقه را رها کرد و بسوی عرفان آمد. مولوی در مورد آشنائی با شمس تبریزی می گوید:

مرده بودم زنده شدم گریه بدم خنده شدم -   دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم

مفخر تبریزیان شمس دل و دین بگو -   بلکه صدای تو است اینهمه گفتار ما

مولوی بصراحت اعتراف می کند که در دنیای خفتگان و مردگان زندگی میکرد و از وقتیکه با شمس تبریزی آشنا شد به دنیای همیشه جاوید عرفان قدم گذاشت. مولوی اعتراف می کند هر آنچه سروده است، افکار استاد او یعنی شمس تبریزی است که از زبان او بیرون می آید. مولوی آنچنان به شمس تبریزی ارادت داشت که او را خالق معنوی خود می نامید.

پیر من و مراد من درد منو دوای من - فاش بگفتم این سخن شمس من و خدای من

از تو به حق رسیده ام ای حق حقگزار من - شکر ترا ستاده ام شمس من و خدای من

کعبه من کنشت من دوزخ من بهشت من - مونس روزگار من شمس من و خدای من

http://www.youtube.com/watch?v=qOHfVeOir9s&feature=related

از سخنان ضد و نقیض و پر از غلط آقای بهرام مشیری معلوم می شود که او را نه برای آموزش درس تاریخ، بلکه او را برای ایجاد اختلافات قومی استخدام کرده اند. در این دور و زمانه هیچ کس زر اشرفی در کشکول گدایان نمی ریزد. به آن اندک دانش و اندیشه های بسیار سطح پایین جناب بهرام مشیری پشیزی نمی دهند. اگر در ظاهر نقال تلویزیون «پارس تی وی» شده، در حقیقت طوطی سخنور رندان پشت پرده است.