نقد چیست؟

نقد از سادگی بیرون آوردن یک مدعا یا یک اندیشه و بررسی جوانب مختلف، لوازم، لایه‌ها و سطوح گوناگون آن است. بررسی این که کدام جنبه از این مدعا و اندیشه و لوازم آن منطقی و قابل قبول است و کدام جنبه غیرمنطقی و غیر قابل قبول. در مواردی که انسان اندیشه یا سخنی را به سادگی می‌پذیرد و در آن غور نمی‌کند تا دریابد که این سخن یا اندیشه از چه عناصری و چگونه تشکیل شده، چه لوازمی دارد و دلایل آن چیست، از نقد خودداری می‌کند.

نقد هنگامی شروع می‌شود که انسان ساده‌انگاری را کنار بگذارد و به کنکاش و رسوخ در اعماق و پیچیدگی‌ها بپردازد. در بررسی نقادانه است که سطوح، لوازم و اعماق هر اندیشه آشکار می‌شود و انسان توانایی داوری درباره آن اندیشه را پیدا می‌کند. بدین‌جهت نقد همواره از یک موضع انجام می‌گیرد، از یک موضع الزامی غیر قابل اغماض که نقاد به آن وفادار و متعهد است.

نقد بی‌طرف به معنای ساده‌ای که در ذهن‌ها می‌آید، میسر نیست زیرا شخص ناقد از موضع ویژه‌ای به شکافتن موضوع و تحلیل آن می‌پردازد و این موضع همواره نقد را از بی‌طرفی کامل بیرون می‌برد. علاوه بر این، نقد متضمن یک داوری بی‌امان است و داوری نیز نمی‌تواند بی‌طرفانه باشد. البته هیچ کدام از این جنبه‌های ویژه نقد، با منطقی و عقلانی بودن آن منافات ندارد و این‌ها، اشکال نقد نیست. این مسئله، مربوط به ویژگی‌های انسانی است. یعنی ما موجوداتی محدود و نسبی هستیم؛ هر حرکت فکری را از یک موضع و زاویه‌ای خاص آن شروع می‌کنیم و بنابر این نقدهای ما هم زمانی، مکانی و محدود است.

نقد درونی و نقد بیرونی:

نقد یک اندیشه گاه از بیرون است و گاه از درون. نقد اندیشه از بیرون، نقدی غیر دلسوزانه است یا حداقل می‌توان گفت ناقد از موضع دلسوزی و خدمت برخورد نمی‌کند. اما در نقد یک اندیشه از درون، ناقد موضعی خیرخواهانه دارد. نقد درونی توسط معتقدین خودی منتقد به اساس یک تفکر و اندیشه به آن صورت می‌گیرد و آثار نقد درونی عاید خود اندیشه می‌گردد.

اگر هدف ناقدان از بیرون، غالباً زدن ریشه اندیشه مذکور و بی‌اعتبار کردن آن است، هدف نقد درونی بارور نمودن و پایدار کردن اندیشه مورد نظر است. نقد درونی، همان‌طور که اشاره شد، از درون حوزه و قلمرو و توسط خود باورمندان صورت می‌گیرد؛ آن هم از یک موضع دوستانه و نه با اهداف خصمانه.

بنابر این، قبل از موضع‌گیری در قبال یک نقد و یا منتقد، ابتدا لازم است دقت نمود که: آیا این نقد یک نقد درونی است یا بیرونی؟

یکی از خلط‌هایی که اغلب در درون حرکت ملی دیده می‌شود، عدم تفکیک نقدهای بیرونی و درونی از یکدیگر است. گاهی یک نقد درونی (که از طرف دگراندیشان خودی ارائه می‌شود)، به اشتباه به جای نقد بیرونی (مخالفان و بدخواهان ملت تورک) نشانده شده و با غیراخلاقی‌ترین روش‌ها، اتهام‌زنی، تخریب و ترور شخصیت مواجه می‌گردد که فرصت استفاده از یک نقد علمی و سازنده را از حرکت گرفته و آن را به معضل و تهدیدی برای حرکت تبدیل می‌کند.

متأسفانه بعضی‌ها فکر می‌کنند که به حقیقت محض و مطلق دست یافته‌اند و وظیفه ملی و مقدس حفاظت از آن حقیقت را نیز بر عهده دارند. در حالی که از منظر فلسفی، در میدان اندیشه، پاسداری از یک تفکر مطرح نیست. فلسفه امروز، سوال کردن لاینقطع و به اصطلاح سوال کردن رادیکال است. در این سوال کردن رادیکال، پاسداری از هیچ حقیقت به دست آمده اثبات شده‌ای مطرح نیست. آیا این پاسداری می‌تواند با نفی فلسفه، علم و منطق، با اعمال خشونت، نفی دگراندیشان و روش‌های غیر اخلاقی انجام شود؟

یک نقد درونی سازنده و سالم در حرکت ما، تنها در صورتی میسر است که ناقد، «حرکت در راستای منافع و برای احقاق حقوق ملت تورک» را به عنوان یک اصل اساسی و محور تمامی فعالیت‌های فکری و عملی خود قرار داده و نقد خود را در رابطه با آن محور انجام دهد. ناقد باید این محور را معیار سنجش و محک زدن کل آن ساختاری قرار دهد که به نام اندیشه ملی در عصر حاضر در جامعه ما وجود دارد. نقد هر اندیشه و تفکر موجود در بطن حرکت، باید با تعمّق و متانت جریان داشته است. باید بدانیم که نقد از درون، به نفع حرکت و نهایتاً ملت تورک می‌باشد و لازم است فضا برای این نقدها باز باشد.

مهم‌تر این که، اهمیت توجه به سخنان ناقدان بیرونی (رعایت کننده قواعد نقد علمی)، کمتر از گوش دادن به ناقدان درونی نیست. وقتی می‌خواهیم صاحب یک سیستم فکری ملی (تورکچولوک) باشیم، لازم است این سیستم تضادی با علم، منطق، اخلاق، حقوق بشر و فلسفه نداشته باشد.

نباید گوش خود را به روی سئوالاتی که از طرف علم، فلسفه، اخلاق و حقوق مطرح می‌گردد، ببندیم. تجربه نشان داده که در بسیاری از اوقات آنچه در نقدهای بیرونی مطرح شده، برای خالص کردن اندیشه، پویایی، شکوفایی، اصلاح و عمق بخشیدن به آن بسیار مفید افتاده است.

منبع: https://t.me/BirDiri/48