آموزش زبان مادری، موضوعی است که سالهاست به خواست عمومی مردم آذربایجان تبدیل شده است لذا همواره یکی از شعارهای انتخاباتی نامزدهای ریاست‌جمهوری برای کسب آرای این منطقه بوده است و این موضوع و حق بصورت جزئی نیز در اصل ۱۵ قانون اساسی پیش‌بینی شده است.

محمد مجنونی-عضو هئیت تحریریه وب سایت یول‌پرس

موضوع آموزش زبان مادری بعد از انتخاب روحانی در سال ۹۲ بطور جدی وارد سیستم آموزش شد اما این موضوع از همان ابتدا با مخالفت‌ها نژادپرستانه همراه شد، افرادی که نژادپرستی خود را در پشت شعارهایی مانند تجزیه ایران، پانتورکیسم، نبود منابع آموزش تورکی، عدم استقبال و … پنهان می‌کردند.

یکی از مخالفان سرسخت آموزش به زبان مادری، فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی بود که از همان ابتدا با ایجاد فشار به ریاست‌جمهوری سعی در تغییر عقیده روحانی داشت و متاسفانه با توجه به لابی‌گری‌ها موفق شدند این شعار انتخاباتی را در حد یک رشته در دانشگاه تبریز تقلیل دهند.

سرانجام رشته زبان و ادبیات تورکی در دانشگاه تبریز با وجود مخالفت‌های مرکز آغاز بکار کرد اما هنوز این اعمال فشار به اتمام نرسیده است بطوریکه برخی سعی در حذف این رشته از لیست سازمان سنجش دارند و هنوز شورای گسترش وزارت علوم آن را تایید نکرده است.

در تداوم این فشارها حسن ذوالفقاری، مدیر گروه آموزش فرهنگستان زبان و ادب فارسی، طی مقاله‌ای به آموزش زبان تورکی اعتراض و آن را با قومگرایی یکی دانسته و خبرگزاری تسنیم نیز اقدام به بازنشر آن نموده است.

ذوالفقاری در این مقاله آورده است: اصل اقدام در جلب اعتماد گویشوران زبان محلی بسیار مفید است اما آنچه این موضوع را دچار مخاطره می‌کند گرایش به قوم‌گرایی و دور شدن از هدف اصلی برنامه است که در غیر این صورت ضمانت اجرایی برنامه را خدشه‌دار می‌کند.

در این نوشته آقای ذوالفقاری بطور غیرمستقیم اعتراف می‌کنند آموزش زبان مادری تنها برای فریب افکار عمومی بوده و مرکزگرایان هیچگونه نیتی برای اعطای حقوق طبیعی و قانونی اتنیک‌ها برای تحصیل زبان مادری نداشتند.

در تعریف قوم و قومگرایی که ایشان اشاره کرده‌اند، باید گفت مفهوم قومیت بعد از انقلاب صنعتی منسوخ و کلمه ملت جایگزین آن شده است چرا که قومیت در گذشته بصورت اشتباه و از طرف سلاطین به معنای گروهی برتر از لحاظ نژاد و خون و زبان و گروهی در درجه دوم با نژاد و دین و زبان غیرکامل، استفاده می‌شد و این تعریف متاسفانه در کشورمان همچنان پابرجاست لذا برای کشور مانند ایران باید از کلماتی مانند کثیرالملله استفاده کرد که در جهان مدرن امروز جایگاهی دارد نه از کلماتی مانند قوم و قومیت.

حال ما اگر مفهوم قومیت این عضو فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی را بپذیریم بهتر است ابتدا تعریفی از قومیت داشته باشیم:

قوم ترجمه واژه   Ethno  یا Ethnos برگرفته از زبان فرانسوی و لاتین است و به گروهی از مردم اطلاق می‏شود که در برخورداری منشأ ، نژاد، تاریخ ، سرزمین ، فرهنگ ، دین، ادبیات ، موسیقی ، زبان ، دایره همسر گزینی ، آداب ورسوم ، اعیاد ومناسک جمعی ، عادات ، کسب غذا خوردن و لباس پوشیدن و سرنوشت مشترک دارای هویتی متفاوت و متمایز از دیگر اقوام و گروهها‏ی اجتماعی می‏دانند. ( هاتچینسون  ؛ ۱۹۹۶)

قوم به گروهی از افراد اطلاق می‏شود که به یک فرهنگ، زبان ، آداب ورسوم تعلق داشته و از این طریق شناخته شوند.( پانوف، ۱۳۵:۱۳۶۸).

قوم، اجتماعی از افراد است که دارای “منشأ مشترک” (اعم از واقعی یا خیالی )، “سرنوشت مشترک‏‍”، “احساس مشترک ” و ” انحضار نسبی منابع ارزشمند مشترک ” ( پاداش ، زور ، احترام ومعرفت )‏ می‏باشد و در ارتباط با سایر گروههای و اقوام و بر اساس رموز و نمادهای فرهنگی مشترک در یک میدان تعامل درون گروهی با کسب هویت جمعی ، مبدل به ” ما” می‏شوند .   (چلبی،۱۳۷۸:۱۴۱).

با توجه به هر سه تعریف از قومیت متوجه می‌شویم قومیت به اجتماعی از گروه است که دارای اشتراکاتی خاصی هستند و هیچگونه سخنی از برتری گروهی به عنوان ملت در راس هرم و سلطه بر گروه‌های کوچک به عنوان قوم نشده است و از نتایج این تعاریف اگر ساختار ایران را قومی بدانیم باید تمام گروه‌ها را در دایره قومیت آورد مانند قومیت فارس، قومیت تورک، قومیت کرد، قومیت بلوچ، قومیت لر و … .

لذا تعریف فارس زبانان به عنوان ملت غالب و گماردن بقیه به عنوان قومیتی که باید عادات، زبان و فرهنگ آنان را بپذیرند، نمود کاملی از نژادپرستی است چرا که اگر ساختار ایران را همانند نظر ذوالفقاری، قومی بدانیم باید تمام قومیت‌ها همانند قومیت فارس حق ابراز وجود داشته باشند در غیراینصورت باید پذیرفت ایران کشوری است نژادپرستانه از طرف قومی برعلیه قومیت‌های دیگر.

لذا باید گفت اعمال تک‌زبانی از طرف یک قومیت کشور، قوم‌گرایی است نه خواست حقوق تحصیل زبان مادری .

مدیر گروه آموزش فرهنگستان زبان و ادب فارسی در ادامه آورده است: ” در برخی استان‌ها مانند زنجان کتاب «آنادیلی» در سال ۱۳۹۵ و جهت آموزش زبان مادری با همکاری اداره کل آموزش و پرورش استان زنجان منتشر شده است. این کتاب از چند جهت قابل تأمل و نقد است: از بعد آموزشی قاقد روش آموزشی، آوانگاری واحد و رسم‌الخط یکسان است؛ از بعد فنی تصاویر ناقص و فاقد جنبه‌های هنری است و از بعد محتوایی غیر مستقیم به ترویج قوم‌گرایی می‌پردازد، استانداردهای نامعتبر دارد و به جای استفاده از گویش‌های معمول آذری‌زبانان از واژگان تورکی استانبولی و گاه نامانوس بهره می‌گیرد. جز این اقدامات پراکنده دیگر نیز صورت گرفته که باید با دقت و حساسیت و بی‌دخالت تعصب و با در نظر گرفتن منافع ملی حمایت و هدایت شود. ”

کسی منکر وجود نواقص و ایراداتی در کتاب «آنادیلی» نیست چراکه نوشته شده توسط یکی از اساتید زبان تورکی است نه کارگروهی از نویسندگان و اساتید و صاحبنظران تعلیم و تربیت آموزشی کشور. اما وجود ایرادات نمی‌تواند دلیلی برای تضییع حقوق قانونی باشد.

ایشان “ترویج قوم‌گرایی” و “استفاده از واژگان تورکی استانبولی” از نواقص این کتاب دانسته‌اند که به نظر می‌رسد این شخص انتظار داشتند شخصیت‌ها و محتویات کتاب «آنادیلی» خارج از فرهنگ، هویت و شخصیت‌های غیرتورک باشد و زبان ادبی آن زبانی با ساختار کلماتی غیرتورکی اصیل و غیرمتناسب با ادبیات غنی این خطه باشد؛ یعنی استفاده از زبانی که در بین مردم آذربایجان به “زبان تورکی صدا و سیما” مشهور است.

زبان تورکی در آذربایجان سالهاست که به علت عدم تدریس، شاهد نابودی کلماتی بوده و هست و جایگزینی این کلمات با کلماتی غیرتورکی نه تنها کمکی به این زبان نمی‌کند بلکه روشی است برای تسریع نابودی این زبان.

ایشان در ادامه دست به تفسیری خلق‌الساعه از اصل ۱۵ قانون اساسی زده و نوشته است: ” اصل پانزدهم بر آموزش ادبیات در این مناطق تأکید دارد. اما اغلب بر آموزش زبان تاکید می‌کنند. آموزش زبان در خانه و به کمک والدین انجام می‌شود و کودک دوزبانه با زبان مادری سخن می‌گوید و به آموزش آن نیاز ندارد، بلکه باید اکنون زبان ملی و در گامی فراتر ادبیات محلی خود را فراگیرد و به نسبت و ارتباط زبان ملی و مادری پی ببرد و در جهت تقویت هر دو بکوشد. اما برخی جدایی‌طلبان و قوم‌گرایان همواره، بی‌توجه به مسائل فرهنگی و ملی، خواسته‌اند تحت لوای این موضوع اهداف خود را دنبال کنند که هوشیاری مسئولان را می‌طلبد. ”

چنین تفاسیری از این اصل قانون اساسی برای مردم آذربایجان آشناست، تفاسیری که بهانه‌ای شده است برای منع تورک‌ها از حقوق اولیه‌شان؛ تفاسیری که در ذهن قانونگذار نبوده بلکه زاییده ذهن نژادپرستانی است که با مغالطه بر روی کلمات “ادبیات” و “زبان” سعی در سنگ اندازی برای اجرای آن دارند که در نوشته ذوالفقاری نمود بهتری دارد.

ایشان آموزش زبان تورکی را به خانواده‌ها و زبان فارسی را به مدارس واگذار کرده‌اند، مدارسی که در آن فریاد “زبان فارسی را پاس بداریم” گوش فلک را کر کرده است و عاملی برای نابودی زبان مادری دانش‌آموزان و تضاد شخصیتی و روحی آن‌ها در جامعه شده است و این نکته خطرناک و ریزی است که در این نوشته آمده است یعنی “نابودی زبان مادری در طول نسل‌ها”.

ذوالفقاری در ادامه می‌نویسد:” دانشجو و دانش‌آموز تورک‌زبان زمانی «دده قورقود» برایش شنیدنی است که شاهنامه را خوانده باشد نه آنکه بخواهد «دده قورقود» را به جای شاهنامه بنشاند.”

باید در پاسخ گفت شاهنامه کتابی در ترویج نژادپرستی و تحقیر غیرفارس‌ها از جمله تورکها و عرب‌هاست و این کتاب کپی شده از اساطیر ملت‌های دیگر با تغییرات جزئی است که برای دریافت پول و انعام نوشته شده است اما کتاب “دده قورقود” کتابی است حماسی در تعریف از شجاعت مردم تورک بدون تحقیر نژادی.

هر اتنیکی با توجه به حافظه تاریخی و باورهای خود منطقی است افسانه‌ها و اساطیر خود را بخواند نه اینکه افسانه‌های خیالی و تحمیلی غیرخود؛ از اینرو طبیعی است که مردم آذربایجان و دانشجویانش بخواهند دده قورقود بخوانند تا شاهنامه‌ای که برعلیه آنها نوشته شده است.

مدیر گروه آموزش فرهنگستان زبان و ادب فارسی در انتهای مقاله خود نبود منابع پژوهشی را از جمله موانع بر سر راه آموزش زبان مادری در ایران می‌داند و می‌نویسد: ” اکنون در مراکز پژوهشی و طی همایش‌های منطقه‌ای به این مقوله می‌پردازند. اصولاً موضوع گویش‌ها و تحولات آنها را باید در این مجامع بررسی کرد. چنانکه هرساله نشریات متعدد در تراز علمی پژوهشی با این محوریت منتشر می‌شود و برخی دانشجویان در مقاطع مختلف کارشناسی ارشد و دکترا نیز پایان‌نامه‌های خود را در رشته‌های مردم‌شناسی، ادبیات فارسی و زبان‌شناسی به این موضوعات اختصاص داده‌اند. آنچه ما به آن نیاز داریم، پژوهش در این زمینه است، نه آموزش. اگر بخواهیم در مدارس مناطق دو زبانه دوباره تورکی یا کردی درس بدهیم، زیره به کرمان برده‌ایم. چه بسیار دانش‌آموزانی که حتی در مقاطع دبیرستان نمی‌توانند به راحتی با زبان ملی خود سخن بگویند. تدریس دروس به زبان محلی عامل این نارسایی است. گاه در مدارس مناطق دو زبانه شاهدیم انس یا تعصب یا خوش‌بینانه‌تر سهولت در آموزش باعث شده معلمان به زبان محلی تدرسی کنند. از طرفی تکلم با زبان مادری در خانه و محیط، دانش‌آموز را از آموزش زبان ملی دور می‌کند؛ به طوری که پس از فراغت تحصیل از دبیرستان نیز نمی‌تواند با مردم دیگر شهرها ارتباط برقرار کند. ”

در خصوص منابع پژوهشی باید اساتید زبان تورکی، پژوهش و نظر اصلی را ارائه دهند و در این خصوص “اسماعیل مددی” مدرس دانشگاه و تورکولوژ معتقد است: ” زبان تورکی نه تنها کمبود منبع برای آموزش در ندارد بلکه زبان تورکی به قدری منابع در خود جای داده است که برای ۱۴۷ واحد دوره لیسانس ما را دچار سردرگمی کرده است و حتی منابع ما توانایی پذیرش دانشجو در سطوح فوق لیسانس و دکترا و حتی بالاتر را داریم و این زبان به اندازه‌ای بکر است که امکان نوشتن صدها تز دکترا وجود دارد و زبانمان جنگلی از میوه‌هاست که شاخه‌های دست نخورده مانده است.

لذا بهتر بود آقای ذوالفقاری قبل از کتابت مقاله خود از اساتید زبان تورکی جویای منابع می‌شدند تا افکار و اعتقاد متعصابه خود.

در خصوص اثرات آموزش به زبانی غیرمادری پژوهشگران مقالات زیادی نوشته و این موضوع را گوشزد کرده‌اند؛ در این‌خصوص دکتر “حسن عشایری” عصب‌شناس مشهور کشورمان می‌گوید :” از نظر علم عصب‌شناسی، ثابت‌شده که آموزش زبان مادری، به آموزش زبان‌های دیگر، آسیب نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رساند بلکه به تقویت آن می‌انجامد، آموزش زبان مادری، باعث غنی‌سازی زبان دوم هم می‌شود. باورهای درونی انسان با زبان مادری پردازش می‌شود ، به بیان عمومی باید بگوییم که : زبان مادری بخش مهمی از هویت جوهری و خویشتن خویش انسان است. و زبانِ اول فقط سخن گفتن نیست، هوش هیجانی و عاطفی انسان است. یک تورک‌زبان، حیدربابای شهریار را به‌گونه‌ای می‌فهمد که دیگران نمی‌توانند بفهمند”. (ایسنا – ۲ مرداد ۹۵)

موضوعی که ذوالفقاری آن را بهانه‌ای برای عدم آموزش زبان مادری می‌داند عدم ارتباط با شهرهای دیگر است، در این‌خصوص  باید گفت که علت اصلی عدم این ارتباط تعریف لهجه‌ای فارسی به نام لهجه معیار در تهران است که عدم تکلم با این لهجه نوعی خودکم‌بینی در غیرفارس‌ها ایجاد کرده است که تحقیر و توهین به غیرفارس‌ها عامل تشدید کننده این موضوع بوده است.

آمار ارائه شده نشان می‌دهد استان‌های هرمزگان، آذربایجان غربی و سیستان و بلوچستان و دیگر استان‌های غیرفارس بیشترین آمار ترک‌تحصیل را دارند و آمار قبولی دانش‌آموزان در کنکور نشان می‌دهد دانش‌آموزان غیرفارس کمترین قبولی را در رشته ادبیات انسانی برخلاف ریاضی- فیزیک و تجربی دارند که شاهدی بر اثرات زیان‌بار عدم تحصیل زبان مادری است.

سخن آخر اینکه متاسفانه افرادی مانند آقای ذوالفقاری در ایران کم نیستند که هنوز معتقد به افکار تک‌زبانی در سیستم آموزشی کشور هستند، موضوعی که در تمام کشورهای جهان منسوخ شده است ولی در کشور ما چندزبانی را عامل واگرایی می‌دانند غافل از اینکه پافشاری بیش از حد به این موضوع و ممانعت از تحصیل زبان مادری می‌تواند عاملی برای ایجاد “خود” و “غیرخود” در کشور شده و اتحاد کشور را به طرف واگرایی سوق دهد