بحران در پادشاهی‌های خلیج فارس: عربستان سعودی، امارات متحده، بحرین، مصر و یمن روابط دیپلماتیک خود را با قطر قطع کردند؛اقدامی بی‌سابقه که حاکی از اختلافات عمیق در جهان سنی، به ویژه در مورد ایران و اخوان المسلمین است. این بحران اما نه فقط سیاسی، بلکه درعین‌حال، مذهبی و هویتی است. از این پس، قطر بخشی از ائتلاف اعراب (که هم اکنون در یمن مشغول جنگ است) نخواهد بود. این اتفاق درست ۱۵ روز پس از دعوت دونالد ترامپ از کشورهای عربی به حفظ وحدت و انسجام علیه تروریسم اتفاق می‌افتد و حالا خود قطر قبل از هرچیز از جانب عربستان و متحدانش متهم به «حمایت از تروریسم» است.

پیامدهای بحران

از زمان تأسیس شورای همکاری خلیج فارس در ۱۹۸۱، این بزرگترین بحران دیپلماتیک میان کشورهای عربی است.

بورس دوحه در طی یک روز از ۸ درصد به ۷,۵۸ درصد سقوط کرده است. به نقل از دوحه نیوز، در پایتخت این امیرنشین نیز مردم به فروشگاههای مواد غذایی هجوم آورده تا درصورت بالا گرفتن بحران، سفره‌هایشان خالی نمانند. پروازهای هواپیمایی امارات (دوبی) و اتحاد (ابوظبی) به قطر به حالت تعلیق درآمده، و مصر مرزهای هوایی و دریایی‌اش با قطر را بسته است. خیلی‌ها از حالا نگران جام جهانی ۲۰۲۲ هستند.

قطر این عمل را «بدون توجیه» و «بی‌اساس» برشمرده است. به نقل از وزیر امور خارجه این کشور، «هدف از این اقدام روشن است: قرار دادن قطر تحت قیمومیت، امری که «نقض حاکمیت قطر» و «مطلقاً غیرقابل قبول» است.

عبد الباری عطوان روزنامه‌نگار و تحلیلگر فلسطینی، امکان برخورد نظامی عربستان و متحدانش با قطر را منتفی ندانسته است؛ اما علاوه بر درگیری نظامی، خطری بزرگ دیگری نیز در کار است و آن به باز نفت و گاز برمی‌گردد. دوحه واجد این اهرم فشار است که بر توافق تاریخی کاهش سطح تولید نفت میان اعضا اوپک پا بگذارد و از این بابت در رده ایران و عراق قرار بگیرد، اقدامی که می‌تواند موجب جهانی‌شدن بحران و حتی شاید فروپاشی اوپک گردد.

ریشه‌های بحران

حمایت از تروریسم، از جمله القاعده، دولت اسلامی و اخوان المسلمین اتهام اصلی قظر، بنا به ریاض، ابوظبی و منامه است. وانگهی، قطر متهم به حمایت از «فعالیت‌های گروه‌های ترورستی تحت حمایت ایران در خلیج فارس» نیز هست، به طور مشخص، از اقلیت شیعه در عربستان و بحرین.

ریشه‌ ماجرا به اظهارات جنجالی منسوب به شیخ تمیم بن حمد آل ثانی در هفته گذشته برمی‌گردد، که طی آن امیر قطر از اراده ریاض به انزاوی دیپلماتیک ایران انتقاد و با برشمردن ایران به عنوان عامل اصلی ثبات منطقه، از حزب الله و اخوان المسلمین دفاع کرد. این اظهارات اگرچه با اعلام هک شدن خبرگزاری رسمی قطر تکذیب شد، اما خیلی زود واکنش برادران عرب را به همراه داشت و باعث ممنوعیت فعالیت رسانه‌های قطری، همچون الجزیره در خاک عربستان و امارات و مصر شد.

این اختلافات یک شبه به وجود نیامده‌اند، پیشتر نیز یکبار در مارس ۲۰۱۴، درست پس از آنکه خلیفه جوان قطر جانشین پدرش شده بود، عربستان، امارات، بحرین و در ادامه مصر، به اتهام دخالت قطر در امور داخلی‌شان، سفرای خود را از دوحه فراخواندند؛ درست همان زمانی که بعد از کودتا در مصر، قطر به برخی از سران مصری اخوان المسلمین پناه داد.

آنچه مشخص است، این بحران دیپلماتیک، قطر را اینک در کنار ایران قرار داده که از ژانویه ۲۰۱۶ و پس از اعدام شیخ نمر، رابطه دیپلماتیکی با عربستان سعودی  ندارد.

مسأله تا حد زیادی به ایران و ارزیابی متفاوت ریاض و دوحه درمورد خطرات گسترش نقوذ منطقه‌ای این قدرت شیعه برمی‌گردد: قطر  روی همان طول موجی قرار ندارد که عربستان، و هرگز  ایران را دشمن اصلی نمی‌پندارد. دریک کلام، قطر حاضر به قطع ارتباط با ایران و شیعیان متحد آن نیست و  اتخاذ چنین سیاستی را سودمند نمی‌داند؛ برای مثال، قطر در چند ماه گذشته در خط مقدم مذاکره با شبه نظامیان شیعه تحت کنترل تهران، در مورد تخلیه ۳۰ هزار غیرنظامیان سوری از چهار شهر الفوعه و کفریا در استان ادلب و زبدانی و مضایا در حومه دمشق بوده است.

همین مسأله در مورد اخوان المسلمین صادق است؛ درحالیکه به چشم مصر و امارات، اخوان در زمره دشمنان اصلی است، حمایت قطر از این گروه همچنان ادامه دارد.

از بحران سیاسی تا دعوی اصالت

نظر به بحران سیاسی کنونی، همچنین اکنون پروژه مشترک ترامپ و عربستان برای ایجاد یک ناتوی عربی در برابر نفوذ شیعیان را  باید خیالی خام و دور از دست تلقی کرد.

در این میان خود آمریکا در تشدید شکاف و ایجاد بحران بی‌تأثیر نبوده است. چندی قبل، جیمز متیس، وزیر دفاع آمریکا به قطر هشدار داده بود که درصورت ادامه رابطه با اخوان‌المسلمین و پشتیبانی از این گروه، هزینه‌های زیادی را خواهد پرداخت؛ چراکه رئیس جمهور آمریکا قصد دارد اخوان‌المسلمین را در فهرست گروه‌های تروریستی جای دهد. همچنین گزارشهایی منتشر شده که انتخاب ریاض به عنوان اولین مقصد مسافرتی دونالد ترامپ (به جای دوحه) چندان خوشایند امیر قطر نبوده است.

این بحران ایدئولوژیک، درعین‌حال، از پیش رنگ و بویی مذهبی نیز دارد. هفته پیش، بیانه‌ای در رسانه‌های اجتماعی عربستان منتشر شد، مبنی بر اینکه نسل امیر قطر و خاندانش، آنچنان که ادعا می‌کنند، به «محمد بن عبدالوهاب» بازنمی‌گردد و امرای قطر از خون بینان‌گذار وهابیت نیستند. خاندان آل ثانی مدعی‌اند که از نجد می‌آیند، یعنی از بخش مرکزی و شمالی عربستان، همان جایی که ابن عبدالوهاب زاده شده است. چیزی در حدود ۲۰۰ تن از خاندان آل الشیخ، از جمله مفتی کل عربستان، رئیس مجلس مشورتی و وزیر امور اسلامی آن زیر این بیانیه را امضا کرده‌اند. این اعلام برائت آل الشیخ را فی‌نفسه می‌توان یک حمله مذهبی غیررسمی عربستان به خاندان آل ثانی در قطر تلقی کرد.

بحران دیپلماپیک، شکاف مذهبی، جنگ داخلی و… این هویت اعراب در پادشاهی‌های خلیج فارس است که حالا قبل از هرچیز در خطر است. شکاف درونی، نزدیکی بیش از اندازه به آمریکای ترامپ و در نهایت همسویی با اسرائیل، پیشتر باعث هشدارهایی در میان نویسندگان و روشنفکران عرب در مورد بحران هویت جامعه اعراب شده بود. شاید از این بابت، و در حالیکه رهبران مصر و عربستان دست در دست ترامپ، گوی جهان را می‌فشارند، این قطر به تنهایی است که به شکلی متناقض‌نما با حفظ فاصله از اسرائیل، همچنان بر حفظ نوعی هویت سنتی عرب همچنان اصرار می‌ورزد.

 Iran microscope map