بستر فکری بعضی ها در حرکت خلوص نیت را فرسایشی تصور می کنند .مکتب و اصالت فکری بعضی ها در حرکت تغییر رویه داده و معیار محافظه کاری و جای آرام را متصور است.بعضی ها آنقدر در لای چرخ گیر کرده اند که مفهوم واقعی نقد و تخریب را درست نمی پندارند .یا از ادبیات سر در نمی آورند و یا فلسفه خواست اهداف خود را با تغییر رویه مخدوش نموده اند.مساله کار در این است که بعضی ها به دنبال مقامند.موارد فوق الذکر کاملا معلوم و واضح است که چه کسانی صاحب پیشه و کار شدند .از نام حرکت برای خود اندوخته ای به یادگار گذاشتند و طلب کار هم شدند.

حرکتی که بعضی ها می فرمایند دچار اختلال فکری شده است و به عبارت دیگر بانی و بنیه اختلاف فکری که بعضی ها به کار انداخته اند .کاملا معلوم و واضح است.چه کسانی به دنبال اختلاف افکنی هستند.طبیعی است سلیقه ها متفاوت می باشند ‌.اما کسی که برای من ناشناخته است و برای حرکت ادبیات دستوریا تزریق می کند را .می خواهم بشناسم .آیا منی که استخوان هایم در حرکت نای راه رفتن را از دست داده .این حق را ندارم که مجهوالهویه ها را بشناسم.و سوالاتی از آن بپرسم .

سعید جان، آن که شما از فرد مورد نظر برای خود مقام استادی متصور شده اید، برای حرکت ادبیات دستوری تجویز می کند، در کجای حرکت این ادبیات موجود بوده است؟ در کجای حرکت و یا چه کسی برای حرکت ادبیات دستوری را ملاک عمل قرار داده است؟

سعید جان، آن که از مقام شامخ استادی معرف می شوید، ما از ترکی نویسی این استاد عزیز در یک صفحه سی غلط املایی پیدا کردیم، این چه طور استادی است که ادبیات نوشتاری یک زبان را خوب نمی فهمد؟ این استاد شما به مانند مدیر گروه دوغرو یول یک اصلاح طلب است .برای من سوال است از کی اصلاح طلبها ملت چی شده اند؟ البته اعتقادم بر این مبنا نیست که اصلاح طلبها نمی توانند ملتچی شوند ‌؛ سخن من در این نیست ‌.البته پیشینه افکار اینها با ملت چی بودن ناسازگار است . اخیرا اصلاح طلبانی پیدا شده اند که می خواهند حرکت را جهت دار کنند، به احتمال زیاد جناب عظیمی قدیم هم به بلای اینها گرفتار شده است ‌‌.

سعید جان‌‌‌‌، در کدام مقطع اصلاح طلبان حقوق ما را به رسمیت شناخته اند؟ در مورد مسئله ما هر دو طیف جبهه واحدی دارند. اخیرا دروغ بافی جهانگیری موید این مطلب است.

من اگر در بین اصلاح طلبها و اصول گرا یکی را انتخاب کنم .اصول گراها را انتخاب می کنم .لااقل ایده آنها کاملا مشخص است و ما می دانیم با کی طرفیم .اما کار اصلاح طلبان با ترفندی باز یافت خورده است مانند کلید جناب روحانی.

هیچ کسی در این فکر نیست .آن کسی که تازه به حرکت قدم می گذارد را مورد سرزنش قرار دهد .این حرکت ارثیه پدری ما نیست .بلکه در قبال داده هزینه هایمان مسولیم.هر کسی این حق را دارد از حقوق ابتدایی خود دفاع کند .اما سابقه و تجربه آموخته است .آنهایی که تازه به حرکت قدم می گذارند و یا اصلا کارکشته این حرکتند .ادبیات دستوری را برای حرکت تزریق نکرده اند ‌.سخن من این است .

هیچ کسی قاعده و توانمندی افکار دیگران را سرزنش نمی کند؛ بلکه به مصداق عملی هر کس بها داده می شود.آن که حقیقت است را باید با منطق بسنجیم. کسانی که سال به سال برای حرکت نام می گذاشتتد را چرا سرزنش نمی کنید؟ کسانی که برای حرکت پروژه پنج ساله پیشنهاد می دادند را چرا سرزنش نمیکنید؟ بسان ما دولتیم این گونه تئوریها دامنگیرمان شده بود. کسانی که دروغ می بافتند را چرا سرزنش نمی کنید؟ ما چندین بار متوالی با کلمات عناد ورزی روبرو شدیم. این مقوله ها هست اتحاد ما را به هم زد‌.

شما که  طرفدار فراکسیون بودید چه تاجی بر سر حرکت گذاشتید‌؟ ما در پیدایش فراکسیون نه مخالف شدیم و نه موافق‌؛ اما باز هم اصالت فکری خود را از دست ندادیم ‌.من عادتا کسی که در زندان است به آن با دیده احترام می نگرم. و نمی خواهم کسی را که در زندان است را مورد مناظره و گفتگوی شخصی خود کنم‌‌.این مقوله در این مقاله نمی گنجد‌‌. اما اعتقادم براین است که فراکسیون هیچ سودی را برای ما به ارمغان نیاورد‌، بلکه مقداری ازنیروی ما را زیر سوال برد‌‌‌.در حقیقت از ما هزینه ای گرفت که حاصل آن دونفر بازداشت شدند ‌‌.نمی خواهم زیاده روی کنم‌. نمی خواهم به اندیشه این دوستان بر چسب ندانم کاری بزنم ‌.و نمی خواهم اینها را سرکوب فکری کنم ‌‌.اما اعتقادم این است که فراکسیون برای ما سوددهی به وجود نیاورد‌‌.شاید در این قاعده بازده زمانی ملاک باشد ‌.آیا سزاوار است که عقل خود را به بازده فکری جناب پزشکیان و‌‌..‌.بسپاریم‌.پس نمی توانیم از حقیقت فرار کنیم .نمی خواهم بگویم من عقل کلم ‌.بلکه نشیمنگاه فکری خود را به رشته تحریر می آورم‌..

من فکر می کردم ما در حرکت با سلیقه ها حرکت می کنیم ‌.اما این را به خود قبولانده ام که عده ای را باید مزه پراکن حرکت تعریف کنم‌.شما در قبال این حرکت مسولید ‌‌.برای اینکه اتحاد را به هم زده اید‌.

اما می گویید که چه طور حرکت را رادیکالیزه می کنند ‌.اگر یک کمی منطق داشتی و عقل و منطق را کنار هم می گذاشتی .می دانستی که چگونه حرکت را رادیکالیزه می کنند ‌.و چگونه آدمهای مانند شما را به جای آرامگاه پاس می دهند‌ و زنجیر شما را به پزشکیان می دهند ‌.دیگر مومنی خود را از دست می دهی و می شوی طبل توخالی‌‌.ظاهرا برای خودت ژست روشنفکری و سیاست مداری می گیری ‌‌.که به نظر من سیاست شما‌‌‌، شما را به نا کجا آباد خواهد فرستاد‌‌...

اینکه که شما پدیده های فکری را وارونه جلوه می دهید یا اینکه خطاهای فاحش خود را مزمزه کرده و آن را مورد کتمان قرار می دهید ‌.این اندیشه شما توام با ناسازگاری و عناد ورزی است‌‌.

محتوای یک فکردر خرد جمعی خلاصه می شود‌‌. بنابرین توهم توطئه را در عقل ناسالم خود گنجاندن ضربه ای مهلک است برای حرکت‌‌.

من باید از شما سوالاتی بپرسم: برای سیامک میرزایی چه کاری انجام داده اید؟ در واقع شما زندان بودن سیامک میرزایی را دروغ می پنداشتید ‌.اینها مسایلی است که حرکت باید آن را مورد سرزنش قرار دهد‌‌.

در این وحله از ادله کار شما این شده است که برای عده ای زندان بدهند و شما پرونده ها در دستتان گرفته و از جناب قاضی پور طلب عفو بخواهید. در این چند سال اخیر کار شما در این خلاصه شده است. دیگر توانی از خود ندارید که حرکت به جلو را تجربه کنید .کار شما اخیرا این شده است که در برابر حقیقت مزه پراکنی کنید .

ملت چی که نتواند افکار ملت خود رادرک کند آن ملت چی کاری از پیش نخواهد برد.با چند کتاب خواندن از این و آن تنها تئوری شما را پیش می برد نه حقیقت فکری شما را.البته باب سخنم این نیست که مطالعه نکنیم .مطالعه اندیشه ورز است که ملت خود را درک کنیم. حقیقت فکری یک انسان این است که در بین مردم باشد و نهایت کار را با نکته سنجی مورد سنجش قرار دهد.

نه من و نه شما پرده دار این حرکت نیستیم .بلکه وظیفه خود را انجام می دهیم . وظیفه ای که اگر در آن صداقت نباشد، خزعبلاتی بیش نیست .

با احترام

رحیم غلامی

 Azerbaijan