چاپ

 

آذوح: خیابان تقریباً خلوت است و هوا به قدری سرد که حتی پرنده نیز در این حوالی پر نمی‌‌زند، اطراف میدان چند کارگر را می‌بینی که دست‌هایشان را به هم می‌مالند تا سردی و سوز هوا را کمتر احساس کنند، آنها منتظرند، آنها کارگران فصلی هستند.

به گزارش فارس، هوا هنوز روشن نیست و مه غلیظی آسمان را فرا گرفته است، ساعت هنوز هفت صبح نشده است و هوا سرد و سردتر می‌شود، سوز سردی هوا به قدری است که تا مغز استخوانت فرو می‌رود.

خیابان تقریباً خلوت است و هوا به قدری سرد که حتی پرنده نیز در این حوالی پر نمی‌‌زند، اطراف میدان چند کارگر را می‌بینی که دست‌هایشان را به هم می‌مالند تا سردی و سوز هوا را کمتر احساس کنند.

هوا که روشن‌تر می‌شود، تعداد خودروهای عبوری از میدان و تعداد کارگران دور میدان هم بیشتر می‌شود، از جوان ۱۷ و ۱۸ ساله تا پیرمرد ۶۰ ساله را می‌توانی در بین آنها ببینی.

کارگران با لباس‌های مندرس، رنگ و رو رفته و کیسه در دست و گونه‌های سرخ شده از سرما در این آوردگاه سرنوشت جمع می‌شوند و منتظر کار و به دست آوردن یک لقمه نان حلال هستند.

روزهای ناخوش کارگران فصلی در زنجان

در چهره تک تک آنها می‌توان، انتظار و لحظه شماری را برای اینکه آیا امروز کاری هست، آیا امروز درآمدی هست را می‌توان مشاهده کرد، کارگرانی که مثل بقیه افراد جامعه نمی‌خواهند، در این روزهای سرد زمستان شرمنده زن و فرزند باشند.

اما حیف که روزهای سرد و پاییزی این روزهای زنجان روی خوش به کارگران فصلی نشان نداده و روزبه‌روز که به فصل زمستان نزدیک‎‌تر می‌شویم، فصل زرد بیکاری زرد‌تر و زردتر می‌شود.

این روزها حضور کارگران فصلی در کنار خیابان و میدان «ارگ» عادی شده است و به نوعی می‌توان آنها را فراموش‌شدگان بازار کار دانست، زیرا با وجود وعده‌های بسیار مسؤولان اقدامی برای رفع مشکلات آنها نشده است.

باورش سخت و اسف بار است، اما بسیاری از کارگران در میدان شب را به روز می‌رسانند و پس از تاریک شدن و موقع برگشت به خانه عزا می‌گیرند که چگونه امروز هم مثل چند روز گذشته دست خالی به خانه بروند.

وقتی به میان کارگران بروی خواهی فهمید که قصه زندگی این کارگران چقدر تلخ است، از مرد روستایی که زن و بچه خود را در ولایتشان رها کرده و به دنبال کار به شهر آمده است تا کارگری که آرزوی خرید لوازم‌التحریر برای فرزندش را دارد، در چهارراه پایین زنجان گرد هم آمده‌اند تا نانی برای گذران زندگی به دست آورند.

احمد کارگر ۴۰ ساله‌ای که در میدان است، می‌گوید، برای خرید نان صبحانه تمام جیبش را جلوی چشمانم خالی می‌کند و می‌گوید: این پول خردها را از صندوق صدقه خانه قرض گرفته‌ام تا نان برای صبحانه بچه‌ها بخرم، امیدوار بودم امروز سر کار می‌روم و آن را برمی‌گردانم اما امروز هم مثل چند روز قبل کاری گیر نیاورده‌ام.

یکی از کارگران که حتی توان پرداخت حق بیمه خودش را نیز ندارد، در توصیف وضعیت زندگی خود می‌گوید: تنها دلخوشی زندگی‌ام سقفی است که بالای سرم دارم، فقط به این دلخوشم که در این سرمای روزگار درد بی سرپناهی را ندارم، در حالی که اغلب کارگران میدان حتی یک سرپناه از خود ندارند.

چشم انتظار خودروهای عبوری

در گوشه‌ای دیگر از میدان حدود ۱۰ مرد جوان، میانسال و سالخورده ایستاده و چشم انتظار خودروهای عبوری هستند تا شاید فرجی شود، اما گویا قانون کار در این میدان متفاوت‌‌تر است، زیرا هر کس زودتر به خودرو برسد، شانس کار را خواهد داشت و البته کارفرمایان نیز برای انجام بهتر کار کارگران جوان را انتخاب می‌کنند یا کارگرانی که به دستمزد کمتری رضایت به کار می‌دهند.

یکی از کارگران حاضر در میدان که پدر پنج فرزند است، می‌گوید: وضعیت زندگی‌مان اسف‌بار است.

او می‌گوید: برای این که یک روز دیگر به علت نبود کار، با جیب خالی به خانه برنگردم، هر شب از خداوند آرزوی مرگ می‌کنم که دیگر چشم به چشمان منتظر فرزندانم نیفتد، چرا که وضعیت زندگی خانوادگی ما ۲۰۰ درجه زیر خط فقر است.

آمارهای خوب، اما واقعیتی تلخ

در بین کارگران اما کارگر جوانی نیز حضور دارد که تمایل چندانی به مصاحبه ندارد، به گفته کارگران حاضر در میدان اسم این کارگر محمد است و با داشتن مدرک کارشناسی و ۲۶ سال سن هنوز موفق به یافتن شغل مناسب نشده و هر روز به میدان برای یافتن کار می‌‌آید.

در همین حین کارگرانی که در کنارم بودند به سمت خیابان هجوم می‌برند، زیرا خودروی مدل بالایی در کنار خیابان ترمز می‌کند و به دنبال یک نفر کارگر است اما چندین نفر در سوار می‌شوند و اصرار می کنند که برای کار بروند.

این روزها از آمارهای دلگرم کننده مسؤولان درباره بهبود وضعیت اشتغال استان تا حکایت تلخ زندگی کارگران فاصله بس طولانی است.

به گفته مسؤولان تعداد بیکاران در استان ۳۵ هزار نفر است و نرخ بیکاری در استان تا ۸.۲ درصد کاهش یافته است و این در حالی بوده که طی ماه‌های اخیر تعداد واحدهای تولیدی فعال استان نه تنها افزایشی نداشته بلکه کاهش نیز داشته است.

اما گویا حساب و کتاب مسؤولان استان در اعلام نرخ بیکاری به گونه‌ای دیگر است که این تعداد کارگر فصلی به چشم نمی‌آید، شاید هم اصلاً کارگران فصلی جزو بیکاران محسوب نمی‌شوند که شغل داشتن یا نداشتن آنها تاثیری در آمار داشته باشد.

کارگران و قشر ضعیف جامعه به دنبال لقمه‌ای نان حلال هستند و مسؤولان به دنبال آمارهای حبابی که اعلام کنند، همه چیز آرام است.

آمارهایی که از پرداخت وام‌های مسکن و ساخت و ساز ارائه می‌شود، بسیار دلگرم کننده است، اما این آمارها فقط روی کاغذ شیرین هستند، زیرا تأثیری بر زندگی کارگران نداشته و رکود بازار ساخت و ساز منجر به افزایش دو چندان نرخ بیکاری شده است.

امان از مسؤولانی که در زمان تبلیغ خود حرف از رسیدگی به مشکلات این قشر دارند، اما در زمان عمل کاری از پیش نمی‌برند.

زندگی این روزهای کارگران تلخ تلخ است و برخی از مسؤولان به جای رسیدگی به مشکلات این قشر درگیر برگزاری میتینگ‌های سیاسی هستند.

گاهی در هیاهوهای سیاسی کشور مشکلات این قشر فراموش می‌شود و گاهی حتی به اندازه لغو سخنرانی یک نماینده هم ارزش پیدا نمی‌کند.

اما این قشر همچنان هستند و با هزار زحمت زندگی می‌کنند و امیدوارند بلکه روزی مشکلات آنها در جار و جنجال‌های سیاسی مسؤولان دیده شود.

 Azerbaijan