وقتش رسيده كه نخست چند كلامى با شما ملت عزيز درد دل كنم و سپس به بحث اصلى خود يعنى پزشكيان و فراكسيونش بپردازم. من از زمانى كه به خاطر شما و خودم قدم بر جستجوى آزادى و رستگارى نهادم پيوسته به عهدم با شما پايدار مانده ام. در اين مدت قلمم را فقط براى شما حفظ كردم و كار و بار و عشق من فقط و فقط نوشتن از شما و براى شماست. در اين روزهاى حساس بنا به صلاحديد خويش تصميم دارم بعضى از انحرافات شكل گرفته را نقد كنم. مى دانم كه در برابر اينهمه هجمه بايد زياد تحمل كنم. اكنون فراكسيونى ها و اصلاح طلب ها و پانفارسها و بعضى نادوستان دندان تيز كرده اند كه بكوبندم. باكى نيست. به همه شان مى گويم. حتى اگر قمارباز و شارلاتان و بيعار و بيكار و عياش و بزدل و زالو صفت و…بخوانندم، حتى اگر با زشترين اشكال تخريب بخواهند اعصابم را به هم ريزند، حتى اگر جزئى ترين لحظات زندگى خصوصى ام را با كمك سرويس ها و آشنايان مرئى و نامرئى شان به اصطلاح فاش كنند ( كه چيز به دردخورى نخواهند يافت و فقط رنج و اندوه غربت و شعر و نوشتار خواهند ديد )، حتى اگر مسخره كردن و توهين و بى حرمتى ها را مدام ادامه دهند من از تصميم خويش بر نخواهم گشت. مى دانم كه خيلى دست تنها هستم اما ذهن و دلم پر است از جان و جانان و هيجانم، يعنى آزربايجانم و ملتم. اين را هم بگويم كه كسى فكر نكند در خارج دارم عشق و حال مى كنم و در امنيتم. چنين كسى اميدوارم به غم غربت من گرفتار شود تا بداند چه مى گويم. چرا فكر نمى كنيد مى تواند بر سر نام و نان در خارج كثيف ترين بازيها رواج يابد؟ چرا فكر نمى كنيد در خارج بعضى از چته ها رقيب را با انواع و اقسام حيله و كلك ها و آسيب زنى ها مى توانند به آسانى از ميدان به در كنند و بدتر از حكومت ايران عمل نمايند؟ ( دقت كنيد كه منظورم همه نيست و افراد شريف و متين و واقعاً بزرگوار زيادى در خارج داريم كه ستونهاى حركت اند ). چرا فكر نمى كنيد بعضى از اين چته ها در عمل دوست ندارند كه آزربايجان به مقصد برسد چون در آنصورت ممرّى براى بيزينس و كسب درآمدهاى سرشار و مفت نخواهند داشت. وقتى مى بينم كثيف ترين بى حرمتى ها و بازيها را بر ساده ترين عضو ملت خويش روا مى دارند حالم از ملت ملت گفتنشان به هم مى خورد. وقتى مى بينم در شعار و به وقت موعظه فرياد حقوق بشرشان گوش فلك را كر مى كند اما پشت پرده و در خلوت اشرافى خويش طرح ساكت كردن صداى بشرى مظلوم را مى ريزند حالم از حقوق بشر گفتنشان به هم مى خورد. وقتى مى بينم سر كوچكترين نقد بدتر از كسانى كه برايم مغول و پانترك بدتركيب مى گويند عمل مى كنند و كوچكترين حرمتى به حريم انسان روا نمى دارند حالم از شعار انسان دوستى شان به هم مى خورد. بحث من كثافتكارى اين معلوم الحال هاى بيزينسمن و شياد نيست كه اين نيز فقط دردى است كه بر دردهايم افزوده مى شود. بگذاريد بروم سر اصل مطلب.

من نمى توانم ساكت بنشينم و اهانت و توهين پزشكيان را به ملت خويش تحمل كنم. در نظر من سخنرانى پزشكيان در اروميه يك فاجعه بود و حداقل ديگر اعضا بايد از او مى خواستند كه استعفا دهد. پزشكيان رئيس فراكسيون ترك زبانان در حضور صد درصدى و اكثريت ملت ترك، فارسى حرف زد آنهم به احترام زبان فارسى. دلم گرفت از اين تحقير بى موقع.

مى خواهم بپرسم آيا ما بى حرمتى به زبان فارسى كرده ايم؟ جز خدمت به ملت و زبان فارس چه كرده ايم؟ بچه هايمان را به زور سر كلاس فارسى نشاندند و تحمل كرديم. در سايه ى پيشنهادها و ريش سپيدى امثال پزشكيان ها زبان خويش بريديم و زبان اشغالگرى را حرمت نهاديم. در طول تاريخ آنها كتابهاى ما را سوزاندند و ما كتابى از آنها را پاره نكرديم. سنگ نوشته هاى تركى ما را شكستند و ما سنگى برايشان نينداختيم. خانه هايمان را پر از كتابهاى فارسى، پر از كوروش و داريوش كردند و دم نزديم. اسامى شهرها و روستاها را فارسيزه كردند و بدشان نگفتيم. آنقدر به اشغالگران احترام نهاديم كه مثل معروف تركها مهمان نوازند را ساختند. احترام، احترام، احترام… لطفن بگوييد بدانيم كه آنها چه احترامى در خصوص ديگرى ها و ما كرده اند؟ به زبانمان، به فرهنگمان، به ما به عنوان اكثريتى دهها ميليونى چه احترامى نهاده اند؟ اجازه ى چاپ به كتابهامان را دادند؟ اجازه دادند كه زبانمان تدريس شود؟ در كشورى كه اقليت هايى همچون ارامنه دارند زبان خويش را آموزش مى دهند پزشكيان چگونه اين اكثريت مظلوم و محروم ترك را حالا بى حرمت مى خواند؟ تفسير سخن او همين است. ملت با اصرار مى خواهند به زبانشان، به زبان خودش حرف بزند و او عوض احترام به آنها نگران موضع اشغالگران هست. نمى خواهم اين متن را با استفاده از مبانى و كلمات جامعه شناختى و فلسفى پيچيده كنم. مى خواهم بگويم وقتى پزشكيان در اروميه به ملت مظلوم خويش بى احترامى كرده و به زبان ظالمان سخن گفت من الف تا ياى فراكسيونش را خواندم.

او مى تواند براى رسيدن به مقام بالاتر » سياسى كارى » كند و درى و ورى بگويد اما نمى تواند زبان و ملت و هويت ما را پله ى ترقى سياسى خويش سازد. برايش آدرس اشتباهى داده اند. او درست در جايى كه بايد از زبان تركى ما و حداقل از ترك زبان بودن فراكسيون حمايت مى كرد همه ى كاسه كوزه ها را سر همين زبان شكست. پزشكيان و فراكسيونش در اولين امتحان . رفوزه شدند. حالا كه مى بينند عملاً كارى نخواهند كرد يواش يواش دارند واژه ى فراكسيون را ريز ريز مى كنند. حالا هم زده اند به تشكيل فراكسيون نجات درياچه ى اروميه. اين خوب است اما قصدشان از تشكيل فراكسيون هاى جديد اين است كه به مرور زمان مى خواهند ذهن ملت را از فراكسيون ترك زبانان به فراكسيون هاى ديگر متوجه سازند. آنقدر فراكسيون هاى ريز و درشت ديگر تشكيل خواهد شد كه فراكسيون ترك زبانها در سايه بماند و به قول معروف اولويت بودنش به گند كشيده شود. در پايان جمله اى را متذكر خواهم شد. اين روزها بعضى ها در استدلال و تاييد حرفهاى پزشكيان مى گويند كه شرايط داخلى و منطقه اى و جهانى چنين ايجاب مى كند. اين جمله خيلى كلاسيك و از سر رفع مسئوليت گفته مى شود. زبان و سرزمين و فرهنگ ما سالهاى متمادى است كه اسير اين شرايط است. فلسفه ى وجودى فراكسيون ها اين است كه تشكيل مى شوند تا تابع شرايط نباشند بلكه شرايط خلق كنند.

 بر گرفته از وبلاگ لوایی

report