به رغم آنکه امریکا نقش بزرگی در تأسیس سازمانملل متحد برعهده داشت، میزبانی آن را در نیویورک برعهده دارد و هزینه هنگفتی از آن را سالانه تقبل کرده، اما، هرگز خود را به عنوان دبیرکل سازمان ملل نامزد نکرده است. ناگزیر دلیلی در این رفتار آمریکا باید نهفته باشد. آن دلیل این است که یک آمریکایی در مقام دبیرکل که بنا به وظیفه باید بی‌طرف باشد، اگر ناگزیر به انتقاد از دولت متبوع خود شود، برای آمریکا بسیار گران تمام می‌شود.

به بیان دیگر نقطه قدرت آمریکا در پیکره سازمان ملل نه در دبیرکلی این سازمان بلکه در شورای امنیت است که از حق وتو برخوردار است. با داشتن این حق، آمریکا می‌تواند نظر ۱۴ عضو دیگر را خنثی کند.

از آنجایی که وظیفه شورای امنیت رسیدگی به موضوعاتی است که صلح و امنیت بین‌المللی را به مخاطره می‌اندازد، طرح موضوعی با عنوان اخلال در صلح و امنیت بین‌المللی از زبان هر یک از اعضای پانزده گانه به ویژه آمریکا از اهمیت بسیار برخوردار است.

این رازی است که دونالد ترامپ را بر آن داشته که با حضور در شورای امنیت، خود رأساً ریاست دوره‌ای شورای امنیت را برعهده بگیرد. او گفته که موضوع ایران را در شورای امنیت مطرح خواهد ساخت.

به چنین رفتاری که کشورها با بهره گرفتن از جایگاه خود در سازمان، راهبردی را پیگیری کنند «دیپلماسی سازمانی» گفته می‌شود. اما در حالی که طرح هر ادعایی علیه تهران می‌تواند توسط سفیر آمریکا در سازمان ملل به شورای امنیت کشانده شود، به‌کارگیری دیپلماسی سازمانی توسطشخص رئیس‌جمهور آمریکا در شورای امنیت به چه منظور است؟

دیپلماسی سازمانی آمریکا برای لغو قطعنامه ۲۲۳۱

جان کری، وزیر خارجه پیشین آمریکا، گفته که دولت ترامپ به دنبال براندازی جمهوری اسلامی است. مطالعه رفتار دولت ترامپ نیز این مدعای جان کری را تأیید می‌کند. دولت ترامپ تاکنون اقدامات زیر را علیه تهران به اجرا گذاشته است. این اقدامات عبارتند از:

یکم: خروج یکجانبه از برجام

دوم: وضع تحریم های جدید

سوم: تنبیه اقتصادی بانک‌ها و شرکای تجاری ایران

چهارم: سرمایه گذاری بر روی اپوزیسیون ایران که نمونه برجسته آن سخنرانی پمپئو، وزیر خارجه آمریکا، در نشستی با عنوان «حمایت از صدای ایرانیان» بود.

پنجم: مقابله با نفوذ منطقه‌ای ایران از جمله قرار دادن گروه‌های حامی ایران در فهرست سازمان‌های تروریستی.

ششم: به‌کارگیری دیپلماسی سازمانی، از جمله فراخوان شورای امنیت به نشست اضطراری در پی سرکوب مردم در دی ماه ۹۶

اما، به رغم همه این اقدامات گوناگون تردید نیست که دولت آمریکا این میزان فشار را کافی نمی‌داند و به دنبال تشدید فشارهاست. حضور رئیس‌جمهور آمریکا در ریاست شورای امنیت بی‌درنگ در همین راستاست. اما، هدف او از این اقدام چیست؟ او چه نقطه‌ای را هدف گرفته که ضرورت حضورش دیده شده است؟

پاسخ را باید در قطعنامه ۲۲۳۱ سازمان ملل دانست که سنگ زیربنایی اجرای توافق هسته‌ای ایران و قدرت‌های جهانی بود. اگر نبود این قطعنامه بسیاری از تحریم‌ها از ایران برداشته نمی‌شد.

ترامپ می‌داند تحریم‌هایی که او تاکنون وضع کرده تحریم یکجانبه دولت آمریکاست نه بیشتر. اما، در دوران اوباما و تا پیش از توافق هسته‌ای، این شورای امنیت بود که تحت «فصل هفتم» منشور ایران را تحت انواع تحریم قرار داده بود. با قطعنامه ۲۲۳۱ کلیه قطعنامه‌ها علیه ایران بر اساس توافق هسته‌ای منتفی شد به شرط آنکه ایران ملتزم به تعهدات خود در برجام باقی بماند.

حال اگر قطعنامه ۲۲۳۱ از اثر بیفتد چه رخ خواهد داد؟ پاسخ روشن است. بازگشت تحریم‌های سازمان ملل که برای همه اعضا از جمله روسیه و چین و همسایگان ایران (یعنی گذرگاه‌های تجاری) الزام‌آور خواهد بود و از آن مهم‌تر قرار گرفتن تحت فصل هفتم منشور ملل متحد.

بنا به این فصل سازمان ملل اختیار دارد که برای تنبیه کشور ناقض صلح و امنیت بین‌المللی، متوسل به قوه قهریه و محاصره شود. بند ۴۲ فصل هفت می‌گوید «در صورتی که شورای امنیت تشخیص دهد… می‌تواند به وسیله نیرو‌های هوایی، دریایی یا زمینی به اقدامی که برای حفظ یا اعاده صلح و امنیت بین‌المللی ضروری است مبادرت کند. این اقدام ممکن است مشتمل بر محاصره و سایر عملیات نیرو‌های هوایی، دریایی یا زمینی اعضای ملل متحد باشد».

با این ریل‌گذاری در سیاست خارجی ترامپ در برابر جمهوری اسلامی می‌توان انتظار داشت که که او سخنرانی جامعی درباره اقدامات تحریک‌آمیز تهران در منطقه، در توسعه و توزیع توان موشکی، در نقض حقوق بشر و به ویژه عدم التزام به توافق هسته‌ای بر زبان آورد.

به رغم سخنان متفاوتی که از واشنگتن به گوش می‌رسید که آیا سخنرانی او در شورای امنیت اعم از موضوع ایران خواهد بود، او خود تأیید کرده که تمرکز سخنانش بر ایران خواهد بود. پمپئو در نشست حمایت از صدای ایرانیان گفته بود خروج از برجام «تازه اول راه است».

روحانی در برابر کاری دشوار

برایان هوک، رئیس «گروه اقدام ایران» در وزارت خارجه آمریکا گفته است که نظام جمهوری اسلامی تنها نظام انقلابی باقی مانده از قرن گذشته است. او گفته که جمهوری اسلامی باید رفتار خود را تغییر دهد. او به همین منظور گفته که آمریکا به دنبال عقد «پیمان» با تهران است. روشن است که منظور او از عقد پیمان تغییر رفتار جمهوری است که اگر نپذیرد باید فشارهای طاقت‌فرسا مواجه شود.

حسن روحانی در حالی به نیویورک رفته است که این بار آتش‌بار ترامپ نه کره شمالی، که جمهوری اسلامی را هدف قرار داده است. سال گذشته ترامپ در صحن علنی سازمان ملل از «نابودی کامل» کره شمالی سخن گفته بود و اینک خرسند است که در کمتر از یک سال به خلع سلاح هسته‌ای کره شمالی دست یافته است. اینکه این خرسندی او چقدر ریشه در واقعیت دارد جای بحث نیست. مهم این است که او محتملاً همان ادبیات را در برابر جمهوری اسلامی به کار گیرد.

اما در سوی دیگر، تنها دفاع روحانی از جمهوری اسلامی این خواهد بود که آمریکا را ناقض برجام و ایران را ملتزم به آن بنامد و از موضع حقوقی و اخلاقی به دولت آمریکا بتازد. اما، بیش از این، دست او در دفاع از پرونده حقوق بشر، در دفاع از تنش با کشورهای منطقه از جمله کشورهای عربی و در دفاع از حضور نظامی در یمن خالی است.

از این رو، قابل پیش‌بینی است که او روزهای دشواری را در نیویورک در پیش داشته باشد. باید دید چند تن از رهبران مهم جهان حاضر به دیدار با او و همدلی با جمهوری اسلامی باشند؟ دیپلماسی سازمانی او تا چه اندازه فعال خواهد بود؟ آیا او می‌تواند پاسخ دولت ترامپ را بدهد؟ روحانی از یاد نبرده که خود یک بار گفته بود آمریکا «کدخدای جهان» است.