فاشيسـم جنون آميـز چنان در وجـود و زنـدگــی روزمره پارسيان عجيـن شده است که حاضر نيستنـد قبول کننــد که ما حتـی درسرزميـن اجـدادی خود یعنــی در بلوچستـان زندگی عادی داشته باشيم. هميشــه خـود را بزرگ تـر و بالاتر از ديگران می دانند. يکی از دلايـل داشتــن چنين ديدگاههای ضدانسانی و عقب مانده ای ارضای غريزه تماميت خواهــی فاشيستها سـت. عدالت اجتماعــی و داشتن حقوق مساوی را از اساس قبول ندارند زيرا هميشه زيادتر و بيشتــر از ديگران می خواهند...

سیاستهای ضدبشری حکومت مرکزی ایران و عملکرد سیاه نژاد پرستان فارس طی هشتـاد و هشت سال گذشتـه در بلوچستــان غربــی گويای اين نتيجه تاريخی است که نمی توان با ملــت ستمگــر فارس که فاشيسـم ملـی ـ مذهبی برايش مقـدس و روزمره شــده، « همزيستـی مسالمـت آميـز» داشت.

در صورت ادامـه « همزيستـی » اجباری، رابطـه فارس با ما همچنـان رابطـه ستمگـر و ستمکش خواهــد بود. رابطه ای که فاشيسـم فارس برای بقا و ادامه آن با چندین حــربه ننگيــن و تمـدن ستيزانـه عمــل می کنـد.

پديده شوم فاشيسـم ملی ـ مذهبی چنان در تارو پود سيستـم حکومتـی، ارگانهای دولتــی، « فرهنگ فارس » وسرشت پارسيان آميخته شده کـه به نوعی خاص از فاشيســم در آمده است.

فاشيسـمی که مذهـب، زبان، آداب و رسـوم، شيوه زندگـی و ... فـارس را بدون هيـچ دليلــی بهتريـن می دانــد.

می توان گفت که فاشیسم فارس در طرح ضدبشری « توسعه سواحل مکران» تبلور یافته است. فاشیستهای حاکم بر ایران با بکارگيری قدرت سياسـی ـ نظامـی و سرمايه گذاريهـای بزرگ در پــی آسيميلاسيون ملتهـای بلــوچ، کـورد، ترک آذری، ترکمـن و عــرب الاحوازی است. سياستهـا و عملکردی که فاصله ملت فارس را با ملل تحـت ستــم زياد کرده اسـت. فاصله ای که به بی اعتمادی کامل نسبت پارسيان انجاميده و با توجه به صدها هزار قربانـی، خونهـای به ناحق ريخته شده، ايجاد نفرت، گسترش دشمنی و کينه توزی پارسيان در هشتاد وهشت سال گذشته به سادگـی از بين نخواهد رفـت و تا ابـد در تاريـخ خونين منطقـه ثبت خواهد شــد. فاشيسـم ملــی ـ مذهبــی فـارس که بر خودبزرگ بينـی، تماميت خواهــی، منفعت پرستــی، خرافات فرقـه ای و خشونـت مطلـق بنا شده اسـت نه به انســـان احترام می گذارد و نه بويی از انسانيت و حـقوق ابتدايی بشــر برده است.

با نگاهـی به تاريخ پرفاجعـه ملل تحت ستـم از زمان تاسيس کشـور ايران تاکنـون و ارزيابی سياستهـا و عملـکرد حکام سفــّـاک تهران ماهيت ضدبشـری فاشيسم فارس بهتر نمايان می شـود. فاشيستهـای تراژدی آفرين و بدور از تمدن برای از بين بردن هويت ملـی ما و ديگـرملل تحت ستـم سنـگ تمام گذاشته انـد و برای تضعيـف و در نهايت نابودی شهــديـں بلـوچـــی و زبانهای ملل غيـر فارس « زبان ملی و رسمی» ابدی مشخـص کرده اند.

سياست های مخرب و عملکـرد شونيستــی وزارت « آموزش و پرورش » ايران نمونه ای سيستماتيک برای تغيير هويت ملـی و نابودی زبان اصيل ما بوده اسـت که خوشبختانه با شکسـت روبرو شده انــد.

ناکامی فاشيسـم فارس در آسيميلاسيون گستـرده دانش آموزان بلـوچ يکـی از دلايل بی توجهـی کنونی حکام فارس به تحصيل بخشـی بزرگ از نوباوگان بلـوچ است. بنابه آمـار شونيستهـای فارس بيش از صد و بیست هزار ( 120000 ) کودک و نوجوان بلــوچ از رفتن به مدرسه و تحصيل علـم و دانش عمدا محــروم نگه داشته شده انـد. اين فاجعــه برنامه ريـزی شده فقـط يک نمـونه ازعملکــرد ضدبشری و تمـدن ستيز فاشيسم فارس را در بلوچستــان اشغالــی نشان می دهــد. عملکـردی که ريشـه در برنامه هاو سياستهای بلـوچ ستيزانه دارد.

محروم نگه داشتـن کودکان بلوچ از تحصيل علم و دانش را هيچ گونه توجیهی نيسـت. در نتيجه اين بيعدالتی آشکار ضعـيـف ترين و بيدفاع ترين گـروه در جامعـه بلـوچ يعنی کودکان نيز از سياستهای مخرب فاشيسم فارس مصــون نيستنــد.

آيا پارسيان « متمــدن» کـه ما را « هم وطــن» خـود صدا می زنند می تواننـد حتی فکر آنـرا بکننــد که صد و بیست هزار ( 120000 ) کودک فارس در تهـران يا اصفهان از تحصيل علم و دانش محـروم نگه داشته شونــد ؟

فاشيسـم جنون آميـز چنان در وجـود و زنـدگــی روزمره پارسيان عجيـن شده است که حاضر نيستنـد قبول کننــد که ما حتـی درسرزميـن اجـدادی خود یعنــی در بلوچستـان زندگی عادی داشته باشيم. هميشــه خـود را بزرگ تـر و بالاتر از ديگران می دانند. يکی از دلايـل داشتــن چنين ديدگاههای ضدانسانی و عقب مانده ای ارضای غريزه تماميت خواهــی فاشيستها سـت. عدالت اجتماعــی و داشتن حقوق مساوی را از اساس قبول ندارند زيرا هميشه زيادتر و بيشتــر از ديگران می خواهند.

در مذاکره با نمايندگان ملل تحت ستم حربه های تزوير ، ريا و قلــدری را بکار برده و در طـول تاريــخ پرنيرنگ خود کليه معـاهدات منعقد شده با ملل تحت ستم را نقض کرده و رهبـران سياسی وملی بلوچ، کورد، عرب الاحوازی، ترکمن وترک آذری را در دهه های گذشته وحشيانه به قتل رسانده انـد. رهبرانی چون دوست محمد خان، شيخ خزعــل، قاضی محمـد، دکتر عبدالرحمن قاسملـو، رحيم زردکوهـی، شيرمحمـد ترکمـن و دکترصـادق شرفکنـدی قربانيان فاشيســم لجــام گسيختـه فـارس شـده انــد.

فاشيسمـی که زياده طلبـی و تماميـت خواهـی وحشيانــه، چشــم دوختـن به سرمايــه های ملی غير فارسها و غصب سرزميــن ديگران را همیشه مد نظر داشته با در دست داشتـن « قانون اساسی » به سياستهای تمـدن ستيـز و عملکرد ضد بشری خود شکـل قانونــی داده و هــر آن کس که از حقوق غصب شــده خویش حرفی بزند بر اساس همان «قانون» ضدبشری تجزيه طلب، عامل بيگانگان، مجـرم ، متهـم و در نهايـت « مفسد فی الارض » اعلام می شود.

حکمرانان فاشيسـت می خواهنــد تا «ابـد» بر ما و ديگر ملل تحت ستم حکمرانی کنند وشيادانه از همه می خواهند تا حل مشکلات را به دوران «ظهور امام مهدی » و بعـد از آن موکول کنند. به باورفرقه جهالت خمينی ـ خامنـه ای انباشتن مشکلات و تخريب بيشتر جوامع انسانی زمينه « ظهور مهدی گم شده » را فراهم می کنـد.

غيبــت يا ظهـور « امام مهــدی » مسئله ملت بلــوچ نيست. چرا بيهوده منتظر باشيم که رويدادی خيالی آنهـم از عمقِ چاهِ سياه جمکران اتفـاق بيفتــد؟ مگــر گناه ملت بلــوچ و ديگر ملل ستمديده چيسـت که بايد تا « ابـد » در اسارت فاشيســم مـذهبـی و شونيسم افسارگسيختـه فارس باشنــد؟ چرا بهای جهالت فرقه خمينی ـ خامنه ای و تماميت خواهی پارسيان را مــاِ بپردازيم؟ فرقه ای کـه بيدادگری، تمدن ستيزی، سنـی ستيـزی، تروريسـم دولتـی، کشتـار مخالفين، غارتگـری، ويرانگری و تخريـب را دلايلـی بر ظهور « مهدی » می دانــد.

به نفع و صلاح ملت بلــوچ نيست که تحت حاکميـت مخرب فاشيســم فارس و جاهـلان توهـم پرسـت باشـد. بايد از اين اوضـاع جهنمی نجات يافـت. در اين مرحله حسـاس تاريخــی تحقــق استقلال سياسی ـ اقتصادی بلوچستان است که می توانـد ما را از شر فاشيسم مذهبـی و تمدن ستيز فارس نجات دهــد.

جيـره خـواران و بردگان سياسی ـ ايدئولوژيکی « ولايت فقيه» برای حفظ منافـع اقتصـادی، ترويج فرقه مذهبــی خمينی ـ خامنه ای و تداوم حاکميـت ضد انسانی فاشيسم «وظيفه» خود می دانند تا ما را هميشه در اســارت داشته باشنــد. هویت ملی ما را از بین برده با گسیل میلیونها اجنبی به بنادر بلوچستان سرزمین اجدادی ملت بلوچ را برای همیشه غصب کنند. فتوای خامنه ای یعنی « طرح توسعه سواحل مکران» در این راستاست.

هـر آنچه مـال وثروت که انـدوخته انـد و با باد غبغب به فراوانــی آن می بالنـد از بلوچستــان غـربی، آذربايجان جنوبــی، کوردستــان شرقــی، ترکمنستـان جنوبــی والاحــواز با قلدری و نيرنگ به مناطـق خـود منتقل کرده انـد. در مقابـل تا غرايز کينه توزی و تماميت خواهی شان ارضاءِ نشده يعنی تا توانسته انـد توپ، تانک، گلوله، تفنگ، پاسدار، سردار پاسدارهای خپلـه، شکنجه گـر، قاتل حرفه ای و جنايتکار جنگی به بلوچستــان و ديگر سرزمين های اشغـال شده فرستاده انـد. با یک هدف مشخص یعنی استمـرار رفاه در مناطـق پارس نشيـن ودر نتیجه تداوم فقـر و محروميت برای مظلومين و ملتهـای دربنـد.

سفاکــی های حکام تهران در بلوچ گلزميـن و آنچه که فاشيستهای فارس در دوران اشغــال بلوچستــان غربــی بسر ملت بلوچ آورده انـد نمونه مشابهی در تايخ بشريت نـدارد. پس از گذشت نُه دهه بر همگان ثابت شده است که اشغال بلوچستان غربی و مهــر « ايرانی » خوردن نتايج ضد ملـی زير را برای ما در برداشته است:

بردگی ملت بلوچ، تجزيه بلوچستـــان به چند قسمت و الحاق آن به خراسان، کرمان و هرمزگان، آواره کردن صدها هزار بلـــوچ به کشورهای عربی، افريقـا، ترکمنستـان، تهاجم ديوانه وار فاشيسم فارس به زبان مادری و هويت ملی ما، غارت منابع طبيعـــی و معـــادن فلزی و غير فلزی بلوچستـــان، به يغمــا بردن سرمايه های ملی بلـــوچ و انتقال صدها ميليارد دلار به مناطق و شهرهای پارس، ممانعــت برنامه ريزی شده از پيشرفـت سياسـی، اقتصــادی و اجتماعــی بلوچستان، حاکم نمودن باندهای مافيايی و تبه کار در کليه امور بلوچستـــان، تخريب جامعه مدنی بلـــوچ، شيوع فرهنگ فاشيستــی ـ مذهبــی و تمدن ستيز فارس، گسترش فقـر و فلاکـت، تحقيـر مردم بلـــوچ، تبعيض آشکار در هر زمينه ای، کوچ دسته دسته پارسيان به سرزمين زرخيز بلوچستــان، دخالت ديوانــه واردر امور مذهبـی مردم بلوچستـان، سرمايه گذاريهای بيسابقه و کلان برای « سنی ستيزی» ، اعزام هزاران آخوند و طلبه از حوزه علميه های قــم، اصفهــان، مشهـد، يزد و تهران برای پيشبرد جنگ مذهبی در بلوچستان و تشديـد طرح شيعـه سـازی ، تخريب مساجــد اهل تسنن، دستگيری، شکنجه و اعدام شماری از بهترين فرزندان بلوچ گلزميـن، کشتار هزاران بلــوچ در دوران سياه اشغال بلوچستـــان به دلايل فاشيسم پسنـد و نيروهای سرکوبگر ارتش، سپاه مافيايی، شبه نظاميان و باندهــای تبه کار هزاره، زابلـی و شيعه يان عراقی و لبنانی الاصل برای کشتار بيشتـرو ادامه اشغــال بلوچستــان غنـی.

قربانی و اسير فاشيسم عنان گسيخته فـارس ماندن که در سی و هشت سال اخیر فاکتور مذهبی نيز بدان اضافه شده است بر خلاف مصلحت ملـی بلـوچ و مغاير با منافع ملـی ماست. با استفاده از تجارب ملل آزاد و پيشرفته برای رسيـدن به حقـوق خود که بر اسـاس قوانيـن جهانی و موازين بيـن المللی برسميت شناخته شده انــد، به پيش خواهـيـم رفــت.

از فاشيستهای حاکـم انتظـار آن نمـی رود که پروسه استقلال کشورنروژ و مذاکـرات بين سوئد و نروژ ( مذاکرات سال ۱۹0۵ ميلادی که به استقلال صلح آميز نروژ انجاميد) را در مورد بلوچستـان تکرار کننـد و يا به خـود زحمت داده و از جدايی صلح آميز اسلواکـی و جمهوری چــک بيشتر باخبر شونــد، زيرا چنين کاری در ماهيت فاشيستهای جنايتکار فارس نيســت.

امــا برای پارسيان بخصوص نسلهای آتی فارس راهـی بجز يادگيری از دنيای متمدن ، احترام به حقوق بشرو اجرای بيانيـه جهانی حقـوق بشر نمانده است.

پارسيان بايد کم کم بخود آينـد و به روش زندگی مسالمت آميـز ملتها و انسانهای متمدن بنگرند واحترام به وجود و حقوق ديگران را ياد بگيرنـد. آخر تا کی به کشتار بلوچ، ترک، ترکمن، کورد و عرب ادامه می دهنــد؟ لابـد تا زمانيکـه « بدين بوم و بر زنده يک تـن مبـاد »! لازم است بدانند که عملـی کردن چنين ذهنيات فوق العاده فاشيستـی، مخرب، ضدبشری و جنون آميز در قرن بيست و يکم نا ممکن است و هـرگز نخواهنـد توانست که اين « بــوم » خونين را بخاطـر هوا و هوسهای فاشيستی خود از وجود دهها ميليــون انسان خالی کنند.

فاشيستهای حاکم بر ايران چه از نوع شاهنشاهی و چه شيخ شاهی ( ولايـت فقيهـی) آزمايش خود را در بلوچستان پس داده انـد. آزمايشی که کشتار، قتل عام ،شکنجه ، دستگيری بيشمـاران و آوارگـی صدها هزار بلوچ را در بر داشته است. آزمايشـی تاريخی و بسيار طولانی که به رفاه و پولدار شدن ميليونها پارس و عقب نگه داشته شدن جامعه وگسترش فقــر در بلوچستان انجاميده است.

آزمايشــی خونيـن که تاريخ بلوچستان نظيـر آنرا از نظر قساوت، چپاولگری، تمدن ستيزی، و تماميت خواهی بخود نديده است. بنابرايـن هيچ گونه دليلی برای آزمودن قماشی ديگـر از پارسيان نمانده و «همزيستی مسالمـت آميز» با فاشيستهای تماميت خواه فارس امـری محـال اسـت.

استقــلال بلوچستـان حق ماسـت و برای رهايی از يوغ بردگی بايـد به اين حـق مسلــم خود برسيــم. اينکــه فاشيستهای حاکـم و سياسی های کدخداصفـت فارس با نقض اصول دمکراسی مخالف اين حق ابتدايی هستنــد و تحقق آنرا تهديـدی برای حاکميت خود و ديدگاههای ضدبشری شان می داننـد مشکل خودشان است. مشکـلی که خـود برای تامين « ابدی » منافـع ملت فارس آفريده انـد.

امـا زمان آن فرا رسيــده اسـت تا با نگريستـن به دور و بر خود معنای واقعــی تمــدن و طرز زندگـی انسانـی را ياد گرفتـه، به وجـود و حقـوق ملل ديگـراحتـرام بگذارنـد. بخاطـر نسلهای آتـی فارس هم که مانده بيـش از ايـن مشـکل ساز نشونــد و درمقابل تمــدن بشــری و دست آوردهای آن صـف آرايـی نکننــد.

اگـر ذره ای صلاحيت دارنـد فکـر آنرا بکننـد که ملـتِ فارس در آينده به همسايگان با گذشـت و همجواری ملل متمدنی چون بلـوچ، کــورد، ترک آذری، ترکمن و عرب الاحوازی نياز مبرم و حياتـی دارد.

ملت قهـرمان بلـوچ با اتحاد و همبستگـی ملـی درتوان دارد تا آينده سياسـی بلـوچستان را بر اساس اصول دمکراسی و عدالت اجتماعـی بنا کـند. تعييـن نوع سيستـم سياسـی واستقـرار يک نظام عادلانه برای بلوچستان حـق اساسـی ملت بلـوچ اسـت. بـدون دخالت مستقيـم يا غير مستقيـم بيگانگان و بـدون نياز به سياسيـون کدخدا منش فارس. اين حـق مسلم ملت بلوچ بر اساس منشور سازمان ملل متحد و بيانيه جهانی حقوق بشر و قوانين جهانی در مورد حقوق مليتها ست. اين حق پذيرفته شده تمام ملل دنياست تا بر سرنوشت خويش حاکم گردنــد.

سرزميــن زرخيــزبلوچستــان درطول تاريخ چندهـزارساله خود بارها مورد هجـوم بيگانگان و اشغالگران واقـع شده و مـردم بلـوچ با اتحاد و همبستگـی، ادامـه مقاومت و مبارزات قهرمانانه موفــق به بيرون رانــدن آنـان شده انـد.

دوران اشغالی حاضــر نيز بسـر خواهـد آمــد و ملت قهرمــان و بردبار بلــوچ بار دگــر اشغالگران بی تمــدن را از بلــوچ گلزميـن بيــرون خواهد رانـد. پيروزی از آن ملت حق طلــب بلــوچ اســت. به برکـت خـون بيشمـاران شهـيــد راه آزادی، درنتيجـه تاريخ پرافتخـار، مبـارزه ای بـرحق و مقاومتـی طولانــی ملــت قهـرمان بلـــوچ از اين آزمايـش خونيـن و تاريخـی سـربلنـد و پيــروز در خواهند امد.