چندیست که خاورمیانه یا بقول برخی از صاحبنظران قلب جهان (The heart of the world) روی آرامش ندیده است و بهاری که امید رهایی از لوث مستبدان و خود کامگان را در دل ها زنده کرده بود به سرعت٬ به خزانی تبدیل گشت که زندگی دیروز و ثبات از دست رفته به آرزوی دست نیافتنی مبدل گردیده است. بی شک عوامل بسیاری هر یک به نسبت سهم خویش٬ در پیدایش این جهنم خانمان سوز در بهشت زمینیان دخیل بوده است از عناد خودکامگان و اصرار جلوس بر صندلی قدرت به هر قیمتی تا تعریف فاناتیستی از اسلام و ارائه قرائتی متحجرانه از دین، از تضاد منافع قدرتهای منطقه ای و فرا منطقه ای٬ تا عدم تساهل و زیاده خواهی نیروهای درگیر برای کسب قدرت و بسیاری موارد دیگر٬ همه در این منطقه مسبب آن بوده اند که هم اینک زمستانی سرد اما با ثبات دیروز تنها روشنایی ساکنان این مناطق برای برون رفت از این وضعیت باشد .

چرایی و چگونگی وقوع و تداوم چنین شرایطی و تحلیل عوامل مختلف دخیل در آن هر یک نوشته هایی مبسوط و تحقیق های مفصل از زوایای مختلف را می طلبد. ولی راقم هر چند مختصر سعی بر آن خواهد نمود که استانداردهای دوگانه نخبگان و صاحبنظران فارس زبان را در مواجه با رویدادها٬ بخصوص در مسئله نقش کردها در تحولات منطقه با محوریت شمال سوریه و منطقه عفرین را در حد توان تبیین نماید.

پس از شروع اعتراضات در منطقه خاورمیانه و سرکوب نیروهای تحول خواه توسط زمامداران خودکامه و به تبع آن رشد افراطگرایی اسلامی در زمین حاصلخیز هرج و مرج و تشکیل گروههای سلفی-جهادی، برخی از قدرتهای فرامنطقه ای برای آنکه فاناتیسم اسلامی را بزرگترین تهدید برای منافع خویش چه در داخل مرزهایشان از طریق عملیات های تروریستی و ایجاد رعب و وحشت و چه در خارج از مرزهایشان از طریق تهدید متحدان و لطمه زدن به منافع و...می دانستند و برای مقابله با آنها بدلیل عدم امکان کمک به بقای حاکمان بعلت سلب مشروعیت از حاکمان خودکامه و ترس از تبعات نگرش افکار عمومی به جستجوی متحدانی از نیروهایی بی خطر برای منافع خویش پرداختند و در این بین پس از ناامیدی از برخی گروههای میانه رو در جذب نیرو و عدم قدرت تاثیرگذاری قابل قبول، کردها و پیشمرگه های کرد را گزینه ی مناسبی بر حمایت و محول نمودن نقش پیاده نظامی، خواست های خویش در منازعه ی قدرت یافتند.

همانطور که نوشته های بسیاری از کردها در فضای مجازی و رسانه های عمومی موید این مطلب می باشد که پس از حذف داعش گو اینکه تاریخ مصرف کردها نیز تمام شده است. آمریکا و دیگر متحدان غربی حمایت های لازم و وعده های پیشین را به جا نمی آورند و حتی از این گله دارند که مقامات آمریکایی خود را در مقامی می بینند که می توانند از کردها بخواهند که مثلا از منبیج به عفرین نروند و در صورت رفتن به عفرین دیگر منتظر حمایت های آمریکا نباشند.

متاسفانه بعد از همه ی این اتفاقات و حمایت های کم سابقه و همه جانبه از گروه های تروریستی کردی و صد البته دیکته نمودن خواستها و انتظارات خود در راستای منافع حامیان، آن هم با لحن دستوری و علنی. برخی از صاحبان قلم فارس زبان ادعای دموکرات و مبارزان راه آزادی بودن سازمان های کردی را به میان می کشند. حال آنکه در خبرها می خوانیم که مقامات پنتاگون اعلام می کنند: اگر کردهای اقلیم کردستان خواسته های آمریکا را نادیده بگیرند حقوق ماهانه هزاران نفر از پیشمرگه های کرد را متوقف خواهند نمود. یا در جایی دیگر بودجه ی پانصد میلیون دلاری برای Pyd در نظر می گیرند!

کدام عقل سلیمی می تواند باور کند که جهان غرب و در راس آن آمریکا تنها انگیزه اش از این همه سخاوتمندی، کمک به آزادی یک اتنیک یا ثبات در منطقه می تواند باشد؟؟

آری یکی از اصلی ترین بیماری روشنفکران منطقه ما داشتن استاندارد دوگانه در مواجه با رویدادهای مختلف می باشد و این استاندارد دوگانه است که تعریف تروریست خوب و بد را ارائه کرده است و تاثیر این استانداردهای دوگانه باعث گردیده برای هر کدام واکنشی متضاد اتخاذ کنند از فعالیت ها و موفقیت های یکی خوشحال گشته و از لزوم حمایت سخن به میان می آورند و در مقابل از تحرکات دیگری اعلام انزجار نموده و از عدم مقابله صحیح قدرت ها و سازمانهای بین المللی گله مند شوند.

با این تعریف و مقدمه مختصر می توان به مسئله عفرین نگاه کرد. جنگی که نزدیک به دو ماه از شروعش گذشته است. جنگی که برخی از رسانه های فارسی زبان حتی با کمال وقاحت و زیر پا گذاشتن اصول روزنامه نگاری و خبرنگاری آن را در راستای تلافی شکست داعش به مخاطبان خود عرضه می کنند غافل از اینکه اصلی ترین کشوری که در منطقه از اتفاقات اخیر متضرر گشته است٬ کشور ترکیه می باشد. شاید بتوان ابعاد مختلف خسارت های وارده به ترکیه را علاوه بر خسارت به صنعت توریسم، عملیات های انتحاری و نا امن ساختن کشور، صرف هزینه های کلان برای مسائل امنیتی و...بتوان در تامین هزینه های اسکان نزدیک به ۳ میلیون پناهنده سوری در کشور ترکیه خلاصه کرد .

برای آنکه دلایل شروع جنگ عفرین را هرچه بهتر دریابیم باید کمی به عقب بازگشته و برخی مسائل را مرور کنیم تا به تصویر واقعی هر چه بیشتر نزدیک گردیم.

قبل از شروع اعتراضات 2011 در سوریه، کردها نه تنها هیچگونه دخالتی در اداره امور منطقه ای و کشوری نداشتند بلکه از ابتدایی ترین حقوق شهروندی که همانا به رسمیت شناخته شدن است نیز محروم بوده و تحت شدیدترین فشارها قرار گرفته بودند. ولی پس از شروع اعتراضات، کردها با سابقه ای که در سازماندهی داشتند که شرح آن در ادامه خواهد آمد به سرعت توانستند کنترل امور مناطق کردنشین و دیگر مناطق مورد مناقشه و مناطق غیر کردنشین بازپس گرفته شده از عناصر داعش را در دست گیرند.

اصلی ترین حزبی که توانست با فائق آمدن بر دیگر رقیبان خود که در برخی موارد حتی با خشونت همراه بود .P.Y.D نام داشت. شناخت دقیق این گروه و وابستگی هایش، بی شک راه گشا و جواب سوالات بی انتها در این خصوص خواهد بود.

بدلیل اختلافاتی که حافظ اسد با دولت ترکیه داشت ، سردی روابط فیمابین و وابستگی های ایدئولوژیک، حافظ اسد را بر آن داشت که به گروه تازه تاسیس P.K.K   اجازه استقرار در شمال سوریه را داد تا این سازمان تروریستی از سال 1979 در شمال سوریه مستقر گردد.

سازمان P.K.K نیز از این فرصت به نحو احسن استفاده کرده از سویی به تحکیم سازمان تازه تاسیس خود پرداخته و از سویی دیگر بدلیل خفقان موجود برای فعالیت نیروهای مخالف بشار اسد توانست به جذب نیرو از کردهای سوریه پرداخته و جای پای محکمی در سوریه برای خود دست پا کند. این وضعیت ادامه داشت تا اینکه پس از اعمال فشار ترکیه و تهدید مستقیم این کشور در 22 اکتبر 1998 تفاهمنامه ای ما بین سوریه و ترکیه منعقد گردیده٬ اوجالان و دیگر اعضای P.K.K مجبور به ترک سوریه شدند.

دیری نگذشت که اوجالان در سال 1999 دستگیر شده و توسط نیروهای مخصوص ترکیه به کشور بازگردانده شد. طی دیداری که عبدالله اوجالان در 25 دسامبر 2001 با وکلای خود داشت و متنی را به آنها داد که در آن قید کرده بود: «...برای چهار کشور پیشنهاد تاسیس سازمان داده ام در ایران می تواند با رنگ و لعاب اسلامی و دموکراتیک باشد P.K.K در عراق می تواند بعنوان P.K.K جنوبی به فعالیت ادامه دهد و در سوریه حزب اتحاد دموکراتیک ( به کردی partiya yektiya democrat یا همان P.Y.D ) ...» و یا در دیگر دیداری که در 13 آگوست 2003 داشته طی یادداشتی گفته است: «...در دفاعیاتم از حزب دموکراتیک کردهای سوریه میگفتم و حزب اتحاد دموکراتیک را نیز برای مردم (کوردهای) سوریه پیشنهاد می کنم...»

بر همین منوال در هشتمین کنگره P.K.K که در تاریخ 24-20 آپریل 2002 برگزار شد٬ مقرر گردید که سازمان های جدیدی در کشورهای ایران، سوریه و عراق ایجاد شود و بر این اساس و بنا به خواسته و تعلیمات رهبریت P.K.K حزب اتحاد دموکراتیک P.Y.D در 17 سپتامبر 2003 تشکیل گردید. و دبیر این حزب که تحت اداره و نظارت P.K.K عمل می کرد نورالدین خلف معرفی گردید. وی که از سال 1990عضو سازمان P.K.K شده بود و در چهاردهمین کنگره شاخه نظامی p.k.k(H.P.G ) بتاریخ فوریه 2007 به عنوان یکی از اعضای شورای مرکزی انتخاب گردید .P.Y.D پس از شروع اعتراضات 2011 به کمک P.K.K شروع به سازماندهی کرده و طبق منویات عبدالله اوجالان مرکزی در قامیشلی به رهبریت مشترک صالح مسلم و آسیه عبدالله شروع به فعالیت میدانی نمود.

صالح مسلم که بدلیل فشارهای رژیم اسد متواری شده و در یکی از کمپ های P.K.K در عراق زندگی می کرد در مارس 2011 به سوریه بازگشت. وی در مصاحبه ای که با kurd watch در سال 2011 داشت بهترین راه حل برای حل معضلات و مشکلات سوریه به کاربردن فلسفه و ایدئولوژی عبدالله اوجالان در سوریه اعلام نمود. در دیگر مورد اظهارات عثمان اوجالان برادر عبدالله اوجالان طی مصاحبه ای که با مطبوعات محلی عراق در سال 2013 انجام داده و گفته بود که: «... تاسیس P.Y.D ابتدا بر عهده مورات کارا ییلان گذاشته شد ولی بعلت اینکه کاراییلان گفت از عهده انجام آن بر نمی آیم مانند پژاک در ایران این سازمان را هم من تاسیس کردم و برای آنکه حساسیتی از سوی رژیم اسد ایجاد نگردد از کلمه کردستان استفاده نکردم.

با این اوصاف و به شهادت مستندات غیر قابل انکار، P.Y.D بر اساس تصمیمات P.K.K به فعالیت می پردازد و مواردی از این دست نشان دهنده آن است که P.Y.D همانگونه که مقامات ترکیه اظهار می دارند زیر شاخه ای از حزب کارگران کردستان بوده و دیگر نیازی نیست سخنگوی امور خارجه آمریکا هیتر نائورت به اشتباه نام این دو را قاطی کرده و از P.K.K در سوریه سخن به میان آورد تا همگان بفهمند این دو حزب عملأ تحت نامهای مختلف یکی بوده و در یک راستا حرکت می کنند.

حال با چنین داده هایی عدیده ی علنی، دیگر نیازی نیست به اسناد محرمانه سازمانهای امنیتی دسترسی داشته و متوجه گردیم که عملا گروه تروریستی P.K.K تحت نام P.Y.D در شمال سوریه به فعالیت می پردازد.

پس با این اوصاف چگونه می توان از میلیتان های داعش بد گفت ولی هم مسلکان آنها را که با ایدئولوژی دیگری همان کارها را انجام ‌می دهند کبوتران صلح معرفی نمود؟!

تشکیلاتی که در بسیاری از کشورها در لیست گروههای تروریستی جا خوش نموده است٬ چگونه می تواند از راه ترور و کشتار سعادت را برای یک ملت و آرامش را برای منطقه به ارمغان آورد؟

چگونه می توان از یک شاخه سازمانی که در کشور ایران فعالیت می کند و دستش به خون پاک جوانانمان آغشته است بد گفت و محکومش کرد ولی از شاخه دیگری از همان سازمان که همان بلا را در کشور دیگری بر سر مردمان آنها می آورد خشنود شد؟!

این دوگانگی را با چه برهانی میتوان توجیح کرد؟ چنانکه وقتی نیروهای داعش به محوطه مجلس ایران حمله برده و در اقدامی وهن انگیز مسبب کشته شدن بی گناهان گردیدند بسیاری حملات موشکی ایران علیه مواضع داعش در دیرالزور را قابل تقدیر دانسته و آن را در چارچوب موازین بین المللی تحلیل کردند. (که حقیقتا جای بحث نیست نکوهیده بودن کشتار بی گناهان) اما زمانی که خبر حمله نیروهای P.Y.D با راکت اندازها به شهرهای مرزی ترکیه همچون هاتای و یا بمب گذاری در شهرهای مختلف و در اماکن عمومی توسط سازمان های کردی را فعالیت و تلاشی در راه نیل به آزادی قلمداد می کنند؟!

رسانه های شوونیستی و برخی از قلم بدستانی که عقاید نژادپرستانه، آنچنان در ذهنشان رسوخ نموده است که حتی بیانیه ها و اعتراضات سازمان های حقوق بشری را نیز نادیده می گیرند. بعنوان مثال وقتی سازمان دیده بان حقوق بشر وابسته به سازمان ملل در گزارشی در اسفند 1393 کردها را متهم نمود که از بازگشت عرب های آواره در نتیجه خشونت ها به خانه هایشان جلوگیری می کنند یا سازمان عفو بین الملل در سال 1394 طی بیانیه ای P.Y.D را به جنایات جنگی در سوریه متهم کرد هیچ یک از شرق نویسان روشنفکر فریاد وا مصیبتا سر نداده و سخن از موازین بین المللی و لزوم احترام به حقوق انسانی به زبان نیاوردند.

همگان باید نیک بدانند تا زمانی که گروههای مختلف بشری و صاحبنظران بر اساس یک پر نسیب تصمیم نگرفته و منافع ایدئولوژیک و گروهی خود را ارجح بدانند و همانند فرموده پیامبر اکرم (ص) آنجا که گفت: «هر آنچه که بر خود می پسندی بر دیگران نیز بپسند» عمل ننمایند مشکل منطقه خاورمیانه بطور عام و مشکل کردها بصورت خاص حل نخواهد شد .

تشکل های کردی که بجای فعالیت در راستای منافع ملی کردها آلت دست ابر قدرت های منطقه ای و فرا منطقه ای میشوند و چه بسا از این فرمانبرداری و پیاده نظامی دیگران نیز بعضا آنقدر از خود بی خود شده دست به تعرض به اراضی و منافع همسایگان خویش می زنند باید بدانند که نباید دوستان و متحدان خویش را از فرسنگ ها دور جستجو کرده و خواسته یا ناخواسته پیاده کننده نقشه های آنان گردند تا بلکه در این میان سهمی هم عایدشان شود. بلکه می توانند با احترام متقابل و قبول حقوق همسایگانشان یکی از عوامل ثبات در این منطقه باشند. ولی متاسفانه این روندی که سازمانهای کردی در پیش گرفته اند کورسوی این امید ها را نیز از بین می برد.

در عفرین همانند کرکوک ثابت شد که کاخ هایی که با آرزوهای خیالی و به اتکای قدرت های فرا منطقه ای در سرزمین های دیگران ساخته می شود دومینو وار سقوط کرده و کسانی در زیر آوار خواهند ماند که این کاخ ها را بناحق ساخته یا مشوق ساخت آن بوده اند.