در ساعاتی که اذهان عمومی ایرانیان مشغول جلسه استیضاح دو وزیر دولت روحانی بود، هسته سخت قدرت در جمهوری اسلامی گام تازه ای در مسیر انتخاب جانشین آیت الله علی خامنه ای برداشت. اولین انتخابات هیات رییسه خبرگان پس از مرگ هاشمی رفسنجانی در فضایی از پیش طراحی شده برگزار شد تا این نهاد کلیدی نیز تابع نظم سیاسی جدیدی شود که طی یک سال گذشته در مجمع تشخیص مصلحت و دانشگاه آزاد پیاده شده است.

حسام الدین آشنا، مشاور ارشد رئیس جمهور در توییتر خود این انتخابات مهندسی شده را "موفقیت یک جریان برای یکدست کردن هیات رئیسه مجلس خبرگان" خوانده است. با این حال شواهد نشان می دهد که این تحولات اولاً در سطحی فراتر از "یک جریان" برنامه ریزی شده و ثانیاً اهدافی به مراتب بزرگتر از "یکدست کردن هیات رئیسه خبرگان" داشته است. این تغییرات در واقع گامی تازه از پروژه انتخاب رهبر بعدی جمهوری اسلامی است که از اوایل دولت احمدی نژاد کلید خورد و پس از مرگ اکبر هاشمی رفسنجانی با قدرت بیشتری دنبال می شود.

معنادارترین اتفاق در انتخابات اخیر هیات رئیسه خبرگان افزایش قابل توجه آرای احمد جنتی است که ریاستش با ۶۶ رای از مجموع ۷۸ رای تمدید شد. آیت الله جنتی یکی از شاخص ترین نمادهای جناح تندرو مذهبی و از دسته سیاستمدارانی است که نفس همصدایی یا مخالفت با او غالباً یک پیام سیاسی محسوب می شود. او خرداد سال گذشته در انتخاباتی که با حضور هاشمی رفسنجانی برگزار شد در همین مجلس ۵۱ رای و سال ۱۳۸۶ در ترکیب قبلی خبرگان حداکثر ۳۴ رای به دست آورده بود. مفهوم این نمودار روشن است: فضای کلی خبرگان هر بار تسلیم تر شده و حالا با ضریب اطمینان بیشتری در انقیاد جناح تندرو مذهبی است.

نکته کلیدی این است که تعداد آرای آقای جنتی برای اولین بار از حد نصاب لازم برای انتخاب یک نفر به عنوان رهبر فراتر رفته است. با توجه به آیین نامه داخلی خبرگان و با فرض مشارکت تمام اعضا در جلسه، انتخاب رهبر آینده نیازمند حداکثر ۵۹ رای یعنی ۷ رای کمتر از آرای فعلی آقای جنتی است. این واقعیت یکی از محاسبات اصلی طیف میانه رو را حداقل روی کاغذ بی اعتبار می کند. برنامه سیاسی جریان هاشمی رفسنجانی در انتخابات ۱۳۹۴ تشکیل یک اقلیت قدرتمند با حداقل ۳۰ عضو بود تا مانع از کسب آسان دو سوم آرا توسط جناح رقیب شود. با آرایش فعلی مجلس خبرگان واضح است که جناح میانه رو در روز موعود نهایتاً یک تماشاچی بزرگ خواهد بود.

اتفاق معنادار دیگر حذف دری نجف‌آبادی از هیات رئیسه خبرگان و جایگزینی او با عباس کعبی است. دری نجف آبادی که حضورش در لیست امید با انتقادات تند فعالان حقوق بشر مواجه شد و اصلاح طلبان را به ریاکاری و عدول از شعارهایشان متهم کرد، تنها عضو هیات رئیسه بود که با دولت روحانی رابطه ای نزدیک داشت. عباس کعبی اما یک روحانی نزدیک به مصباح یزدی و یک چهره شاخص از جناح تندرو است که به دلیل سابقه عضویتش در سپاه پاسداران رابطه تنگاتنگی نیز با این نهاد قدرتمند دارد.

با این تغییر که منطقاً محصول برنامه ریزی هسته سخت قدرت بوده، هیات رئیسه خبرگان حالا به نحو واضحی "خودی" شده و با مرکزیت جناح نظامی- امنیتی همگام است. ترکیب فعلی هیات رئیسه (احمد جنتی، هاشمی شاهرودی، موحدی ‌کرمانی، احمد خاتمی، عباس کعبی، ابراهیم رئیسی، حسینی بوشهری) یک سنتز نسبتاً قابل قبول از تمام نیروهایی است که ناظران به عنوان جناح رهبری می شناسند. جامعه مدرسین، روحانیت تندرو قم و مشهد، سپاه و بسیج، محافل موسوم به لباس شخصی، احزاب تندرو اصولگرا و حتی بخش هایی از جریان محمود احمدی نژاد (به واسطه حضور هاشمی شاهرودی) در این ترکیب ذی نفع اند.

مساله البته به این سادگی نیست. در سال ۱۳۶۸ رئیس جمهور وقت (علی خامنه ای) و رئیس مجلس وقت (هاشمی رفسنجانی) نهایتاً موفق شدند تمام قدرت را قبضه و میان خود تقسیم کنند. تکرار چنین رویایی برای همتایان آن ها یعنی زوج روحانی - لاریجانی حداقل در شرایط کنونی چندان قابل تصور نیست. با این حال سایر نامزدهای بالقوه هم شانس چندان بیشتری ندارند. جمهوری اسلامی در این زمینه جداً دچار قحط الرجال است. به نظر می رسد در فقدان تهدید بیرونی یا مداخله مستقیم آیت الله خامنه ای حتی در جبهه اصولگرایان هم اجماع پیرامون یک فرد بسیار دشوار خواهد بود. حتی فرزند رهبر جمهوری اسلامی که از طرف برخی ناظران به عنوان یک گزینه کلیدی مطرح شده نیز بدون استفاده از عوامل فشار در قیاس با همتای خود یعنی حسن خمینی شانس چندان بیشتری نخواهد داشت. به همین دلیل است که طراحان پروژه جانشینی طی یک دهه اخیر کوشیده اند تمام کارت های خود را برای بازیگری در لحظه صفر آماده کنند.

حدود دو سال قبل یعنی اسفند ۱۳۹۴ هیجان "حذف مثلث جیم" میلیون ها ایرانی را به پای صندوق های رای کشاند. هدف استراتژیک آن کمپین که در واقع پاتک جریان هاشمی به پروژه موازی جانشینی محسوب می شد، تغییر موازنه سیاسی در لحظه صفر به نفع یک رهبر میانه رو بود. هاشمی رفسنجانی در سال های پیش از مرگ بارها مساله انتخاب جانشین آقای خامنه ای را به فضای عمومی کشاند و گزینه شورای رهبری را به عنوان آلترناتیو و تنها گزینه ممکن تبلیغ کرد. آن کمپین در واقع به دنبال محقق کردن این رویا بود.

دو سال پس از آن کمپین حالا زمان مناسبی برای بررسی نتایج آن است. احمد جنتی که قرار بود از ترکیب خبرگان حذف شود با لجبازی حکومت بر صندلی ریاست تکیه زده است. فضای عمومی خبرگان بیش از هر زمان دیگری به انقیاد در آمده و آخرین بازماندگان جریان هاشمی - حتی روحانیونی در تراز دری نجف آبادی که کاملاً خودی محسوب شده و در متن پروژه هایی مثل قتل های زنجیره ای حضور داشته اند- نیز به حاشیه رانده شده اند.

به نظر می رسد با آرایش و عملکرد فعلی مجلس خبرگان، چانه زنی یا تاثیرگذاری سیاسی بر تصمیمات این نهاد محافظه کار در ساعت صفر امیدی غیرواقعی و حتی ساده لوحانه است. عوامل متعددی البته می توانند روال فعلی را تغییر دهند. با این حال تا اینجای کار که معمار یا معماران پروژه جانشینی بازیگر بوده اند و منتقدان داخل حکومت تنها تماشا کرده اند.

با این تغییرات و در این فضای سیاسی، سقف تاثیرگذاری نیروهای میانه رو نهایتاً همان چیزی خواهد بود که در جلسه اخیر خبرگان توسط حسن روحانی می توانست به نمایش گذاشته شود: لبخند زدن به ابراهیم رئیسی، گوش دادن به حملات تند احمد جنتی، سر تکان دادن در مقابل تحلیل های فرمانده سپاه و نهایتاً سکوت در مقابل درخواست های بی امان روحانیون تندرو برای مهار شبکه های مجازی و برخورد با زنان و بدحجابی.