تقریبا حدود 2 هفته پیش بود که در اعتراض به اوضاع وخیم اقتصادی و معیشتی جامعه، تجمع اعتراضی ای در شهر مشهد شکل گرفت و در روزهای بعد به چندین شهر ایران من جمله رشت،قم،اصفهان،دورود، اهواز و... سرایت کرد.البته در چندین شهر آذربایجان نیز شاهد وقوع تجمعات اعتراضی (ولو در سطح محدود) متاسفانه با شعارهای فارسی بودیم که پس از یکی دو روز اول خاتمه یافت.اینکه این شعارها که در ابتدا ماهیت اقتصادی داشت و به نوعی یک تسویه حساب درون حکومتی(بین دو جناح اصولگرا و اصلاح طلب) قلمداد می شد ولی رفته رفته ماهیت مرگ بر،زنده باد و روحت شاد به خود گرفت و یا اینکه این اعتراضات چه فواید و زیانهایی در پی داشت و اینکه موفقیت آمیز بود یا نه! موضوع این یادداشت نبوده و از حوصله این بحث خارج است. اینکه حرکت ملی آذربایجان در عمل در خصوص این اعتراضات چه تدبیری اندیشید وچه رویه ای در پیش گرفت موضوع این یادداشتم می باشد.

خوشبختانه یا متاسفانه،شروع این اعتراضات با مسابقه فوتبال ،یا به عبارتی دیگر "مبارزه" حیثیتی تیم های فوتبال تراختور(به عنوان سمبل هویت خواهی تورکها در ایران) و پرسپولیس(به عنوان نماد پانفارسیسم در ایران ) در استادیوم آزادی تهران توام گردید.در آن مسابقه بیش از 60 هزار هوادار تیم پرسپولیس به صورت سازماندهی شده شروع به فحاشی و توهینهای نژادپرستانه علیه تورکها کرده و به نوعی ماهیت فاشیستی و همیشگی خود را یک بار دیگر بر همگان نشان دادند.پس از این رویداد، اعتراضات در برخی از شهرهای غیر تورک در حال شدت گرفتن بود و نوعی سکوت در جامعه آذربایجان حکمفرما بود؛ عده ای اندوهگین از توهینهای نژادپرستانه بر علیه شان و عده ای در تعقیب جریانهایی که در حال حادث شدن بود؛ ولی نکته حائز اهمیت در اینجا بود که به دلیل نشات گرفتن این وقایع از مرکز و حافظه تلخ تاریخی ملتمان، رغبت آنچنانی به این اتفاقات در بین مردم عادی دیده نمی شد.

در روزهای اولیه این اعتراضات بود که به یکباره پای "خواص بی خاصیت" به غائله باز شد و با توجه به اینکه ید طولانی در بیانیه دادن در دنیای مجازی دارند،اینبار نیز در بیانیه ای به ظاهر خوشایند از "اعلام استقلال حرکت ملی از جریانهای مرکزگرا" سخن گفته و حرکت ملی را به اجتناب از این جریانات فراخواندند.

طرف دیگر این ماجراها "جناب اوبالی و تلویزیون گوناز تی وی" بود که در همان روزهای نخستین ضمن حمایت خود از این اعتراضات به خیانت محکوم نموده و شرایط موجود را بهترین فرصت برای شکل گیری اعتراضات در آذربایجان برشمرد!

روز به روز بر شدت اعتراضات در شهرهای غالبا غیر تورک نشین افزوده می شد و رسانه های مخالف حاکمیت با بزرگنمایی این اعتراضات بر وسعت و دامنه اش می افزودند طوری که برای اولین بار شاهد مسدود شدن پیام رسان های پر مخاطب تلگرام و اینستاگرام و از همه مهمتر برای اولین بار شاهد معامله مسولین حکومتی با مدیر کانال تلگرام در حذف پر مخاطب ترین کانال وقت بودیم.

این اما آخر ماجرا برای آذربایجان نبود.دشمنان تاریخی و قسم خورده آذربایجان،با شنیدن اندک شعارهایی در حمایت از خودشان در متن و حاشیه اعتراضات،اینبار جدی تر از موارد مشابه گذشته، و در قالب دوست و برادر! به این در و آن در می زدند تا یک بار دیگر ملت تورک را به صحنه اعتراضات بکشانند که یک بار دیگر پای خواص بی خاصیت ،با رنگ و ظاهر و گفتمانی جدید به غائله باز شد؛ موضعی با 180 درجه اختلاف نسبت به موضع قبلی آنهم در کمتر از 48 ساعت!!! ولی تفاوت در اینجا بود که این خواص برای سرپوش گذاشتن به تغییر موضع 180 درجه ای خویش، همچنین مشروعیت بخشی به بیانیه شان،اینبار نام 7 تشکیلات خانوادگی و اینترنتی که بسیاری از فعالین حرکت ملی نام برخی از آنها را نیز تا کنون نشنیده بودند،(که البته برای یکی از این تشکلها احترام خاصی قائلم) با خود همراه ساخته و ملت تورک آذربایجان را به شرکت در اعتراضات فراخواندند! این در حالی بود که کوچکترین تحرک در شهرهای تورک نشین به نام دشمنان قسم خورده آذربایجان (که در طرف مقابل حاکمیت قرار گرفته بودند) مصادره می شد و همین دشمنان ملت تورک،علی الخصوص به پیوستن شهر تبریز ،به عنوان مرکز ثقل آذربایجان جنوبی، در تجمعات اعتراضی تلاش مضاعفی انجام می دادند.

در داخل اما قضیه به شکل دیگر بود؛اکثر قریب به اتفاق فعالین شناخته شده حرکت ملی در داخل به دقت اتفاقات را تعقیب نموده و با توجه به ماهیت برخی ازشعارهای های این اعتراضات درحمایت از خاندان پهلوی، توهین به برخی از اتنیکها،بی برنامگی و نبود هدف مشخص در اعتراضات و مهمتر از همه حوادث اخیر استادیوم آزادی، مخالف پیوستن به اعتراضات در شرایط موجود بوده و از اتخاذ تصمیمات عجولانه پرهیز می کردند.

در همان حین 2 تن از اشخاص تاثیر گذار حرکت ملی؛جناب دکتر چهرگانی به عنوان رهبر حرکت بیداری ملی آذربایجان جنوبی و آقای عباس لسانی از فعالین باسابقه حرکت ملی در داخل،با تجزیه و تحلیل روند اعتراضات و با در نظر گرفتن منافع حرکت ملی ، بیانیه داده و با اعلام اینکه این اعتراضات مساله آذربایجان جنوبی نمی باشد به نوعی ملت را به عدم همراهی با این جریانات فرا خواندند.

اعتراضات مذکور پس از چند روز رفته رفته کمرنگ شده و تقریبا به آخر راه رسید ولی نکته جالب توجه تر این بود که خواص بی خاصیت! خارج نشینان بیانیه دهنده حرکت ملی و تلویزیون گوناز دست بردار نبودند و مدام برای شرکت در اعتراضات بیانیه صادر می کردند که حرکت ملی و ملت عزیزمان روز جمعه هفته گذشته در بازی تراختور-استقلال،هم جواب آنها را داد،هم جواب دشمنان دوست نمایی که همچون گذشته با تحریک احساسات و عواطف ملتمان،با هزار نیرنگ و چاپلوسی سعی در به صحنه کشیدن تبریز و آذربایجانمان جهت امیال خویش را را داشتند.

اینکه در داخل از طرف قریب به اتفاق فعالین ملی با توجه به مواردی که در بالا بدانها اشاره کردم،و با پیش بینی عواقب نامطلوب احتمالی در فردای به ثمر رسیدن این اعتراضات هیچ رغبت و علاقه ای به همراهی با جریان مذکور دیده نشد ولی در خارج عده ای با بیانیه و فراخوانهای پی در پی سعی در همراهی ملتمان با این اعتراضات را داشتند، از یک طرف مسرت بخش و از طرفی دیگر می تواند نگران کننده باشد!؛

مسرت بخش بدین جهت که در جریاناتی که مربوط به داخل می باشد، گروهها،اشخاص و تشکلات خارج نشینی که از خواستگاه اجتماعی و مردمی در داخل برخوردار نمی باشند،علیرغم تلاش های همه جانبه ،نمی توانند در روند تاثیر گذاری بر جریانهای اینچنینی موثر باشند

نگران کننده از این جهت که این گروههای خارج نشین حرکت ملی به دلیل وابستگی به برخی از جریانهای مشکوک! و عدم استقلال در عمل!در آینده نیز در وقایع محتمل اینچنینی،به مانند این مساله برخلاف جریان غالب حرکت ملی عمل کرده و با ایجاد دودستگی احتمالی، حرکت ملی را به سوی پرتگاههای خطرناک سوق دهند.

تجربیات حاصله از وقایع اخیر:

اینکه در شرایط فعلی،حرکت ملی در اکثر شهرهای آذربایجان جنوبی به عنوان تاثیر گذارترین نیروی سیاسی و اجتماعی شناخته می شود و یا در اینکه در شرایط اینچنینی از قدرت بازدارندگی کافی برخوردار است شکی نیست؛ ولی بایستی این حقیقت را پذیرفت که در چنین شرایطی حرکت ملی شاید قدرت لازم برای راه اندازی و سازمان دهی تجمعات اعتراضی اینچنینی را داشته باشد،ولی از قدرت کافی برای وسعت بخشی و فراگیرکردن آن برخوردار نمی باشد.

تجمعات اخیرو تجمعاتی که آذربایجان جنوبی طی سالیان اخیر(من جمله قیامهای خرداد 85) تجربه کرده است یک بار دیگر لزوم اصل تشکیلات گرایی در حرکت ملی را نشان داد،اصلی که متاسفانه تا به امروز(بنا به دلایلی که از حوصله این مقاله خارج است) نتوانسته آنچنان که باید در حرکت ملی فراگیر شود.

ما چه بخواهیم و چه نخواهیم با شرایط کنونی خاورمیانه و توجه ویژه قدرتهای جهانی و منطقه ای به این نقطه استراتژیک و حساس بایستی این مطلب را بپذیریم که در صورت براندازی یا سرنگونی یک رژیم در این منطقه، روی کار آمدن رژیم جایگزین به احتمال فراوان به دست قدرتهای جهانی اتفاق خواهد افتاد (همانگونه که در مصر،عراق، افغانستان، سوریه و... شاهدش هستیم) و با رویکرد و رویه کنونی که از 4 کشور ابر قدرت دنیا (آمریکا-فرانسه-انگلیس-روسیه) سراغ داریم،حائز اهمیت ترین نکته در اینجاست که از دید این قدرتها در بحث تخصیص قدرت،آذربایجان جنوبی دارای کمترین شانس در بین نیروهای اپوزوسیون و سایر ائتنیکهای در ایران بوده و شانس سلطنت طلبها،دیگر گروههای پان ایرانیست، مجاهدین خلق، گروهکهای تروریست کوردی و... به مراتب بیشتر از ماها می باشد.

برای ما تنها گزینه ای که آنهم نه به طور قطع و یقین می شود رویش حساب باز کرد تورکیه است که با توجه به تجربیات گذشته در سالهای اخیر با رویکرد محتاطانه نسبت به مسائل اینچنینی واکنش نشان داده است.از طرفی دیگر ما به عنوان حرکت ملی آذربایجان متاسفانه آنچنان که باید نتوانسته ایم ملت خود را به آن درجه از سطح شعور و باور ملی برسانیم که همیشه و در همه حال باخود همراه سازیم. . ادامه در کامنت بعدی

پس با در نظر گرفتن تمامی جوانب می توان به این نتیجه رسید که در شرایط فعلی هرگونه تغییر رژیم در ایران بر ضرر ملت تورک آذربایجان جنوبی خواهد بود.

یاشاسین آذربایجان

گله جک بیزیمدیر

سجاد افروزیان